خروش موج جدید جنبش دموکراتیک زنان افغانستان

 

 

 


 

نوشته : داکتر شفیقه رزمنده

 

شرایط جدید زنده گی انبوهی از وظایف و چالش های جدید و نا آشنا را در برابر جنبش زنان افغانستان مطرح ساخته است. رسیدن به اماج های جدید ، پرداختن به اجرای وظایف مطروحه ، جستجوی راهبردهای برون رفت از چالش های موجود و عبوراز بحران درکشور ، بویژه دگرگونی وضعیت دشوار زنان، همسویی اندیشه و اتحادعمل همه زنان ترقی پسند ، داد خواه و دموکرات را به حیث یک نیاز عینی بیش از هر وقت دیگر مطرح میسازد.در واقع سنگ پایه های حرکت جدیدی را در جنبش ما بنیان می گذارد؛ که به آغاز خروش موج جدیدی درجنبش دموکراتیک زنان افغانستان انجامیده است. مشخصه عمده این زاده جدید را استقلالیت ، عدم وابسته گی سیاسی ، وسعت دامنه و ابعاد اثرگذاری آن تشکیل میدهد.این جوانه جدید، حرکت مستقل جنبش مستقل زنان افغانستان است که از یکسو خصلتاً جزجنبش جهانی زنان بوده  و از طرف دیگر متحد طبیعی همه نیروهای صلحدوست ، داد خواه و ترقی پسند و در یک کلمه جز متشکله جامعه مدنی ما بحساب می آید.

جنبش ما که بر اساس سنگ پایه های فکری ، اهداف و پیشرفت عمیق و سطحی خود شبیه جنبش زنان دنیاست، ولی راه های متفاوتی را عبور کرده است که همراه با موانع ، چالش های سنگین و دشواری های بزرگ بوده است ولی  درس عمده این بوده است که رسیدن به برابری حقوق زنان با مردان  یک پروسه دشوار است و تحقق آن در یک روند تاریخی ، فرهنگی وحفظ سنن پسندیده ما ، مبانی اخلاقی ، تقوا ، شرف و نجابت در یک کلمه حفظ هویت اصیل زن افغانستان و مبارزه برای اعاده حقوق آنها به حیث هموند برابر با مرد در جامعه میسرشده میتواند.

اصل ارزشمند دیگری که زنان افغان تجربه کرده اند، اینست که مبارزه در برابر مناسبات مرد سالارانه  به معنی مبارزه علیه مرد و یا استقرار نظام زن سالاری نیست. بلکه مبارزه برای رهایی جامعه بشری کلاً از مناسبات اسارت بار و تفکر برتری جویی است. مبارزه برای آن است تا برتری جنسی جای خود را به برابری درهمه زمینه ها بدهد و پایه های اخلاقی و فرهنگی آن روی احترام به ارزش های فردی و انسانی بنا یابد.آن طوریکه زنان به حیث همسران نیک وبد نه ، بلکه همکاران متساوی الحقوق که برای ساختن دنیایی مرفه ، آزاد و انکشاف یافته مشارکت میورزند ، عرض اندام  نماید.

سمیای زن افغان در طی مراحل مختلف تاریخ کشورما درخشنده  است که اکثراً حضورآنان انفرادی بوده است. حرکت دوره امانیه آغاز پرداختن به مساله زنان است ولی چون زنان خود در آن فعالانه سهم نداشتند مانند همه ندابیرمترقی آنزمان ناکام شد و برعلاوه این مساله بحیث وسیله ابزاری برای سرکوب نهضت آنزمان بکار گرفته شد.

نقطه آغاز در جنبش زنان افغانستان ، آغاز مبارزات متشکل  آنان در سالهای هفتاد است. این آغاز بزرگ به رهبری بانوی فرهیخته و دلیر افغان، شخصیت برجسته سیاسی کشوردوکتورس اناهیتا راتب زاد و یاران شان  بیشتر یک حرکت سیاسی بود و این پدیده زاده شرایط خاص آن زمان جامعه ما بود. در شرایط بیداد مناسبات پدرسالارانه ،عقب مانده گی ، رسوم و عنعنات عقب گرا ، تنها درهمکاری با نیروهای ترقیخواه و تجدد پسند میتوانست این زاده  ارزشمند را قابلیت زنده گی بخشید.  در این پروسه که زنان خود به پیمانه وسیعی درآن اشتراک ورزیدند ، نتایج باروری وثمر بخشی آن را درمثال دستاورد های دهه هشتاد میتوان به وضاحت دید. فقط چند رقم در این مورد:

در سالهای هشتاد 55 درصد شاغلین عرصه های سواد آموزی و تعلیم و تربیه ، حدود 40 درصد عرصه های خدمات صحی و بیشتر از 30 در صد کارمندان  بانک ها را زنان تشکیل میدادند.یاد و خاطر آن زنانی که برای رسیدن به این دستاورد ها جانهای شرین خود را نثار کردند گرامی باد.

