۱۶ماه می امسال برابر است با صدمین سال موافقتنامه استعماری « سایکس ـ پیکو»  میان فرانسه و بریتانیای کبیر. در نتیجه این قرارداد خاورمیانه ای پس ازامپراتوری عثمانی بین منافع بریتانیا و فرانسه  تقسیم ؛ و سرنوشت خلق ها و مردمان این منطقه توسط خط کشی روی میز تسجیل شد. چنین خط کشی ها استعماری ـ امپریالیستی تا امروز زمینه ساز غارت ، منازعه ، جنگ و کشتارهای بی شماری درجهان شده؛ و بهانه ای برای مداخله استعمارنو درامور داخلی کشورها و مردم  تا روزگارما می باشد. مرزهای جنوبی و شرقی افغانستان که در پی قرارداد ننگین دیورند و سایر توافق نامه های استعماری توسط انگریزها پی ریزی شده است، منحیث زخم خونین تا هنوز روزانه جان صد ها افغان را می گیرد.

بسام طیبی دانشمند  سوری تبار و استاد علوم سیاسی در دانشگاه های گیورگ اوگوست توبینگن ، هارورد ، یل، کلفورنیا و اکادیمی دیپلوماسی ـ ویانا ؛ قرارداد سایکس ـ ‌پیکو را « زخم تاریخی » خوانده ، می گوید که : « پیامد این زخم تاریخی را نه  تنها سوری‌ ها، بلکه تمام مردمان عرب هنوز حس می‌ کنند.»

بامداد درمقالات و پژوهش های زیادی که در باره شرق میانه و آسیای صغیر به دست نشر سپاریده است ، بر اثرات دردبار این قرارداد امپریالیستی اشاره داشته است. به مناسبت صدمین سال موافقتنامه استعماری سایکس ـ پیکو که آنرا رهبری شوروی پس از انقلاب اکتوبر منحیث « توطیه امپریالیستی » رد نمودند ، جستاری را ازمنابع المانی به نشر می رسانیم تا خواننده گان گران ارج بامداد با ریشه های تاریخی بحران های خونین در شرق میانه  آشنایی بیشتر حاصل نمایند. بـامــداد

 

 

۱۰۰ سال از موافقت‌ نامه محرمانه میان فرانسه و بریتانیا موسوم به « سایکس ـ پیکو » گذشت. دو قدرت جهانی در ۱۶ می ۱۹۱۶ ترسایی بر سر ترسیم مرزهای سرزمین های خاورمیانه به توافق رسیدند، هرچند که این طرح به طور کامل به اجرا درنیامد.

 

از راست به چپ : فرانسوا ژرژ پیکو و مارک سایکس

در جون ۲۰۱۴ تروریست‌ های « دولت اسلامی عراق و شام  ـ داعش » با تصرف قرارگاهی در نواحی مرزی عراق و سوریه،  مرزبانان را کشتند و به دنبال آن ویدیوی تبلیغاتی در اینترنت منتشر و اعلام کردند که از این پس مرزی میان عراق و سوریه وجود نخواهد شد.

در پیام این مجاهدین  به «  قیمومت تحقیرآمیز امپریالیسم غربی »  که پیشینه‌ یک صد ساله  دارد، اشاره شده بود. منظور آن ها توافقنامه سرّی موسوم به « سایکس ـ پیکو»  بود که براساس آن سرزمین‌های خاورمیانه‌  امروز زیر نفوذ و قیمومت فرانسه  و بریتانیا قرار گرفتند. داعش در این پیام از   پایان سایکس ـ  پیکو سخن راند.

واقعیتی است انکارناپذیر که برای درک سیاست‌ها، رویکردهای ایدیولوژیک و مناسبات کشورهای جهان خاورمیانه ‌ای عرب، باید به مقطع تاریخی شکل ‌گیری نظام‌های دولتی این منطقه در مقطع پایان جنگ جهانی اول (۱۹۱۸ ترسایی ) و در پی آن فروپاشی امپراتوری عثمانی (۱۹۲۲ ترسایی) بازگشت.

