درس های زهرآلود فاجعه خونین چهار صد بستر
عارف عرفان
در تداوم بحران دامن گستر افغانستان و پیاده نمودن اهداف کلان راهبردی که با اشغال افغانستان توسط امریکا وغرب پیریزی شد، با گزینش « تروریزم » به حیث وسایل وافزار سیاسی، اکنون سراپای کشور ، این بلاد خون ،همه شهرها ، قرا و قصبات ،به یک شکارگاه انسانی مبدل شده است.هرازگاهی که نبود بارنده گی ،خشکسالی را در پهنای این سرزمین چیره می سازد اما جویبار اشک ، و باران های خون هموطنان بی گناه مان کماکان و بصورت لاینقطع بخاطر آبیاری نهال استعمار و قدرت گشایان در چرخش بازی های استراتیژیک بوسیله تروریزم اسلامی و با مدد دولمتردان ومهره های جا سازی شده در ارکان عالی امنیتی دولت ادامه داشته است.
کابل پایتخت افغانستان سیمای یک قصاب خانه و مسلخ گاه انسانی را بخود اختیار نموده و مردم افغانستان در میان دوپله آسیاب ( تروریزم ودولت ) فاسد وبی کفایت جان داده و باخون خویش این چرخ را به حرکت می آورند.
مردم درین پرتگاه خشونت غرق می شوند و از هرسو و درهمه جا بوی مرگ به مشام می رسد وبه طرز ناگوار مردم اسیر در برابر مقدرات شوم قرار گرفته و درد مندانه در پی معاملات وتبانی های هولناک اصحاب قدرت با اردوگاه تروریزم در گذرگاهی قرار گرفته اند که عملآ « غزال چوچه اش را به پلنگ می فروشد.»
حمله تروریستی در شفاخانه محمد داوود خان وابعاد فاجعه خونین که برحسب گزارشات، دوصد و پنجاه انسان بی گناه وطنم را در امن ترین مکان درمانی کشور و در همجواری کاخ نشینان به کام خود غرق نمود، آزمونگاه بزرگ برای عرشه نشینان سکوی قدرت وحد اعلای بی کفایتی ، بی مدیریتی نظام غنی- عبدالله وتنیدن تروریزم درعالی ترین ارکان امنیتی ودفاعی دولت وسلول های نظام پوسیده را بیان نموده و از نقش وزرای امنیتی بویژه وزیر دفاع در شکل دهی این پروژه خونبار پرده برمی دارد.
گمارش افراد غیر مسلکی در مقامات حیاتی ، ضعف مهارگرای نیروهای عملیاتی برای ایجاد فرصت هفت ساعته برای قتل عام ، وانحلال وناکار آمدی ارگان های کشفی و استخباراتی را که در چنگال دیو سیاه « ستون پنجم » دست و پنجه نرم می نمایند و اوج بیرحمی وحشیانه تروریزم در وجود طالب و داعش را که به مراکز واحد مرتبط اند، همچنان مدارج خصومت و آشتی ناپذیری سازماندهنده گان و حامیان تروریزم در قصابخانه های انسانی چهار صد بستر را یکایک روشن گردانید. فاجعه چهار صد بستر تکانه بود که دامنه کشتار بی پایان در قلمرو نظام بی کفایت موجود را رسامی نمود.
صحنه ها در چهار صد بستر، آرایشگر حزن آمیز مسابقات کشتار قربانیان بی دفاع بود، قربانیان که مبتنی برگزارشات ، در حریم امنیتی شان، حدود (۲۵۰ ) تن ازسربازان وافسران نظامی ارتش را با خود داشتند و سوگوارانه در اوج بی دفاعی ،طی هفت ساعت سلاخی انسانی به دریای خون غلطیدند.
بنیاد گذار این آتشکده کیست؟
پس از تهاجم وتجاوز غرب در افغانستان ، در یک تصویر برداری اکادمیک ومنظر گاه ترکیب اهداف استراتیژیک غرب وسایرکشورهای درگیر در حوادث افغانستان می توان دستان فراوان و آلوده بخون را در جنایات افغانستان از آستین بیرون کرد، اما بنابر آرایش ظاهری، این جنگ را به قول « استیف کول » می توان جنگ اشباح « Gost Wars» نامید.
این جا مردم افغانستان مستقیمآ در برابر تجاوز ارتش خارجی در نبرد نیستند ؛ بل ماهیت این منازعه ، جنگ استخباراتی ونبرد نیابتی است که جنگ جویان تروریستی خریداری شده و مزد بیگران این سرزمین ، وتعلیم یافته گان مدارس تروریست پرور پاکستان ، تحت نام دین بخاطر منافع آزمندانه واستراتیژیک بیگانه وجنگ رقابتی دست به ویرانی وکشتار میزنند.
