گفت وگو با مایکل سپرینگمن نویسنده کتاب « ویزه برای القاعده»

دولت امریکا  این افراد را استخدام کرده و برای شان آموزش داد. یک بار در وسط راه پی بردند، خوب ما گروه افراد کارکشته‌ ایی دراختیار داریم که واقعا در ویرانی دولت‌ها و کشورها خوب هستند، چرا از این افراد در دیگر کشور‌هایی که سود ما در دولت ‌های لرزان واقتصاد ورشکسته‌  شان است، استفاده نکنیم؟

 

فالکنر:  کتاب شما  « ویزه برای القاعده » از اولین صفحه‌ اش کتاب موثری به نظر می ‌رسد. می‌ خواهم که بخش اهدای کتاب شما را بخوانم: «این اثر را به مردم افغانستان، عراق، لیبیا، روسیه، سوریه و یوگسلاویا اهدا می‌ کنم. این را به‌ عنوان یاد بود کوچک به مردمان زنده و مرده این کشورهای شوربخت تقدیم می‌ کنم، به خصوص آنانی که به تعداد میلیونی توسط امریکا به قتل رسیده‌اند.»

براساس نوشته‌ تان، شما راه درازی را درمورد تفکر تان پیرامون سیاست خارجی و حالا داخلی امریکا پیموده‌اید. شما دیپلومات پیشین امریکا که در پست‌های متعدد خارج از کشور کارکرده و مهمترین آن مامور ویزه در جده ـ عربستان سعودی از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ ترسایی بودید. چطور به وزارت خارجه راه یافتید و در کدام پست‌ها گماشته شدید؟

 مایکل سپرینگمن: در هنگام دانش آموزی علاقه فراوان به مسایل خارجی داشتم. کتاب لیدریر و بوردک به نام « امریکایی زمخت» (The Ugly American) را خوانده بودم و تصورم این بود که وزارت خارجه به افرادی نیاز دارد که فکر بسته نداشته و چشم‌ بند نپوشیده باشند.

بنابر این در رشته خدمات خارجی در دانشگاه جورج‌ تاون درس خواندم و امتحان دادم که در امتحان تحریری کامیاب و در امتحان تقریری ناکام ماندم. بدبختانه، سفیر پیشین ویتنام به نام ایلسورت بنکر که خودش جهرچی جنگ است را عصبانی کردم. وقتی از من پرسیدند، «امروز چه مشکلاتی در سیاست‌های خارجی در جهان می‌بینی؟» به ویتنام اشاره کرده و گفتم که دولت امریکا اعمالش در جنوب ‌شرق آسیا را از دید مردم امریکا پنهان می‌ کند ولی مردم جنوب ‌شرق آسیا ـ ویتنامی‌ها، کامبوجیا‌یی ها و لاووسی‌ها ـ همه‌ ای شان می‌ دانند که به فجیع ‌ترین شکل مورد بمباران قرار گرفته ‌اند. ای دوست مصاحبه از آن به بعد خراب شد. من فرد مناسب مورد نظر آنان نبودم.

در سال‌ های آینده، چندین بار در امتحان شرکت کردم، اما هربار در تحریری کامیاب و در تقریری ناکام می‌شدم....

 فالکنر: در مقدمه‌ ای کتاب، شما درمورد القاعده نوشته‌اید. القاعده چیست؟

در جریان تحقیق برای نوشتن کتابم دریافتم که شاینه ستینجر، مامور قونسلگری در جده، به ۱۱ تن از حمله‌کننده گان حادثه ۱۱ سپتامبر ویزه داده بود و از این کار به کلی منگ شدم.

