برگی ازتاریخ جنبش کارگری افغانستان :
عبدالقدوس کارگرسمبول مبارزات کارگری نساجی گلبهار
ای کارگر افتخار تاریخ
ای مظهر اقتدار تاریخ
رزم تو فنا نا پذیر است
نیروی تو ماندگار تاریخ
عبدالو کیل کوچی
کارشناس مسایل اجتماعی و فرهنگی حزب مردم افغانستان
صدای رسای قدوس کار گر در میان موجی از مظاهرات هزاران نفری کارگران نساجی گلبهارطنین افگنده بود .در نیمه روز پنجشنبه تازه از کابل برگشته بودم با شتاب روشنفکرانه به مظاهره کارگری پیوستم . در بلندای تپه باغ عمومی گلبهار، کارگر جوانی با چهره بشاش ،گونه های استخوانی برآمده وسبیل بلند کارگری ، به مناسبت تجلیل از روزجهانی طبقه کارگر، بیانیه پرشور و آتشین خود را با شعار مشهور« کارگران جهان متحد شوید! » و« پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید !» آغاز کرده بود .
رفیق عبدالقدوس کارگر در میتنگ ومظاهرات کارگران در باره کار و زنده گی کارگران ، تولید ، مازاد تولید ،ارزش تولید ، ارزش اضافی وخواست های صنفی کارگران سخنرانی داشت که طرف ستایش واستقبال پرشور کارگران قرار می گرفت. دیگراو تنها یک کارگر ساده تولیدی نبود؛ بلکه منحیث یک مبارز وطنپرست و پیشوای کارگران نساجی گلبهاربود و از منافع آنان سرسختانه دفاع میکرد. این کارگر جوان با احساس در نطق های آتشین خود ظلم ها وستمگری های طبقه استثمارگر و مفتخوار را که بر توده های کارگر و دهقان روا میداشتند برملا و افشا می ساخت وهمواره از روی جنایات ظالمانه حکام وقت پرده برمیداشت .
گذشته از آن وظایف ، مسوولیت ها و رسالت تاریخی طبقه کارگر را درقبال دگرگونی های جهانی و تحولات سیاسی و ضرورت کار و مبارزه توضیح و تشریح نموده کارگران را به اتحاد وهمبسته گی و تشکل های سیاسی کارگری دعوت مینمود .که با ابراز احساسات پرجوش و خروش کارگران وبا بلند کردن مشت های بهم گره خورده و متحد ، مورد تایید و پشتیبانی عمیق شان قرار گرفته واز آن استقبال گرم و پرشور بعمل می آمد.
ولایت کاپیسا که در شمال پایتخت کشور موقعیت دارد در آنجا دستگاه نساجی در اوایل دهه چهلم خورشیدی به پیشنهاد عبدالمجید زابلی در منطقه خوش آب و هوای گلبهار نزدیک دریای خروشان پنجشیر احداث گردید .این فابریکه منحیث شرکت سهامی بر پایه های سکتور مختلط ، باسهم مشترک دولت و آقای زابلی وزیر اقتصاد پیشین دولت وقت وهمکاری مستقیم دولت المان بنا یافته بود .نساجی گلبهار بزرگترین دستگاه تولیدی در مشرق زمین میباشد که از نظر بزرگی و بنای ساختمان ، نصب ماشین و آلات عصری ومجهز ، مونتاژ تخنیکی عالی، سلسله منظم و ردیف بندی دستگاه های تولیدی ، تعداد کار گر وسطح تولید با آرتیکل درجه اول در واقع دستگاه بی نظیری است که نیم قرن گذشته در منطقه مانند نداشت. میتوان گفت که فرآورده های تولیدی سورت اول این فابریکه مهم ومشهور به کشور المان واز آنجا به تمام اروپا صادر میگردید وقسمت اعظم مایحتیاج داخی را نیز مرفوع میساخت .
