سرنوشت عجیب یک شهر
محمد علی عسگری
حلب دومین شهر بزرگ سوریه، این روزها دیگر به ویرانه ای غمانگیز تبدیل شده است. اما همین شهر با وجود ویرانی هول انگیزش به یکی از داغ ترین و حساس ترین کانون های درگیری در سوریه تبدیل شده است. روشن نیست این همه جنگ بر سر این شهر برای چیست و این ویرانه می خواهد چه میراثی را برای فاتحانش به ارمغان بیاورد؟
این کهن ترین شهر سوریه با قدمتی چندین هزارساله، چه گونه به محل تلاقی دهها گروه تروریستی و غیرتروریستی و محل منازعه سنگین قدرتهای فراسوری و حتا فرامنطقه ای تبدیل شده است. به گونه ای که تصور می شود در یک برهه زمانی کوتاه، جنگ ٧٢ ملت چون بختکی بر این شهر خیمه زده است. شنیدن این که تروریستهایی از چچین گرفته تا فرانسه ، و ارتش هایی از امریکا و روسیه گرفته تا فرانسه و عربستان هریک به نوعی در این شهر درگیر شدهاند، حیرت آوراست. مگر در این ویرانه چه گنجی نهفته است که همه برای تصرف اش به جان هم افتادهاند؟ در این میان حال و روز مردم بخت برگشته این شهر چه گونه است و چه آیندهای را انتظار می کشند؟
ردپایی در تاریخ و جغرافیا
شهرحلب، مرکز ولایت حلب است که به لحاظ جمعیتی یکی از بزرگ ترین ولایت های سوریه به شمار می رفت. سرشماری سال ٢٠٠٤ ترسایی جمعیت این ولایت را ٤,٦ میلیون نفر تخمین می زد و امروزه گفته می شود در خود شهر حلب حداکثر ٣٠٠ هزار نفر سکونت دارند، که یک دهم آنها را شبه نظامیان تشکیل می دهند. حلب در فاصله ٣٥٠ کیلومتری دمشق واقع شده و تا پیش از درگیری های سوریه، شهری تجاری و صنعتی به شمار می آمد و برای مثال کارگاه های صابون سازی اش شهرتی جهانی داشت. حلب یکی از کهن ترین شهرهای خاورمیانه، پایتخت آموری ها در هزاران سال پیش و محل تلاقی تمدن های آرامی، آشوری، ایرانی، یونانی، رومی و بیزانسی تا دوران اسلامی بوده است.
در دوران عباسیان، پایتخت دولت حمدانیان ( و به همین دلیل یکی از مراکز مهم استقرار شیعیان در سوریه) شد. به همین دلیل اقوام و پیروان مذاهب گونه گون (مسیحی، یهودی، مسلمان، ایزدی، کرد، عرب و...) در هزارههای گذشته در حلب ساکن شده و بقایای آنها تا امروز در این شهر باقی ماندهاند. همین امر موجب ایجاد بافتی موزاییکی و رنگارنگ شده و حلب را به یکی از زیباترین شهرهای سوریه تبدیل کرد؛ شهری با مردمانی متمدن، فرهیخته، روشنفکر، بازرگان و ثروتمند. تا همین اواخر نشانه هایی از معماری دورههای هیتی، رومی، بیزانسی و ایوبی را می شد در جای جای این شهر و تک تک خیابانهایش مشاهده کرد. آثاری که هم اکنون بر اثر جنگ پنج ساله به تلی از خاک تبدیل شده است. از بنای کلیساهای سده ششم ترسایی گرفته تا بازارها، قلعه های مستحکم مربوط به دوران اسلامی، کاخ های باشکوه دوران عثمانی تا دانشگاهها و بناهای نظامی و حتا سنگرهای بتون آرمه دوران بعثیها (اسد پدر و پسر). مگر نه اینکه این شهر در خط مقدم حملات اسراییل قرار داشت و باید مستحکم می بود؟
شروع درگیریها
اعتراضات علیه دولت در مارچ سال ٢٠١١ ترسایی به صورت برگزاری یک سری تظاهرات مسالمت آمیز در تعدادی از شهرهای سوریه شروع شد. شگفت اما اینکه ساکنان دو شهر حلب و دمشق تقریبا وضعیتی آرام داشتند ، و اصلا تمایلی به انقلاب یا شورش علیه نظام نداشتند. حتا در این دو شهر، تظاهراتی به نفع دولت و علیه دشمنانش ترتیب داده شد. حلب یکی از آخرین شهرهایی بود که به جرگه مخالفان اسد پیوست. تحلیل گران دلیل این امر را حضور اقشار فرهیخته، مسیحیان، تاجران و ثروتمندان این شهر می دانستند که همواره در تاریخ معاصر سوریه جز متحدان نظام بودند و درمجموع بقای حکومت را به نفع خود می دانستند.