 مایکل سپرینگمن: خوب  القاعده یک نام تجاری برای ویزه‌های امریکایی در برنامه پرورش تروریستان است. در ابتدا، مجاهدین بودند که از سرتاسر دنیا استخدام شده و پس از آموزش در امریکا و پاکستان، به افغانستان گسیل شدند تا بر همه چیز رگبار کرده و یا آن را منفجر سازند به امید این که عساکر شوروی در داخل آن باشد.سپس، نام تجاری آنان به القاعده تغییر کرد، لیکن همان بنیادگرایان مسلمان بودند که در مزایده‌ ای راه‌انداخته ‌شده توسط امریکا جهت بی ‌ثباتی یوگسلاویا، عراق، لیبیا و سوریه برنده شده بودند. و حالا آنان را «خلافت اسلامی» و « داعش» می ‌نامند که همان افراد اند. آنان « گروه عرب‌های افغان» اند، آن عده شهروندان عرب که ۲۵ سال قبل یا بیشتر از آن منحیث مجاهد برای جنگ در افغانستان استخدام شدند.

آنان به اندازه نیروهای دریایی امریکا منسجم نیستند ؛ ولی افراد وحشی ‌ای اند که توسط امریکا استخدام و آموزش دیده‌اند. سعودی‌ها، کشورهای خلیج و دیگران آنان را تمویل کرده و سپس به جان آن کشورها و دولت‌هایی که امریکا خوش شان ندارد، رها می ‌شوند تا آن‌ها را بی ‌ثبات، بی ‌خانمان، بی ‌فرهنگ و تباه سازند.

آنان این کار را در عراق و یوگسلاویا کردند؛ عین کار را در لیبیا کردند، کشوری که بلند ترین سطح زنده گی را در افریقا داشت. این کار را در سوریه هم می ‌کنند که فکر می‌ کنم بعد از چهار سال جنگ تمویل ‌شده توسط امریکا نسبت به وضع گذشته و حال عراق در بدترین وضعیت به سر می‌ برد. کم از کم یک میلیون انسان درعراق کشته شدند و هنوزهم این کشور چهار میلیون مهاجر و بی‌ جاشده‌ داخلی را داراست، سوریه هم از مشکلات مشابه رنج می‌برد. چهار میلیون سوری بیرون از خاک شان زنده گی می ‌کنند.

 فالکنر:  فکر می‌ کنم که آموزش تروریستان در کشورهای خارجی مانند ترکیه ، اردن و جاهای دیگر صورت می‌ گیرد. در حقیقت، بیشتر آموزش‌ تروریستان در داخل امریکا انجام داده می ‌شود. اعطای ویزه برای برنامه تروریستان چه بود یا است؟

 مایکل سپرینگمن : این همان حرفی بود که در شروع گفتم که به من وظیفه داده شد تا در جده انجام دهم. آنان همین مجاهدین استخدامی را از خاورمیانه تا شرق دور به اینجا می ‌آوردند. انسان‌هایی بودند که به آنان آموزش داده می‌ شد تا چگونه بر همه‌ چیز فیرکنند و منفجر سازند. آنان به تعداد هزارها به داخل کشور آورده می ‌شدند تا در اردوگاه‌های نظامی امریکا در « کارولینای شمالی » توسط نیروی بحری یا در نزدیکی « ویلیامز‌برگ » در ایالت ویرجنیا توسط یکی از سازمان‌های مربوط سیا به نام «مزرعه» آموزش ببینند. اکنون، آنان در اردن آموزش می بینند.. تعدادی از پایگاه‌های نظامی امریکا نیز برای آنان آموزش می ‌دهد. ظاهرا، در ترکیه پایگاه‌هایی وجود دارد که به آنان آموزش می دهد که چگونه سوریه را ویران کنند و درگذشته چطور لیبیا را ویران کردند. جالب است، شاید شما فکر کنید که در خارج آموزش آنان سهل‌ تر و ارزان تر تمام می‌ شود ولی معلوم نیست که در ذهن آنان چه فکری است؟

 فالکنر:  سه مرکز استخدام در کدام قسمت‌های عربستان سعودی موقعیت داشتند. شما در جده کار می‌کردید، آیا دو دفتر دیگر وجود نداشت؟

مایکل سپرینگمن:  یک دفتر در قونسلگری دیراهان بود که من هیچ‌ گاهی نتوانستم درموردش بدانم، و دیگرش در ریاض بود. هیچ ‌کسی قادر نشد که نشانی دقیق‌اش را برایم بگوید. بلی، فقط نام شهرها را گفتند ولی نشانی دقیق را هیچ ‌کس نمی‌ دانست.