گفته میتوان که در کار این دستگاه از کاشت پنبه وجمع آوری پخته گرفته؛ تا استخراج ذغال سنگ ، تهیه رنگ ها ، مواد کیمیاوی ، تولید برق ، اکمال پرزه جات ، روغنیات، تخنیک و ترانسپورت ،تعمیرات و ساختمان ، تنظیم و اداره ،اعاشه پرسونل امورصحی ،مکتب وشیر خوار گاه باغ ها وحفظ ومراقبت تنظیم نیروی کارتولیدی و نیروهای مولده ، در مجموع کارتهیه وتدارک از منابع داخلی گرفته؛ تا از خارج کشور وتبدیل آن به مواد پخته همچنان عرضه و فروش کالا در داخل وخارج ازکشور ودر بازار آزاد جهانی ، در مجموع از پر سونل خدماتی وتدارکاتی گرفته تا تولیدی وفروشنده گی قریب به دوصد هزارنفر مستقیم وغیر مستقیم در کار فابریکه اشتغال داشتند که قرارمحاسبه اعضای خانواده ازهرکدام پرسونل ، جمعآ معشیت بالغ بر یک میلیون نفر به دستگاه نساجی گلبهار بسته گی داشت.
موازی به فعالیت دستگاه و چرخ تولید آن دستگاه پرنفوس، چرخش خواسته های صنفی کارگران نیزبحرکت می افتاد . در سالهای ۱۳۴۵ خورشیدی و از آن به بعد جنبش کار گری از اعتصاب و میتنگ گرفته تا مظاهرات خیابانی موج به موج گسترش می یافت .حال وهوای گلبهار، رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته بود .اینجانب که دراین سالها دانش آموز دارالمعلمین کابل بودم در جمع دیگر دانش آموزان آمده از اطراف واکناف کشور در جستجوی راه ها و وسایل ، ترقی و تغیراتی بودیم که نجات مردم افغانستان را میسر میساخت. روی این دلیل روز های آخرهفته خود را به گلبهار رسانده با عبدالقدوس کار گر وهمراهان وهمکاران نزدیکش میرعلم کارگر ، حمید کارگر ، نجم الدین کارگر ،شفیع کارگر تبادل نظر نموده وبه بررسی مسایل میپرداختیم .
قدوس کارگر بمثابه پیشتاز صنف کارگران وفعال جنبش کار گری نساجی گلبهار را رهبری میکرد . که در پیشبرد کار خلاقانه جنبش دموکراتیک کارگران ، همکاری برادر بزرگش زنده یاد عبدالهادی کریم عضو کنگره موسس جریان دموکراتیک خلق افغانستان را با خود داشت . مزید بر آن سفر های کاری محترم دستگیر پنجشیری در آن سالها اتکای بزرگی برای سمت وسو دادن جنبش کارگری در آن زمان بود .
عبدالقدوس کارگردر سال ۱۳۱۰خورشیدی دریک خانواده معزز ومحترم در قریه شست مرکز ولسوالی رخه پنجشیر بدنیا آمد پدرش حاجی محمد کریم خان شخص معزز ومحترم ، وکیل دوره هفتم شورای ملی از اعتبار ومحبوبیت خوبی در میان مردم بر خوردار بود . زنده یاد قدوس کارگر پس از فرا گیری تعلیمات و آموزش مسلکی با مهارت تخنیکی در سطح کارگر ماهر بحیث سرمیخانیک و آمر دستگاه عظیم رنگ امیزی وظایف بزرگی را بعهده داشت .
