محور خاورمیانه، اتحاد تشکیل؛ و قربانی مشخص شده است
سرگی کاژمیاکین ، دکترعلوم سیاسی، کارشناس مسایل خاورمیانه
هجوم همزمان جنگ جویان « دولت اسلامی » در عراق و سوریه، جستجوی دیگر باره پاسخ این پرسش را الزامی ساخته است: این حملات به نفع کیست؟ پاسخ روشن است: به سود اسلام ذینفع در تضعیف ایران. محور واشینگتن ـ انقره ـ ریاض ـ تل آویو با این هدف تشکیل گردید. پنجمین عضو اتحادیه، اسلام افراطی می باشد.
چه کسی راه ورود اسلامگرایان به رمادی را باز کرد؟
پایان بهار دوره آزمون تازه ای برای خاورمیانه بود.«دولت اسلامی»، که قدرت تهاجمی آن را فرسوده یا حداقل تا حد محسوسی تضعیف شده تلقی می کردند، به پیروزی های قابل ملاحظه دست یافت. جنگجویان « داعش » در سوریه بخش های مهمی از استان حمس با شهر تدمیر و خرابه های شهر باستانی پالمیرا واقع در نزدیکی آن را تصرف کردند. افزون بر آن، « دولت اسلامی »، تهاجم خود را به ولایت دمشق گسترش داد. دسته های جنگجویان به فاصله کمی بیش از بیست کیلومتری فرودگاه پایتخت رسیده اند.
«دولت اسلامی » در عراق هم که طی ماه های اخیر به تدریج، اما عقب نشینی کرده بود، به موفقیت دست یافت. یک موفقیت کاملا بزرگ. اسلامگریان بار دیگر شهر رمادی، مرکز ولایت الانبار را تصرف کردند. این شکست بزرگی برای بغداد بود. این پیروزی، « داعش » را به هدف مورد نظر خود؛ تسلطه بر «مثلث سنی» عراق نزدیک می کند.
اما چه حادثه ای روی داد، که « دولت اسلامی » موفق شد باری را که حتا در قدرتمندترین دوره خود نمی توانست بدوش بگیرد (حمله موفقیت آمیز همزمان در چند جبهه)، به منزل رساند؟ باضافه این، اگر ادعاهای مقامات امریکا صحت داشته باشد، حملات هوایی ایتلاف نیز ضربات سنگینی به این گروه وارد آورده بود! در تایید این، جان کری، وزیر خارجه امریکا یک سال پیش با اعتماد به نفس کامل اظهار داشت که «مبارزه علیه دولت اسلامی با پیشرفت های قابل توجهی همراه بوده است ». این مدعیات، سخن یک تحلیل گر ساده نیست، بلکه، عین گفته وزیر خارجه امریکاست.
در اینجا هیچ راز و رمز نهفته ای وجود ندارد. شواهد برای اثبات مقصران در پیروزی های اسلامگرایان به حدی زیاد است، که فقط آدمهای محروم از قدرت تفکر انتقادی می توانند آنها را نادیده بگیرند (چنین افرادی امروزه در غرب به وفور یافت می شوند).
این شواهد را به ترتیب بررسی می کنیم. ۱۴ ماه می حمله به رمادی آغاز شد. در همین روز « داعش » با استفاده از بولدزرهای زرهی و تروریست های انتحاری از خط دفاعی نیروهای دولتی گذشت و مراکز کلیدی ؛ اداره پولیس، ساختمان ها اداری و مسجد جامع شهر را تصرف کرد. ۱۷ ماه می آخرین خط دفاعی ارتش عراق سقوط کرد.
طبیعت رعدآسا و سرعت حمله ای که جنگ جویان موفق شدند شهر نیم میلیون نفری را به تصرف خود در آورند، فقط با سقوط موصل قابل قیاس است. در مدت یک سال گذشته از اشغال موصل، سه هزار و اندی مربی امریکایی به آموزش پرسونل ارتش عراق مشغول بودند. هم چنانکه معلوم است، هیچ تغییری حاصل نشد. البته که قرار نبود تغییری بوجود آید! سطح آماده گی رزمی قطعات آموزش دیده توسط «متخصصان» ماورای اقیانوسی به شدت نازل است. عملا همه پیروزی ها بر « داعش » حاصل نبرد واحدهای آموزش یافته توسط کارشناسان ایرانی بود نه مربیان امریکایی. پاکسازی ولایت دیاله از وجود افراطیون، شکستن محاصره بغداد و آزادسازی تکریت هم این واقعیت را ثابت کرد.