 فالکنر:  شما پس از این که ویزه‌ عده‌ای را رد کردید به مشکل برخوردید. آیا همین طور نیست؟

مایکل سپرینگمن:  بلی.

شما باید رابطه فرد درخواست‌ کننده‌  ویزه با کشورمیزبان و کشور مقصد سفر را تشخیص دهید.

وظیفه شما چیست؟ به مکتب می ‌روید؟ شما کارو باری دارید؟ سرمایه گذاری کرده‌اید؟

 دلیل قوی وجود داشته باشد که نشان دهد شما از امریکا برمی‌ گردید. به‌ گونه مثال  مردم برای سیاحت، بازدید اقارب شان یا امضای قرارداد تجاری به امریکا می ‌روند. هرچه که باشد، در آنجا نمی‌ توانند بمانند. بایست برگردند تا کاروبار شان را سر و سامان دهند، از دانشگاه فارغ شوند، کار کنند، آنان رییس شرکتی هستند و نمی ‌شود که کار شان را رها کنند.

هیچ‌ کدام از این افراد چنین پیوندی نداشتند. افرادی وجود داشتند که نمی ‌توانستند نام شهری را که مقصد سفر شان است را به درستی بگیرند و برایم نمی‌ توانستند بگویند که چرا به آنجا می ‌روند. هیچ معلوماتی در اختیارم نبود که نشان دهد برای چه به امریکا می ‌روند. فکر می ‌کنم که یک بار فریاد و سروصدا راه انداختم که شکایت می‌ کنم تا این نوع کار توقف یابد. بازهم پس از ۱۱ سپتامبر و در جریان پژوهش برای نوشتن کتابم دریافتم که شاینه ستینجر، مامور بخش قونسلگری درجده، به ۱۱ تن از حمله‌ کننده گان حادثه ۱۱ سپتامبر ویزه داده بود و از این کار کاملا منگ شدم. بنابر پژوهش هایم در انترنت دریافتم که شاینه ستینجر با وجود جواب‌های مبهم به «کمیسیوون بررسی ۱۱ سپتامبر»، هنوزهم همان وظیفه را در اختیار دارد و رتبه‌ اش بلند شده است.

 فالکنر: شما می‌ گویید که ۱۱ تن از مجموعه ۱۹ حمله ‌کننده‌  یازده سپتامبر...

 مایکل سپرینگمن: فکر کنم ۱۹ یا ۲۰ حمله‌ کننده. ۱۵ تن آن درعربستان سعودی ویزه گرفته بودند و ۱۱ تن از این ۱۵ از قونسلگری جده.

 فالکنر: شما نوشته‌ اید، « چیزی را که من در برابرآن اعتراض می ‌کردم این بود که سیا تلاش می ‌ورزید تا افراد اسامه بن لادن را جهت آموزش نظامی به امریکا بیاورد. آنان بعد از آن به افغانستان برمی ‌گشتند تا برضد شوروی وقت بجنگند.»

مایکل سپرینگمن:  دقیقا. تمام شان با مجاهدین برگشتند. آنان ( دولت امریکا )  این افراد را استخدام کرده و برای شان آموزش دادند. یک بار در وسط راه پی بردند، خوب  ما جمع افراد کارکشته‌ ای را دراختیار داریم که واقعا در ویرانی دولت‌ها و کشورها خوب هستند، چرا از این افراد در دیگر کشور‌هایی که سود ما در دولت‌های لرزان و اقتصاد ورشکسته‌  شان است، استفاده نکنیم؟ و فکر کنم که نخست آنان را به یوگسلاویا آوردند. آنان اسامه بن لادن و ۵۰۰۰ سعودی‌ یا بیشتر از آن را با خود داشتند. آنان افرادی را با داشتند که توسط خود شان آموزش دیده بودند و یکجا با ناتو یوگسلاویا را ویران کردند. براساس گفته‌ های جان شنگلر که با « آژانس امنیت داخلی ـ ان‌اس‌ای» و «کالج جنگ دریایی» در پرویدنس در جزیره رود  کار می ‌کرد، آنان به کمک دولت امریکا به یوگسلاویا آورده شدند تا در آنجا باشند، اسلحه و معلومات استخباراتی در خدمت شان قرار گرفت و پرورش یافتند.