قدوس کار گر شخصی زیرک ، دانا ،و دلیر بود خصوصیت بر جسته کارگری وخصلت انقلابی اش آن را از دیگران متمایز میساخت او به مثابه کارگر ماهر در مسایل سیاسی هم مهارت کافی داشت .ودر میان کارگران از محبوبیت خوبی بر خوردار بود هدف اش فقط خدمت به مردم وآبادی وطن اش بود . شخص مومن وپاک نهادی بود او مبارزه سیاسی را به خاطر رهایی کارگران از ستم طبقاتی و استثمار وبه منظور پیروزی کارگران در مبارزات برحق شان را از جمله افتخارات خود میدانست وهمیشه در صف اول کار ومبارزه قرار داشت .این کارگر وطن پرست ، کارگران را به فراگیری سواد علم ودانش سیاسی و مطالعه کتب علمی و آثار مترقی تشویق میکرد .اوبه مثابه سپاهی سر سپرده جنبش ترقی خواهانه کارگری و دوست صدیق روشنفکران و دهقانان وسایر زحمتکشان میهنش بود ودرغم و شادی مردم خود فعالانه سهم میگرفت .قدوس کارگر سخن ران برجسته بود ودر سخنرانی هایش، اشاره به مستبدین چنین میگفت « این بچه گورها حق ما را می خورند باید از حلقوم شان بکشیم » کارگران را به کار ومبارزه ، اتحاد وهمبسته گی دعوت میکرد .
در ماه سنبله ۱۳۴۶ خورشیدی در ایستگاه ملی بس ده افغانان منتظر ملی بس بودم ، نا گهان دستی به شانه ام گذاشته شد تا متوجه شدم سیمای بشاش کارگر در نظرم افتاد وپیش از سلام وعلیک واحوال پرسی با احساسات خروشنده وبا لهجه تند وتیز کارگری گفت «این بچه گورهای بالا نشین ومفتخوار » اشاره به وزیر معادن دولت وقت میخواهند که مرا تطمیع کنند و نمیدانند که رشوت در قاموس زنده گی ما نیست .او علاوه کرد که برای من در ازا دست کشیدن از مظاهره و مبارزه ، پول نقد و موتر و ترفیع وعده دادند که با جدیت همه آن را رد و محکوم کردم . او گفت اهداف شریفانه ام بالا ترین ثروت و دارایی من است .کارگرعلاوه کرد که اگر جانم در خطر باشد با آن معامله نخواهم کرد .زیرا این مسوولیت ، امانت کارگران است که به من سپرده اند .
درست در سال ۱۳۴۷خورشیدی آن زمانی که کمیته ولایتی کاپیسای جریان دموکراتیک خلق افغانستان منحیث کمیته سرپرست ونو تشکیل تازه به کار آغاز کرده بود اینجانب نگارنده که مسوولیت کمیته ولایتی کاپیسا را بعهده داشتم ، مرکز آن موقتا در حومه گلبهاردر منزل زنده یاد محمد حیدر، رنگین ( بابک ) پسر مرحوم حاجی محمد عمر عمک « امک» قرار داشت مرحوم حاجی محمد عمر شخص معزز وآزاده یی بود در آن زمان پسران و برادر زاده هایش همه روشنفکر وطنپرست و حزبی بودند .روح زنده یاد حیدرجان بابک شاد ،خاطراتش گرامی و نامش جاودان ، نزدیکی مقر کمیته ولایتی ، زمینه های خوبی برای همکاری با کمیته کارگری نساجی گلبهار را فراهم میساخت . همچنان جنبش کارگری گلبهار از پشتیبانی بی دریغ دهقانان ولسوالی کوهستان وکارگران فابریکات جبل السراج بر خوردار بود که از جانب رهبری حزبی از سوی مرکز وهم از طرف کمیته ولایتی کاپیسا در تهیه شعار ها و ترتیب و تنظیم سخنرانی ها و مسایل مربوط به جنبش کارگری همکاری همه جانبه صورت میگرفت .
