از جنگ يمن تا جنگ بر سر جانشينی

 

ملک سلمان دو سال پس از جلوس به سلطنت با چالش های گوناگونی روبروست. مداخله نظامی در یمن در گِل فرورفته و در سوریه، عراق و لبنان نیز عربستان با شکست هایی مواجه شده است ؛ و در حالی که اصلاحات اقتصادی کنونی با انتقادهای عدیده ای مواجه است، هنوز مساله جانشینی پادشاه بی پاسخ مانده است.

اگر دیپلومات های ساکن ریاض بر روی نکته ای توافق داشته باشند، اینست که رهبران سعودی هر مساله مربوط به اوضاع منطقه  را از نگاه « تهدید ایران » بررسی می کنند. یک دیپلومات با حفظ هویت اش می گوید: « رهبران سعودی در همه جا دست ایران را می بینند و اظهارات مطبوعات ایران را خیلی جدی گرفته و همه جا جار می زنند که ایران چهار پایتخت عربی  (بغداد، صنعا، بیروت و دمشق) را زیر کنترول خود دارد.»

دیپلومات دیگری دورتر هم می رود: « ایران همه فکر آن ها را اشغال کرده. اینان فراموش می کنند که ایران، به هرحال همسایه آن هاست و مستقل از هرنظری که درباره سیاست آن داریم، این کشور با یک حرکت انگشت از بین نخواهد رفت ». همه آنان نخستین دلیل مداخله عربستان در یمن را در همین مشغله فکری خلاصه می کنند.

نظری را که یک دیپلومات سعودی بیان می کند، بیشتر مسوولان مخاطب ما در ریاض نیز تایید می کنند، بدین ترتیب که « ما گزینش دیگری نداریم و این امر ضروری بود. از نگاه ما، یمن یک مساله  داخلی است: ما به یک رژیم دوست و باثبات در آن سوی مرزهای مان نیاز داریم. این یک مساله  امنیت داخلی است». او می افزاید که جمعیت یمن با جمعیت عربستان برابر است.


عملیات «توفان تعیین کننده» اصلا «تعیین کننده» نبود

ملک سلمان  در ٢٣ جنوری ٢٠١۵ ترسایی به جانشینی ملک عبدالله بن عبدالعزیز که تازه فوت کرده بود، به پادشاهی رسید. او با کنار گذاشتن سیاست خارجی محتاطانه و حتا محافظه کارانه می خواست نشان دهد که پادشاهی سعودی آماده است از منافع حیاتی خویش دفاع کند. او به ویژه از آن جا دراین راه مصمم تر شد که ایالات متحده به خاطر نزدیکی به ایران در مورد پرونده هسته ای یا سیاست بی عملی اش در سوریه، دیگر به دیده ی متحدی وفادار محسوب نمی شد. لذا در مارچ ٢٠١۵ ترسایی عربستان در راس ایتلافی مرکب از ده کشور با هدف استقرار حکومت « قانونی» که به دست حوثی ها ساقط شده بود، در یمن مداخله نظامی کرد. عربستان حوثی ها را آلت دست حکومت تهران تلقی می کند.