توضیح این واقعیت فقط با فقدان تخصص غیرممکن است. اگرچنین تصور شود، که امریکایی ها علاقمند به پیروزی بر « داعش » نیستند، همه چیز درجای خود پا برجا می ماند. واشنگتن ضمن تقلید مبارزه با این شرّ، واقعا هم برای محافظت از هیولای عزیز؛ دردانه خود و جلوگیری از شکست آن به هرکاری دست می زند. نیروی هوایی امریکا هنگام حمله جنگ جویان به رمادی شدت حملات هوایی را به سرعت کاهش داد. حتا زمانی که اوضاع واقعا وخیم شد، امریکا فرماندهی ارتش عراق را به منظور ممانعت از اعزام شبه نظامیان شیعه ( کارآمدترین واحدهای رزمی در عراق امروز) زیر فشار قرار داد. فقط پس از سقوط رمادی شبه نظامیان شیعه به اطراف شهر منتقل گردیده و از پیشروی بیشتر « داعش» جلوگیری کردند. واکنش واشنگتن به شکست نیروهای دولتی هم بسیارجالب است. مارتین دمپسی، رییس ستاد مشترک ارتش امریکا، ضمن توضیح اوضاع، در کمال بی تفاوتی گفت: « حادثه تاسف بار است. اما در جنگ چنین حوادثی روی می دهد.»
کارا*طرفدار دوستی با ایران است.
اما این تنها امریکایی ها نبودند که برای بازکردن دروازه شهر به روی افراط گرایان به هرکار ممکن دست زدند. دلایل جدی برای اثبات این باور وجود دارد، که خود حمله « دولت اسلامی » با مجوز حامیان خارجی به وقوع پیوست. ۱۴ ماه می، درست همان روز، که شبه نظامیان به تهاجم دست زدند، فواد معصوم، رییس جمهورعراق در تهران مشغول مذاکره با مقامات ایران بود. براساس توافقات حاصله می توان گفت دیدار او موفقیت آمیز بود:
اول: بغداد و تهران برای احداث راه آهن که برای اولین بار در تاریخ دو کشور همسایه را به هم متصل نموده و دسترسی عراق به بازارهای آسیا (از جمله به بازار چین) را تسهیل می کند، به توافق نهایی رسیدند.
دوم: در مورد شروع انتقال گاز ایران به عراق در تابستان امسال تصمیم نهایی اتخاذ گردید. لغو نظام روادید بین دو کشور نیز برنامه ریزی شده است.
گذشته از این ها، مسایل امنیتی موضوع اصلی گفت و گوها بود. طرفین بر سر ادامه همکاری های راهبردی توافق کردند. صحبت بر سر خرید تسلیحات ایرانی، تبادل اطلاعات امنیتی؛ و همچنین، اعزام مشاوران نظامی جدید به عراق است. فواد معصوم اظهار داشت: « ایران اولین کشوری بود، که برای مبارزه با گروه تروریستی «دولت اسلامی» و با هرکشور دیگری که برای اعمال سلطه خود بر منطقه تلاش می کند، کمک های قابل ملاحظه ای به عراق نمود». رهبر ایران، آیت الله علی خامنه ای نیز آماده گی ایران « برای ارایه کمک های همه جانبه به منظور توسعه و ثبات عراق را مورد تاکید قرار داد.»
درعرصه سیاست خارجی نقاط مشترک بین تهران و بغداد بسیار بیشتر از نقاط افتراق آنهاست. موضع واحد در خصوص مناقشه یمن نیز این واقعیت را ثابت می کند. فواد معصوم ضمن تقبیح حمله نظامی به یمن به سرکرده گی عربستان سعودی، بی بدیلی گفت و گوهای داخلی را مورد تاکید قرار داد.
برای امریکا و متحدان اصلی آن در منطقه مانند اسراییل، عربستان سعودی، و ترکیه همکاری عراق با ایران همواره « پارچه سرخ » بوده است. هجوم سال گذشته « داعش » نیز پس از توافق راهبردی بغداد با تهران آغاز شد. فراموش نمی کنیم که امریکایی ها با چه سماجتی خواستار استعفای نوری المالکی، نخست وزیر طرفدار ایران بودند!
با این حال، برخلاف خواست نیروهای خارجی، مناسبات ایران و عراق از آن وقت تا کنون فقط تحکیم یافته و آزادسازی تکریت یک خطر برای « دولت اسلامی » محسوب می شود. بیرون راندن « داعش » از موصل توسط ارتش عراق با حمایت تهران یک شکست جدی برای سیاست ضد ایرانی واشنگتن بود.