سپس به عراق فرستاده شدند و دیدیم که عراق به چه روزگاری سردچار شد. این کشور به‌ طور مجازی به سه قسمت بدون کدام دولت و اقتصاد کارا تقسیم شد. به لیبیا فرستاده شدند. افراد به ‌اصطلاح  شورشی لیبیا اسلحه بیشتر نسبت به ارتش انگلستان دارند. وقتی آنان به لیبیا برده شدند و سفیر امریکا به دست آنان به قتل رسید، زیرا ظاهراً او در وسط تلاش‌های شان برای انتقال اسلحه از لیبیا به سوریه قرار گرفته بود تا آن کشور را بی ‌ثبات سازند. آنان فرصت خوبی در دست داشتند تا افراد و اسلحه را به کشورهایی انتقال دهند که می ‌خواستند از شرشان خلاص شوند و ترکیه همکار بود. ترکیه محموله‌های اسلحه و تجهیزات نظامی را توسط طیاره و کشتی انتقال می ‌داد. توسط طیاره‌های سعودی نیز انتقال می ‌دادند. از طیاره‌های ترکیه و اردن همچنان استفاده می‌ شد.

 فالکنر:  « عرب‌های افغان » را چگونه توصیف می‌ کنید  و سرچشمه شان از کجا آغاز می‌شود؟

 مایکل سپرینگمن:  این افراد  نام شان جالب است، در اصل تروریستانی اند که توسط امریکا به کمک سعودی‌ها و پاکستانی‌ها استخدام شدند تا در افغانستان بجنگند. اینان را «عرب‌های افغان » نام نهادند. اینان افغان نیستند ولی عرب‌ها و از کشورهای دیگر مانند اندونیزیا و فلیپین اند که به افغانستان آورده شده ؛ و برای جنگ با شوروی تربیت یافتند. تصور می ‌شد که کار با این افراد نسبت به افغان‌ها آسان تر است و لقب «عرب‌های افغان»‌ را به آنان دادند که بعدها به « گروه عرب‌های افغان» شهرت یافت.

هرچند این ها همان عرب‌ ها و مسلمانان بنیاد گرا اند که مطابق گفته ‌های شرل بی نارد  خانم زلمی خلیل زاد ـ سفیر پیشین امریکا در افغانستان و عراق و سازمان ملل متحد ـ  ما به آنجا رفتیم و یگانه راه خروج شوروی از افغانستان را در این یافتیم که از وحشی‌ ترین و دیوانه‌ ترین بنیادگرایان کمک بگیریم، و بنابراین امروز در افغانستان افراد میانه ‌رو و چپ وجود ندارد. تمام افرادی که شما در افغانستان می‌ یابید، جمعی از مسلمانان بنیادگرا هستند.

 فالکنر: این هم دلیل دیگر شده نمی ‌تواند که بعضی از کشورها زندان‌های شان را خالی کرده و مجرمین را به افغانستان فرستادند؟

 مایکل سپرینگمن: کاملا درست است. این کار را در مصر و فکر میکنم جاهای دیگر کردند. شما به مردان وحشی نیاز دارید؟ شما به افراد آشوب گر نیاز دارید؟ خوب، ما در تمام زندان‌ها از این نوع افراد داریم.

