دهمین سالگرد تهاجم برعراق

 

هدف استراتیژیک امریکا از جنگ درعراق چه بود ؟

 

 

نویسنده : عمر محسن زاده

 

تابستان سال 1355 خورشیدی بود که هواپیمای ما در راه باز گشت به زوریخ ساعتی در بغداد توقف نمود و برای فرود آمدن به میدان هوایی ناگزیر باری در فضای این شهرکهن دور زد .در چشم انداری از آن بالا شادابی و زیبایی شهرهویدا بود و ساختار های مبتنی بر شهرسازی مدرن و معیاری آن خود بیانگر آسایش شهروندان و پیشرفت نسبی عراق بود .

امروز پس از گذشت این همه سال بغداد را دگرگونه می یابیم : بغداد به خون نشسته ، بغداد ویران و تاراج شده ، بغداد پُر از کینه و توز ، بغداد آشفته و پریشان ، بغداد پارچه پارچه شده ، بغدادی که بغدادیانش با همدیگر در ستیز اند و از آن صلح و صفا و عظمت دیروزش خبری نیست .

چرا چنین شد ؟ روزنامه ‌نگاری میگوید که اگر این چرا ؟ از عراقی ها پرسیده شود ، آن‌ها در همه جا تنها یک پاسخ خواهند داد :« امریکایی ها کشور ما را تخریب کردند .» * آری عراق در نتیجه جنگ ویران گردید ؛ ولی این جنگ چگونه براه انداخته شد ؟ پروژه جنگ علیه عراق پشینه درازی دارد و برای توجیه آن حجت و برهان فراوان آورده‌اند .نخست پای تهدید اتومی عراق در میان بود .خبر آورنده ها از سمارق اتومی در عراق و خریداری اورانیوم در نایجیریا گزارش داده بودند .زمانی هم عراق متهم به همکاری با لقاعده بود. اما بعد اتهام تولید اسلحه امحای جمعی در آنکشور مطرح گردید و کار بدانجا کشید که پاول کالین وزیر خارجه ایالات متحده امریکا  با ارایه مدارک به شورای امنیت سازمان ملل متحد تلاش نمود تا موجودیت لابراتوار های سیار تولید سلاح بیولوژیکی را به اثبات برساند .جهان با همه بی باوری نسبت به این همه ادعا ها در شگفت بود .تیم عملیات آژانس انرژی اتومی بین‌المللی ( وابسته به سازمان ملل متحد ) پس از بازرسی گزارش داد که برنامه اتومی عراق واقعیت نداشته و در آینده نیز برای حفظ « حالت صفر اتومی » عراق با کنترول آن سازمان دلیل نگرانی وجود نخواهد داشت .ایالات متحده امریکا با تعرض دیپلوماتیک علیه  این گزارش ،  آژانس مذکو را تهدید مینمود و در برابر هر دلیل این سازمان معتبر بین‌المللی با منطق دیگر استدلال میکرد . هچنان همکاری عراق با القاعده از واقعیت یدور بود .کشور عراق در نتیجه عملیات ایالات متحده امریکا در سال 1998 چنان بسر خورده و از پای افتاده بود که هر گز آرزو و توانایی تولید اسلحه امحای جمعی را نداشت. نمایش خنده‌دار « لابراتوار های سیار … » که از اعتبار ایالات متحده امریکا در سراسر جهان کاست دیگر به همه آشکار است . **برغم این همه فاکت ها باز هم مهره‌های اساسی حکومت محافظه کار ایالات متحده امریکا مصمم بودند تا بر عراق لشکرکشی کنند. پاول ولفو ویتس ، دونالد رامزفلد، دیک جینی ، جورج دبلیو بوش و ...لحظه ای قرار نداشتند و تهاجم بر عراق را از اولویت های کار خود میدانستند .سر انجام چنین شد که آن‌ها میخواستند ؛ ایالات متحده امریکا بدون ماندات سازمان ملل متحد و توافق جهانی بروز نزدهم مارچ 2003 ترسایی به جنگی آغاز نمود که توجیهات آن همه مبتنی بر دروغ و فریفتن افکار عامه جهان بود .این جنگ در مغایرت با قوانین و نورم های بین‌المللی ، اخلاق و اصول بشر دوستی براه انداخته شد که بیلانس درد ناک آن بیش از دو صد هزار کشته ، دها هزار زخمی و معلول ، صد ها هزار مهاجر ، فروپاشی نظم دولتی و اجتماعی ، ویرانی شهر ها ، غارت دارایی های عامه و میراث بزرگ فرهنگی عراق ، حیف و میل صد ها میلیارد دالر پول مالیه دهنده گان امریکا ،اشاعه ترور و تروریسم ، اِشتغال جنگ داخلی و تفرقه مذهبی و هزاران پیآمد منفی دیگر است .امروز پس از برگشت قوای امریکایی از عراق ( 2011 ترسایی ) و گذشت دهسال ، پژوهشگران در باره این جنگ میآندیشند و آرزوی دانستن انگیزه‌های اصلی آنرا دارند .دانشمند عراقی بسام طبی که ایالات متحده امریکا و غرب را خوب میشناسد در همان روز های نخست جنگ در یک گفتمان تلویزیونی بیان نمود که لشکر کشی امریکا بخاطر منافع اقتصادی ( نفت ) نبوده بلکه بمنظور برآورده سازی « اهداف استراتیژیک » است . این گفته را مقایسه مخارج امریکایی ها در جنگ ( در حدود نُه صد میلیارد دالر ) و حجم بهره برداری کمپنی های امریکایی از ذخایر نفت عراق تا اندازه‌ای روشن میسازد  ؛ ولی در رابطه با « اهداف استراتیژیک » پرسش های زیادی اند که نیاز مند پاسخ می‌باشند .اگر مساله از پای درآوردن صدام حسین و فروپاشی اردوی ملی عراق بنا بر دلایل گوناگون بشمول خواست اسراییل مطرح بود پس چرا ایالت متحده امریکا در سال 1991 ترسایی ( دوره ریاست جمهوری بوش ـ پدر) جنگ خود را علیه عراق که بخش اعظم هزینه آنرا عربستان سعودی به عهده داشت به پایان نرسانید ؟ در آنزمان ایالات متحده امریکا نخواست تا اردوی شکست‌ خورده عراق بمنظور اعمال فشار بر ایران  متلاشی گردد و صدام سقوط کند.