گفت و گوی آشکار در این زمینه در اول ماه می در واشنگتن هنگامی انجام شد که مسعود بارزانی، رییس منطقه کردستان با دعوت رسمی به آنجا سفر کرد. طرفین در باره ضرورت مقابله با رشد نفوذ ایران و نیروهای طرفدار ایران در عراق به توافق رسیدند. بارزانی در این زمینه اظهار داشت که شبه نظامیان شیعه به هیچوجه در مبارزه برای آزادسازی موصل شرکت نخواهند کرد.
حالا، پس از اشغال رمادی، آغاز این عملیات به زمان نامعلومی موکول گردیده و در باره خطر دوستی با ایران، به دولت عراق هشدار داده شده است.
به موازات این، کارها در زمینه تجزیه عراق پیش می رود. ۲۷ ماه اپریل پیش نویس قانون کمک نظامی به کردستان عراق و شبه نظامیان سنی که با داعش مبارزه می کنند، به کنگره امریکا تقدیم گردید. طبق موازین بین المللی، تسلیح هر منطقه یا گروه بندی نظامی بدون موافقت دولت مرکزی ممنوع است. واشینگتن این ممنوعیت را نادیده گرفت. در متن پیش نویس قانون دسته های پیشمرگه و شبه نظامیان سنی به مثابه نیروهای مسلح کشور مستقل در نظر گرفته شده است.
دولت عراق به شدت اعتراض کرد. نخست وزیرکشور، حیدر العبادی ضمن گفت و گوی تیلفونی با جو بایدن، معاون رییس جمهور امریکا اظهار داشت که پیش نویس قانون، تجزیه عراق به سه کشور جداگانه را در نظر گرفته است. مقتدا صدر، یکی از با نفوذ ترین سیاست مداران کشور، قهرمان مقاومت ضد امریکائی به شدت واکنش نشان داد. بنا به سخنان او، در صورت تصویب قانون، « جیش المهدی » تحت رهبری او، شاخه نظامی خود را بازسازی خواهد کرد و امریکایی ها و متحدان آنها را مورد حمله قرار خواهد داد. تهران نیز همبسته گی خود را با بغداد اعلام کرد. رییس جمهور ایران، حسن روحانی در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با فواد معصوم، بر حمایت کامل کشور خود از تمامیت ارضی عراق تاکید نمود.
در امریکا به چنین هشدارها توجه نمی کنند. بارزانی، رییس اقلیم کردستان پس از بازگشت از واشنگتن باردیگر این موضوع را مورد تاکید قرار داد که قصد دارد به طور مستقل، بدون اجازه بغداد نفت بفروشد. نجم الدین کریم، والی ولایت کرکوک هم بیانیه جنجالی صادر کرد. او در یکی از مصاحبه هایش اذعان کرد که امریکا « حمایت خود از استقلال ولایت را بارها و بارها اعلام کرده است.»
نشریات متنفذ امریکا نیز افکارعمومی را برای تجزیه عراق آماده می کنند. مجله « مسایل خارجیForeign Affairs) » می نویسد: « دولت عراق با این میزان تسلط جریان شیعه بر آن، مشروعیت خود را تا چنان حدی از دست داده است، که بازسازی آن ممکن نیست ». همین نشریه ضمن توجیه اقدامات « دولت اسلامی » نوشت، که این « نه یک گروه شورشی معمولی، بلکه یکی از طرف ها در جنگ داخلی سنتی بین مناطق جدایی طلب و حکومت مرکزی ضعیف است.»
چرا مسکو ساکت است؟
بدین ترتیب، موفقیت اسلامگرایان را در مجموع باید در خط و مشی ضد ایرانی که تحت الحمایه واشنگتن و متحدان آن پیش برده می شود، جستجو کرد. حتا مساله به ایران هم ختم نمی شود. یمن و سوریه نیز در فهرست کشورهایی هستند که باید نفوذ ایران در آنها به صفر برسد و رژیم های جدید باید به حوزه نفوذ امریکا، ترکیه و عربستان سعودی وارد شوند.