با وجود این، عملیات « توفان تعیین کننده » همه چیز بود جز تعیین کننده. این عملیات توان نظامی (و سیاسی) سعودی ها را به نمایش گذاشت. به رغم استقرار چند ده هزار سرباز در مرز، عربستان مجبور شد باریکه ای به طول ٢٠٠ کیلومتر و عرض ٢٠ تا ٣٠ کیلومتر از مناطق مرزی را تخلیه کند. در نتیجه هفت هزار نفر از ترس تهاجم حوثی ها مجبور به ترک روستاهای خود شدند. و حوثی ها همچنان به پرتاب موشک به شهرهای جنوبی عربستان مانند جازان ادامه دادند. این موشک پرانی ها هر چند تاثیر چندانی نداشت اما ناامنی دایمی ایجاد می کند که گاهی مجبور به تعطیلی مدارس یا نهادهای دولتی می شوند. دولت عربستان تعداد کشته های این جنگ را پنجاه سرباز اعلام کرده ، اما در حقیقت، بیش از ٨٠٠ نفر در این درگیری ها کشته شده اند که اغلب آن ها را برای سرپوشی در فهرست « قربانیان حوادث » ثبت می کنند. آخر سر، وخیم ترین « خطای » ارتش عربستان، بمباران مراسم تشییع در مرکز شهر صنعا در ٩ اکتبر ٢٠١۶ ترسایی بود که موجب مرگ ١۴٠ نفر شد. این رویداد در سطح  جهانی احساساتی بین المللی برانگیخت که حتا امریکا را واداشت تا تحویل ١۶ هزار مهمات پیشرفته از سوی شرکت ریتیون (Raytheon) را به عربستان متوقف کند. حکومت ریاض پس از ماه ها انکار در ١٩ دسامبر به طور رسمی اعلام کرد که ازین پس، از بمب های خوشه ای ساخت بریتانیا در این عملیات استفاده نخواهد کرد.

به تدریج که مردم در می یابند که در جنگی بی پایان درگیر شده و تعداد تلفات غیرنظامی نیز بالا می رود، شعف ملی ای که بخش مهمی از جمعیت عربستان را فراگرفته بود، فروکش می کند. یک دانشجوی جوان با افسوس می گوید: « ما در حال نابودی کشوری بسیار فقیرهستیم. هر چند که ما نسبت به ایران کوچک ترین علاقه ای نداریم، این مساله ما را ناراحت می کند». او می افزاید: « ما کم کم بین سیاست ریاضت اقتصادی تحمیلی و هزینه ی این جنگ، پیوند برقرار می کنیم». منابع مختلف هزینه جنگ را از ٢ تا ٣ و حتا ٧ میلیارد دلار در ماه تخمین زده اند. در حالی که کاهش فوق العاده قیمت نفت منابع مالی دولت را به قهقرا برده است.

یک مقام مسوول سعودی با بی اهمیت نشان دادن این بیلان، توضیح می دهد: ما ٨٠ درصد موشک های حوثی ها را گرفته و از افتادن جنوب یمن و کل کشور به دست آن ها جلوگیری کردیم.»

این دل خوشی کوچک با هدف های تعیین شده فاصله بسیاری دارد که یکی از آن ها فتح مجدد صنعا بود. لذا حکومت ریاض تلاش می کند که خود را از این باتلاق برهاند. زیرا ترک یک جنگ، همواره از شروع آن دشوارتر است. عربستان نه فقط باید حساب دشمنانش را داشته باشد ( در اواخر نوامبر، مطبوعات عربستان بیانات  فرماندهان ایران را برجسته می کرد که به ایجاد پایگاه دریایی در سوریه  و یمن اشاره می کردند )  بلکه متحدان او نیز غالبا استراتیژی خاص خود را دنبال می کنند. بدین صورت که امارات متحده عربی که در یمن بسیار فعال بود و صدها سرباز در محل داشت، از حرکه الاصلاح، شاخه یمنی اخوان المسلمین بیم دارد، با این که متحد رییس جمهور « قانونی» عبد ربه منصور فرد مورد حمایت سعودی هاست. سعودی ها مایل نیستند در چارچوب پیمانی قربانی شوند که با میانجی گری جان کری، وزیر امورخارجه امریکا مذاکره بر سر آن جریان دارد و از قرار، حکومت عربستان همه امیدهایش را برای خروج از آن چه رقیبانش با بزرگ نمایی « ویتنام سعودی » می خوانند، به آن بسته است.


