حقوق بشرو جرایم حذف فزیکی ( قتل های سیاسی) بدون پروسه عدلی و قضایی

 

 نوشته : بصیر دهزاد

 

در طول تاریخ موجودیت دولتها و بروز جنگها بر مبنای تفوق و تصرف ،حفظ و توسعه منافع و حاکمیت ،چه در داخل یک سرزمین با دولت معین و چه خارج از سرحدات، قتل های سیاسی بدون پروسه های عدلی و قضایی یکی از وسایل نا مشروع پیشبرد اهداف بوده است. به مفهو م دیگر اهداف نا مشروع با وسایل نا مشروع در داخل و یا خارج سرحدات یک کشور دارای حاکمیت ملی ، آنچه درتناقض صریح که در منشور ملل متحد تعریف گردیده است. علی الرغم غیرمجاز بودن و نامشروع بودن این عمل جرمی در سطح ملی و بین المللی، هنوزهم قتل های سیاسی توسط تعداد از دولتها با روپوش « منافع خاص و امنیت ملی »  بالای افراد تطبیق میگردد و بصورت مخفی انسانها در لست های سیاه قرار داده میشوند و بصورت مخفی و با وسایل مختلف حذف فزیکی ( قتل) میگردند.

انگیزه این مقاله هم بررسی نشر یک برنامه جالب تلویزیونی در کانال اول " نیدرلند 1 " هالند بتاریخ 13 فبروری 2013  ترسایی میباشد. این برنامه توسط دو ژورنالست مشهور هالند "  پاو و ویتمن*" شبانه ساعت 11 به نشر میرسد.1

در این برنامه شخصی با اسم " ابراهیم. الف** " که با یک اعتراف گستاخانه خودش ،چهره اش به دلایل امنیتی در این برنامه تغیر داده شده است، پرده از یک سلسله واقعیت ها برمیدارد که خودش و بدستور نیروهای مخفی استخبارات وزارت دفاع هالند دریک  تسلسل از قتل های مخفی و بدون پروسه عدلی و قضایی 12 تن افغان در داخل افغانستان نقش داشته است. وی باوجود یاری و زمینه سازی قتل ها ، در انتقال مخفی سلاح هم دست داشته است. وی  اکنون تقاضای پاداش چند میلیون یورویی دارد که وزارت دفاع هالند به وعده اش وفا نکرده است.

ابراهیم الف. در این برنامه تلویزیونی اعتراف میکند که در سال 2005  ترسایی به افغانستان رفت و تحت نام تجارت مواد سوخت روابط یا ارتباطات " نت ورک" خود را سازمان دهد. وی در این مدت روابط خاص را با نیرو های ویژه قوتهای نظامی هالند در افغانستان  داشته در برابر خدمات اش بعداٌ وی انحصار تطبیق یک تعداد از پروژه های توسعه وی ساختمانی را که به کمک های اقتصادی (توسعه و انکشاف) حکومت هالند وعده داده میشود،مطرح میکند چنانچه برایش وعده هم داده میشود تا پروژه های مورد نظرش ازهمان وجه تمویل گردد. او در اول یک سلسله مناسبات را با حلقه های معین طالبان ایجاد مینماید. با ایجاد چنین روابط با طالبان و احتمالاٌ تروریست های القاعده توانسته است  ابراهیم ملاقات های خاص حلقات طالبان را با کارمندان ( دیپلوماتها)  در مقر سفارت کبرای حکومت شاهی هالند در کابل مساعد سازد. وی پنج مرتبه موفق میشود تا ملاقات ها را سازماندهی و به انجام رساند ولی  بار ششم ملاقات تنظیم شده توسط وی در آخرین لحظات توسط سفارت هالند فسخ میگردد. این فرد اعتراف نمود که بعداٌ مورد توجه ستخبارات هالند هم قرار میگیرد و برایش وعده داده میشود تا در مقابل همکاری از کمک های صد میلیون یورویی هالند انحصار و مسوولیت پروژه احداث ده هزار منزل را بدست گیرد. وی در این مرحله شرکت ساختمانی را اساس میگذارد تا اهداف سه جانبه اش را بدست آورد. ابراهیم .الف در بخش از صحبت هایش واضحاٌ اعتراف میکند که معلومات های را در مورد افراد مخالف به نیروی ویژه  ارایه میکرد که قبلاٌ در لست سیاه مقامات هالند قرارداشتند. وی توانسته است به هدایت این مقامات در تبادله سلاح غیرقانونی ( قاچاق) هم نقشی را داشته باشد. به اعتراف وی،از لست سیاه متذکره به تعداد 12 نفر در داخل افغانستان توسط نیرو های ویژه هالند بدون کدام پروسه عدلی و قضایی و احتمالاٌ بدون آگاهی قبلی حکومت افغانستان حذف فزیکی گردیده اند. او اضافه میکند «  نمیداند که این کشته شده گان همه  طالبان بوده اند ویا افراد دیگر . » وی تنها کلمه تروریست را بکار برده است ولی وانمود مینماید که معلومات های اولی را قبل از قتل این 12 نفر  در اختیار نیروهای ویژه گذاشته و بعداٌ از قتل آنان  دو باره گذارش هم داده است که افراد مورد نظر واقعاٌ از بین برداشته شده اند و دیگر زنده نیستند. این فرد که در مقابل کاراش پرداخت پنج میلیون یورو را تقاضا داشته است اکنون به پرداخت یک ونیم میلیون هم راضی گردیده است. وی فعلاٌ به گفته خودش در هالند در بی سرنوشتی بسر میبرد.