رفته رفته اما اعتراضاتی در این شهر نیز شکل گرفت و برخوردهای خشن، باعث بروز خشونتهای متعددی شد. برای مثال کشته شدن ابراهیم السلقینی، مفتی شهر بود که موج اعتراضات را دو چندان کرد. از سوی دیگر درگیریها و اعتصابات مکرر دانشجویان دانشگاه حلب نیز درنهایت به بستن این دانشگاه منجر شد. درهمین حال درگیریهای مسلحانه زمانی شکل گرفت که تعدادی از نیروهای ارتش سوریه به مخالفان و شورشیان پیوستند. جنگ داخلی در حلب به تعبیری در فبروری ٢٠١٢ ترسایی کلید خورد. به دنبال آن پنج ماه درگیریهای خونین موجب شد تا مناطق وسیعی از حلب و محیط پیرامون آن (ریف حلب) به تصرف گروههای مخالف درآمده و سرانجام آنها بتوانند بخشهای مهمی از این شهر را از کنترول دولت مرکزی خارج کنند. با این همه نیروهای طرفدار حکومت به همان دلایلی که پیش تر گفته شد سرسختانه مقاومت می کردند و این ماجرایی است که تا اکنون ادامه داشته است.
نیروهای فعال در حلب
در ابتدا حدود شش الی هفت هزار نیروی داوطلب در قالب ١٨ گروه نظامی ازجمله « لشکر التوحید » زیر پرچم « ایتلاف ملی سوریه » و بعدها « ارتش آزاد سوریه » گردهم آمدند. اکثر این نیروها از همان افراد جدا شده از ارتش سوریه و شبه نظامیان داوطلب مخالف دولت بودند. تا اینجا شهر حلب به سه بخش تقسیم شد:
ـ بخشی که هنوز در کنترول نیروهای دولتی قرار داشت؛
ـ بخشی که در کنترول کردهای مقیم حلب بود ، و
ـ بخش سومی که در دست مخالفان بود و به قولی ٧٠ درصد محلات این شهر را شامل می شد.
بعدها بین این گروه ها اختلاف افتاد و برای مثال گروه های اسلام گرا با رویکردهای سلفی از « ایتلاف ملی سوریه » که بدنه اصلی مخالفان نظام را تشکیل می داد (و غالبا سکولار بودند) جدا شدند. این جدایی اما در این حد باقی نماند و به دنبال آن بین گروه های اسلام گرای سلفی نیز تفکیک های دیگری صورت گرفت، ازجمله متحدان با القاعده یا داعش و مورد حمایت عربستان یا ترکیه یا قطر. به اینترتیب دهها گروه درهمین شهر حلب به وجود آمد که گاه با هم و گاه با نیروهای دولتی درگیر می شدند. به گونه ای که هماکنون حدود ١٢ گروه یا گروهک در درگیریهای این شهر نقش دارند. نکته مهم اینکه داعش در این شهر حضوری كم رنگ دارد (به همان دلیل که جبهه النصره حضوری پررنگ دارد) و به موازات تداوم درگیریها شبه نظامیانی از سراسر دنیا به سوریه و ازجمله حلب سرازیر شدند؛ به طوری که می شد در حلب شهروندانی از لیبیا گرفته تا چچن، فرانسه، المان، بلژیک، انگلستان، عراق و تونس را مشاهده کرد که برای کمک به گروههای عمدتا اسلام گرا و سلفی وارد این شهر شدند. کل تعداد شبه نظامیان را اکنون ٢٥ تا ٣٠ هزار نفر تخمین می زنند. در درگیریهای اولیه، طرفین کمر به نابودی همدیگر بسته بودند. اما بعدها درگیریهای حلب آرام تر شد و گروههای متخاصم داشتند به همدیگر عادت می کردند و به نوعی همزیستی مسالمتآمیز دست می یافتند.
