زنده باد اول می ، روزهمبسته گی جهانی کارگران
انجنیر حبیب الله فتاح
ايده شادى بخش استفاده از جشن و تعطيلى به عنوان ابزارى براى به کرسى نشاندن خواست هشت ساعت کار در روز، اولين بار در استراليا متولد شد. در سال ١٨٥٦ ترسایی کارگران تصميم گرفتند به عنوان سمبول هشت ساعت کار در روز، در يک روز معين کار را تعطيل کنند، دورهم جمع شوند و به جشن و شادى بپردازند. کارگران روز ٢١ اپریل را به عنوان جشن هشت ساعت کار در روز تعيين کردند. در آغاز کارگران استراليا اين روز را فقط براى سال ١٨٥٦ در نظر داشتند. اما اين اولين جشن آن چنان تاثيرعميقى بر روى توده هاى کارگراستراليا داشت و آن چنان روحيه آنها را براى حرکات جديدتر بالا برد، که تصميم گرفتند اين روز را هرساله جشن بگيرند.
به راستى هم چه چيز بيش از توقف کار با تصميم خود کارگران، مي توانست روحيه و باور به نيروى خويش را اين چنين درميان کارگران بالا ببرد؟ چه چيزى به اين برده گان ابدى کارخانه ها و کارگاه ها، مي توانست بيش از مارش ارتش کارگران، ارتش خويش جراات و جسارت بخشد؟ بدين ترتيب ايده جشن کارگرى به سرعت پذيرفته شد. از استراليا آغاز گرديد و به ساير کشورها گسترش پيدا کرد تا اين که سرانجام همه کارگران دنيا را در برگرفت. ابتدا کارگران امريکا تجربه کارگران استراليا را دنبال کردند و در سال ١٨٨٦ تصميم گرفتند که اول ماه می روز توقف سراسرى کار باشد. در اين روز ٢٠٠٠٠٠ کارگر کار را ترک کردند و بر خواست ٨ ساعت کار تاکيد نمودند. سپس براى چند سال پوليس و پيگرد قانونى مانع تکرار تظاهرات کارگران امريکا در چنين ابعادى شدند. با اين وجود در سال ١٨٨٨ کارگران تصميم گرفتند که مراسم اول ماه می را دوباره جشن بگيرند و تاريخ مراسم بعدى را اول ماه می سال ١٨٩٠ اعلام کردند.
هم زمان جنبش کارگرى در اروپا رشد و تحرک زيادى پيدا کرد. قدرتمندترين بيان و تجلى اين جنبش در « کنگره بين الملل کارگران » در سال ١٨٨٩ بود. اين کنگره با شرکت ٤٠٠ نماينده تصميم گرفت که هشت ساعت کار بايد در صدر خواست هاى کارگران قرار گيرد. پس از آن نماينده اتحاديه هاى فرانسه، لاوين از منطقه بوردو، با اراِیه قطعنامه اى از کنگره خواست که توقف کار در روز اول ماه می به اين منظور در دستور کار همه کارگران جهان قرار گيرد. سپس نماينده کارگران امريکا با تایيد پيشنهاد رفيق کارگر خود از کنگره درخواست کرد که کارگران در اول ماه می سال بعد يعنى ١٨٩٠ دست به اعتصاب عمومى بزنند. بدين ترتيب کنگره انترناسيونال روى تاريخ جشن عمومى کارگران تصميم گرفت.
مانند ٣٠ سال قبل دراستراليا، کارگران اينبار هم تظاهراتى براى همان يک بار را مد نظر داشتند. کنگره انترناسيونال تصميم گرفت که کارگران همه کشورها باهم براى خواست هشت ساعت کار در روز، در اول ماه می سال ١٨٩٠ تظاهرات کنند. هيچ کس از تکرار تعطيلى براى سال هاى ديگر سخنى نگفت. طبيعتا کسى نمي توانست پيش بينى کند که اين ايده به اين راحتى مي توانست موفقيت آميز باشد و به سرعت توسط کل طبقه کارگر پراتيک شود. با اين حال فقط کافى بود که کارگران روز اول ماه می را براى يکبار جشن بگيرند تا همه متوجه شوند و احساس کنند که جشن روز اول ماه می بايد هر ساله و به طور هميشه گى برگزار شود.
اول ماه می به خواست هشت ساعت کار در روز فراخوان مي داد. اما حتا بعد از اين که کارگران به اين خواست رسيدند، اول ماه می پايان نيافت. مادام که مبارزه کارگران عليه بورژوازى و طبقه حاکمی ادامه دارد، مادام که کارگران به همه خواست هايشان نرسيده اند، اول ماه می روز بيان اين خواست ها خواهد بود. وهنگامي که روزهاى بهترى سر رسد، هنگامي که طبقه کارگر همه جهان رهايى خود را بدست آورد، آن زمان نيز بى ترديد بشريت روز اول ماه می را به افتخار مبارزات تلخ و مشقات زيادى که در گذشته متحمل شده جشن خواهد گرفت.
واما در افغانستان :
از جمعیت ۲۷ میلیونی افغانستان حدود ۱۰ میلیون نفر افراد واجد شرایط کارهستند.مقامات وزارت کار، اموراجتماعی، شهدا ومعلولین افغانستان تعداد افراد بیکار در این کشور را حدود ۸۰۰ هزار نفر اعلام کردهاند.
بیکاری اکنون به یک چالش عمده در افغانستان تبدیل شده است. ناامنی و احتمال خروج کامل نیروهای خارجی از این کشور نیز این بحران را شدیدتر کرده است. این عوامل باعث شده که خانوادهها برای امرار معاش، کودکان خود را نیز به کار بفرستند.