در مسیر مبارزات مشترک بود که روند شتابنده جنبش کارگری فراگیر وگسترده تر میشد. در سال ۱۳۴۷ خورشیدی کارگران نساجی گلبهار به همراهی کار گران سمنت و دستگاه برق و نساجی جبل السراج و تعداد زیادی از طلاب معارف وحتا عده ای از دهاقین منطقه در باغ عمومی گلبهار دست به اعتصاب عمومی زدند که بامیتنگ ها و مظاهره خیابانی همراه بود .آنان در میتنگ های کارگری همبسته گی خویش را با کارگران نفت وگاز شبر غان ومارش ظفرنمون کارگران سمت شمال کشور اعلام کردند؛ که این آماده گی ها پشت حاکمان وقت را به لرزه در آورده بود .عمال حکومت برغم کوشش ها برای متفرق ساختن کارگران ومنصرف ساختن ایشان از مبارزه وحق خواهی نتوانسته بود که در صفوف فشرده واتحاد محکم وعزم آهنین کارگران خلل وارد کنند و از روی ناگزیری صدراعظم وقت با پسر ارشد شاه وچند تا وکیل و سناتور به نزد کارگران آمده تا آنها را کم ازکم از دوام اعتصاب منصرف سازند که آنهم در برابرخواست های صنفی و سوالات خروشنده کارگران بی پاسخ مانده و بالعکس در سخنرانی با حرارت و آتشین قدوس کارگر پاسخ خود را در یافتند وبا هراس از همبسته گی کارگران نساجی گلبهار وجبل السراج با مارش عمومی کارگران سمت شمال کشورکه تا پلخمری رسیده بودند نا امیدانه صحنه را ترک کردند .سرانجام دریک شب ظلمانی، ژاندرمری وقت قدوس کارگر را به زندان افگند ولی زندان نی تنها روحیات این کارگر جوان را تضعیف نکرد بلکه با عزم آهنین راه خود را با استواری وایمان داری به پیش گرفت هیچ لغزش وسازش وکرنش را به دل راه نداد و با گام استوار به پیش رفت . قدوس کار گر شخص مردم دار وطن دوست بود ودرمیان مردمش از محبوبیت زیادی برخوردار بود .
درسال ۱۳۴۸ خورشیدی زمانی که کمپاین انتخاباتی کاندیدان جریان دموکراتیک خلق افغانستان به مجلس شورای ملی، راه اندازی میشد ،کاندیدای حزبی به پارلمان وقت در ولسوالی پنجشیر زنده یاد عبدالهادی کریم ، در ولسوالی نجراب محمد ظاهر آشوب و در ولسوالی محمود راقی عبدالقاسم صافی معرفی گردیده بود که بر بنیاد آن کمیته ولایتی موظف به پشتیبانی کاندیدای جریان دموکراتیک خلق افغانستان در پیشآپیش کمپاین انتخاباتی قرارداشت . اینجانب که علاوه بر مسوولیت رهبری کمیته حزبی ولایتی کاپیسا ، وظیفه معلمی را در لیسه خارجدره نجراب نیز به عهده داشتم و در ماه سنبله همین سال از طرف مقامات معارف ولایت کاپیسا به جرم فعالیت های انتخاباتی ، از ولسوالی نجراب به وظیفه معلمی در لیسه رخه پنجشیرتبدیل شدم ، در آنجا دیدم که مردم اهالی ، طلاب معارف ، کسبه کاران واهالی شریف پنجشیر ، قدوس کارگر را مورد ستایش قرار داده ونام نیکویش بر سر زبانها بود. واما در پایان زنده گی، شاد روان عبدالقدوس کارگر بتاریخ ۱۸ سرطان ۱۳۸۹به عمر ۷۹ سالگی در خیر خانه مینه کابل داعی اجل را لبیک گفت .کار ومبارزه از میراث بزرگ زنده یاد کارگر است که همچون خاطرات فراموش ناشدنی از وی به جا مانده است . شاد روان عبدالقدوس کارگرتمام عمر پربارش را وقف مبارزه در راه نجات کارگران و زحمتکشان نموده و در برابر فشار زنده گی تسلیم ناپذیر و درقلب مستضعفان ومستمندان جای داشته و در تمام دوران کار کرده گی اش در مرکز ودر ولایات از نام نیک بر خوردار بود و در عرصه کار و تولید نیز نام پیشتازی را از آن خود کرده بود. به حق گفته میتوان که ایثارگری ، ترقی خواهی ،آزاده گی وعدالت خواهی نام نیکو ومبارزه داد خواهانه اش ثمره پربهای ه آن مرد شریف است که او را حیات جاودانه میبخشد .
روحش شاد و یادش گرامی!
زنده باد کارگران !
فرخنده باد روز جهانی کارگر!
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ـ ۰۱۰۵