تسلیم دهی یا سقوط کندز؟

نباید در فهم این افتضاح جهنمی اشتباه کرد*

کرنزی

حادثه ناگوارسقوط کندز برای همه هموطنان ما وحتا برای جهانیان تکان دهنده بود . من که متولد کندزهستم ، از هوای گرم و سرد آن تنفس کرده و از آب شیرین آن نوشیده ام؛ و در دامان پرمهر آن تربیت شده و از دوران کودکی ، جوانی و نو جوانی خاطرات شیرین و فراموش نا شدنی دارم .در آنجا درس خوانده و دردو مرحله با اجرای کار صادقانه به خدمت مردم بوده ام و تا هنوز علایق دوستی ، خویشاوندی و فامیلی ام در عمق محبت ها با مردم ، دوستان و یارانم وجود دارد.

سقوط کندز خواب از چشمانم ربود و صحنه های وحشتناک قتل ، کشتار، چور و چپاول، گریه و زاری مادران، خواهران، کوردکان و پدران  بی چاره را پیش چشمانم مجسم ساخت؛ و مرا دراین ماتم چنان شریک ساخت که فکر می کنم آنجا بودم  و در پریشانی همشهریانم سهم داشتم . به شهدا طلب مغفرت می کنم و به فامیل ها صبر جمیل آرزو دارم. صحنه های دود و تخریب شهر و اندوه وارده به مردم کهنه گی ندارد؛ سال های سال دوام می کند و این حوادث جز خاطرات و تاریخ کندز و کشور ما میگردد .

سقوط یا تسلیم دهی کندز کارساده نبوده ازحدود کندز و از سرحدات کشور می گذرد و به قضایای جهان و منطقه وصل شده  وموجب بروز دلایل و قضایای جهانی می گردد. چون مجمع عمومی سازمان ملل متحد دقیقآ دو روز بعد از سقوط کندز دایر می گردید؛ باید رهبران جهان مداخله گر و فرستاده دولت افغانستان چیزی برای ترسیم فضای وحشتناک در افغانستان به اختیار می داشتند آنها درین معامله غم انگیز دو هدف را پی گیری میکردند :

ـ باید چنین وانمود می شد که قطعات اردوی ملی ، پولیس ملی و امنیت ملی افغانستان توانایی مبارزه را به صورت تنها در برابر جنگ افروزان ندارند ( که به این ترتیب ریختن خون صد ها و هزاران شهید در جنگ افغانستان را بی ارزش می سازند ) و باید دلایل برای باقی ماندن قطعات خود را بعد از سال ۲۰۱۶ به اختیار می داشتند .

ـ اینکه عساکر پیش برنده جنگ نیابتی پاکستان- سعودی (طالبان را) منحیث یک نیروی سیاسی در مذاکرات صلح افغانستان از مو ضع قدرتمند مطرح و امتیازات کلان را توقع کنند و دولت ضعیف و ناتوان افغانستان را مجبور به امتیاز دهی بسازند .از جانبی چنین وانمود کنند که بعد از مرگ ملا عمر طالبان وحدت صفوف و رهبری خود را از دست نداده اند و هنوز هم قدرتمند اند .

چند روز بعد از سقوط جلسه وزرای دفاع ناتو یا پیمان اتلانتیک شمالی ، در بروکسل دایر می شد که آنها هم دست آویزی برای ابقا قطعات خود بعد از سال ۲۰۱۶ در افغانستان می داشتند.

اینکه روسیه با اجرای عملیات های هوایی و تقویت نیروهای نظامی خود در سوریه آغاز کرده بود باید به جایش نشانده می شد و برایش تفهیم می گردید که ما درفاصله (۵ کیلومتری) سرحدات شمالی مناطق تحت منافع تو قرار داریم ( حوادث اخیر سقوط ولسوالی درقد تخار که در حقیقت در داخل منطقه افغانستان و تاجیکستان قرار دارد و جزیره ای است متشکل از خاک افغانستان و تاجیکستان)

اجرای حملات هم زمان در ولسوالی های ولایت بدخشان که در سرحد چین و تاجیکستان و پاکستان قرار دارد زنگ خطری درسیاست های دراز مدت به چین هم بوده می تواند. ترکمنستان می خواهد به غرض کمک به مردم افغانستان به قیمت خیلی نازل از نرخ بین المللی گندم را به اختیار افغانستان قرار دهد در حالیکه رقم عمده واردات گندم از پاکستان صورت می گیرد. ایجاد نا آرامی در سرحدات ترکمنستان میتواند جز جنگ اقتصادی پاکستان باشد.