در آغاز تجاوز امریکا در افغانستان حامد کرزی در نقش مجری اهداف ژیو پولتیک و ژیو استراتیژیک غرب و مدیر تداوم این جنگ نیابتی در راس ماشین دولتی کشور گماریده شد و در همدستی با پاکستان با گسترش لانه های تروریستی در سراسر کشور و حمایت مالی و لوژستیکی ازاین پروژه مرگ، آنرا به پایه اکمال رسانید.
حال نظام مربوط به اشرف غنی ـ عبدالله درین پروژه وتوسعه جولانگاه آن برای گشایش دهلیزگاه آسیای میانه مامور گردانیده شده اند .
دولت اشرف غنی ـ عبدالله با توجه به دورنمای بازی استراتیژیک در کشور وگردش مستدام چرخه تروریستی وحفظ حرارت وغلیان بحران موجود بسترهای جدیدی را پهن می دارند. ایجاد بزرگترین کانون آموزشی تروریستی عربستان سعودی این حامی تروریزم جهانی تحت عنوان« دانشگاه اسلامی » در ولایت ننگرهار با هزینه پنجصد میلیون دلاری خود واضح ترین رویکردیست برای ایجاد ریزرف های تروریستی برای بازی های استراتیژیک آینده کشور در پای منافع اجنبی؛
دکتر غنی، میهن را برای دوش اسب های رقابتی بیگانه هموار ساخته است ومردم است که با سربریده توسط چاپ اندازان خون آشام در دایره هلال پرتاب می گردند.
دریک چشم انداز سیاسی میتوان اذعان داشت که یکی از مبرم ترین وظایف تاخیرناپذیر دولت های کرزی - اشرف غنی عبارت از بسترسازی ،کشت ، زرع و آبیاری ریشه های خشکیده تروریستی ، وکاربرد نقش بازدارنده ماشین دولتی برای برچیدن هسته های تروریستی ، تشدید فساد دولتی در نهاد دولت و ارگان های امنیتی، کابرد تسامح و مصالحه باسران ونماینده گان احزاب و گروه های تروریستی وابسته به پاکستان ،عدم مجازات قاتلین وتروریستان و رهایی آنها به طور مستقیم ویا راهکارهای نمایشی از زندان ها بوده است .
باانعقاد پیمان امنیتی با امریکا وحضور نه پایگاه نظامی آن کشور درافغانستان ، واستقرار پروژه های تروریستی در وجود طالب - داعش، اساس کوره زار نبرد منطقه وی برای سالیان دراز در کشور گذاشته شد وحال این فرصت پدید آمده است تا درین تندور داغ که مواد محروقاتی آن مردم اند هر کشور از جمله ایران و پاکستان ، نان های مراد شانرا بی هیچ مزاحمتی پخت نمایند .
تراژیدی چهار صدبستروترسیم چهرهٔ دولت
حادثه مرگبار چهار صد بستر که یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین وخونین ترین عملیات اپراتیفی را در سایه تحت دولت به نمایش گذاشت ، به وضاحت از راهکار استخبارات بیرونی در همدستی با مهره های گماشته شدهٔ درون ساختارهای امنیتی و یخ زده دولت پرده برداشت .
این حادثه خونبار نشان داد که اصلأ نهادی بنام دولت برای حفاظت از جان ، مال وشرف مردم وجود ندارد.اینجا یک تیم اختاپوتی حلقه را بنام دولت تشکیل داده ومهره های پوسیده وخواب آلودی را با پیشینه های مرموز در راس کلیدی ترین ارگان های امنیتی و دفاعی گماریده است.
تاکتیکهای عملیاتی در حریم چهارصد بستر ومقدمات آن طی مدت زمان پنج ماه نشان داد که از راس هرم امنیتی الا کارگزاران اداری ریاست چهار صد بستر واسقرار تیم ترور در داخل شفاخانه در طرح ریزی و پیاده سازی این پلان خونین نقش بارز داشتند.چه بیرون کشیدن شهید دگروال ذکی مدیر امنیت شفاخانه از دفتر مربوط وکشانیدن پای آن در داخل شفاخانه وحواله دو تیر در قلب او به مثابه نخستین قربانی برای زدایش پل پا، امر تصادفی نبود.
روایت همگانی و شواهد عینی از قول نجات یافته گان حادثه میرساند که حادثه چهار صد بستر بوسیله «طالبان » وحامیان شان مهندسی شده بود، قبول مسوولیت رخداد بوسیله «داعش» مبین انحراف افکار عمومی و ناگسستن برنامه مصالحه با طالبان که درکشور قطر در جریان است تحقق پذیرفته و از سوی دیگر درهم آمیخته گی سیاسی نظام را با گروه های تروریستی وضاحت می بخشد.
این رخداد پشتوانه معنوی ارتش و نیروهای رزمی مدافعین وطن را درهم کوفت ونشان داد که تحت سایه دولت وغفلت انگیزی و خیانت حلقات نظام هیچ جای مصوون و قابل اعتباری حتا در بستر بیماری برای افسران و سربازان مدافع وطن و قربانیان جنگ وجود ندارد.این حادثه غم انگیز این اندیشه را در ذهنیت مدافعین رزمنده وطن تداعی کرد که هرآن و در هرجا ممکن است تا دستان خونین وهلاکت باری از آستین دولت برای خفه ساختن مدافعین وطن بیرون آمده و چون خنجری از پشت ستون دفاعی نظام را درهم شکند.