بارها به این نکته اشاره شده که مرزهای سرزمین‌های میان دریای مدیترانه و خلیج فارس به طور عمده از سوی قدرت ‌های خارج از این مرزها، و به طور عمده از سوی دو قدرت جهانی آن روز، فرانسه و بریتانیا  مشخص شده‌اند. در این رابطه از « نظام سایکس ـ پیکو»   یا  « مرزهای سایکس ـ پیکو» سخن می‌ رود.

مارک سایکس و فرانسوا ژرژ پیکو دو دیپلومات بریتانوی و فرانسوی بودند که در سال ۱۹۱۶ ترسایی به نیابت از سوی دولت‌های متبوعه خود  در باره تقسیم سرزمین‌ های خاورمیانه‌ ای امپراتوری عثمانی به توافق رسیدند. این موافقت‌ نامه‌ به طور محرمانه در ۱۶ می ۱۹۱۶ ترسایی به امضا رسید.

این توافق محرمانه  که در آن روسیه تزاری نیز از تقسیم سرزمین‌های تحت استیلای امپراتوری عثمانی سهم برده و جزوی از این توافق بود، پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، از سوی حکومت انقلابی بلشویک ‌ها افشا شد. به فرمان لنین و لیو تروتسکی، کمیسار امور خارجه  متن کامل موافقت نامه به عنوان بخشی از یک « توطیه امپریالیستی » در ۲۳ نوامبر ۱۹۱۷ ترسایی در روزنامه ‌های « ایزوستیا » و « پراودا » منتشر شد و سه روز بعد این سند تا آن زمان محرمانه در روزنامه انگلیسی منچستر یونایتد بازتاب یافت.

تقسیم حوزه نفوذ و قیمومت فرانسه و بریتانیا

اگرچه مفاد این به اصطلاح « موافقت‌نامه سایکس ـ پیکو» یک به یک اجرا نشد، اما زمینه ماموریت از سوی نهاد بین‌المللی « جامعه ملل » به فرانسه و بریتانیا را فراهم آورد تا حوزه نفوذ خود در این منطقه استراتیژیک را تعیین کنند.

« جامعه ملل »  یک سازمان میان ‌دولتی مستقر در ژنیو ـ سوییس  بود که پس از جنگ جهانی اول از برآیند عهد نامه « ورسای » کار خود را  در ۱۰ جنوری ۱۹۲۲ ترسایی آغاز کرد. این نهاد ۵۸ عضو داشت که ۴۲ عضو آن، از جمله ایران، از اعضای موسس و فعال آن بودند. ایالات متحده امریکا هرگز عضو آن نشد، هر چند که ایده تشکیل آن را خیلی پیشتر مطرح کرده بود. « جامعه ملل » در سال ۱۹۴۶ ترسایی پس از جنگ جهانی دوم و در پی تاسیس  سازمان ملل متحد  منحل شد.

بر اساس توافق سایکس ـ  پیکو، حوزه نفوذ  فرانسه از جنوب شرقی ترکیه امروز شامل شهرهای ( سیواس، دیاربکر، ماردین، آدانا و مرسین ) آغاز می ‌شد؛  و تا شمال عراق (موصل، رواندوز) و سپس سوریه ( حلب، دمشق) و لبنان امروز ( بیروت )  در حاشیه خاورمیانه‌ ای دریای مدیترانه امتداد می یافت.

در عوض حوزه قیمومت بریتانیا مناطق جنوبی و مرکزی عراق ( کیرکوک، بغداد، بصره) و سپس کویت و نواحی حاشیه خلیج فارس، عربستان، مناطق فلسطینی و اردن امروز را شامل می ‌شد.

شرق ترکیه هم که شامل بخشی از سواحل دریای سیاه تا مرزهای ایران و آذربایجان (شهرهای تراب زان، ارز روم، وان و بتلیس) می‌ شد، در حوزه نفوذ روسیه قرار گرفت.