 فالکنر:‌ عبدالله عزام، فرد دوم بنیان گذار« دفتر خدمات»، کی بود و نقش او در ایجاد تروریزم بین‌ المللی چه بود؟

 مایکل سپرینگمن:‌  او فردی بود که با اسامه بن لادن کار می‌کرد. در حقیقت  تا جایی که من به یاد دارم، او مربی اسامه بود. کوشش می ‌کنم که به یاد آورم از کجا بود.... او یکجا با اسامه بن لادن کار کرد تا حمایت از « گروه عرب‌های افغان »‌ را تشویق کند، تا از افرادی که در افغانستان برضد شوروی‌ها می‌ جنگیدند پشتیبانی نمایند.

 فالکنر:  «دفتر خدمات» چیست که به همکاری عبدالله عزام ساخته شد؟

 مایکل سپرینگمن: در اصل این دفتر اداری بود که به‌ طور آشکار مسایل استخدام این افراد (عرب‌ها برای جنگ در افغانستان) را به پیش می ‌برد. او در یکی از نوشته‌ هایش گفته بود که افرادی که پولدار اند در امریکا هستند. افراد بی ‌پول در کشورهای فقیرعرب و مسلمان ‌نشین سرتاسر جهان هستند و ما ضرورت به کمک آنان داریم. بهترین راه دریافت کمک، از امریکا است.

 فالکنر: از لابلای کتابت به یاد دارم، او مجله‌ ای به نام جهاد را نیز نشر نمی‌ کرد؟

 مایکل سپرینگمن: بلی، این درست است. این مجله به زبان‌های مختلف در سرتاسر جهان پخش می‌ شد. آنان « دفتر خدمات» را ایجاد کردند تا مسایل به کارگیری، آموزش و تجهیز و به‌ طور مثال انتقال عرب ‌های افغان را به بوسنیا اداره نمایند. عبدالله عزام پدر فکری شان بود. او « مرکز الکفا » در مسجدی در بروکلین امریکا را ساخت و همچنان در بوسنیا برای استخدام جنگ جویان در کشورهای بالکان کار می‌کرد.

 فالکنر:‌  «عملیات سایکلون» چیست و نقش آن در ارتباط به «گروه افغان‌های عرب» چه بود؟

 مایکل سپرینگمن: براساس گفته‌ های جان پلجر، خبرنگار استرالیایی، رییس سیا به نام ویلیام کیسی پشتیبانی ‌اش را از برنامه شریر ای ‌اس ‌ای پاکستان جهت استخدام افراد از سرتاسر جهان برای اشتراک در جهاد افغانستان اعلام داشت. علاوه بر آموزش آنان در پاکستان، آنان را در اردوگاه‌های سیا  در ایالت ویرجینیا در «اردوگاه پیری» (Camp Perry) ، یا «مزرعه» (The Farm) در نزدکی ویلیامزبرگ آموزش دادند. این بود « عملیات سایکلون » که حتا پس از خروج شوروی‌ها در ۱۹۸۹ ترسایی از افغانستان نیز ادامه پیدا کرد.

 فالکنر: تا جایی که شما می ‌دانید، آیا هنوزهم « عملیات سایکلون » ادامه دارد؟

 مایکل سپرینگمن:خوب، تصور می‌کنم بلی، با درنظرداشت این که آنان افرادی را توسط شبه‌ نظامیان سیا در اردن و یکجا با نیروهای امریکایی در ترکیه آموزش می ‌دهند، پس فکر می ‌کنم که هنوزهم ادامه دارد. شاید نام متفاوتی به آن داده باشد ؛ و احتمالاً اکنون در خارج از امریکا صورت ‌گیرد. تا زمانی که کسی از میان خود شان دست به افشاگری نزند، ما چیز زیادی نمی ‌دانیم.

 فالکنر:  در امریکا در کجا و کی به تروریستان آموزش می‌ داد. شما نام یکی از آنها را افشا کرده اید؟

 مایکل سپرینگمن:  بلی در «اردوگاه پیری» . آنان همچنان در کارولاینای شمالی در پایگاه نظامی‌ای آموزش می ‌دیدند، فکر می ‌کنم به نحوی از انحا توسط  شرکت خصوصی «بلک ‌واتر» (Blackwater)  آنان در کارولاینای شمالی فعالیت می ‌کردند.