دراین میان کردها که در منطقه اشرفیه و شیخ مقصود (شمال غرب حلب) مستقر بودند، به شدت از محیط خود حراست می کردند و به دلیل موضع گیری کلی آنها (موضعی میانه نه به طرفداری از حکومت و نه شبه نظامیان اسلام گرا)، از هر دو طرف زیر فشار و درعین حال از هر دو طرف حمایت می شدند. مهم ترین رمز بقای یک اقلیت کرد ( و تعدادی ترکمنان ) در میان معرکههای خونین حلب نیز همین بود. بخشی از آنها « لشکر کردی صلاح الدین» را به وجود آوردند که با «حزب اتحادیه دموکراتیک کردستان سوریه» (در شمال شرق سوریه) مرتبط بودند.
در فاصله سالهای ٢٠١٢ تا ٢٠١٣ ترسایی تقریبا روزی نبود که در محله ای از این شهر درگیری و جنگ نباشد. نیروهای متقابل همدیگر را در مساجد، ادارات، محلات و تک تک خانهها تعقیب کرده و بی رحمانه علیه هم می جنگیدند. برای مثال محله « صلاحالدین » یکی از این محلات بود که بارها از سوی دولت بمباران یا از سوی مخالفان موشک باران شد و بارها بین نیروهای دولتی و شورشیان دست به دست شد. در هر بار دستبه دستشدن در یکی از محلات شهر خرابیها ویرانیها دوچندان شده و تعداد بیشتری از مردم بی گناه که در موارد زیادی از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده می کردند، کشته می شدند. محلههای الحمدانیه، قلعه حلب، جمعیه الزهرا، باردو، شیخ سلیمان، سوقیه و... سرنوشتی جز این نداشتند. با اتمام سال ٢٠١٥ ترسایی پس از یک دوره آرامش نسبی درگیریها در حلب از نو شروع و خان طومان یکی از مناطقی بود که بهار گذشته شاهد سخت ترین درگیریها شد. همین درگیریها با یک وقفه کوتاه اکنون به اوج خود رسیده است.
چرا حلب مهم شد؟
مقامات پنتاگون میگویند: « اگر حلب سقوط کند، کار جنگ در سوریه تمام است» . همین یک جمله به اندازه کافی می تواند اهمیت این شهر و به ویژه شدت درگیری های کنونی در آن را نشان دهد. بااین حال برای تصویر درست ماجرا، باید به چند ماه قبل برگشت که دولت بشار اسد به همراه متحدانش تصمیم گرفتند طبق یک نقشه دقیق نظامی از راه شمال و بعد شرق و جنوب حلقه محاصره حلب را تنگ کنند. همان زمان وقتی درگیریها به اوج خود رسید، ناگهان روسیه اعلام کرد نیروهایش را از سوریه خارج خواهد کرد؛ زیرا دولت سوریه توان ادامه مبارزه با مخالفانش را دارد. این اقدام در محافل خصوصی تر به « از پشت خنجر زدن مسکو» تعبیر شد؛ زیرا حلب در وضع سقوط قرار داشت و به گفته آنها همین عقب نشینی نجات مخالفان را در پی داشت. در بحبوحه این کشمکشها بود که بعضی منابع خبری از همکاری روسیه و امریکا و داشتن طرحی برای فدرالی کردن سوریه و از این قبیل حرفها سخن گفتند؛ اما چندی بعد معلوم شد مذاکرات تلفونی و حضوری جان کری، وزیر خارجه امریکا و سرگیی لاوروف، همتای روسی اش هیچ حاصلی جز وقت تلف کردن نداشته است. اتفاقا هدف آنها نیز دقیقا همین وقت تلف کردن بود تا اینکه یک بار دیگر از یک ماه پیش درگیریها به ویژه در حلب تشدید شد. این بار، دولت سوریه تصمیم گرفته بود کار حلب را تمام کند.
