بازی جـدیـد در خـاورمیانه
یوشکا فیشر، وزیر خارجه پیشین المان
درحال حاضر شاهد یک بازآرایی اساسی در نظم بینالمللی پساجنگ هستیم و خاورمیانه نیز از این قضیه مستثنی نیست. درجایی که نزاع اسراییلی- فلسطینی زمانی اکثر تحولات ژیوپولیتیک در منطقه خاورمیانه را تعیین می کرد، درحال حاضر این مساله تحتالشعاع مناقشات دیگری قرارگرفته است که از آن جمله می توان به مناقشه ایران و عربستانسعودی اشاره کرد؛ به عبارت دیگر، ما در دورانی از گذار ژیوپولیتیک به سر می بریم. تلاش چین برای اینکه به عنوان قدرت اول جهان جایگزین امریکا شود یا حداقل در رهبری جهان نقش یک شریک جدی را پیدا کند، نگاه های زیادی را به خود معطوف کرده است. ازدیگرسو، مکانیزم های کلانی که در دهه های اخیر وضعیت خاورمیانه را تعریف می کردند نیز درحال تغییراند که برای مثال می توان به افول نقش امریکا اشاره کرد. حدود یک قرن پیش، توافق سایکس- پیکو در عمل خاورمیانه را میان دو کشور فرانسه و بریتانیا تقسیم کرد و مرزهای جغرافیایی از آن زمان تا به امروز پابرجا ماندهاند. اما به نظر این مرزها نیز در شرف تغییر است. از زمان تاسیس رژیم جعلی اسراییل، نزاع اسراییل و اعراب بر ژیوپولیتیک منطقه سایه داشته است. پیروزی اسراییل در اولین جنگ با اعراب در سال ١٩٤٨ ترسایی در جنگ های متعاقب آن نیز تکرار شد. اما این که آیا اسراییلی ها و فلسطینی ها می توانند به صلحی پایدار دست یابند و آرامش را به خاورمیانه بازگردانند، هم چنان یک دغدغه و نگرانی برای نظام بینالمللی به حساب می آید. البته اسراییلیها و فلسطینیها در یک دوره بیش از هر زمانی به صلح نزدیک شده بودند. این دوره از امضای توافق اسلو در سپتامبر ١٩٩٣ ترسایی شروع شد و با ترور نخست وزیر وقت، ییت ژاک رابین، در نوامبر ١٩٩٥ ترسایی به پایان رسید.
جالب اینکه در هر دو توافق اسلو در سال ١٩٩٣ و ١٩٩٥، وضعیت بیتالمقدس تعیین نشده باقی ماند. در همان زمان همگان توافق داشتند که تعیین تکلیف چنین مساله حساس و پیچیدهای باید به پایان فرایند صلح موکول شود. با این حال، حمله نیروهای ایتلاف به رهبری ایالات متحده امریکا به عراق و به ویژه خیزش موج بهار عربی در اواخر سال ٢٠١٠ ترسایی باعث شد تا از مرکزیت و اهمیت نزاع اسراییلی- فلسطینی در منطقه کاسته شود. بعد از آن نیز، جنگ داخلی در سوریه و ظهور خلافت اسلامی بر منطقه، این نزاع را تحت الشعاع قرار داد. اما حالا که بساط داعش نیز در منطقه برچیده شده است، بار دیگر نزاع میان ایران و عربستان بر سر نفوذ منطقه ای دوباره عینیت یافته است. تا پیش از سقوط خلافت خود خوانده داعش در عراق و سوریه ، ایران و عربستان در جنگ نیابتی در سوریه و یمن رودرروی هم قرار گرفته بودند. اما حالا این تقابل به قطرو لبنان نیز کشیده شده است. این مناقشات موجب شد نزاع حل نشده اسراییلی- فلسطینی به حاشیه رانده شود. این وضعیت تا پیش از تصمیم جنجالی ترامپ درباره به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسراییل ادامه داشت. هرچند سازمانهای دولتی اسراییل، از جمله پارلمان این کشور، در قسمت غربی بیت المقدس قرار داشته و مقامات غربی معمولا به این نقاط سفر می کنند، اما اشغال بیت المقدس شرقی بعد از جنگ شش روزه ١٩٦٧ ترسایی هیچ گاه از سوی جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته نشد. وقتی فلسطینیها نهایتا در سال ١٩٩٣ ترسایی وجود اسراییل را به رسمیت شناختند، این تصمیم گام بلندی به سوی صلح قلمداد می شد. هرچند دیپلوماتها هنوز هم از فرایند صلح خاورمیانه سخن می گویند، سالهای متمادی است که هیچ پیشرفتی و حرکتی برای برقراری صلح صورت نگرفته است. راه حل « دو کشوری» به نظر همچنان تنها گزینه موردپذیرش برای دو طرف است، اما با گذشت زمان و با گسترش شهرک سازیهای غیرقانونی اسراییل در کرانه باختری، رفته رفته اعتبار خود از دست می دهد و حالا به رسمیتشناختن بیت المقدس از سوی ایالات متحده امریکا به عنوان پایتخت اسراییل را باید نقطه پایانی بر راه حل « دو کشوری» دانست.
از دیگر سو، راه حل جایگزین، یعنی ایجاد یک کشور دوملیتی، نیز در تضاد با خواست اسراییلیها قرار می گیرد؛ زیرا که اسراییلیها را بر سر دوراهی تبدیل شدن به یک کشور دموکراتیک یا یهودی قرار می دهد.
سومین گزینه که البته خیلی نامحتمل می نماید، تشکیل یک کشور فلسطینی در غزه است که بتواند تا منطقه شمالی صحرای سینا نیز گسترش یافته و تحت قیومیت مصر قرار بگیرد. در این شرایط ، کرانه باختری نیز میان اسراییل و اردن تقسیم خواهد شد. البته فلسطینیها هیچ گاه این وضعیت را نخواهند پذیرفت. حال شاید این سوال در ذهنتان شکل بگیرد که چرا ترامپ زمان کنونی را برای اعلام تصمیم خود انتخاب کرد؟ آیا آن را باید نتیجه بی خردی همیشه گی او دانست یا نتیجه و برآیند سیاست داخلی امریکا؟
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که تصمیم یک جانبه ترامپ با پاسخ چندان تندی از جانب قدرتهای عربی، از جمله عربستانسعودی، مصر و اردن همراه نشد. برای سعودیها، اولویت اصلی مقابله با ایران است و از آنجا که عربستان سعودی به تنهایی نمی تواند از پس ایران بربیاید، به ویژه در لبنان و سوریه، سعودیها به تحکیم روابط خود با رقبای ایران روی خواهند آورد؛ حتا اگر این رقیب اسراییل باشد. ایتلاف نوظهور میان عربستان سعودی و اسراییل که زمانی به هیچ عنوان در مخیله هیچ کس نمی گنجید، به نظر در آینده به یکی از نیرو های اصلی در شکل دهی به خاورمیانه جدید تبدیل خواهد شد. تنها گذر زمان به ما نشان می دهد که این ایتلاف ضدایرانی، به چه قیمتی حاصل خواهد شد؟
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۱۷ـ ۳۱۱۲