مشکل افغانستان نبود یک راه حل اصولی وعادلانه است

عبدالوکیل کوچی

عوامل جنگ در افغانستان به هیچ کس پوشیده نیست بلکه حقایق تلخ وانگیزه های ناشی از آن را مردم با گوشت ، پوست واستخوان خود درک کرده وهمواره از طریق مطبوعات وفعالیت های رسانشی به شکل گسترده ای انعکاس می یابد. طوریکه معلوم است اسباب جنگ وتنش ها درین کشور به گذشته های بیشتراز یکصد سال قبل بر میگردد ، ناگزیریم که به خاطر ارتباط موضوع با مکث کوتاهی حقایق مساله را ردیابی نماییم .

 به گواهی تاریخ از همان آغازقرن نزدهم که افغانستان دستخوش خانه جنگی برادران سدوزایی ومحمد زایی گردیده بود ، نزدیک به نیمی از خاک افغانستان توسط استعمارگران انگریز از بدنه کشور جدا و به سرزمین هند بریتانوی ملحق گردانیده شد ودر سال ۱۸۹۳میلادی با قبول وامضای معاهده ننگین دیورند توسط یکی از چهره های گوش به فرمان استعمار امیرعبدالرحمن جابر، خط تحمیلی و منحوس دیورند چون اژدهایی در کمین کشورکشیده شد که هم زمان به آن ، پروسه قبلاً آغاز شده تغیر نام کشور تکمیل و به  پاداش واگذاری خاک وطن به بیگانگان و قبول تسلط استعماری برقلمرو باقیمانده مملکت ، حکمروایی دایمی خاندان خوش معامله بر ملت افغانستان با حمایت انگریزی ها تحمیل گردید .

مادامی که خلق کبیرافغانستان در زمان غازی امان الله  خان برای نخستین بار پوزه استعمار را به زمین مالید وپرچم آزادی واستقلال را در قلب آسیا بر افراشت ، استعمارگران انگریزی درصدد انتقام جویی برآمده  نهضت ترقی خواهانه دوره امانی را به وسیله عمال ارتجاع داخلی وجواسیس خارجی سرنگون کرده و سلطه شوم خود را در وجود یک نظام استبدادی  برسرنوشت مردم  افغانستان دوباره مسلط ساختند .

نظام طاغوتی در گام  نخست آزادی خواهان ضد استعماری را با شتاب وحشتناک از دم تیغ کشیده و افغانستان را یک مرحله از کاروان ترقی وتعالی عقب نگهداشتند . پس از جنگ دوم جهانی که منجربه فروپاشی نظام های استعماری در یکصد کشور جهان گردید ،استعمار گران به منظور دوام سلطه آزمندانه خود در بسیاری از کشورها به نیرنگ تازه ای دست زدند .