عامل دیگر قضیه سقوط یا تسلیم دهی کندز مربوط به شیوه و نحوه پیش برد امور دولتی دراین ولایت است هیچ یکی از مسوولین ولایت اهل کندز نبوده اشخاصی که به خصوصیات محلی به ساختارهای قومی و به مسایل عمده مذهبی ـ دینی این ولایت بلدیت ندارند بر امور زنده گی سیاسی و ملی آنها حاکمیت می کنند .

پس ازاستقرار حاکمیت اسلامی در افغانستان به خصوص در کندز زمینه های ایجاد و رشد مدرسه هایی به اصطلاح اسلامی مساعد ساخته شده که در اکثریت این مدارس دروس سیاسی و افراط گرایی تدریس می شود. زیرنام لباس « با ستراسلامی » دختران تشویق به پوشیدن لباس های سیاه عربی می شوند و شاگردان تشویق به پیوستن به گروپ های اسلامی افراطی می گردند .

معاون وزارت معارف افغانستان میگوید این وزارت چهل مدرسه  دینی در کندز دارد. معاون وزارت حج و اوقاف افغانستان می نویسد که از جمله ۱۵۴۲ مدرسه وابسته به این و زارت در سطح کشور ۳۰۰ مدرسه  آن در شهر و ولایت کندز وجود دارد .

انستیتوت مطالعات استرا تیژیک با برسی مدارس غیر رسمی ده ولایت افغانستان از جمله کندز در گزارش خود درج نموده  که ۳۰  در صد شاگردان این مدارس از حملات انتحاری حمایت می کنند . مسوولین ولایات به جای این که از پلان های تدریسی وزارت معارف استفاده و کنترول نمایند به غرض بقای خود هر چه توانسته اند به تعلیمات و تحریکات افراطی پناه برده اند. نابسامانی های اقتصادی، نبودن زمینه های کاری ، سطح پایین عواید خانواده ها ، بیکاری،  گرسنگی و بالا بودن سطح فقر درکشوربه خصوص درکندز موجب ایجاد گروه های وسیع از جوانان بیکار گردیده  که اکثریت آنها ازین مدارس « قربانی » یا انتحاری فارغ گردیده اند آنها با روحیه پذیرش افراطی گرایی تربیت شده اند .

داستان پدری را شنیده ام که همه دارایی خود را به فروش رسانیده و دو فرزند خود را از قریه گورتپه  کندز غرض آموزش انتحاری به پاکستان فرستاده آنها در بازگشت دو محل مهم درکندز را منفجر نمودند .زمانی مردم محل به غرض فاتحه خوانی نزد او رفتند ؛ او گفته آماده گی دارد که فرزند سومی خود را هم بفرستد . بیجا نیست که یک تعداد از حمله کننده گان طالب پیش از حمله در خانه های مردم آماده به خدمت جابجا شده اند. اگر چنین وضع تربیتی ادامه یابد  کندز واکثر ولایات به وزیرستان شمالی مبدل خواهد شد. اگر حادثه کندز یک پروژه و پروگرام نمی بود چرا آقای نبیل رییس امنیت ملی چنین بیان میدارد:

قرار بود در بیست و هفت نکته (محل ) در کندزعملیات تصفیه وی اجرا گردد تا خطرات سقوط کندز و فاجعه ای که پیش آمد رفع شده باشد بدین منظور قوت های ویژه داخلی و خارجی توظیف و به میدان هوایی کندز جابجا شدند؛ ولی ظرف چهل و پنج روز سرقوماندانی اعلی و شورای امنیت دستورعملیات را ندادند .

چرا برای این  درامه یا صحنه سازی کندز را انتخاب کردند ؟

ـ کندز حلقه ضعیف اداره بود.

ـ ا ختلافات شدید سلیقه وی میان رهبری نیروهای مسلح ، مدافعین کندز و مسوولین ولایت وجود داشت .

ـ سازماندهی ضعیف و عدم مرکزیت ، ونبودن توامیت و عمل مشترک در اجرای عملیات ها موجب پراگنده گی نیروها گردیده بود.