بونی فالکنز:  فکر می ‌کنید که چه کس دیگری  دخیل بود. آیا در کتاب تان از «کلاه‌ سبزها» (قطعه نظامی ارتش امریکا) نام نبرده‌اید؟

 مایکل سپرینگمن:  بلی. نیروهای ویژه امریکایی نیز دخیل بودند. فکر می‌ کنم که آنان این تخصص و قابلیت را داشتند که با استفاده از گروه کوچک دولت مشخصی را واژگون کنند، عین کاری را که «تی. ایی. لارنس»  (T.E. Lawrance) در عربستان سعودی کرد.

 فالکنر: «مکتب الخدمت»‌ چیست؟

 مایکل سپرینگمن: این نام عربی «دفتر خدمات» است که توسط عبدالله عزام و عبدل انس جهت حمایت عرب‌های افغان به پیش برده می ‌شد. آنانی که برای جنگ با شوروی‌ها در افغانستان استخدام شدند ولی افغان نبودند.

 فالکنر: از مسجد الفاروق در بروکلین امریکا چه استفاده‌ای می‌ شد؟

 مایکل سپرینگمن: این مرکز انتقال اجیر شده گان بود. مرکز انتقال پول بود. آنان به تروریستان در بوسنیا پول و تجهیزات می‌ فرستادند. آنان این مرکز را پس از اختتام جنگ یوگسلاویا بنیاد گذاشتند که مرکز بزرگی بود. آنان از امریکایی‌ ها، مسلمانان و عرب‌ها در امریکا پول دریافت کرده و از طریق پول شویی آن را به افغانستان، بوسنیا و مناطق مختلف یوگسلاویای سابق می ‌فرستادند.

 فالکنر: آیا گروه عرب‌های افغان، القاعده و داعش عین افراد اند؟

 مایکل سپرینگمن:  تقریبا همین طور می‌باشد. نام شان تغییر کرده است. تقریبا همان افراد بنیادگرا را در‌می‌یابید که به کمک امریکایی‌ ها، سعودی‌ها ، خلیجی‌ها، ترک‌ها، اردنی‌ها و اسراییلی‌ها استخدام و تربیت شده و تجهیز گردیدند. شاید همان افرادی نباشند که آنان ۲۵ سال قبل استخدام کردند ولی شاید افرادی باشند که آنان را تربیت داده‌اند و آنان دیگران را آموزش داده باشند.

 فالکنر:‌  مایکل سپرینگمن، تشکر.

 مایکل سپرینگمن: خوب، از شما هم تشکر. برایم جای افتخار است و خوشحالم که در بیان حقیقت به مردمی کمک نموده‌ام که علاقمندی به شنیدن آن دارند.

متن کامل این گفت و گو را درنشانی :

http://www.globalresearch.ca/visas-for-al-qaeda-cia-handouts-that-rocked-the-world-an-insiders-view/5498201

بخوانید. ـ بامداد

مایکل سپرینگمن ـ Micheal Springmann  از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ترسایی  مسوولیت  بخش ویزه‌های غیرمهاجرتی در نماینده گی سیاسی امریکا در شهر جده عربستان را به عهده داشت. در جریان این ماموریت تصامیم وی در رابطه  به رد ویزه برای درخواست کننده گان غیرواجد شرایط سفر به‌ طور روزمره توسط امرینش نقض می‌ شد. پس از رویدادهای ۱۱ سپتامبر، او درک عمیق از مسایلی را که در هنگام کارش  با آن برخورده بود  پیدا نمود. او نویسنده کتابی به نام « ویزه برای القاعده: گفته‌هایی از زبان یک فرد داخلی درمورد رهنمود سیا که جهان را به لرزه آورد» است. در این کتاب وی برنامه اعطای ویزه امریکا به تروریستان و گروه عرب‌های افغان را شرح می ‌دهد.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۶ ـ ۰۵۰۲