این بارنفوذ و تفرقه اندازی برای حکومت کردن ، تجزیه کشورها ، غارت ثروت ها ، تعین اراضی مشترک و بی سرنوشت گذاشتن آن در بین همسایه ها، بمنظور شعله ور نگهداشتن آتش جنگ ها در میان ملت ها را در پیش گرفتند . یکی از نمونه های زشت آن ، ایجاد کشوری بنام پاکستان که ازجمله فاحش ترین سیاست نواستعماری در منطقه به حساب می آید و مطابق به سناریوی قبلی شان تبدیل این کشور به لانه جاسوسی وتربیت گاه تروریستان و تندروان مذهبی بزرگترین عامل مصیبت در منطقه می باشد. که به موجب آن ، میراث خواران استعمار در راس آی اس آی پاکستان در تبانی حامیان غربی وعربی خود گروهای تندرو مذهبی اعم از عرب وعجم ، چچین ودیگر دهشت افگنان وتروریستان القاعده ، طالب و داعش ساخته شده در خاک پاکستان را  مجهز به تجهیزات عصری ساخته و به خاطرجنگ ویرانگری در کشور ما سرازیر نموده جنگ تحمیلی ، تجاوزگرانه واعلام نا شده را بر مردم افغانستا ن تحمیل کرده واین بار حزب دموکراتیک خلق افغانستان ودولت دموکراتیک ومردمی آن را آماج گرفتند که پس از مقاومت شدید در یک جنگ نابرابر وغیرعادلانه منجر به تحول سیاسی وانتقال قدرت به مجاهدین گردید. پس ازآن گروهای تند رو، عقب گرا و وابسته را بر سرنوشت مردم افغانستان مسلط ساختند که گروه طالبان نمونه خطر ساز آن در منطقه می باشد که باعث خرابی اوضاع و نفوذ تروریزم در کشور ومنطقه گردید. در امتداد جنگ تحمیلی سی ساله روزی نیست که به وسیله جاسوسان آی اس آی وگروه های پرتاب شده تروریستی در کشور، جان صدها نفر از هموطنان ما گرفته نشود . همه روزه در کشور حملات انتحاری و آتش وخون جاریست .همین اکنون افغانستان به انباری اسلحه می ماند که بیشترین مقدار باروت ومهمات در آن ذخیره شده است و به نقل ازمنابع خبری ، اخیرا ً  به منظور مقابله با طالبان این اسلحه برای گروه های تازه بنیاد توزیع می گردد . اسلحه دست داشته زورمندان محلی که دولت کرزی با تمام ساز وبرگ نظامی وهمکاران نظامی خارجی اش نتوانسته بود تا آنرا کلاً جمع آوری کند .

هم چنان به قول منابع غیر رسمی گفته میشود که جوانان از نقاط امن کشور و منابع رسمی وغیررسمی به جبهات داغ جنگ ومحلات درگیری های شدید اعزام میشوند. جوانانی که دروازه های تحصیل ،فابریکه ، دستگاهای صنعتی ،کشاورزی وکسب وکار بروی شان مسدود گردیده ، جوانان گیر مانده در چنگال فقر وسیه روزی که بر آنها تحمیل گردیده وعاشق مرگ خود گشته اند به جنگ کشانیده می شوند ومدتی بعد تابوت های خون چکان آنها به فامیل های بی دفاع شان تحویل داده میشود.  تلخ تر از آن اینکه در بعضی از روستا های دوردست کشور در اثنای عزا داری روی تابوت خون چکان عزیزان خود بعضاً برای قاتلین جگر گوشه های خویش دعا می کنند .همچنان گفته میشود که نفوذ عمال پاکستانی زیر نام ملا، داملا ، مولوی ، قاری ، تعویذ نویس... وغیره  دربعضی قرا وقصبات کشور، اهداف شوم پاکستان را تبلیغ نموده ومردم را به قبول گماشته گان ظالم آن جبراً وامیدارند . بد تر ازین وضعیت سنگین چه می تواند باشد.

 یکی از مهمترین عوامل داخلی جنگ عقبمانی فرهنگی است که ملت را در مقابل دشمنان افغانستان آسیب پذیر می سازد و از میراث های شوم دوران حکمروایی نزدیک به نیم قرنه ذات همایونی میباشد. اکنون بادوام جنگ در افغانستان مردم در میان آتش وخون دود باروت ودر زیر شلاق دشمنان عقب گرای تندرو اسلامی تحت پاشنه های خونین ستم گران و زورمندان محلی در شرایط فقر جهل ومرض و بیکاری و بی سرنوشتی به سختی نفس می کشند .ظلم وستم گری ، قانون شکنی و بی عدالتی ، رشوت و قاچاق ، فساد اداری و مالی ،غارت و چپاول ، دزدی واختطاف، ترور واحتناق ، نا امنی و بیکاری ، دسیسه و  تعصب ، مداخله وتجاوز ، جاسوسی ونفوس دادن دشمن وحملات انتحاری در کشور بیداد می کند  که در نتیجه آن صدها هزار هم وطن ما به ناچاری خاک شیرین وطن را ترک نموده راهی دیار بیگانه می گردند هکذا گفته میشود که تعدادی از مهاجران هموطن در کشورهای همسایه جبراً به جنگ سوریه اعزام می گردند که لکه ننگ آن بر جبین دولت نا کارآمد ضعیف وآلوده به فساد وتفرقه می باشد که زیر نام وحدت ملی ساخته وگماشته شده است  .