موضوع قتل 12 نفر افغان بدون پروسه عدلی و قضایی فعلاٌ توسط نماینده حزب سوسیالیست در پارلمان هالند (آقای هری وان بومل ***) مورد بررسی و تحقیق است که تا کدام سرحد قتل های سیاسی بدون یک پروسه عدلی و قضایی از دیدگاه کنوانسیون های بین المللی، حقوق بشر و قوانین ملی هالند مجاز است.

اکنون مرتبط با این قضیه حایز جرو بحث های حقوقی، سوالات زیر میتواند بروز و قابل طرح گردند:

1ـ پارلمان هالند فعلاٌ این قضیه را به بررسی گرفته است آیا عکس العمل و برخورد حکومت و پارلمان و نهاد های رسمی افغانستان ونهاد های غیر دولتی مانند نهاد های مدنی پیرامون این قضیه چگونه خواهد بود؟

2ـ قتل های سیاسی بدون پروسه عدلی و قضایی از لحاظ قوانین بین المللی بخصوص توسط نیروهای که تحت چتر آبی ملل متحد و تحت نام تاامین صلح ،امنیت و دموکراسی و حقوق بشر به اهداف صلح آمیزبه افغانستان فرستاده شده اند، چگونه میتواند ارزیابی گردد و جواعتماد د وهمکاری را از شک و تردید ها سبک تر ساخت؟

3ـ پیشبرد اهداف سیاسی- نظامی بر بنیاد منافع کشورهای بیگانه در داخل سرحدات و ساحه تحت حاکمیت ملی یک دولت میتواند مجاز باشند؟ و موضوع مشروعیت دولت افغانستان مرتبط با مشخصات یک دولت مسقل در قبال چنین اهداف میتواند مورد سوال قرار گیرد؟

4ـ و بلاخره افراد مانند ابراهیم .الف  به مانند قواندانان طالبان که در گذشته خود را مهم تلقی نموده و فقط زمینه مصونیت خود را در قاچاق سلاح و مواد مخدر و بدست آوردن پول در وجود نیروهای خارجی و طالبان مساعد میسازند، میتوانند به هر یکی از طرفین  «  اعمال غیز مجاز حقوقی » صادق باشند؟ نمونه های آن روابط قبلی نیروهای آمریکا و انگلستان با تعداد از قوماندانان طالبان که دراصل غیر مهم بودند و با اخذ مقادیر زیاد پول دوباره نا پدید شدند، میباشد.