بی ثباتی و پراکنده گی منطقه ای

از نگاه سلمان پادشاه جدید، مداخله در یمن فقط مرحله ی اول بازگشت عربستان به صحنه منطقه ای بود. برای نخستین بار از سال ١٩٧٣ ترسایی و تحریم تحمیلی بر صادرات فرآورده های نفتی در دوره جنگ اعراب- اسراییل در اکتوبر ١٩٧٣ترسایی عربستان خود را از یوغ قیمومت امریکا رها می کند. ملک سلمان قصد داشت روند عادی سازی بین ایران و بقیه جهان را کُندترکند. اعدام نمر باقر النمر، مخالف شیعی سعودی در ٢ جنوری ٢٠١۶ و بدنبال آن حمله انتقام جویانه به سفارت عربستان در تهران به قطع روابط دیپلوماتیک بین ایران و عربستان منتهی شد. چندین کشور پیرامون خلیج از کار عربستان پیروی کردند. یک دیپلومات غربی به ما توضیح داد که :« از این پس، چرخ ها حسابی روغن کاری شده اند؛ هر حادثه ای بین پادشاهی سعودی و ایران به محکومیت ایران از سوی « شورای همکاری دولت های خلیج » و سپس « جامعه عرب » و سرانجام « سازمان همکاری اسلامی» منجر می شود ». اما، کافی ست نگاهی بر اوضاع منطقه بیاندازیم تا بتوانیم محدودیت تصمیمات تهاجمی سعودی را دریابیم.

 

درسوریه ، فتح حلب در دسامبر ٢٠١۶ ترسایی به دست ارتش سوریه با کمک نیروی هوایی روسیه، مشاوران ایرانی و ملیشیای شیعه  لبنانی و عراقی موقعیت رژیم بشار اسد را که عربستان قصد سرنگونی اش را داشت  تقویت کرد.

درعراق، تلاش های نزدیکی با حکومت حیدرالعبادی  نخست وزیر جدید عراق از اگست ٢٠١۴ ترسایی  به جایی نرسید. سفیر جدید عربستان  ثامر السبحان که پس از قطع رابطه به هنگام  جنگ خلیج (١٩٩١-١٩٩٠) در دسامبر ٢٠١۵ ترسایی به این مقام انتخاب شد، مرتبا نقش ملیشیای شیعه (حشد شعبی ) در عراق را افشا کرده است. این ملیشیا متهم است که تنش با سُنی ها را تشدید کرده است. بیانات سفیر موجب شد که حکومت بغداد در ٢٨ اگست ٢٠١۶ از سفیر بخواهد که عراق را ترک کند. با این حال  یک دیپلومات سعودی با اطمینان خاطر می گوید :« ولی روابط با عراق ادامه دارد، هرچند ما خواهان این هستیم که حکومت عراق همه لایه های مردم را دربر گیرد. داعش از سیاست طرد و کنارگذاشتن سُنی ها زاییده شد. استعفای نوری الملکی (نخست وزیر پیشین که سیاست مذهبی طرفدار شیعیان را به پیش می برد) ضروری بود، هر چند که نفوذ او همچنان باقیست.»

در لبنان، پس از قطع کمک بلاعوض سه میلیارد دلاری جهت خرید اسلحه ( از فرانسه ) برای تنبیه بیروت به خاطر عدم امضای بیانیه جامعه عرب که حزب الله را به عنوان سازمان « تروریستی » نکوهش می کرد، پس از قطع کمک مالی به سعد حریری،متحد عربستان ( که البته باید تصدیق کرد که سرمایه گذاری چندان سودمندی برای عربستان سعودی نبود)، حکومت ریاض از صحنه سیاسی لبنان عقب نشینی کرد. هنگامی که جنرال میشل عون، متفق حزب الله در ٣١ اکتوبر به ریاست جمهوری لبنان انتخاب شد، محمدجواد  ظریف، وزیرخارجه جمهوری اسلامی و منصور فضل الله عزام فرستاده ویژه بشار اسد، جهت تبریک گویی به رییس جمهور جدید پشت سرهم وارد بیروت شدند، در حالی که سفیر عربستان دو ماه پیش بیروت را ترک کرده بود. زمان لازم بود تا سرانجام در ٢١ نوامبر، شاهزاده خالدالفیصل السعود، فرماندار مکه با رییس جمهور عون ملاقات کند.