چنانچه بالانشینان نظام دولتی طی سیزده چهارده سال گذشته با تمام ساز وبرگ سیاسی با تطمیع ، تعصبات زیانبار وکشتن دموکراسی با تبلیغات عوامفریبانه به کمک غرب ، یکی از نا کارا ترین  وفاسد ترین نظام در تاریخ کشور که پایه های آنرا بر گرده ملت مظلوم افغانستان قایم کرده بودند نتوانستند سایه شوم جنگ را از کشور دور سازند  ونظام بعدی نیز بر تداوم را ه سلف خویش ، راه فساد ، راه ظلم ، راه بی عدالتی وقانون شکنی ، چپاول ،  معامله گری، سوی مدیریت، از هم گسیخته ومنقلب ، راه نا کارآمد وزیان بخش را در پیش گرفتند که در موجودیت چنین دولتی ، کشور در حالت غلتیدن به یک باتلاق هولناک است . زیرا همه روزه انفجار ها وحملات انتحاری زنجیره ای ومتواتر جان انسان ها را می گیرد . همچنان جامعه جهانی طی یکنیم دهه گذشته با ساز وبرگ نظامی وکمک های سخاوتمندانه خود نتوانست مشکل افغانستان را حل کند . مادامیکه درامریکا ودیگر کشورهای غربی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱میلادی  تمام جهان به جنگ علیه تروریزم فراخوانده شد بر بنیاد آن بیشترین کشور های جهان وسازمان نظامی اتلانتیک شمالی ـ نا تو در جنگ علیه تروریزم در افغانستان جبهه باز کردند ولی ترورزیم  به جنگ ادامه داد، نی تنها نابود نگردید بلکه گسترده ترهم شد .

 همه میدانند که تروریزم همانند خدانیست که خود پیدا باشد ، هیچ شریکی به خود نداشته باشد ویا مانند سمارق گویا که از زمین سبز کرده باشد . بلکه تروریزم پدیده شومی است که به وسیله منابع مشخصی ایجاد گردیده تربیه وتجهیز میشود . بنا بر آن معلوم است که  تروریزم مولود سیاست های نادرست  وغیرملموس خارجی هاست. چنانچه در گذشته نه چندان دور پس از در گیری مجاهدین طالب به میان آمد وبا یک چرخش ساده گروه القاعده ظهور کرده ودرشکل دیگر ی داعش به ظهور می رسد واضح است که این سناریوی پرنیرنگ وافسانه سازی های رنگارنگ به کمک عوامل بیگانه در کشور تعمیل می شود. پاکستانی ها که از یک طرف جنگ های نیابتی در افغانستان را دامن می زنند ، از طرفی قول وقرارهای گوناگون زیر نام مذاکره ومفاهمه و معاملات پشت پرده نیز با ابعاد گسترده توسط آنها راه اندازی می شود. نه تنها  پاکستان بلکه گفته میشود که غربی ها وعرب ها می خواهند طالبان را توسط گماشته گان خود وارد صحنه سیاسی افغانستان بسازند .

پس سوال اینجاست که درجنگ چهارده سال پیش آیا همین طالبان نبودند که از صحنه به دور انداخته شدند وحالا همان طالبان با تلاش مذبوحانه آورده می شوند بسیار مضحک است که با تطبیق احتمالی این سناریوی ساخت پاکستان وحامیان بین المللی آنها ،هرگونه توافقات بدون درنظر داشت صلاحیت ها ، اختیارات و دیدگاه مردم شریف افغانستان یعنی صاحبان اصلی این سرزمین ، هر قول و قراری اصلاً فاقد ارزش های سیاسی واعتبارحقوقی خواهد بود .

خواننده محترم ! مشکلات وعوامل جنگ را همه می دانند از احزاب سیاسی ترقی خواه گرفته تا سازمان های اجتماعی عدالت پسند وگروهای مدافع حقوق بشر وسازمان های صلح ومنابع بین المللی ودر مجموع مردم افغانستان بیش از سی سال تلخی جنگ را تجربه کرده اند .