در سده گذشته و تا امروز صد ها و هزاران فرد توسط نیروهای " خاص" نظامی و یا دستگاه های استخباراتی بصورت مرموز به قتل رسیده اند. قتل های مرموزعبارت از از بین برداشتن افراد بنا بر تطبیق زهریات، ویروس های غیر قابل علاج ویا با وسایل آتشی و جارحه و در محلات غیرقابل پیشبینی ( خارج ساحه جنگ) که به قتل میرسند، میباشد. نظر به آمار سازمان عفو بین المللی (****) بین سالهای دهه 60 الی دهه 90 ترسایی چندین ملیون انسان در کشور ای مختلفه آسیا، افریقا و امریکای لاتین تحت تعریف قتل های سیاسی و قتل های بدون پروسه عدلی و قضایی نا پدید و بعداٌ به قتل رسانیده شده اند. البته سازمان عفو بین المللی در این مورد وضاحت نداده است و یا انکار نموده است که بیشترین قتل های سیاسی در کشور های عملی گردیده است که در ملت های آسیا، افریقا و امریکای لاتین در برابر استعمار مبارزه مشروع مینمودند تا کشورهای شان از قید اسارت آزاد گردند. بطور مثال بین سالهای 1965-1966 بیش از 500000 انسان توسط عمال سهارتو در اندونیزیا و به همکاری دولت وقت استعماری هالند به قتل رسیدند. در اوگندا بین سالهای 1972- 1978  ترسایی از 100000 تا 500000 نفر به قتل رسیده اند. در یوگوسلاویای سابق تحت حمایت کلاه آبی های غربی  بین 1991-1995ترسایی  تا 120000 نفر کشته شدند و به همین ترتیب قتل های دها هزار نفر در افغانستان بدون پروسه های عدلی و قضایی به قتل رسیده اند.

اگرما بتوانیم برای قتل های مخفی بنا بر دلایل سیاسی تعریفی را بدست دهیم، قتل های سیاسی عبارت از حذف فزیکی افراد است که توسط کارمندان اجرا میگردد که به هدایت ، پلان ، موافقت و تاٌیید یک دولت طرح و تطبیق میگردد. بعضاٌ شخصیت های سیاسی اپوزسیون و یا سازماندهنده گان تظاهرات و یا رهبران اقلیت های ملی و مذهبی اختطاف میگردند، در زندانهای مخفی نگهداری میگردند، مورد شکنجه جسمی قرار میگیرند و یا به گرسنگی جبری درمخفیگاه ها جان میدهند. همان طوریکه هدف از قتل های سیاسی ایجاد خوف و ترس بخاطرسرزنش و شکستاندن مقاومت میباشد ،در بعض حالات به هدف تحریکات مردمان بخاطر ایجاد نارامی ها و دوامدار ساختن تشنجات و شورش های خطر ناک اجتماعی صورت میگیرد تا احساسات خشن یک گروپ در برابر گروپ دیگر بر انگیخته گردد و وسیلتاٌ عوامل  قتل های سیاسی بصورت غیرمجاز و نا مشروع به اهداف خود نایل گردد و قدمی بر ادامه سیاست های عقب پرده خود بردارد. به همین دلیل است که کشورهایعقب مانده و کشور های که با ترکیب های نا متجانس اجتماعی، ملی و مذهبی قرار دارند، بیشترین قربانی را هم در قتل های سیاسی شخصیت ها متقبل میگردند و هم قربانی ادامه نارامی ها و جنگهای فرقه یی و مذهبی و یا ملی و زبانی میگردند.  یکی ازمثال های زنده قتل های سیاسی درکشور رواندا در سال 1995 ترسایی است که با تحریک و قتل انسانها ، دو قبله " هوتو" و " توتسی" بجان هم افتادند در حالیکه از خون بیش از 500000 انسان دراین کشور، بازار های الماس در بلجیم در روفق دلخواه تجاران الماس و " تیغ های گردن بری"قرار گرفتند.

( تذکر نویسند: یکی از کانال های تلویزونی بلجیم در سالهای 1997 ترسایی فیلم مسند را به نمایش گذاشته بود که یک رادیوی محلی بلجیمی در رواندا مردم یک قبیله را بر ضد دیگر تحریک به جنگ و محو فزیکی مینمود. در عین حال یک طیاره ترانسپورتی ال-76 کشور اوکرایین که به کرایه گرفته شده بود درکارتن های تحت نام مواد غذایی برای اطفال ، تیغ های ( تلوار تیپ آفریقایی که در اکثر جنگ های وحشتناک از آن استفاده میشود) را انتقال میداد که در خارج کشور ساخته شده بودند و برای " گردن زنی" به هدیه داده شده بودند)

لازم است در این مقاله بر دو اصل و مسااه متمرکز گردید: یکی تمرکز مساله بالای موضوع قتل های سیاسی بحیث یک عمل غیرمجوز ودر تناقض با اصول حقوق بخصوص حقوق و پرنسیپ های بین المللی ، حقوق بشری و بلاخره اساسات پذیرفته شده در اسناد و پروتوکول های ملل متحد. دوم تمرکز بر دلایل این که چرا کشورهای مدرن و حامی مشروعیت ودموکراسی هنوزبیشترین نقش را در قتل های سیاسی مخفی و بدون پروسه عدلی و قضایی دارند.

