سرگشتگی سیاسی افغانستان در شاهراه ابریشم
( بخش نخست )
دیپلوم انجنیرعمر محسن زاده
در سده های نخستین پیش از میلاد ، زمانیکه نیاکان برخی از اتنیک های بزرگ افغانستان رو به سوی سرزمین کنونی ما نهادند آنها شبکه ای از راه ها و گذرگاه های را پشت سرگذاشتند که اروپایی ها مجموعه آنها را درسده نزدهم بنام « راه ابریشم » یاد کردند. این شاهراه چهار سوی جغرافیایی را بهم پیوند میداد و از مسیر آن نه تنها تجارت جهانی رنگ و رخ میگرفت؛ بلکه دستآوردهای فن و فرهنگ مردمان نیز مبا دله میگردید . همه مدنیت های بزرگ افغانستان از دوره های باستان تا سده های میانه و حتا پس از آن نیز از خروشنده گی این راه بهره مند بودند و خود نیز بر پرجوشی آن افزوده اند. ترسیم دقیق شاخه بندی های راه ابریشم که با فرود و فراز سیاسی ، جنگ ها و لشکر کشی ها و دگرسانی های اقلیمی و مدنی رابطه دارند و پیوسته دگرگون گردیده اند درنقشه واحد و همزمان امر دشوار است . اما پژوهشگران زیادی به تقسیم راه ابریشم به سه قسمت شرقی ، میانه و غربی اتفاق نظر دارند . حوزه های باختر و تاریم تا شهر دون هوانگ در چین تشکیل دهنده بخش میا نه بودند ؛که بنا بر پیوند دهی فرهنگ های آریایی ، هندی و چینایی و موقعیت گره گاهی خود اهمیت استثنایی داشتند . شاخه جنوبی این بخش از مرو به امتداد دریای آمو به بلخ می کشید و پس از گذشت هندوکش به بگرام و کاپیسا و ازآنجا به پشاورمیرسید . رونق بیش از دوهزار ساله شاهراه تاریخی ابریشم درسده های پانزدهم و شانزدهم میلادی فروکش نمود . عوامل گوناگون در فروپاشی این شبکه جهانی ، بازارها و شهرهای وابسته به آن اثر گذاشتند که بارزترین آنها گسترش تجارت دریایی و ایجاد بازارهای نو در جنوب شرق آسیا بود. پس از این زمان آسیای میانه و افغانستان از دستیابی به هر دو بی بهره گردیدند و سهم آنها در تجارت فرامنطقوی کاهش یافت . یکی ازعلل پسمانی اقتصادی منطقه ما در سده های پسین همین تغیر ساختاری درروابط تجارتی جهانی بود.
با گذشت سده ها چنان پنداشته می شد که شاهراه کهن ابریشم به تاریخ پیوسته است و باردیگر پدیدار نخواهد شد. اما دگرگونی های سیاسی جهان و آرایش ژیوـ پولیتیک مناسبات بین المللی در سه دهه پسین زایش نو و بازسازی این راه را نه تنها در دستور کار قرار داده بلکه آنرا به با اهمیت ترین پروژه سیاسی ، اقتصادی و نظامی جهان در سده بیست و یکم ترسایی مبدل ساخته است . بیشترینه کشورهای آسیایی ، اروپایی و امریکایی با شناخت دورنما های راهبردی پروژه « راه ابریشم » و تشخیص منافع ناشی از آن ، از سالها بدینسو دست به کار گردیده اند و برای تعریف و برآورده سازی اهداف خود از همین حالا برنامه ها و پلان های کاری خویش را تدوین نموده اند. این پروژه برای کشورما نیز دارای اهمیت بنیادی است و بنا بر جایگاه میانی افغانستان درتقا طع محورهای شمال ـ جنوب و شرق ـ غرب شاهراه ابریشم ، امکانات بالقوه اثرگذاری و چانس های مساعد سهم گیری فعال را ابه ارمغان میآورد . ولی با دریغ فراوان که جمهوری اسلامی افغانستان در این راستا نه تنها دارای راهبرد و دید دورنمایی مبتنی برمنا فع ملی نیست ؛ بلکه درمیان منافع ، خواسته ها و سیاست های متضاد و متقابل قدرت های جهانی و منطقه ای چنان درمانده و درگیر است که نمیتواند با این سیاست درونی و بیرونی خود از این چانس بزرگ بهره گیرد و کارکرد های درخورستایش را انجام دهد . برای بیان این وضع جهت های گوناگون این مساله در این جستار باز میگردد :
ایالات متحده امریکا و استراتیژی « راه ابریشم نو »
میتوان تصور کرد که آ شنایی بازیگران سیاسی ایالات متحده امریکا با شاهراه کهن ابریشم ناچار از راه کتاب های تاریخ بوده وگر نه آنها با گذشته این راه سر و کاری نداشته اند . تنها پیروزی غرب در جنگ سرد و پا گذاشتن به سرزمین های باز شده اورو ـ آسیایی زمینه های تدوین راهبرد نوینی را بنام « راه ابریشم نو » در سیاست بیرونی ایالات متحده امریکا فراهم نمود. این استراتیژی به مثابه « سیستم امنیت آن سوی اروپا » تعریف گردید و به منظور توسعه قدرت اقتصادی ایالات متحده امریکا در امتداد رهرو توسعه یافته جغرافیایی یا « دالان اروپایی » به صفت جز لاینفک « بازی بزرگ » پذیرفته شد. مجلس نماینده گان ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۹۹ ترسایی بر این راهبرد صحه گذاشت و بر پایه همین طرح در زمان ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش فعالیت های ایا لات متحده و ناتو درکشاندن جمهوریت های پیشین اتحاد شوروی در جنوب قفقاز و آسیای مرکزی به ساحه نفوذ این ابرقدرت تشدید گردید . هجوم نظامی ایالات متحده امریکا در اکتوبر سال ۲۰۰۱ ترسایی به افغانستان و اشغال کشور در واقعیت گام دیگری در راه برآورده سازی این استراتیژی بود ؛ زیرا دالان نفتی اورو ـ آسیا از سواحل شرقی مدیترانه تا افغانستان و مرز غربی چین کشیده می شد و بدون نظامی ساختن این راهرو ، کنترول بزرگترین ذخایر نفت و گاز و حفاظت پایپ لاین ها و راه های تجارتی دشوار بود . ایالات متحده امریکا بر پایه استراتیژی« راه ابریشم نو » آرزو داشت تا سیاست نیولیبرال آنکشور که از حمایت قاطع « صند و ق بین المللی ارز » و « بانک جهانی » برخوردار بود؛ دراین خطه آسیایی نیز برآورده گردد و کششی مثبتی برای سرمایه گذاران خصوصی بین المللی ، بهره گیری از بازارهای نو و رونق اقتصاد « بازار آزاد » رو نما گردد. ایالات متحده امریکا به همین گونه برای افغانستان نیز برنامه رُشد اقتصادی را بنام « ابتکار راه ابریشم نو » تدوین نمود .این برنامه که مورد تا یید کارشناسان ، افسرا ن و سیاست گذاران ایالات متحده امریکا بود در پایان ماه اکتوبر ۲۰۱۱ ترسایی توسط هیلاری کلینتون وزیر خارجه آن کشوراعلام گردید. قرار بود تا این استراتیژی در جنب مجمع عمومی سازمان ملل متحد درهمین سال و در کنفرانس بُن دوم نیز مطرح گردیده و از آن حمایت شود. تز اساسی این راهبرد دراین بود که روند شکست خورده بازسازی از راه تبدیل شدن افغانستان به چرخشگاه تجارت و بافت اقتصادی با برخی ازهمسایگان تکانه های نوی یابد و انگیزه ای باشد برای جلوگیری از افراطیت مذهبی و نا امنی . دراین جا نیز ایالات متحده امریکا می خواست تا پیوند های سیاسی ، اقتصادی و امنیتی کشورهای جنوب قفقاز ، آسیای میانه و غرب تحکیم یافته و با دستیابی به ثبات منطقه وی محور شمال با جنوب وصل گردد . ما مورین ایالات متحده برای بر آورده شدن بر نامه « راه ابریشم نو » در حدود سی تا چهل پروژه زیرساختی چون جاده ها ، خطوط آهن ، شبکه های برق و پایپ لاین ها را در افغانستان بررسی نموده و به مثابه عناصر بنیا دی و « سخت افزار » مدنظر گرفته بودند. همچنان شیوه های مدیریتی و اقدامات اداری چون همکاری و قرارهای دو و چند جانبه همسایگان به مثابه « نرم افزار » در چارچوب این پروژه گنجانیده شده بود .
مدت چهار سال از این ابتکار سیاسی میگذرد ولی هیچ یک از پروژه های بنیادی استراتیژی « راه ابریشم نو » نتوا نسته است حتا به گونه مقدماتی درعمل تطبیق گردد . پروژه مهم انتقال گاز ترکمنستان از طریق افغانستان و پاکستان به هند ( تاپی ) بنا بر بهانه گیری ها و موقف غیر سازنده پاکستان برغم تلاش های همه جوانب دیگر تا اکنون به واقعیت مبدل نگردیده و درسایر بخش ها نیز بنابر شرایط نامساعد امنیتی و عوامل دیگر هیچ مرجع توانمند مالی و صنعتی بیرونی حاضر به سرمایه گذاری و فعالیت عملی نیست . در این روزها که همه جهان در باره شاهراه ابریشم سخن میگوید از زبان مقامات سیاسی و موسسات ا یالات متحده امریکا و افغانستان در این زمینه کمتر چیزی شنیده میشود و چنان وانمود میگردد؛ که ابتکار امریکایی « راه ابریشم نو » آهسته آهسته راه فراموشی را سپری مینماید . اگر به این گرایش به دیده ژرف نگریسته شود آشکار میگردد که مجموعه ای از عوامل منطقه ای و جهانی در پهلوی فرو گذاشت و سهل انگاری سیاسی کشورما در شکست این پروژه مهم نقش دارند و فرآیند کنونی یکبار دیگر ضرورت بازنگری سیاست خارجی ما را در دستور روز قرار میدهد . در ادامه این جستار به پاره ای از این عوامل و مناسبات ناشی از آنها پرداخته میشود .
پانویس :
در باره پیشینه راه ابریشم پژوهشگر توانا محترم استاد صباح معلومات ارزنده ای را گرد آورده که در مقاله « راه ابریشم درامتداد تاریخ » تقدیم خواننده گان عزیز نموده اند . این نگارش سودمند در تار نمای وزین حقیقت ، ارگان رسانه یی شورای مرکزی حزب مردم افغانستان و برخی دیگر از تارنما های رسالتمند به نشر رسیده است .
بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۶۰۶