ـ عده ای از مدافعین کندز زیر نام پولیس محلی یا افراد مسلح غیرمسوول مورد سرزنش و تعقیب قرارگرفته که موجب دلسردی آنها گردیده و آنها نخواستند در دفاع از کندز که مادر وطن شان بود سهیم شوند که اشتباه بزرگ را مرتکب گردیده به محلات دور از کندز رفتند .

ـ کندز در دوران حاکمیت طالبان به مثابه بزرگترین مرکزعملیاتی شمال در افغانستان انتخاب شده بود که منحیث یک منطقه استراتیژیک نظامی از آن استفاده می شد .

ـ کندز دارای اراضی هموار و کوهستانی است موجودیت زمین های زراعتی ،شالی زار، دلدلزارها، دریاهای کلان و آب فراوان و جنگلزارها درامتداد  سرحد با تاجیکستان به نقاط و محلات امن برا ی مخالفان مبدل شده است.

ـ انتخاب کندز منحیث پایتخت طالبان علاوه بر اهداف سیاسی فوق الذکر یک انتخاب عادی نبوده ؛ بلکه شامل داستان و تاریخ انتقام جویی بیشتراست . طالبان در موقع شکستی که درفکر و انتظار آن نبودند هزاران جوان اجیرشده ویا به زور و تهدید آورده شده با گناه و بی گناه را به غرض پیشبرد عملیات علیه بقایای دولت مجاهدین در شمال افغانستان و در ولایت با اهمیت و سوق الجیشی کندز جابجا کرده بودند. پس از محاصره امریکایی ها و متحدین ؛ مشاوران عالیرتبه آی اس آی و عده ای از رهبران طالبان ذریعه هلیکوپترهای اردوی پاکستان از میدان هوایی کندز به طرف پاکستان فرار داده شدند که شامل همین رهبری موجود طالبان هم می شود .اما این جوانان دستگیر شده ؛ گروه گروه مجازات گردیدند. داستان افغان کشی توسط خود افغان ها نکته پایانی ندارد .بدینوسیله طالبان و حامیان پاکستانی و سعودی آنها به غرض انتقام جویی و اعاده اعتبار ازدست رفته کندز را انتخاب کردند .

پی آمد ها :

طالبان و متحدین آنها مسوول سقوط کندز اند و لو اینکه آنها اعلان میدارند که درچور و چپاول سهیم نیستند و می دانستند که نمی توانند اداره کندز را به اختیار داشته باشند پس چرا این همه حوادث را موجب شدند ؟

آنان میگویند : به اهدافی  رسیده ایم که از طریق وسایل اطلاعات جمعی از جمله ( بی بی سی) به نشر رسید

ـ بدست آوردن سلاح و مهمات.

 ـ آزاد ساختن محبوسین خود.

ـ نشان دادن قدرت خود که می توانیم حاکمیت را سقوط دهیم.

ـ دست آوردهای چون قتل ده ها و صدها نفر بیگناه به جرم همکاری با دولت سربریدن ها ، قطع نمودن انگشتان مردم.

ـ دزدیدن و ربودن ۶۱ تن از زنان بی گناه موجود در خانه امن شهر کندز.

ـ ربودن زنان جوان محبس اناثیه کندز و فروش آنها بالای اعراب و پاکستانی ها.

ـ  ربودن ده ها جوان برهنه صورت.

ـ حریق تعمیرات و دفاتر دولتی.

ـ حریق و چور و چپاول دکان های زرگری و پول بانک های خصوصی و مبدل ساختن کندز به یک محشرسرا نیز از جمله دست آوردهای شان بوده است..

جناب کبیر نوری در قسمت از نوشته شان که در سایت وزین بامداد به نشر رسیده از داستان عبدالقدوس محصل پوهنځی شرعیات که روز یکشنبه هنگامی که عازم تخار بوده در کندز از جانب طالبان دستگیر شده و بعد از لت و کوب فرمایشی به کشتارگاهی در بندرخان آباد کندز برده شده است. طالبان درین کشتارگاه مجهز با تبروساطوربه دست مصروف سربریدن مردم بوده اند دراین کشتارگاه مردان جوان را در تناب می بستند و پس ازپایان تحقیقات سر شانرا از تن شان جدا می کردند.

او می گوید: قاتلین به زبان دیگر ( شاید پنجابی یا عربی و یا چیچینی) صحبت می کردند و با اظهار الله و اکبر قربانیان شانرا سر می بریدند . انگشت دست عبدالقدوس و دست همراه او را درین کشتارگاه قطع کردند . و بر اساس پا در میانی یکی مردمان کندز این دو شخص از مرگ حتمی نجات یافتند  .