پس در اینجا روی این مساله هم باید تااملی نمود که در روند های دموکراسی مدرن در جوامع مدنی میتواند موضوع منع قتل های سیاسی و بدون پروسه عدلی و قضایی در چوکات پروتوکول های بین المللی تنظیم و کشورهای مدرن پیشگام حل پروتوکولی این قضیه گردند.

از جهت حقوقی مساله هرگونه قتل و حذف فزیکی بدون کدام پروسه عدلی و قضایی و آنهم با مقاصد غیر مجاز و پشت پرده هیچ گونه توجیه ومشروعیت ندارد. مساله حاکمیت قانون و پروسه های عادلانه عدلی و قضایی خود بیان مشروعیت و یا عدم مشروعیت یک سیستم سیاسی، اخصاٌ یک دولت را بیان مینماید. زیرا مفهوم و پدیده دولت بیان موجودیت حاکمیت (ملی) برقلمرو در  داخل سرحدات، تاٌمین و عرضه مصونیت حقوقی اتباع در موجودیت یک سیستم کارای حقوقی و حفظ منافع اش در روابط بین المللی بر بنیاد تساوی حقوق دولتها و اصل مشروعیت در روابط و منافع متقابل میباشد. البته این مشخصات با سایر مشخصات بیان یک دولت است که با تمامی خصوصیات آن مورد احترام جامعه بین المللی باید باشد. نقض وعدم رعایت نورم های بین المللی در ارتباط مشخصات دولت و انجام جرایم ضد بشری در داخل سرزمین و حاکمیت ملی دولت دیگر خود برخورد گستاخانه و تمسخر به حاکمیت ملتها است. پس تطبیق قتل های سیاسی به هر هدفی که رو پوشی گردند عمل جرمی ، غیر قانونی و متناقض با قوانین بین المللی است. هر دولت مجری این گونه اعمال نا مشروع و خارج پروتوکول های بین المللی خود مسئول اند و باید در برابر جوامعه بین المللی نیز پاسخگو باشند. گرچه سازمان عفو بین المللی در برابر قتل های سیاسی عکس العمل های را نشان داده و یا سازمان حقوق بشر ملل متحد هیاٌت های را به مناطق که این جرایم تطبیق گردیده است، گسیل داشته است  تا صرفاٌ راپور تهیه کنند. گر چه در مواردی هم روی استقلال عمل و غیر جانداری هیاٌت های گسیل شده هم شک و تردید ها وجود داشته است ، کمترین دول بخصوص دول مدرن غرب و یا اسراییل  در انجام این جرایم مسوول دانسته شده و هیچ گونه تعزیرات و مجازات  در برابرآنان ها قرار داده نشده است. با جنایات بیشمار دوره تاریکی استعمار که ملیونها انسان این کشور ها با شدید ترین اشکال جنایات ضد بشری نابود شده اند، دول استعماری هنوز جنایات شان را جبران نکرده و از اعمال استعمار خشن شان از جوامع متضرر هیچگاهی عذرخواهی نکرده اند.

مشکل دیگر در بررسی عادلانه این جرایم ضد حقوق بشری این است که دول غربی در بررسی ارتکاب جرم قتل بدون پروسه عدلی و قضایی  تفاوت استثناٌ را میبینند و در نتیجه گیری های خود ، خود دچار اشتباه و نقض تطبیق یکسان و غیر جانبدارانه پروتوکول ها و  قوانین بین المللی میگردند که این بذات خود یک جرم است و دوم اینکه کشور های مدعی قانون و قانونیت و مدعیان حقوق بشر خود عامل جرایم ضد بشری میشوند. پس این سوال موجه خواهد بود که تا کدام اندازه میتوان به ادعای تطبیق یکسان و بدون استثنای حقوق بشر و رعایت حقوق و قوانین بین المللی توسط آنان اعتماد نمود، شک و گمان را رفع نمود.

