تغییرمعادلات سوریه به نفع بشار اسد
تحولات سوریه به سمتی حرکت می کند که به نظر می رسد هم اکنون دولت بشار اسد رییسجمهوری سوریه و متحدان آن ازجمله روسیه ؛ دست بالاتر را برای تعیین روندهای سیاسی- نظامی این کشور نسبت به مخالفان داخلی و حامیان خارجی آنان پیدا کردهاند.
این در صورتی است که قبل از دخالت مستقیم نظامی مسکو در حدود چهار ماه پیش بسیاری از سیاست مداران و تحلیل گران « ساعت روزشمار» سقوط دمشق و حتا سرنگونی اسد را کوک کرده بودند و عقب نشینی یا شکستهای نظامی ارتش سوریه در عرصه میدانی جنگ تا حدی این وضعیت را نشان میداد.
یک تصمیم بزرگ سیاسی- نظامی در عرصه ژیوپولیتیک توسط ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه با هماهنگی ایران، حزب الله لبنان و همکاری دولت عراق برای ورود نظامی نیروی هوایی روسیه در عرصه میدانی جنگ سوریه توانست تمام این معادلات را تغییر داده و حتا یک چرخش معکوس را به نفع دولت اسد موجب شود. از آنجا که از همان ابتدای بحران سوریه و ورود این کشور به عرصه جنگ های داخلی و نیابتی، نقش قدرتهای منطقه ای و بینالمللی در رقم خوردن تحولات، یک نقش تاثیرگذار و تعیین کننده بوده است، در شرایط کنونی نیز بعد از دخالت نظامی مسکو این روند در بحران فراملی سوریه توانست قدرت تعیین کننده گی خود را بر وضعیت موجود تحمیل کند.
در شریطی که پیچیده گی بحران سوریه حتا تصور پیروزی را نیز برای هیچ کدام از طرفین مناقشه در چشمانداز نداشت و نخواهد داشت، تمامی معادلات « پیشینی» و « پسینی » در این بحران چند وجهی تنها در چارچوب میزان قدرت « هژمونیک » هریک از اضلاع منازعه برای تغییر وضعیت و تغییر روند وضع مناسبات قدرت در طول یک مناقشه مزمن قابل حصول تلقی میشود. درحالیکه جناح مخالف و حامیان خارجی آن از همان ابتدای بحران، خارج از این چارچوب عینی در توهم دستیابی به یک پیروزی و مختومه کردن کار نظام اسد به سر می بردند و با استفاده از کارت بنیادگرایی اسلامی، خالق رنگین کمانی از گروههای تروریستی هم چون « داعش»، « النصره»، «جیشالاسلام»، «احرارالشام» ...می شدند، بازیگری چون پوتین با درک درست از وضعیت، اهدافی مشخص را برای اجرای پروسه مصالحه ملی در یک دوره انتقالی نشانه رفته بود.
در چنین بستری است که در فاصله یک روز خبر کشته شدن «زهران علوش» رهبر قدرتمند گروه تروریستی جیشالاسلام به همراه معاون و سخنگوی این گروه در حمله هوایی روسیه در « غوطه شرقی» به گوش می رسد و ازطرف دیگر با میانجی گری سازمان ملل متحد طرح خروج جنگ جویان مخالف اسد از تمامی طیفهای اسلام گرایان تروریست از اردوگاه « یرموک » در حومه دمشق پذیرفته و عملی میشود. هم زمانی این دو حادثه به خوبی نشان می دهد که به موازات زیر ضرب قرارگرفتن گروههای جهادی در منطقه استراتژیک دمشق، گروههای تروریست به ناچار به دلیل برهم خوردن موازنههای سیاسی- نظامی در حساسترین منطقه عملیاتی مجبور به پذیرش یک عقب نشینی و واگذاری مواضع خود به دولت بشار اسد می شوند. در هر دوی این موارد به درستی می شود رد پای نقش تعیین کننده روسیه و دیگر متحدان منطقهای اسد برای تغییر معادلات و همچنین درک بن بست موجود و ظهور خطر سرایت تروریسم جهادی به درون مرزهای اروپایی- امریکایی را از بطن بحران سوریه توسط جناح حامیان غربی اپوزیسیون سوری مشاهده کرد.
با ورود فعال روسیه به متن بحران سوریه می توان به این واقعیت عینی رسید که در حضور ارتش روسیه دیگر بحث دخالت مستقیم نظامی و سرنگونی اسد برای جایگزینی یک حکومت مطلوب از اساس منتفی شده است و ازطرف دیگر، به لحاظ ارتباط مستقیم بین گروه بندیهای تروریستی در سوریه با حوادث تروریستی در قلب پاریس و سن باردینو از این پس نمی تواند « روی اسبی شرط بندی کند که هر زمان هوس کرد یک جفتک هم به صورت صاحبان خود میزند ». صدور قطع نامه ٢٢۵۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره بحران سوریه نیز دقیقا در همین راستا به تصویب تمامی اعضای این شورا رسید و برای اولین بار با توصیه « بان کی مون » سرمنشی سازمان ملل متحد موضوع برکناری اسد از قدرت از روند سیاسی حل بحران جدا شد. این وقایع ( کشته شدن علوش و خروج جنگ جویان اسلام گرا از یرموک ) زمانی اتفاق میافتد که چند روز قبل از آن برای اولین بار موسسه معتبر و صاحب نفوذ « مذهب و ژیوپولتیک » در لندن اذعان کرد که حتا با نابودی داعش حداقل ۶۵هزار جهادی افراط گرای دیگر بهخوبی می توانند جای خالی آنان در سوریه را پر کنند. در این گزارش ضمن تاکید بر اینکه ۶٠ درصد جنگ جویان حاضر در بحران سوریه نیروهای افراطی و بنیادگرایان تروریست هستند، گفته میشود « غرب با معطوف کردن تمام توجه اش به داعش، خود را در برابر خطر شکستی استراتیژیک قرار میدهد اما شکست نظامی این گروه نقطه پایانی بر جهاد گرایی در جهان نخواهد گذاشت». تمام مستندات میدانی و حتا چکیده این گزارش نشان میدهد که مشکل اصلی نه تنها داعش که به طور حتم ایدیولوژی بنیادگرایی است که در بستر آنارشی موجود در منطقه خاورمیانه و شاخ افریقا هما ینک ثبات ملی- منطقه ای و امنیت جهانی را تهدید می کند. وقتی تمام قطعات این پازل خونین به درستی درکنارهم قرار داده می شوند، منطق سیاسی و حتا نگاه «مرکانتلیستی » به بحران سوریه حکم می کند که باید قبل از آنکه دیرشود و بر قربانیان این منازعه هولناک افزوده شود، راهی برای مصالحه سیاسی و دوری از ریسک تغییر چیدمان ژیوپولیتیک در یک حوزه حساس منطقه ای به بهانه های واهی جنگ « خیر و شر» یافت شود./ روزنامه شرق
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۷۰۱