ظهور اشعه‌ی غروب غرب در افغانستان

 

عارف عرفان
در افغانستان به طرز زودهنگام عقربه تاریخ درمدار رخدادهای گذشته در چرخش می گراید.اکنون این عقربه در یک عقبگرد دراماتیک دورمکمل خود را در مدار سال های دهه هشتاد با بازیگران پیشین وخطوط متفاوت می پیماید.
بازیگران اصلی: اردوگاه غرب به رهبری امریکا، عربستان سعودی،امارات و قطر به حیث حامی و اسپانسرکننده گان تروریسم در یک رُخ جبهه و فدراسیون روسیه ، چین، پاکستان ، ترکیه ، ایران و کشورهای آسیای میانه در سمت مقابل آن.                                          
میدان بازی افغانستان ودر نقش ها کماکان اسلام گرایان(  طالب و داعش) تعین شده اند.اهداف عبارت است از جنگ رقابتی وکشور گشایانه . تازه ترین اجندای که درین سناریو جا افتاده است در یک سمت استقرار و لشکر کشی گروه های تروریستی به سمت مرزهای روسیه ، چین، ایران ، پاکستان و درخط مقابل نبرد با تروریسم و داعش، پایان اقتدار غرب در افغانستان وبرچیدن پایگاه های امریکا ازکشور.
فتوحات چشمگیر روسیه در ماورای اوکرایین و سوریه ،شکست مفتضحانه غرب و تروریسم در نقشه مطروحه « خاور میانه بزرگ» ، شکل گیری اتحاد جدید سیاسی به محوریت روسیه در مبارزه با تروریسم ، پایان جهان تک قطبی و زایش جهان نوین نمایشگر تغییرات بزرگ ژیوپولتیک در منطقه آسیا به ویژه افغانستان می باشد.
موجودیت تروریسم ،طالب و داعش و صدور آن به کشور های همسایه ،همچنان حضور پایگاه های امریکا در افغانستان حامل پیام دگرگون ساز وسرآغاز طغیان نبرد رقابتی سرنوشت ساز درافغانستان خواهد بود.
در یک آرایش کلی و ترکیب اضلاع اصلی بازیگران جهانی ومنطقه وی‌ واقلیم جدید سیاسی در قلمرو جهان ومنطقه ‌وسطح انباشت ها و ریزرف های سیاسی گرداننده گان نبرد درکشور، می توان داوری کرد که غرب ودر راس آن امریکا در افغانستان ، در تله افتیده و با نشست اخیر سران چین ، روسیه و پاکستان ، حلقات محاصره برآن تکمیل گردیده است.
درگذشته اتحاد شوروی سابق و یک رژیم قدرتمند نظامی مانند جمهوری دموکراتیک افغانستان در برابر هفتاد و پنج کشور جهان وحواریون شان در برابر اسلام گرایان داخلی وتروریست های عربی می رزمید.اکنون ایالات متحده امریکا در پی شکست های بی سابقه سیاسی و نظامی اش پس از جنگ ویتنام ،با اقتصاد ورشکسته و ابهت برباد رفته که چهره نفرت انگیز را به مثابه حامی تروریسم در اذهان عامه تداعی نموده است باید با کشورهای پیروزمند وقدرتمند جهان چون روسیه و چین ومشارکت ایران ، پاکستان ، کشورهای آسیای میانه وسهم ترکیه درین تنگنا با قامت خمیده دراین حصار برزمد تا باشد در درازنای شکست های پیهم،لاجرم‌ در سومین جبهه بخت سیاسی خویش را به حیث  ابرقدرت پیشین جهان بیازموده وبا جبهه نوین در جوار مرز های شان دست و پنجه نرم نماید.
نبرد افغانستان بنا براهمیت ژیوپولتیک آن درآسیابه حیث داغ ترین نقطه جهان کپ قهرمانی جهانی را به جانب برنده اهدا خواهد کرد.