 جنایات جنگی و ضد بشری در کندز

گروه سازمان عفو بین الملل گفته اند که طالبان در کندز مرتکب جنایات هولناکی شده اند .

دولت افغانستان طی اعلامیه ریاست جمهوری علت سقوط کندز را مداخله خارجی دانسته؛ نیویارک تایمز خبری را به نشر سپرد که توسط  آی اس آی کندز سقوط داده شد و موجودیت یک جنرال زخمی پاکستانی در شفاخانه دکتوران بدون مرز در کندز را که  به گفته آنها « دلیل بمباران این شفاخانه هم موجودیت طالبان و زخمیان نظامی عالیرتبه پاکستانی خوانده شد» قلمداد نموده است. به همین مناسبت دولت پاکستان سفیر امریکا را در وزارت خارجه احظار کرد. سه تن از مسوولین قبلی امریکا در افغانستان طی نامه ای دولت امریکا را به  نسبت کم توجه یی در اکمال اردو به خصوص عدم تکمیل قوای هوایی افغانستان محکوم نموده ؛ و ابراز داشتند که به کندز این ولایت با اهمیت استراتیژیک توجه نکرده اند. کارشناسان معتقد اند که امریکا در مورد رشد داعش در افغانستان  صرفآ موقف نظارتی دارد. این برخوردها موجب این همه بدبختی ها در کندز گردیده است .

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا طی اعلامیه چنین نوشته اند :

« ... فاجعه حقوق بشرکه در کندز به بوقوع پیوسته و دوام دارد شامل اشکال مختلف جنایات هولناکی است که مصیبت ملی را بار آورده است و یکبار دیگر چهره های کثیف ضد انسانی و ضد اسلامی شرارت پیشه گان بین المللی اعم از داعش و طالب را به جهانیان برملا ساخت که خشن ترین قاتلان انسان و انسانیت می باشند و آنها می خواهند افغانستان را به عصر حجر سوق نمایند . فهرست جنایات انجام یافته در کندز در کته گوری جنایات جنگی و ضد بشر ردیف بندی میگردد که شامل : قتل و کشتار اهالی ملکی ، قتل های سیاسی ، قتل اسیران ، تعرض برناموس هتک  حرمت مردم ، چورو چپاول دارایی عامه و تخریب اماکن دولتی و شخصی وغیره می باشد .»

 اینست نتیجه سقوط کندز و تصرف کندز و حاکمیت سه روزه طالبان. آنها معتقد اند و می دانند که نمی توانند یک منطقه را به صورت دایمی در اختیار داشته باشند اما به ایجاد صحنه های خشن می پردازند و زمینه سازی میکنند .

داغ از دست رفته گان و شهدا جاودانه باقی می ماند و فراموش نمی گردد زخمی ها تداوی خواهند شد اما داغ مصیبت ها منحیث خاطره تلخ در روح و روان انسان ها باقی خواهند ماند شفاخانه های سوخته و دفاتر دولتی دوکان ها و سرای های سوخته حد اقل چند سال کار دارد که ترمیم شود اما همه این غم ها داغ ننگ بر پیشانی عاملان آن است.

جوانان دلیردر صفوف پولیس ملی ، امنیت ملی و سایر مدافعین کندز که از درامه سقوط یا تسلیم دهی خبرنبودند تا آخیرین مرمی دست داشته جنگیدند عده  شان به نام وطن شهید شدند ؛ متباقی به طور قهرمانانه در سنگر دفاع باقی ماندند . درحالیکه مسوولین و طراحان این فاجعه خود به خارج و یا به طرف پایتخت فرار نموده بودند .

اما رییس جمهور بی خبر ما با خریطه ازمدال های بی ارزش به کندز سفر نموده و اشخاصی دل خواه را مورد تحسین قرار داد.اما مدافعان و مستحقان اصلی  گمنام باقی ماندند .

تنظیم و طرح پلان مطمین امنیتی ، بازسازی محلات تخریب شده ، پلان های تربیتی و رشد اجتماعی و اقتصادی وغیره عرصه های مختلف حیاتی مردم ولایت کندز مستلزم پلان جدا گانه بوده که از حوصله بحث فوق خارج میباشد .

 

 * برگرفته از نوشته محترم سلیمان کبیر نوری

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۴۱۱