اما در سال 2003  پاول برایمر که از سوی دیک جینی مقرر گردیده بود و عراق را پس ازاشغال اداره مینمود با شادمانی انحلال اردوی ملی عراق را اعلام نمود .در این سالها  ( 1991 الی 2003 ) تعزیرات دوازده ساله علیه عراق ساختار ها و نهاد های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی آنکشور را شدیدأ متضرر و ناتوان گردانیده و زمینه‌ها را برای فروپاشی دولت فراهم نموده بود . آیا انحلال ارتش ملی عراق بمعنی نشان دادن کنش مثبت در برابر اسراییل و ایران بود که خانواده بوش روزی آنکشور را « محور شر » میدانست ؟

آیا برگشتاندن عراق از مدار « سنی ـ عربی » به گردشگاه « شیعه ـ ایرانی » دقیقأ آن هدف استراتیژیک ایست که ایالات متحده امریکا بمنظور رویارویی مذهبی در جهان اسلام برگزیده است ؟ آیا تقویت ایران در منطقه خلیج فارس که در نتیجه جنگ علیه عراق بوقوع پیوست با سیاست جاری ایالات متحده امریکا در قبال ایران در تضاد نیست ؟ آیا ایالات متحده امریکا واقعأ آرزوی تروییج دموکراسی و حقوق بشر را در عراق داشت ؟ آیا پیروزی که جورج دبلیو بوش در سخنرانی اش در عرشه کشتی هواپیما بر « ابراهام لینکن » از آن  نام گرفت جنبه واقعی داشت ؟ پاسخ پژوهشگران و اگاهان سیاسی  به این آیا ها تا هنوز همه جانبه و فراگیر نیست و « کالبد شگافی جنگ » تا اکنون تصویر روشنی ارایه نمیدارد.و اما آنچه آشکار است اینکه روز تا روز آگاهی در باره زوایای جنگ بیشتر و این حرف محقق میگردد که در عراق « واقعیت » آفریننده « سیاست » نبود بلکه این « سیاست جنگ » بود که « واقعیت نوی » را بار آورد ؛ واقعیتی که برای مردمان عراق دردناک و فراموش نا شدنی است .