تنش دیرپا با مصر

این آیه قرآن بر سردر وزارت امورخارجه عربستان نقش بسته است: « یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و انثى وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا» ، [ هان ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریده ایم و شما را به هیات اقوام و قبایلی در آوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید]. (سوره حجرات از قرآن ، ترجمه بهاالدین خرم شاهی)  در حقیقت، دیپلومات های سعودی به دشواری می توانند ترجمان این توصیه تشویق آمیز را در واقعیت نشان دهند، حتا نسبت به کشورهای سنی. برای تبریه آنان می توان گفت که اوضاع منطقه هرگز تا این درجه بی ثبات نبوده و عقب نشینی ایالات متحده، قدرت گروه های مسلح غیردولتی و ایتلاف های متغیر که درآن ها دشمن دیروز به متحدان امروز تبدیل شده ، مهر خود را بر آن کوبیده است. قطر وعربستان که سه ماه پیش در آستانه  درگیری بودند، به هم دیگر نزدیک شده اند. به موازات آن، مناسبات ریاض و قاهره درماه های اخیر رو به وخامت گذاشته است. تلاش امارات متحده عربی در میانجی گری بین دو کشور به جایی نرسیده است. می توان، اقامت یکی از مشاوران ملک سلمان در ماه دسامبر در اتیوپیا ( و سپس دیدار وزیرخارجه قطر ) و بازدید آن مشاور را از سد رنسانس واقع در نیل علیا به منزله پیامی تلقی کرد: در واقع، مصر معتقد است که ساختمان این سد به آبیاری در مصر آسیب می رساند. و برای تکمیل این وضع، شورای همکاری کشورهای خلیج بیانیه مصر را که در آن قطر را به همدستی در انفجار کلیسای قبطی قاهره در ١١ دسامبر ٢٠١۶ متهم می کرد، محکوم کرد.

خالد الدخیل مفسر سعودی نیز با تاسف می گوید:« این بحران پس از سه سال تبادل نظر، دیدار و کمک پیش آمد. فروپاشی مصر تهدید بزرگی برای عربستان سعودی خواهد بود. که عکس این قضیه هم درست است.»

تلاش برای ایجاد ایتلافی بزرگ در کشورهای اسلامی سنی علیه تروریزم، که با شتابزده گی در ١۵ دسامبر ٢٠١۵ اعلام شد، (برخی کشورها حتا خبر هم نداشتند) از یک اعلام موضع تجاوز نکرد. حتا پیشنهاد تغییر شکل « شورای همکاری کشورهای خلیج » به یک اتحادیه گسترده تر با مخالفت صریح عمان و تردیدهای کشورهای عضوروبروست که نگران برتری و تسلط عربستان هستند. نشست سران این شورا که در ماه دسامبر با حضور ملک سلمان در بحرین برگزار شد، در این زمینه هیچ نتیجه مشخصی ببار نیاورد. اگرچه هنوز زود است که نشانه های پیوستن عمان به ایتلاف ضدتروریستی را در اواخر دسامبر گذشته تحلیل کنیم، اما به نظر نمی  رسد که این تصمیم نشانه ای از تغییر اساسی در سیاست خارجی سلطان نشین عمان باشد.