بنا برآن تجارب به خوبی نشاندهنده آنست که هیچ همکاری وتدابیری موثر واقع نخواهد شد تا مگر خود مردم افغانستان تصمیم بگیرند که چگونه می توانند در برابر هیولای جنگ پیروز گردند وصلح پایدار را به دست آورند . در قدم اول این وظیفه خود مردم است که سرنوشت خود را بدست خود گرفته از گرداب بحران موجود ، راه ساحل و راه نجات را در پیش گیرند .در حال حاضر تاریخ ، مردم افغانستان را یکبار دیگر در مقابل یک آزمون بزرگ و سرنوشت ساز و آزمایش سخت ودشوار قرار داده است .

اما در گام نخست ، این رسالت تاریخی روشنفکران ترقی خواه کشور است. رسالت کلیه دادخواهان ترقی پسند وعدالت گستر ، رسالت گروهای سیاسی ،سازمان ها واحزاب سیاسی چپ دموکراتیک و نهاد های حقوقی واجتماعی وطن دوست است که همه در یک صف مبارزه ومتمرکز با خرد جمعی بتوانند راه حل های عملی ، موثر وهدفمندی را مطرح کرده که بر بنیاد آن کلیه آگاهان امور در تصمیم گیری جمعی برای نجات وطن جایگاه خود را پیدا نموده وبا مشارکت وسیع  لایه ها واقشار آگاه  وچیز فهم ، دلسوز و دانا ، با وحدت وهمبسته گی سراسری واتحاد ملی ویکپارچه گی مردمی ، نیروی را به وجود آورند که دشمنان بشریت را مهار کرده دسایس شوم ارتجاع داخلی و مداخله گران وتجاوزگران خارجی را برای همیش خنثی نموده و به دفاع از وطن ونوامیس ملی ایستاده گی نمایند.

 البته اتحاد وهمبسته گی در وجود ساختار های بزرگ سیاسی وطنپرستانه میتواند وحدت آهنین حزبی سیاسی را به وجود آورده وحدت ملی را تحکیم بخشد. و اما ناگفته نباید گذاشت وناشکری نباید کرد که خوشبختانه مبارزان راه آزادی وطن پرستان واقعی وفرزندان صدیق کشور در وجود احزاب سیاسی پیش رو ونهاد های احتماعی وسازمان های دموکراتیک ، راه را بسوی وحدت سراسری گشوده اند که ایتلاف ها ، اتحاد ها وحدت احزاب چپ مترقی بیانگراین امید و پیروزی های بزرگ وتاریخی میباشد. ولی قدر مسلم این است که وطن نیازمند  راه حل عادلانه عملی واصولیست که تا هنوز به آن توفیق نیافته است .

 زیرا تا هنوز از وحدت ملی مستحکم وتوافق سراسری عملی در امر نجات وطن از تهلکه موجود فاصله زیاد داریم . در حال حاضر تمام هموطنان ما چشم امید به سوی فرزندان صدیق وطن دوست باز کرده اند و تاریخ این رسالت بزرگ را به دوش ترقی خواهان عدالت پسند ، متعهد ومسوول سپرده است تا به خاطر انتظارات بی پایان وامید های نا تمام مردم ، تمام اختلافات را به یک سو گذاشته همه در یک صف واحد وطنپرستانه متشکل گردند وبا تعقیب سیاست اصولی وپایدار ملی وبین المللی ، بار مسوولیت خطیر تاریخی را به سرمنزل مقصود برسانند تا با خرد جمعی ومسوولانه راه حلی اساسی وهمه جانبه برای نجات وطن از حالت کنونی پیدا گردد .

زیرا بدون مشارکت سیاسی نیروهای وطن پرست ، مترقی وداد خواه هیچ کدام از مسایل مربوط به انکشاف وپیشرفت را نمی توان حل کرد درصورتی که متحد ویک پارچه باشند آنگاه می توانند که درفش سربلندی را در بلندای خواست ها و آرزوهای والای مردم افغانستان وخط منافع زحمتکشان کشور در اهتزاز در آورند .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۱۴۱۲