درس بزرگ این دوران اینست : آنجا که حل مساله زنان در سطح سیاست دولت مطرح میشود، آنجا که نظام خدمت گذار مردم است و زنان خود در تغیرسرنوشت و بهبود وضعیت خود به پیمانه وسیع و فعال سهم میگیرند ؛ تنها آنجا حرکت به سوی آزادی وبرابری حقوق زنان امکان پذیرمیگردد. آنچه در دوران حاکمیت فوندمنتالیست ها بر زنان گذشت در مقاله بعدی مطمیناً به تحلیل گرفته میشود.ولی درس های عمده از این دوران و آنچه که جنبش ما تجربه کرده است را میتوان چنین جمع بندی کرد:

ـ دموکراسی بمثابه یگانه بدیل و الترناتیف در برابر فوندمنتالیزم قبل ازهمه ایدال و نیاز زنان است.

ـ جنگ و عدم مصونیت ، سلاح سالاری و حضور مافیای مواد مخدره بیش از هرکس دیگر حقوق و آزادی های زنان را هدف میگیرد؛ و زنان اولین قربانیان این بدبختی ها اند.

ـ فوندمنتالیزم خشن ترین شکل مناسبات پدر سالاری و دشمن حقوق  و آزادی های زنان است.

ـ زنان اولین قربانیان عدم موجودیت حکومت قانون، ضعف اداره دولت، فساد اداری، عقب مانی، فقر، بیکاری و بیسوادی اند.

ـ چالش دیگری که تاثیر مستقیم خود را بالای وضعیت زنان گذاشته است، فروکشی نهضت ترقیخواهانه و دادخواهانه ، ضعف جامعه مدنی و قبل از همه فروکشی جنبش زنان و مبدل شدن آن به شیوه کار انجو در بین زنان است.

در اوضاع و احوال کنونی که قوای بیش از 48 کشور دنیا درافغانستان حضور دارند که هم پول میریزند و هم خون ، فرزندان خود را ، و گذشته از همه دفاع از حقوق بشر ی بخصوص زنان را شعار میدهند، وضع زنان افغان آنطوریکه انتظارمیرفت بهبود نیافت. بقول نیویارک تایمز که در مورد زن بیوه افغان با هشت فرزنداش مطلبی را نشر کرده و می نویسد که « او بالاخره اکنون آزاد است گدایی کند.»

چند رقم احصاییوی کوچک  به مثابه مثالهای عقب مانده گی کشور ما در حال حاضر:

از هر 5 طفل یکی آن نارسیده به سن 5 سالگی می میرد. 60 زن روزانه در اثر اختلات دوران بارداری می میرند.از هر 100 هزار زن  دو هزار آن در هنگام زایمان می میرند. سن متوسط زنده گی زنان 40 سال است.

زنده گی زنان مهاجر، دشواری های خانواده ها بخصوص جوانان ما بحث دیگریست ؛که باید در یک باب جداگانه به آن پرداخت.زیرا ترک اجباری وطن برای شمار زیادی از زنان و هم مردان افغان یک سفر جغرافیایی نه، بل سفر در زمان بوده است که به شوک فرهنگی و چالش های جدیدی انجامیده است. این باب گفتمان ویژه را ایجاد می کند که در اینده نتایج پژوهش دردست داشته خود را با هموطنان و زنان افغان شریک خواهم ساخت.

انکشافات اخیر، خروج ناتو ازافغانستان و مشارکت طالبان در نظام بعدی ، ما زنان را نگران ساخته است. برای حراست از دستاورد ها وارزش های دموکراتیک که زنان کشورما برای آن هزینه سنگینی در طی ده ها سال مبارزه خود پرداخته اند و جلوگیری ازبرگشت به عقب؛ به پشتیبانی وهمسویی همه نیروهای داد خواه و ترقی پسند نیاز داریم.به باور من تنها مبارزه شکیبا، باورمند ومتحدانه پیروزی آوراست. بلند کردن صدای دفاع از حق زنان افغان ، ندای آزادی و داد خواهیست. صدای دفاع از مظلومان و محرومان است که در گلو زمان خفه شده است.