براساس اعلام صندوق حمایت از کودکان افغانستان، در حدود ۳۰ درصد از کودکان افغان کار می کنند. نهادهای دولتی نیز تا اکنون قادر به جذب تعداد قابل توجهی از افراد بیکار به عنوان کارمند نشدهاند.
در حال حاضر حدود ۶۰ درصد ازمردم افغانستان در مزارع مشغول به کارهستند که از این کار پولی بدست نمی آورند و تولید حاصل از آن فقط می تواند نیازهای اولیه زنده گی آنان را تامین کند.
سازمان بینالمللی کار نیز اعلام کرده که تحقیقات این نهاد نشان میدهد در کشورهای جنوب آسیا که افغانستان نیز جز آنها است، خود اشتغالی و بیکاری مخفی درسال ۵۹ درصد رسیده و افراد دراین نوع فعالیت مزدی دریافت نمیکنند.
از ۴ میلیون نفر بیکار ۸۰۰ هزار تن به صورت مطلق بیکار هستند و بقیه درهفتهای کمتر از ۴۰ ساعت کار میکنند. براساس قانون کار افغانستان ساعت کار رسمی ۴۰ ساعت در هفته است.
از سوی دیگر اداره مرکزی آمار افغانستان اعلام کرده که جمعیت شهروندان کمتر از سن ۱۵ سال افغانستان به بیش از ۱۱ میلیون نفر میرسند.
نگرانیهایی وجود دارد که افزایش جمعیت جوان و عدم سرمایه گذاری در بخشهای زیربنایی که قدرت جذب نیروی کار را دارند، افغانستان را با بحران بیکاری مواجه کند.
انتظار می رود که سالانه حدود ۴۰۰ هزار نیروی کار جدید، وارد بازار کار در این کشور شوند. درمیدانهای مرکزی شهرهای بزرگ این کشور می توان صف های طولانی از کارگران بازار افغانستان از بیکاران اشباع شده است. تعدادی از این افراد از صبح تا شب نمیتوانند کار پیدا کنند و شب با دست خالی به خانه برمی گردند.
این مساله باعث شده که اغلب کارگران بدون اینکه طالب بیمه و امتیازات دیگرباشند درمحیط های خطرناک و ناسالم کارکنند. درمیدانهای مرکزی شهرهای بزرگ این کشور می توان صفهای طولانی از کارگران بازار افغانستان از بیکاران اشباع شده است.
نبودن محیط سالم کاری همواره منجر به مرگ و یا معیوبیت کارگران افغان شده است.
مشکل دیگر کارگران افغان کارگران خارجی است به خصوص کشور های همسایه است که دولت به بهانه بازار آزاد جلو آنرا نمی گیرد.
با به قدرت رسیدن « دولت وحدت ملی » و تقسیم قدرت میان کارتل های اسلامی- قومی نه تنها که بهبودی در وضعیت عمومی از امنیت تا ثبات و قطع جنگ پدید نیامد؛ بلکه به صف بیکاران، به ویژه در میان نسل جوان، بیشتر از هر زمانی طی این مدت افزوده شد. نيروی وسیعی از کارگران چه در شهرها و چه در روستاها جهت بقا و تامین زنده گی چاره جز فرار و رفتن به بازارهای کار کشورهای همسايه و منطقه و همچنان اروپا را ندارند.
این نیروی عظیم کارگران بیکار که از کشور فرار می کنند در وحشیانه ترین شکل مورد استثمار و تبعیض و سودجویی سرمایه داران کشورهای محل اقامت شان از جمله کشورهای همجوار و کشورهای حوزه خلیج قرار می گیرند. برخی هم برای یافتن زنده گی بهتر و نجات جان خود و خانواده های شان دل به دریا زده و خوشبختی و سعادت شان را آن سوی آبهای دریای مدیترانه جست و جو می نمایند، رویا و آرزویی که یک جا با بسیاری از این کارگران از جهنم گریخته در دل امواج مییب دریاها غرق می شود.
حاکمیت رژیم ارتجاعی و فاسد که طی این یک دهه و نیم بر مردم و طبقه کارگر فقر و محنت فروخته است. رژيم فاسد مافیایی درعرصۀ اقتصادی هیچ راه حلی برای بیرون رفت از رکود و بحران جاری جز نسخه آزموده شده ميکانيسم « بازار آزاد » ندارد.
درعین حال که این نظام فاسد و مافیایی در ادامه حاکمیت اش به یک اقتصاد پارازیتی و مافیایی رسمیت بخشیده است که مهره ها و مسوولین و اراکین آن به عنوان صاحبان اصلی سرمایه در آن شریک اند. در کنار پراکنده گی و ناآگاهی خود کارگران، مذهب و ناسيوناليسم قومی به مثابه دو گرايش ايدیولوژيک مسلط در فضای سياسی جامعه، نقش اساسی ای در وضعیتی که طبقه کارگر افغانستان با آن مواجه است، دارد.
برای بیرون رفت از این وضعیت رقت بار و وحدت اصولی نيروهای چپ و دموکرات و ترقی پسند ضروریترین ومهم ترین اقدامی است که می تواند کارگران افغانستان بیرون رفتن از وضعیت کنونی درموقعیت مبارزاتی برتری قراردهــد.
همبسته گی بین المللی طبقه کارگر و همسویی و همیاری نیروهای ملی ودموکرات وترقیخواه ، جامعه مدنی ، اتحادیه های کارگری وصنفی یک نیاز ضروری و حیاتی به شمار میرود.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۹۰۴