در دوراهـی انتـخاب

 

 

محمـد ولــی

از زمان اغاز دیپلوماسی خلیلزاد برای مذاکرات صلح تا اکنون در صفحات مجازی ، روزنامه ها، رادیوها وتلویزیون ها وابراز نظر کارشناسان چنین بر می آید که دو مکانیسم برای رسیدن به صلح وختم جنگ مطرح است :

۱- تشکیل اداره موقت ،
۲- مصالحه درچوکات قانون اساسی ودر محور دولت موجود.


صرفنظر از استعمال جملات معمول شده در مطبوعات مبنی بر صلح خواست افغانهاست با صراحت باید اذعان کرد، این خواست امروزی نه بلکه خواست ۴۰ ساله ملت میباشد که پیوسته به اثر موضعگیری های دول مصروف در امور افغانستان و وسایل و ابزار جنگی آنها سبوتاژ شده است .
جنگ ۱۸ ساله افغانستان که امریکا وناتو آنرا آغاز کرده و طالب مدعی مقابله با آن است بازی پیچیده وچند بعدی است که بازیگران آن نه با یک چهره بلکه با شمایل گوناگون آنرا پیش میبرند .
برای آغازگر اصلی این جنگ یعنی امریکا که روی اهداف استراتژیک اش افغانستان را تحت اشغال درآورده است هیچ تفاوت ندارد که چه کسی در راس قدرت قرار داشته باشد، پکول پوش جهادی ، دستار سیاه طالبی ویا مستخدمین نکتایی دار.
حالا افغان ها دردو راهه انتخاب قرار داده شده اند ونمی توانند بین خوب وبد انتخاب کنند بلکه مجبور اند بین بد وبدتر یکی را بپذیرند.
جریان مذاکرات صلح با طالبان هم بدو گروه تعلق داده شده است،  یکی جهادی در راس حامد کرزی ودیگر آنانی که نه درجهاد بودند ونه در جنگ های جهادی و میان تنظیمی ویرانگر.

هرسه دسته طالب ،مجاهد ونکتایی دار از یک گریبان یعنی مراجع سیاسی، استخباراتی  و نظامی امریکا سربدر کرده اند، لهذا رجحان یکی بر دیگری زیبنده نیست اما ناگزیر میباشد.
طرفداران تشکیل اداره موقت عمدتآ گروه های جهادی اند که می خواهند یکجا با طالبان دریک حکومت مشترک زمام امور را بدست گیرند وپروسه های بعدی از لویه جرگه تا قانون اساسی جدید،انتخابات وغیره همه را برطبق میل خویش اساسگذاری کنند ، اگر وزنه اینها درین شب وروز حساس و سرنوشت ساز گرانی یابد امریکا بی میل به طرح های آنها نمی باشد.
حسن این روند درچه است ؟