در این رودررویی با تهران، ملک سلمان می تواند به خاطر یک پیروزی مهم به خود ببالد: نزدیکی او با ترکیه که در ٢٠١۵ ترسایی شروع شد که بازدید رجب طیب اردوغان از عربستان سعودی از نشانه هایش بود. ترکیه متحدی نیرومند است که دارای ظرفیت اقتصادی قدرتمند و ارتشی که در توازن قوا با ایران وزنه ای به حساب می آید. باوجود این، در ماه های اخیر، ترکیه به روسیه نزدیک شده در حالی که در سال ٢٠١۵ ترسایی در خطر جنگ با این کشور قرار گرفته بود.
تفرقه دردرون دربار سعودی

این کارنامه ی دستِ کم متضاد در درون خانواده سلطنتی بحث و جدل ایجاد کرده است. شاهد آن رویداد شگفتی است که در ریاض بسیار سروصدا کرده است. روزنامه سعودی الوطن روز ٢ جون بر روی صفحه اینترنتی خود سخنانی منسوب به شاهزاده محمد بن نایف (مشهور به ام بی ان) ، ولیعهد و وزیرکشور در حاشیه نشست کشورهای خلیج در جده منتشر کرد. چند ساعت بعد، با این بهانه که سایت هک شده و روزنامه هرگز چنین خبری را گزارش نکرده بود، این مطلب را از روی سایت حذف کردند. البته کسی این تکذیب نامه را باور نکرد.

ولی شاهزاده ام بی ان چه می گفت؟ اوتوضیح می داد که هر چند ما به خواست حکومت قانونی یمن پاسخ دادیم، عملیات « توفان تعیین کننده » « به درازا کشیده و از دست ما خارج شده است، از جمله به دلیل امتناع کشورهای عضو ایتلاف در انجام وظیفه شان». اشاره غیر مستقیم به مصر بود که نیروی زمینی نفرستاد. او ادامه می دهد:« در سوریه، ما می خواستیم با کمک ترکیه و ایالات متحده رژیم را سرنگون کنیم »، و نتیجه می گیرد: «ما باید درسیاست و محاسبه بازبینی کنیم » و در مورد این دو مساله  « امتیازهای واقعی و دردناک» بدهیم اگر نمی خواهیم که جهان عرب در کشمکش های بی پایان فرورود.

در کشوری که دستگیری « به اصطلاح تروریست ها » امری روزمره است، (برای مثال، ٣٠ اکتوبر از نابودی شبکه های تروریستی گزارش دادند که گویا در تدارک انجام سو قصدهایی علیه مقامات و استادیوم فوتبال بودند)، و در کشوری که در مقابل افشای « تروریست ها » پاداش نقدی پرداخت می شود، دلمشغولی ولیعهد  و وزیر داخله پیش از همه نبرد با گروه های فراملی نظیر القاعده و سازمان دولت اسلامی است. او در مورد مناقشه های منطقه ای، راه حل سیاسی را ترجیح می دهد چرا که هراس دارد که اشاعه آن ها به سود چنین گروه هایی تمام شود.

اما، این دعوا بر سر استراتیژی سرپوشی نیز بر مبارزه برای قدرت است. رسیدن ملک سلمان به پادشاهی با رشد برق آسای پسر سی ساله اومحمد بن سلمان نیز مترادف بود. او ابتدا به وزارت دفاع انتخاب و سپس برایش مقام نایب ولیعهدی را ساختند که او را شماره ٣ در سلسله مراتب جانشینی پادشاه قرار می دهد. یک مقام مصری در قاهره با کنایه می گفت: « رویای سلمان ایجاد یک عربستان سلمانی به جای عربستان سعودی ست.» تا بتواند از دست ولیعهد خلاص شود. ولیعهد عربستان به انزوا رانده شده و اداره   جنگ با یمن و همچنین اصلاحات اقتصادی به محمد بن سلمان واگذار شده که بانی طرح بلندپروازانه   توسعه به نام « رویای٢٠٣٠» است که در اپریل ٢٠١۶ ترسایی  آغاز شده و هدفش گویا تحول اقتصادی بر پایه برنامه ای  است که چیزی از برنامه مارگارت تاچر کم ندارد.