هم اکنون به جز یک منطقه در جنوب غربی این شهر، تمامی بخشهای پیرامونی حلب در محاصره نیروهای ارتش سوریه و متحدانش قرارگرفته است. ارتش سوریه می کوشد این محاصره را تکمیل کند؛ زیرا می داند با تکمیل شدن این محاصره نیروهای مخالف مستقر در این شهر حداکثر دو هفته یا دو ماه بیشتر دوام نخواهند آورد و مجبور به تسلیم خواهند شد. فتح حلب به لحاظ استراتیژیکی می تواند پیروزی بزرگی را برای دولت سوریه رقم زده و از طرف دیگر ارتباط گروههای تروریستی ازجمله داعش را با خارج و به ویژه ترکیه قطع کند.
حلب در شمال غرب سوریه واقع شده و همواره دارای یک مرکزیت مهم بوده است. به عبارتی دیگر، داشتن کلید حلب برای کنترول تمامی مناطق شمالی این کشور حیاتی بوده است. درهمین حال مخالفان نیز تمام توان و نیروی خود را صرف آن می کنند که نه تنها حلب را از دست ندهند؛ بلکه محاصره کنونی را شکسته و نیروهای دولتی را از آن مناطق دور کنند.
دراین میان امریکا به دلیل سرمایه گذاری برای بازپس گیری موصل در عراق و از سوی دیگر سپری کردن ماه های پایانی دولت باراک اوباما، موضعی کج دارومریز گرفته و بیشتر خواستار برقراری آتش بس در سوریه و به ویژه حلب؛ و ارسال کمکهای انسان دوستانه به غیرنظامیان است. از سوی دیگر کودتای نظامیان در ترکیه موضع این کشور را در سوریه که لرزان شده بود، به شدت تضعیف کرد. موضع گیری معنادار دولت اسد در قبال کودتای نظامیان ترکیه نیز به این امر کمک رساند. همه این ها ایتلاف نانوشته ترکیه - قطر را به کلی تضعیف و تا حدود زیادی خنثی کرد. ایتلافی که یکی از حامیان اصلی گروههایی نظیر جبهه النصره (با اسم فعلی جبهه فتح الشام) بود.
از سوی دیگر، روسیه که در رسانهها متهم به « وقت کشی در بحران سوریه » بود تصمیم گرفت پا به پای دولت اسد جلو آمده و بمباران هماهنگ مناطقی از حلب را برعهده گیرد. این تصمیم تازه روسیه با سفر وزیر خارجه این کشور به دمشق آشکار شد. به اینترتیب هرچه در جبهه مقابل تشتت و رخوت به وجود میآمد ( تنها عضو فعال در این جبهه هم اکنون عربستان سعودی است که از گروه جیشالاسلام دفاع می کند)، طرف دیگر ماجرا خود را در موضعی برتر احساس می کند.
پایان کار
هنوز سرنوشت درگیریهای حلب قطعی نشده هرچند احتمال بازپس گیری این شهر به دست نیروهای ارتش سوریه و متحدانش بسیار زیاد است؛ اما به همان دلیل که حضور پنج ساله انبوهی از مخالفان نتوانست موجب قطع کامل حضور دولت سوریه در این شهر شود، بازپس گیری کامل این شهر نیز به معنای پایان حضور مخالفان در این شهر و فراتر از آن به معنای پایان بحران سوریه نخواهد بود.
هرچه باشد اکثریت جمعیت این شهر را اهل سنت تشکیل می دهند که در برابر نیروهایی از قبیل حزب الله لبنان مقاومت خواهند کرد. مضاف بر همه اینها هم اکنون حلب به ویرانه ای مخوف تبدیل شده است. به گونه ای که بازسازی آن سال ها زمان برده ؛ و باید میلیاردها دلار برایش هزینه کرد. چه کسی می خواهد این هزینه را بپردازد؟ و در آخر اینکه پس از اتمام ماجرای حلب دولت سوریه باید بلا فاصله و به طور مستقیم به سراغ داعش برود؛ گروهی که مناطقی وسیع از خاک سوریه، ازجمله دو شهر استراتژیک و مهم رقه و دیرالزور را در تصرف خود داشته و هنوز به جز مواردی استثنایی وارد درگیری مستقیم با ارتش سوریه نشده است.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۱۰۰۸