جبهه سیاسی به  محوریت روسیه در حال حاضر دو گزینه در نبرد شان علیه غرب و امریکا  در افغانستان در اختیار دارد. جنگ فرسایشی وطولانی مدت برای زمین گیر ساختن حریف وجنگ فیصله کن وشکست آنی غرب و شرکا در افغانستان. برقول افسر بازنشسته پنتاگون ،امریکایی ها این جنگ را برای پنجاه سال در افغانستان برنامه ریزی نموده اند، اما تغییرات جدید از ختم زود هنگام نبرد امریکا در افغانستان سخن خواهد گفت.
نشست اخیر سران روسیه، چین و پاکستان و مشارکت فعال ایران در حوادث افغانستان که بیشترینه نقش سیاسی را در نبردهای نیابتی در افغانستان دارند، نوازشگر آلارم خطر برای غرب ودولت کابل پنداشته می شود.
در فقدان نماینده گان امریکا و دولت افغانستان این نشست تاباننده سیگنالیست که امریکا در راستای تعین مقدرات سیاسی افغانستان مثل سوریه درحاشیه کشانیده شده است.
اعلام اخیر کشورهای روسیه و ایران در راستایی روابط شان با گروه طالبان و حضور پاکستان در نشست اخیر ماسکوبا توجه به سطح بالای ارتباطات با طالبان بازتاب دهنده شکل گیری چرخش جدید در افغانستان می باشد.
به نظر می رسد که بر داشت های سیاسی کرملین وشرکا از برنامه های استراتیژیک امریکا وگزینش غرب از تروریسم و داعش به مثابه افزارهای نظامی و سیاسی در میدان نبرد، روسیه ، چین، ایران وپاکستان را ملزم ساخته است تا به تسلط غرب و امریکا در افغانستان پایان بخشیده وبا زدایش خطرات بالقوه در مرزهای خویش احساس آرامش نمایند‌.
در چرخش گاه تاریخ، همسانی منافع مشترک کشورهای ضدغربی و تعریف یکسان از حضور، انتقال وماموریت داعش در افغانستان این کشورها را متحد ساخته و وادار نموده است تا به اقدامات تعرضی توسل جسته وبا گستره جنگ های نیابتی واستفاده از ریزرف های دست ناخورده نبرد فیصله کن را در افغانستان آغاز نمایند.
تداوم کاربرد سیاست های هژمونی و اشغالگرانه غرب در افغانستان وتحمیل پلاتفورم ناکام برای تاسیس دولت فاسد ضد ملی، ضعیف ،منزوی ،منفور و تروریست پرور و تشکیل قوای مسلح ناتوان از یک سو؛ و رویکرد عدم حمایت ملی ازاین نظام با مظاهر روشن وابسته گی آن با گروه های تروریستی وحمایت از آن ، بیش از پیش بنیاد این دولت را آسیب پذیر ساخته است.
علاوه برشمار شواهد محکم در قبال وابسته گی و حمایت غرب و دولت کابل از تروریسم و داعش ،اظهارات اخیر ویتالی چورکین نماینده روسیه در شورای امنیت ملل متحد مبنی بر ماموریت چرخبال های ناشناس برای انتقال داعش ، گروهای تروریستی قفقاز وآسیای میانه وجابجای هفتصد خانوار مربوط به اردوگاه تروریسم درشمال افغانستان تاباننده تصاویر وحشت انگیز تروریستی در افغانستان بوده و برسرعت اقدامات واکنشی روسیه و متحدین صحه می گذارد.
اظهارات اخیرضمیرکابلوف نماینده ولادیمیر پوتین در خبرگزاری«  اناتولی» ترکیه و نگرانی ماسکو از موجودیت(نه) پایگاه نظامی امریکا در همسایه گی روسیه در افغانستان آنکشور را مصمم ساخته است‌ تا براین نگرانی نقطه پایانی بگذارد.
استقرار تجهیزات جدید نیروهای نظامی فدراسیون روسیه در نزدیک مرزهای افغانستان در« کورگان تپه » تاجیکستان به مثابه نیرومندترین  لشکر در آسیای مرکزی سطح آماده گی ونگرانی روسیه را واضحاً به نمایش می گذارد.
آگاهان سیاسی معتقد هستند که تقابل غرب وجبهه مقابل آن در افغانستان روسیه را به واکنش های پیش گیرنده وغیرقابل پیشبینی وادار خواهد ساخت.