با این ماموریت از سوی « جامعه ملل » مسوولیت تشکیل دولت ‌هایی مبتنی بر ترسیم مرزهای اختیاری منطقه  بر عهده  دو قدرت جهانی فرانسه و بریتانیا افتاد.

 

نقشه خاورمیانه براساس ترسیم مرزهای سایکس ـ پیکو

به عبارت دیگر، سایکس و پیکو خط  کش و مداد را به دست گرفتند و بر روی نقشه‌ ای که بر روی میزشان پهن بود، با ترسیم خطوط مستقیم ارضی، کشورهای امروز عربی خاورمیانه و سپس دولت‌ های آن را  بر اساس منافع استراتژیک خود تعیین کردند، بی آن‌ که انسجام قومی و مذهبی درون این سرزمین‌ها را در نظر بگیرند و بی آن ‌که نماینده گان مردمان این منطقه را در طراحی خود دخیل بدانند و به نوعی از آن‌ها  نظرخواهی کنند. یک نمونه بارز آن، پراکنده گی مردمان کٌرد میان چهار کشور ترکیه، عراق، سوریه و ایران است. دست ارمنی‌ ها و آشوری‌ها نیز از این تقسیم‌ بندی خالی ماند.

تعیین مرزهای مناطق عربی شمال افریقا از وظایف سایکس و پیکو نبود، زیرا این مناطق پیش از این تقسیم شده بودند. مصر تحت نفوذ بریتانیا بود و فرانسه  بر مغرب ( شامل مراکش، تونس و الجزایر) سلطه داشت و لیبیا در قیمومت ایتالیا بود. بدین گونه عنوان « سایکس ـ پیکو» در ادبیات سیاسی به نماد « طراحی بزرگ امپریالیستی و استعماری»  در مناسبات سیاسی و ارضی منطقه خاورمیانه و نیز به نماد کشورهایی که بر اساس این تقسیم‌ بندی شکل گرفتند، بدل شد.

آیا « توافق ‌نامه سایکس ـ پیکو» یک توطیه ضد عربی از سوی اروپایی‌ها بوده است؟  کم نیستند مردمان عرب که بدان باور دارند.

بسام طیبی  استاد علوم سیاسی سوری ـ المانی که سالیان دراز در دانشگاه توبینگن المان در حوزه تاریخ و جامعه‌ شناسی اسلام و عرب تدریس کرده است، دوران جوانی خود در سوریه را به یاد می‌آورد. او به دویچه‌ وله می‌ گوید: « در تمام دوران مدرسه تا دیپلیوم، « سایکس ـ ‌پیکو » و آثار زخم آن همواره موضوع ثابت درسی بوده است. پیامد این زخم تاریخی را نه  تنها سوری‌ ها، بلکه تمام مردمان عرب هنوز حس می‌ کنند.»

« در پس یک نمای عربی »

یکی از هدف‌های امپراتوری المان در طول جنگ جهانی اول کشاندن جنگ به خاورمیانه با هدف تضعیف جبهه سه کشور متحد ـ  فرانسه، بریتانیا و روسیه ـ بود. در این جنگ دو امپراتوری المان و عثمانی هم‌ پیمان بودند. المانی‌ها به همراه خلیفه عثمانی در استانبول که بالاترین مرجع دینی سنی‌ ها محسوب می‌ شد، عرب ‌ها را به جهاد علیه بریتانیا فراخواندند.

بریتانوی‌ها نیز در مقابل کوشیدند شریف بن علی،  متولی اماکن مذهبی مکه و دومین مرجع دینی پس از خلیفه را با خود متحد کنند.