 پیآمد های جنگ و و ضع کنونی

تهاجم ایالات متحده امریکا بر عراق که آماج اساسی آن فروپاشی دولت و انحلال اردوی ملی عراق بود خلای قدرت را ببار آورد .تشکلات و گروه‌های جداگانه تلاش نمودند تا با استفاده از این خلاء قدرت از یک‌سو با نیرو های بیگانه بجنگند و از سوی دیگر موقف با نفوذی در اوضاع و شرایط نو بمنظور کسب قدرت بدست آورند .امریکایی ها عراق را به « دوستان » و « دشمنان » تقسیم نمودند و گروه‌های عراقی هم دوستان و دشمنان خود را در رابطه با این ابر قدرت مشخص کردند .نخبه گان و هیرارشی های سنی مذهب قدرت که با سرنگونی رژیم صدام حسین  تحت هژمونی سیاسی و فرهنگی اقتدار گرایان شیعه‌ قرار گرفتند  به انکشاف اوضاع  بد گمان گردیدند و آینده خود را در خطر دیدند .جهادی های تندرو سنی و به ویژه آلقاعده به اغتنام فرصت و با استفاده از نا رضاییتی های عامه از همه کشور های منطقه رو به عراق نهادند و ابعاد مقابله را حتا به بیرون از مرز های عراق توسعه دادند .نخست در همه جا تصفیه های خونین و مرگبار اتنیکی ـ مذهبی و سیاسی صورت گرفت و دها هزار خانواده شیعه و سنی مجبور گردیدند تا خانه و کاشانه خود را ترک کنند .تنها در بغداد تعداد بی جا شده گان به 370 هزارتن میرسد و کارته های این شهرچون حصارهای مذهبی تغیر شکل داده است.القاعده و رهبراردنی آن مصعب الزرقاوی سعی نمودند تا رهبری مقاومت سنی مذهب ها را بدست گیرند و  « بلاد شام » یا سوریه بزرگ را با سرکوبی علوی های سوریه و شیعه‌های عراق باردیگراحیا کنند .القاعده با منفجر ساختن مسجد طلایی شهر « سامرأ »  بتاریخ 22 فبروری 2006 که در آن تربت امام یازدهم شیعه‌های جهان حسن عسکری قرار داشت به اقدام تحریک آمیزی دست یازیدند و ملیشای شیعه‌ها نیز با حملات راکتی بر مناطق سنی نشین دروازه های جنگ داخلی را باز نمودند . امریکایی ها که خواب دموکراسی را میدیدند در همین سال اجازه دادند تا در عراق انتخابات صورت گیرد که برای عادی ساختن اوضاع دیگر خیلی دیر بود .بحران همه جانبه عراق ادامه یافت و هوس « ملت سازی » و « دولت سازی » امریکا برای عراق بر آورده نگردید .مقتدا الصدر رهبر مذهبی شیعه ها که ملیشای « مهدی » و شهری در شمال شرق بغداد بنام « مدینه الصدر » متعلق به اوست با خکومت و قوای امریکایی بخاطر کسب قدرت در جنگ و ستیز بود .او گاهی جانب شیعه‌های سیکولار را میگرفت و گاهی هم با سنی‌های تندرو همنوایی نشان میداد .کُرد ها هم مسایل و موارد حل ناشده فراوانی با عرب‌ها داشتند و مناطق شان به ویژه « کیرکوک » با نا‌آرامی و تهدید نظامی روبرو بود .اقلیت مسیحی عراق ( در حدود نُه صد هزار نفر) که  دارای ملیشای مسلح نبود همواره در میان دو سنگ شیعه و سنی قرار داشت. تعداد بیشمار آن‌ها  اختطاف ، شکنجه و کشته شدند و کلیسای آن‌ها مورد حملات انفجاری قرار گرفتند زمانیکه پاپ بنیدیکت آلمانی چند سال پیش در بیانیه ای در باره اسلام اظهار نظرنمود القاعده یکی از رهبران  کلیسای عراق رادر نزدیکی « الموصل » سربرید .مسیحون عراق اکثرأ وادار به ترک کشور گردیده و بخش بیشتر آن‌ها اکنون در مهاجرت بسر میبرند .

جنگ داخلی بمثابه مولود تجاوز خارجی و پرابلم های انباشته داخلی با بیدادگری های باند های جنایتکار که اعمال خود را بنام جهاد توجیه مینمودند و زور گویی ، فساد و خشونت اشغالگران  ( شکنجه گاه های ابو الغریب و … ) از عراق دوزخی پدید آورده بودند که آتش آن همه را میسوخت . این آتش سه ، چهار سال پیش پس از آنکه تلاش‌های  جهادیان القاعده به پیروزی نرسید اندکی فرو کش نمود ؛ ولی امروز بار دیگر در نتیجه رویداد های سوریه که از تراژیدی عراق سرچشمه میگیرد زبانه میکشد .القاعده و دیگر جهادی های سنی مذهب ائتلاف شیعه های هوادار ایران را   خاری در گلوی سنی‌های عرب تبار میدانندو تر جیع میدهند تا نخست به عراق ، سوریه ، لبنان و فلسطین بپردازند و سپس با صهیونیسم مقابله نمایند .شیعه ها هم آنانرا همدست اسراییل خوانده و از هر گونه رویارویی با آن‌ها دریغ نمی‌ورزد .در این روز ها در « العنبر » و شهر های دیگر اعتراضات گشترده سنی‌های عراق اوج گرفته و برخی از مناطق چون « العامریه » در محاصره نیرو های امنیتی قرار دارد .این رویداد ها زنگ خطر جنگ داخلی را بار دیگر به صدا میآورد.