جمعبندی و نتیجه گیری از موضوع نشان دهنده این است که در طول تاریخ صده گذشته و سالهای اخیر قتل های سیاسی به تائید و اجازه حکومات و تطبیق آن توسط نیر های خاص و یا تحت رهبری دستگاه های استخباراتی میتواند تحت هر عنوان نا مشروع و در تناقض با پرنیسیپ های حقوق بشر و سایر قوانین، کنوانسیون های و پروتوکول های بین المللی قرار گیرند. پیشبرد اهداف مرموز و غیر روشن و آنهم خارج از آگاهی مقامات دولتی که این اعمال در کشور تحت حاکمیت اش قرار میگیرد ، میتواند نه تنها نقض حاکمیت ملی باشد بلکه اهانت واضیح به هویت ملی و افتخارات یک کشور باشد.

 دول دموکراسی لیبرال در بسیاری وقایع مشابه در کشور های که با انها در تفاوت منافع قرار دارند، قتل های سیاسی و قتل های بدون پروسه  عدلی و قضایی  توسط دولتها را محکوم نموده اند و حتا افراد را به همین جرم در دادگاه عدالت بین المللی کشانیده اند ویا افراد را تحت شرایط قوانین ملی در کشور خود مجازات نموده اند، ولی چگونه میتوانند این اعمال جرمی را که خود محکوم مینمایند و یا حتا  افراد مضنون به ارتکاب جرم را به مجازات میکشانند، خود انجام دهند و خود را هم تبریه کنند و چه جوابی را بر پرسش های فوق خواهند داشت. ما مثالهای محکومیت های کشور های غربی مبنی بر قتل های مخفی، سیاسی و بدون پروسه عدلی و قضایی را در افغانستان، عراق، سوریه کنونی و تعداد کشور های آفریقا و آمریکای لاتین داشته ایم ولی زور گویی و پررویی دول قدرت مند نه تنها در سازمانهای بین المللی از جمله ارگانهای ملل متحد مانند حقوق بشر، محکمه بین المللی هاگ و همچنان سازمان عفو بین الملل و سازمان عدالت بین المللی، آنها را مصون از هرگونه اقامه دعوا، جوابدهی و تعزیرات بین المللی نگهداشته است.

برای یک بررسی حقوقی ، عدلی و قضایی عادلانه مساله اصلی در برخورد با ارتکاب عمل غیر مجاز است نه اینکه چه شخصی مورد حذف فزیکی قرار میگیرد . ممکن در قتل های سیاسی افراد مورد حذف فزیکی قرار گیرند که موثر و صاحب نفوذ و احترام در یک مجتمع کوچک و یا بزرگ باشند که میتوانند در روند های صلح و ایجاد توافقات محلی موثریت بیشتر را داشته باشند ویا ممکن افراد تروریست و خطر ناکی باشند و یا هم ممکن شخصیت های برزگ سیاسی باشند که حذف فزیکی آنان نا رامی ها و عدم ثبات را تشدید نماید، بحرانات عمیق را به وجود آورد ولی مطرح ما اصل برخور عدالتمندانه حقوقی و قضایی است که در شرایط پیچیده و جهان زور گوئی کنونی باید حیثیت کنوانسیونی و یا پروتوکولی را کسب نماید و تحت بررسی نهاد های بین المللی عمدتاٌ ملل متحد قرار گیرد.

برخورد حقوقی- بشری و بر بنیاد قوانین بین المللی در ارتکاب جرم و شیوه مجازات هیچ گاهی استثناٌ را مجاز نمیداند.

 نویسنده یک بررسی و تحقیق مشابه وسیع پارلمانی مرتبط بر قضیه قتل 12 نفر به مانند پارلمان هالند را در افغانستان و سایر مراجع زیربط افغانی مانند وازت خارجه افغانستان، امنیت ملی و نهاد های مدنی را نیز به موقع و حایز اهمیت میداند.

 

 

*Pauw & Witteman- 13-02-2013- Nde1

**Ibrahim. A.

***Harry van Bommer

****Buitengere chtelijkeexecuties, http://www.amnesty.nl/mensenrechten/encyclopedie  

1- http://www.uitzendinggemist.nl/afleveringen/1325934