در اکتبر ۱۹۱۵ ترسایی هنری مک‌ ماهون  کمیسر عالی بریتانیا در مصر، به شریف حسین پیشنهادی جذاب و فریبنده‌ داد. او گفت اگر عرب ‌ها به پشتیبانی از بریتانوی‌ ها برخیزند، بریتانیا در ازای آن به شریف در تاسیس پادشاهی خود یاری خواهد رساند. مک ‌ماهون گفت: « بریتانیای کبیر آماده است، استقلال عرب‌ ها را در مرزهایی که شریف پیشنهاد می‌ کند به رسمیت بشناسد و به آن پایبند بماند.» این اتحاد صورت گرفت. نیروهای عرب به رهبری فیصل بن حسین، پسر شریف، و به همراه مامور بریتانوی، تامس ادوارد لورنس (مشهور به لورنس عربی)  توانستند نیروهای عثمانی را به عقب ‌نشینی وادارند.

با پایان جنگ اول جهانی، در کنفرانس پاریس برقراری نظم نوین در این منطقه مورد مذاکره قرار گرفت. فیصل به نماینده گی از سوی عرب‌ها در این کنفرانس حضور یافت و گفت: « من اطمینان دارم که قدرت‌ های بزرگ، سعادت مردمان عرب را به منافع مادی خود ترجیح میدهند.»

ولی فیصل اشتباه می ‌کرد. فرانسه و بریتانیا بر سر تقسیم این سرزمین‌ها  براساس مرزهای سایکس ـ پیکو تاکید ورزیدند و گفتند که کشورهای عربی وجود خواهند داشت، اما زیر نفوذ ما.

در همان زمان جرج لورد کورزون  وزیر امور خارجه وقت بریتانیا گفت که کشورش قصد دارد منافع اقتصادی بریتانیا را پشت یک «  نمای عربی  » پنهان کند:  حکومت و اداره امور تحت رهبری بریتانیا، با کنترول یک مسلمان ‌زاده‌ عرب، و در صورت امکان، یک تیم عربی.

رویکرد ایالات متحده امریکا

بیانیه ۱۴ ماده‌ای مشهور وودرو ویلسون، رییس جمهور وقت امریکا به تاریخ ۸ جنوری سال  ۱۹۱۸ ترسایی با استقبال قریب به اتفاق تمام کشورهای مسلمان روبرو شد و آن را تاییدی بر حق استقلال خود تبیین کردند.

در بند اول این بیانیه آمده است که قراردادهای صلح باید به صورت علنی و به دور از هرگونه موافقت ‌نامه محرمانه منعقد شوند. در این بیانیه از جمله به رعایت منافع مردمان سرزمین‌های امپراتوری عثمانی و حق آنها برای تعیین سرنوشت خود تاکید شده است.

در جون ۱۹۱۹ ترسایی  کمیسیون  « کینگ کرین » از سوی ایالات متحده امریکا رهسپار سوریه شد تا نظر نماینده گان محلی را درباره آینده این کشور جویا شود. تا آن زمان امریکا در صحنه دیپلوماسی جهانی چندان فعال نبود و از عضویت در « جامعه ملل » نیز خودداری ورزیده بود.

تحقیقات این کمیسیون از حلب تا بئر شِوا (در مناطق مرکزی اسراییل امروز)  را در بر می‌گرفت. کمیسیون از ۳۶ شهر دیدن کرد، ۲ هزار هیات نماینده گی از ۳۰۰ روستا را به حضور پذیرفت و بیش از ۳ هزار تقاضانامه دریافت کرد.

کمیسیون در پایان به این نتیجه رسید که سوری‌ها قیمومت کشور خارجی بر سرزمین خود را رد می ‌کنند و خواستار یک سوریه بزرگ هستند که شامل مناطق فلسطینی نیز می‌شود. نتایج کمیسیون با مخالفت قاطع فرانسه و بی ‌اعتنایی بریتانیا روبرو شد.

تأسیس دولت‌های جدید

توافق‌های کنفرانس پاریس، به ویژه پیآمدهای آن، از اهمیت سرنوشت‌ سازی برخوردار شدند. بر اساس این توافق‌ها دو دولت سوریه و عراق تاسیس شدند.  « جامعه ملل» در سال ۱۹۲۲ ترسایی ماموریت دیگری برای تشکیل دولتی تازه به نام لبنان داد.