بی گمان چنین رویکردی افغانستان را به میدان بزکشی مبدل نموده و احتمالآ این کشور حتا سوگوارانه خطر تجزیه را برای تثبیت حوزه نفوذ کشور گشایان تجربه خواهد کرد.
گمان می رود که رهبری روسیه و متحدین سیاسی اش منتظر بازنگری استراتیژیک از سوی دونالد ترامپ رییس جمهور منتخب امریکا در قبال افغانستان بوده  و تا آنگاه به طرزاحتیاط آمیز مقدمات سیاست گزینی های راهبردی و الترناتیف را درین خصوص پی ریزی خواهند کرد.
اما احتمال همسویی روسیه با امریکا تحت رهبری دونالد ترامپ گزینه های تقسیم « حوزه نفوذ » را میان قدرت گشایان ارتقا بخشیده واین خطر افغانستان را نیز تحت سایه خودنماید خواهد داد.
بازی های تروریستی و پروژه انتقال داعش به سمت مرزهای شمال ، وجود پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان ، برای همسایه گان آلارم خطر را به صدا در آورده و باعث گردیده است که افغانستان بیش از پیش در بستر جدید بحران ها غوطه خورده ودر فقدان همبسته گی ملی  و زعامت شایسته ، لاجرم در یک سیاه چاله تاریک وخموش پرتاب گردد.
به اعتقادم مظاهر چنین تعاملات و رخداد ها حول کشور عزیزمان افغانستان ضرورت بازنگری سیاسی واستراتیژیکی و اتخاذ مواضع جدید را برای فرونشاندن این آتش فشان از سوی کاخ نشینان و حامیان بین المللی شان باید در پی داشته باشد. سران کاخ باید درک نمایند تا چرخش آسیاب خون را برای تحقق اهداف بیگانه در افغانستان متوقف سازند.
یکی از بازی های نابکار غرب و رژیم هوادارآن، برانگیختن جرقه های شمال است.جای که جنبش ملی جنرال دوستم نقش شاهین ترازو را در تعین وشکل دهی اقتدار سیاسی امروز و آینده وحفظ ثبات افغانستان ایفا خواهد کرد.بی نیاز از گفتاراست که رخداد های نوین حول تعین مقدرات سیاسی جامعه افغانستان بر تعین جایگاه جنبش ملی اثرات شگرفی به جا خواهد گذاشت.
در صورت موجودیت دیدگاه هوشمندانه در ارگ و حامیان غربی آن، روز های آینده شاهد آبستن تاکتیک های جدید و رویکرد های نوین سیاسی خواهد بود.
رخداد های اخیر و انکشافات برون مرزی افغانستان در ماورای خلیچ ، نشست ماسکو و روابط طالبان با ماسکو وتهران پیام های تلخیست که غرب و دولت دکترغنی را از فراز تکبر ویکه تازی تا فرود شکیبای عاجزانه و بازنگری سیاسی و شگرد های اپورتونیستی ملزم خواهد ساخت .
حرف نهایی را در قبال این سناریو تاریخ خواهد گفت اما آنچه که مایه نگرانی ودلهره گی را به صورت آنی پدید آورده است کماکان حضور و نقش شیطنت آمیز وبلند بالای پاکستان درین پروژه و مهندسی سرنوشت جامعه اففانستان می باشد.
درطغیان چنین امواج توفانی درکشور که به سرعت در گستره میهن پهن خواهد گردید، ندای تاریخ برای نجات افغانستان عمدتاً برنیروی « سوم » تمرکز دارد، نیروی خموش. این جاست که ظهور شخصیت ها ، گروه ها، احزاب ملی ووطن دوست ، کاررایی و بیداری احزاب یخ زده با مارک های دموکراتیک وترقی خواه ،اتحاد وهمبسته گی ملی، در گستره  جبهه ملی می تواند بهترین نسخه الترناتیف وجایگزین را برای بیرون شدن ازین ورطه هلاکت در افغانستان مطرح نماید.
هرگونه تعلل جفای بزرگ  و جبران ناپذیر برسرنوشت میهن پنداشته شده وعذاب وشکنجه تاریخی را در پی خواهد داشت.
زنده باد اتحاد وهمبسته گی ملی !

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۲۰۱