دقیقا مساله مقابله با ایران در دستور کار نشست امریکا و سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس قرار گرفت که طبق تصادف قابل تامل ( آیا واقعا تصادفی بود؟) نیز ۱۴ ماه می برگزار گردید. هدف اصلی مقامات امریکا این بود، که پادشاهی ها و در راس آنها عربستان سعودی را به این مسئاله متقاعد سازد، که توافق هسته با ایران یک حرکت تاکتیکی غیر مضر برای امنیت ریاض است. بارک اوباما موضوع را با صراحت بیشتری بیان کرد. او گفت: « ایران در رابطه با کشورهای منطقه گام های آشکارا خطرناک و تشنج آفرین برمی دارد. ایران حامی تروریسم است… به همین سبب، کشورهای منطقه از چنین حقی برخوردارند، که از اقدامات ایران، به ویژه، از حمایت آن از عروسک های خشن در داخل مرزهای سایر کشورها بطور جدی نگران باشند.»
در بیانیه پایانی نشست کمپ دیوید در باره نیروی نظامی که واشنگتن برای « دفع خطر معطوف به تهدید تمامیت ارضی هر یک از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس»، توضیح داده شده، اما از منشا این «خطر» به صراحت نام برده نشده است. در بیانیه تاکید گردیده که «ایالات متحده امریکا و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در مقابل اقدامات معطوف تشنج آفرینی ایران در منطقه به طور مشترک عمل خواهند کرد.»
نشست کمپ دیوید سنگ پایه مهمی بر شالوده محور جیوپولیتیک که شکل گیری آن از چندی پیش آغاز شده، گذاشت. این محور متشکل از امریکا، ترکیه، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و اسراییل برعلیه نفوذ ایران، چین و روسیه در منطقه سمت گرفته است. هدف نهایی آن، سلطه تمام و کمال برمنطقه خاور میانه و معادن سرشار از نفت آن است. دیدار ماه مارچ رییس جمهور ترکیه از عربستان سعودی، که طی آن راجع به همآهنگی مبارزه با بشاراسد تصمیم گرفته شد، و همچنین توافق پنهانی ریاض و اسرابیل برعلیه ایران، « سنگ بناهای » دیگر این محور را تشکیل می دهند.
نتیجه همه توافقات در سوریه مشهود است. بهارسال جاری گروه های مختلف مورد حمایت کشورهای مختلف، از جمله گروه های تحت الحمایه ترکیه، عربستان سعودی، قطر و امریکا ایتلافی بنام «جیش الفتح» تشکیل دادند و بلافاصله از چند طرف جبهه به تهاجم دست زدند. در نتیجه این تهاجمات چند شهر بزرگ مانند ادلب، جیسرالشغور وغیره اشعال گردید. تامین مالی ایتلاف را عربستان سعودی و تامین تسلیحات، عرضه اطلاعات و سازماندهی امور ستادی را ترکیه بر عهده گرفته است. ایالات متحده امریکا نیزبه سهم خود، عهده دار « جبهه سیاسی »، و سلطه برهوا می باشد. ۲۵ ماه می، انقره و واشنگتن در باره پشتیبانی هوایی از مخالفان مسلح، که آموزش آنها در ترکیه و اردن آغاز شده، توافقنامه امضا کردند.
همزمان با « مخالفان میانه رو »، « دولت اسلامی » نیز به حمله دست زد و حلقه محاصره پیرامون دمشق تنگ تر گردید. براساس برخی اطلاعات، ایتلاف ضد اسد اشغال پایتخت سوریه را در مدت زمان ۶ تا ۸ ماه آینده برنامه ریزی کرده است، و حمله نهایی پس از پایان ماه مبارک رمضان در نیمه دوم ماه جون آغاز خواهد شد.
در چنین شرایطی، روسیه باید حمایتهای خود را از سوریه همچون سال ۲٠۱۳، هنگامی که فقط موضع قاطع مسکو، پیکن و تهران مانع از تجاوز آشکار گردید، تشدید نماید. متاسفانه، اکنون این موضعگیری قاطع مشاهده نمی شود. کرملین با چشم فروبستن بر تداوم حملات چند ماهه و حمایت شبه نظامیان از خارج، ترجیح می دهد مذاکرات داخل سوریه را تکرار کند. در بسیاری از مطبوعات متنفذ غربی گفته می شود، که هدف اصلی دیدار ماه می جان کری از روسیه، معامله بر سر تسلیم سوریه در مقابل سازش غرب در مساله اوکرایین بود. واقعیت این توافق باور کردنی نیست، برای اندیشیدن در این باره دلیلی وجود ندارد.
برگردان از ابراهیم شیری
بامداد ـ سیاسی ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۴۰۶