در همین سال « جامعه ملل » ایجاد « میهنی برای مردمان یهودی » را پیش ‌بینی کرد که زمینه‌های بعدی تاسیس دولت اسراییل را فراهم ساخت.

ملک فیصل در کنفرانس پاریس حمایت خود از یهودیان را اعلام کرد و گفت:  « من تضمین می دهم که عرب‌ ها، برخلاف آنچه متاسفانه در بسیاری نقاط جهان شاهد آن هستیم، هیچ‌ گونه خصومت قومی و دینی علیه یهودیان از خود نشان نخواهند داد.»  اما این حسن نیت فیصل با واقعیت‌های دشوار آتی روبرو شد.

یک سال بعد  در سال ۱۹۲۳ترسایی  بریتانیا منطقه فرااردن، واقع در شرق رود اردن را از سرزمین‌ های فلسطینی جدا کرد و زمینه اردن امروز را فراهم آورد.

بریتانیا از اواخر سده نوزدهم  قیمومت کویت را عهده ‌دار بود و پس از جنگ جهانی اول استقلال آن را اعلام کرد.

به طور کلی  از اواخر دهه‌  ۱۹۲۰ به تدریج تمام این کشورها استقلال خود را، در پی شورش و سرکوب یا رایزنی و سازش با قدرت های استعماری، بازیافتند و به عضویت سازمان ملل متحد درآمدند. بعدها تغییراتی در تعیین مرزها ایجاد شد، از جمله  ترکیه در زمان آتاتورک برخی مناطق شمالی سوریه را بازپس گرفت؛ که سرگذشت هر یک از آنها داستان دیگری است.

نتیجه آن که، این نظم جدید صحنه‌ ای برای مناقشه‌ ها و جنگ‌ ها  پدید آورد که تا امروز تداوم یافته ‌اند:

ـ تنش بی ‌پایان میان اسراییلی‌ها و فلسطینی‌ها،

ـ جنگ داخلی لبنان از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ ترسایی،

ـ جنگ دوم خلیج در پی یورش ناگهانی صدام حسین به کویت در اگست ۱۹۹۰ سال ،

ـ تنش‌های مسلحانه و وضعیت شبه‌جنگی ده‌ها ساله در مناطق کردنشین ترکیه، عراق و بعدها در سوریه و بالاخره ،

ـ لشکرکشی امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ترسایی  با پیامدهایی اسفناک. مدیریت غلط در دوره پس از سقوط رژیم بعث عراق، به جبهه ‌بندی‌ها و رویارویی‌ های مذهبی، به ویژه میان سنی‌ها و شیعیان کشیده شد که از دل آن « دولت اسلامی ـ داعش »  سربرآورد و سپس جرقه‌ های آن به سوریه غلتید و این کشور را به جنگی خانمانسوز فروکشاند.

بی شک علت تمام این نابسامانی‌ها را نمی‌ توان در نظم نوین مبتنی بر مرزهای « سایکس- پیکو» جست، هرچند که در آن سال‌ ها پایه‌های نظم کنونی منطقه ریخته شد، نظمی که زمینه ‌ساز تنش‌ها، شورش‌ها و جنگ ها بود.

با این حال می ‌توان پرسید، در برهه‌  فروپاشی یک امپراتوری به نام عثمانی که تمام منطقه خاورمیانه را زیر استیلای خود گرفته بود، و در پایان یک جنگ جهانی، که قدرت‌های اروپایی در آن نقشی تعیین ‌کننده داشتند، و در شرایطی که حتا یک کشور و دولت عربی منسجم وجود خارجی نداشت، آیا مردمان و قبایل عرب به  تنهایی قادر می ‌بودند با برقراری نظم و صلح در سرزمین‌ های خود، مرزها را تعیین و ترسیم کرده و دولت‌ سازی کنند؟ .... / صدای المان

بامداد ـ  سیاسی ـ ۳/ ۱۶ـ ۲۲۰۵