درحالی که این برنامه که برای مقابله با سقوط قیمت نفت طرح شده، موجب افزایش فاحش قیمت ها شده است ( از جمله قیمت آب و برق)، کاهش قدرت خرید اقشار متوسط  (با کاهش بی سابقه دستمزدها و پاداش کارمندان؛ و نخستین رده ای که تا ۵٠ درصد از درآمد شان را از دست داده اند، دانشگاهیان و نظامیان هستند). در سال ٢٠١۶ ترسایی اقتصاد با نخستین رکود پس از سال ٢٠٠٩ روبرو شد و کسری بودجه از مرز ٨۵ میلیارد دلار گذشت. به موجب بودجه جدید، کسری بودجه در سال ٢٠١٧ ترسایی در حدود ۵٣ میلیارد دلار خواهد بود. تمرکز قدرت در دستان پادشاه و پسرش همچنین روند تصمیم گیری را غیرشفاف تر و نامطمین تر کرده است که موجب تاسف بازرگانانی شده که پیشاپیش در اثر تاخیر بازپرداخت های دولتی وضعیت شکننده ای یافته اند. البته باید بی ثباتی حکومتی ناشی از ادغام موسسات دولتی مختلف و تغییرات وزیران (چهار وزیر آموزش در طول دو سال) را نیز به آن افزود.

یک دیپلومات اروپایی توضیح می دهد که « ولیعهد عربستان هوشمندانه خود را هم از جنگ یمن و هم از اصلاحات اقتصادی کنار کشید. این اصلاحات تا اکنون نتیجه ای نداده است. او کم کم بهره ی شکیبایی اش را دریافت می کند و اخیرا به صحنه سیاسی و رسانه ای نیز برگشته است.» به ویژه که او از طریق کانال های اطلاعاتی { رسانه ای متراکم که جامعه سعودی را سیراب می کند، یا با استفاده از آمیزه ای از مناسبات خانواده گی و قبیله ای و نیز از طریق تویتر و واتس اپ و اینترنت، پیشاپیش تردیدهای خود در مورد این سیاست اعلام کرده بود (عربستان سعودی با ٣۵ تا ۴٠ درصد نفوذ تویتری، و شبکه واتس اپ )  که امن تر هم هست } یکی از بالاترین میزان در سطح جهانی را دارد. ٩٠ درصد جمعیت کشور از طریق تلفون های همراه به اینترنت دسترسی دارند). در ریاض، افراد علاقمند به سیاست، به بازی قدرت آشنا هستند، البته در حالی که هیچ  چیز در رسانه ها به بیرون درز نمی کند.

در وضعیت کنونی، به رغم سن بالای پادشاه ( بیش از ٨٠ سال ) او عنان قدرت را محکم در دست دارد. آیا او از این امکان برخوردار است که پسرش را به عنوان جانشین تحمیل کند؟ این امر بیش تر به نتیجه اصلاحات اقتصادی، تحولات منطقه  و همچنین دولت جدید ایالات متحده (از ٢١ جنوری ٢٠١٧ ترسایی ) بسته گی دارد. در ریاض، همه با آمیزه ای از بیم و هراس در انتظار آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ هستند. در کانون قدرت کسی اشکی برای باراک اوباما نخواهد ریخت. او را متهم می کنند که حسنی مبارک را به حال خود رها کرد، امتیاز زیادی به ایرانیان داد و به وظیفه اش در سوریه عمل نکرد.

با چشم پوشی روی مواضع ضداسلامی و طرفداری از اسراییل ترامپ ( با توجه به مواضع افرادی که برای مسوولیت های کلیدی برمی گزیند )  امیدوارند که دولت جدید دراردوگاه دشمنان جمهوری اسلامی قرار می گیرد و این شبحی است که بر فراز پادشاهی سعودی پرواز می کند./ لوموند دیپلوماتیک

 

١ – درباره کاربرد رسانه های اجتماعی در جهان عرب، به آثار زیر مراجعه کنید: Everette E. Denis, Justin D. Martin, & Robb Wood, with Marium Saeed, Media use in the Middle East, A six-nation survey, Northwestern University in Qatar ; Arab social media report, TNS, 2015

Alain GRESH, Behrouz AREFI

 

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۲۰۱