تنیدن فساد در انساج دولت ، دگرگون شدن شایسته سالاری کادری و نفوذ روز افزون استخبارات دشمن در حلقات امنیتی نظام، کاربرد سیاست های مرموز و ده ها عوامل دیگر شیرازه های نظام را فلج ساخته است. نظام موجود چنان در ضعف و ناتوانی کامل زمین گیر شده است که در برابر چالش های ساده امنیتی وتقابل « ملا تره خیل » و« تعویذ نویس » تایمنی عقب نشینی می نماید .ورنه چطور ممکن است که چند تروریست محدود، دم چشم یک ارتش بزرگ، هفت ساعت در روز روشن در قلب پایتخت بی دریغ کشتار نماید.
باید به یاد داشت که مهندسین اصلی این نظام، آگاهانه و در چوکات برنامه های دور اندیشانه وخطر ناپذیر برای تحکیم اهداف مربوط، عمدآ این دولت را از توانای های نظامی و تجهیزات مدرن فناوری نظامی و فرماندهان هوشمند ، مجرب ، وطندوست وتوانا محروم ساخته است.
تدابیر وتجویزات
هرچند بدون رخداد بزرگ سیاسی برای یک دگرگونی بزرگ وتغییر چرخش سیاسی نظام،هرگز نمی توان منتظر معجزه در خصوص اصلاح نظام موجود و پیاده سازی این درس های زهر آلود برای حادثات تکرارناپذیر بود، اما در یک رویکرد تسکین آمیز و موقت باید فشار های لازم را برای یک خانه تکانی گسترده بویژه در ارکان امنیتی نظام و تعویض مهره های ارشد شامل سه وزیر خواب آلود امنیتی و دفاعی ومهره های مسوول در خصوص رخداد چهار صد بستر با راه اندازی نمایشات ، مارش ها وحرکات مدنی بالای دولت تحمیل کرد.
باید سکوت را شکست و با یک صف آرایی واحد ، ملی وهمگانی جلو این دریا های خون را گرفت.
مهمترین درسی که از حادثه چهار صد بستر می توان آموخت عبارت ازین است که تروریستان و دشمنان مردم از هیچ یکی از قربانیان خویش کارت هویت ،ملیت ، زبان ونژاد نخواست وهمگان را یک سان به رگبار بست، لذا نباید این خطوط را برای افتراق ملی در چنین وضع بحرانزای کشور پدید آورد و با دشمن خونخوارملت همسویی کرد.
آنچه که از سکوت جامعه در برابر این تحولات خونبار می توان استنتاج کرد عبارت از اسیرنمودن شهروندان جامعه و کشانیدن شان در چاله های این قربانگاه ها می باشد.
مردم اسیر اند ،اسیر تاجران و تکه داران دین ،اسیر مافیای مخدر وتریاک سالاران ،اسیر اختاپوت دولتی ،اسیر سازوکارهای استخبارات بیگانه ، اسیر تروریزم واسیر فقر و درمانده گی.
مردم تشنه آزادی وامنیت اند، مردم هوس پرواز را دارند اما در جست و جوی راه بیرون شدن ازاین قفس مرگباراند. آزمونگاه چهار دهه جنگ و ویرانی، از همه چهره ها نقاب برتافته است .همه میهن دوستان صادق ومیهن فروشان ، تاراجگران ، سیاستگران فاسد وفرشته های نجات خیالی وحامیان دروغین دموکراسی وبلند گویان ریایی حقوق بشر را مشخص ساخته است.درچنین وضع برای مردمان دردمند وتکیده و رهیابی کشتی طوفان زده به سوی ساهل ، قطب نمای درکار است.
فقدان مرکزیت سیاسی برای بسیج مردم و نیروهای ترقیخواه و سکوت معنی دار سران سازمان های دادخواه در خصوص فاجعه های انسانی ، یورش تروریزم و بحرانات مرگبار کشور مستلزم آرایش های جدید و نوین است. ضرور است تا در پهنای جامعه و در چوکات همه سازمان های سیاسی غلغله برپاکرد وشیپور آزادی را به صدا در آورد، با مرشدان معامله گر و گروگان گیران وداع نموده ، رستاخیز برپا کرد !
باید الترناتیف نظام موجود را با دستان پاک وبی داغ نسل های نوین ، بالنده و آینده ساز وطن طراحی کرد .این رسالت را تاریخ بدوش نسل های جوان سپرده است .
اتحاد وهمبسته گی ملی ویکصدای در برابر تروریزم وحامیان آن ضامن نجات است.
فریاد تاریخ را باید جدی گرفت و صدای نسل بالنده جوان را برای پایه گذاری جنبش رستاخیز ملی حمایت کرد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۱۷۰۳