حکومت مرکزی که عمدتأ در دست نخبه گان شیعه قرار دارد از دموکراسی و انتخابات آزاد درک بسیط و ساده‌ای دارد و آنرا تنها بمثابه حاکمیت اکثریت میداند .عمده ترین وظیفه دولت یعنی تقویت جوشش اجتماعی در بُعد افقی و ایجاد توافق همگانی نه تنها نادیده گرفته می‌شود بلکه کاربرد یکجانبه ابزار قدرت و قانون ( به ویژه قانون ضد ترور ) و سیاست‌های نا بخردانه حکومت تضاد ها و چاک های اجتماعی را میان کُرد ها و عرب‌ها ، سنی‌ها و شیعه‌ها ، سیکولار ها و بنیاد گرا ها و ...ژرفتر میسازد . البته مسؤ لیت کارکرد ها و ناکامی های حکومت در گام نخست به عهده رییس آن نوری المالکی است که مردم عراق او را صدام دیگر میخواند . او همه قدرت را در دست خود تمرکز بخشیده و حتا برای محافظت خود ملیشای جداگانه ایجاد نموده است .نوری المالکی مفردات توافقنامه ائتلاف را که به کمک کُرد ها تدوین گردیده بود رعایت نکرده و شخصیت‌های سیاسی چون ریاض علوی ، طارق الهاشمی ، رفیع العیسوی و دیگران را به بهانه‌ها و شیوه‌ های گوناگون از سر راه خود برداشته است .او پروژه های تصویب قوانین مهم و مذاکره پیرامون مسایل اساسی را کنار گذاشته و در موارد بیشماری چون مسایل کُرد ها و سنی‌ها از زور کار میگیرد .این چنین رفتار سبب گردیده تا مقتدا الصدر رهبر تیوکرات شیعه نیز از او فاصله گیرد و از مطالبات  مظاهر کننده گان « العنبر » جانبداری کند .

افزون بر این همه دشواری های درونی ، جنگ در سوریه نیز بر شرایط و مناسبات نا پایدار عراق تأثیر مستقیم دارد و هر لحظه میتواند این کشور جنگ زده را بار دیگر به میدان رقابت‌های خونین قدرت‌های منطقوی بکشاند . جهادی های سلفی که با پول و سلاح وهابیون منطقه در سوریه می جنگند روزی به عراق بر گشت خواهند نمود و در اینجا نیز چالش های جدی را ببار خواهند آورد . در میان بازیگران سیاسی عراق جلال طلبانی رییس جمهور عراق یکی از شخصیت‌های اندک است که بمثابه سمبول وحدت ملی نقش همگرا کننده خود را ایفا نموده میتواند .متاسفانه او هم نسبت بیماری شدید عملأ در صحنه سیاسی حضور ندارد . رویداد های کنونی و افزایش تشنج در کشور همچنان نمیتواند پیام خوشی را برای تدویر انتخابات سال آینده و تعین نخست وزیر نو با خود داشته باشد .

بیرون آمدن از چنین بُن بستی و دور شدن از چنین گِردباد حادثه آفرین امر دشوار و پیکاربیمانند است و مردمان عراق را در آزمون دیگری قرار میدهد ؛ آزمونی که پیروزی در آن دورنما های نوی میگشاید ، دورنما های امید وار کننده بسوی آینده های بهتر.

امید که این آینده ها از آن مردمان عراق باشد !

 

 

پا نویسی ها :

 

* مقاله آنی بیآتریس کلاسمن « امریکایی ها کشور مرا تخریب نموده اند »روز نامه ویانا ، مورخ 16 و17 مارچ 2013

**ماجرای لابراتوار های سیار به دروغی برمیگردد که مهاجرعراقی در جمهوری  فدرال آلمان برای پذیرشش به حیث پناهنده در آنکشور طراحی کرده بود .او با خیال پردازی جالبی سازمان استخبارات آلمان را از موجودیت لابراتوار های سیارتولید اسلحه بیولوژیک متقین ساخته و بزودی در آن سازمان جذب گردید. بر اساس همکاری‌های دو‌جانبه ، این سازمان معلومات دست داشته خود را در خدمت سازمان استخبارات مرکزی ایالات متحده امریکا قرار داد که از آن در گزارش وزارت خارجه انکشور استفاده گردید  و نادرستی آن پس ازجنگ به اثبات رسید .