شاید طالبان حاضر شوند با یک حکومت موقت که درآن خود شرکت داشته باشند به آتش بس وختم جنگ تن در دهند، طالبان این را برای شان پیروزی تلقی کرده می گویند برضد آنچه ۱۸ سال جنگیدند موفق شدند ، نظام را ازمیان برداشتند وقانون اساسی را ملغی قرار دادند. باتشکیل حکومت موقت وپروسه های بعدی امید امکان به استقرار صلح بیشتر میگردد. این خوشنودی وامید شاید پیامد های ناگواری را به بار آورد وعیب آن این میباشد؛ هیچ ضمانتی وجود نخواهد داشت که با دست بلند پاکستان وعربستان سعودی کشورهای امریکا وانگلستان وسایر حامیان طالب بعد از تشکیل حاکمیت مشترک طالبی- جهادی خلاف طرح های اینها موضعگیری نمایند. اگر این تشکل جدید یک قانون اساسی نوع دیکتاتوری مذهبی وهابی را آماده ونافذ گردانند جریان دست آورد های ۱۸ سال به کجا خواهد انجامید؟ مطمین باشید که نقش عربستان سعودی وپاکستان وحمایه گران شان چون انگلیس وامریکا درین نوع حاکمیت بیرنگ بوده نمی تواند وبرای شان خالی از دلچسپی نمی باشد که پکول ودستار سیاه یک حکومت نوع سعودی وقطر را با تمام مظالم غیرانسانی آن درکشور برقرار سازند ومانند همین کشورها منافع امریکا  وانگلیس را در منطقه پاسداری نمایند، آنگاه همه فرصت ها از دست می رود وبا دره وشلاق وگردن زدن مردم را وادار به انقیاد می سازند ،دیگر هیچ کشوری مجال نخواهد داشت تا برعلیه چنین حالت به داد مردم برسد،ارامش قبرستان ها برقرار می گردد، سرمایه گذاری های عرب وضع اقتصادی را تغیر میدهد، حمایت سیاسی انگلیس ،امریکا و پاکستان اعتراضات  و انعکاسات جهانی علیه وضع جاری را خنثی می سازد آنگاه ملت میداند وجهنم برپاشده این گروه ها.
اما صلح در محور دولت وحفظ قانون اساسی چگونه میتواند باشد؟
اگر فشار امریکا بر پاکستان و طالبان فزونی یابد شاید انها به این پروسه تن در دهند ، در غیر آن طالب ها ممکن حاضر به مصالحه نشده بر خواسته ها وطرح های شان با همنوایی برخی گروه های جهادی و چند کشور منطقه پا فشاری کرده از آتش بس طفره بروند وجریان مذاکرات را به درازا بکشند تا جانب مقابل را مانند جنگ فرسایشی به دیپلوماسی فرسایشی درگیر سازند.
خوبی نسبی که دراین روند میتوان دید آنست که دستاوردهای نسبی ۱۸ ساله حفظ می شود، قوای مسلح بحال خود باقی می ماند، دولت زایل نمی شود،قانون اساسی محفوظ می ماند بعدها تعدیلات لازم میبیند ودریک کلمه خلا  قدرت و قانون به میان نمی آید. مردم خلای قدرت وقانون را درده سال حاکمیت جهادی وطالبی تجربه کرده اند ودیده اند که نه جان شان ونه مال ونه ناموس شان درامان نبود،ازتکرار چنان حالت مو به اندام شان راست میگردد.
دولت هرقدر فاسد و ناکار باشد از نبودش رجحان دارد، قانون هر قدر غیر دموکراتیک باشد از نبود آن بهتر است. در ده سال خلای دولت وقانون جهادی ها وطالبی ها هر پوسته امنیتی وهر پاچه بلند موکشال وکلشینکوف بردار فعال مایشا بود او میتوانست دستگیر کند ،تحقیق نماید ،شکنجه نماید ،تعین مجازات کند وجزا را عملی سازد، قوماندان وپوسته مربوطه اش هم پولیس بود ،هم څارنوال ،هم قاضی وهم قوه مجریه. ازین سبب تمایل عده ای از روشنفکران به ان است که حالت بد موجود را به حالت بدتر خلای قدرت وقانون ویا گذار افغانستان به سعودی شدن وسپردن آن به پاکستان رجحان دهند وگرنه گل انتخاب از گلستان اشغال هیچ مزیتی ندارد.
گیریم اگر مذاکرات صلح ونتایج آن به صوب منفی سیر کند مکلفیت نیک اندیشان اعم از چپ و راست ومیانه چه زن وچه مرد، جامعه مدنی، احزاب دمو کرات وخیراندیش وشخصیت های ترقی پسند درچه بوده میتواند ؟
با استقرار حاکمیت جهادی- طالبی بیشترین ضربه متوجه زنان و روشنفکران، جامعه مدنی ، احزاب وتشکلات غیرجهادی خواهد بود، آنها ازهمین حالا باید صدای شآنرا در صفحات مجازی ، رادیوها وتلویزیون ها بلند نگهدارند ومکرر بگویند که نباید دستاوردهای ۱۸ سال قربانی سیه دلی و سیه اندیشی گردد.
زنان در گردهمایی ها قطعنامه ها صادر کنند به سفارت خانه ها و دفتر یونیما  بسپارند، جوانان با در نظر داشت وضع امنیتی صدای اعتراض شانرا از تالار ها بلند کنند ، بحث های جدی را درمطبوعات راه اندازند واعتراضات شانرا به گوش جهانیان برسانند بر ناتو و امریکا از حمایت احتمالی عقبگرایی ابراز انزجار نمایند ، قطعنامه ها صادر کنند و فضای سیاسی ومطبوعاتی کشور را با اعتراضات شان گرم نگهدارند ونشان بدهند که سلطه عرب، پاکستان ، طالب ومجاهد را نمی پذیرند ، زنده گی نو ، تفکرنو وترقی می خواهند نه عقبگرد به گذشته !