جامعه افغانستان کنونی در آبستن

گذار اجتماعی و فکری

ع. بصیر دهزاد

کارشناس مسایل حقوقی و رییس شورای کشوری هالند حزب مردم افغانستان

 در دوران خونین بیش از سی و پنج سال جنگ تا به امروز که فکتور های داخلی و فکتورهای سیاست خارجی ( منطقوی و بین المللی) عوامل اصلی جنگ و بی ثباتی  در کشور ما بوده ، ما در  دوره های مختلفه و تحت نام ها و شعار های معین جنگ را همراهی نموده ایم. زمانی که یک گروه معین سیاسی در حالت اپوزیسیونی و جنگی بر ضد حاکمیت دولتی قرار داشت ، همان  کشورهای عامل جنگ اعلان ناشده را دوستان «  با القاب گوناگون و افتخاری » تلقی نموده تمام محرمیات منجمله محرمیات مهم دولتی را با دستگاه های استخباراتی شان شریک میساختند، ولی در حالات سیاسی که خود در حاکمیت سیاسی قرار گرفتند، همان نیروهای خارجی را عامل جنگ ، تمویل کننده و ارسال کننده سلاح و مهمات برای اپوزیسیون خوانده و دستگاه های استخبارتی شان را عامل یا محور شرارت دانستند. ولی جنگ در تمام ابعاد آن همان جنگ نا اعلان شده است که در ادامه و نتیجه آن چندین رژیم تعویض و تبدیل شدند و قربانی اصلی ملت شد. هر دستگاه سیاسی و رهبران گذشته محکوم شدند و یا با اتهام کفر و الحاد بدنام ساخته شدند؛ و تا آخرین حد تلاش شد تا روشنفکران ترقی خواه در ذهنیت های خوشباور کوبیده شوند.

در این دوره های مختلفه مردم افغانستان سیاست ها و ساختارهای مختلف سیاسی و پالیسی های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی شان را به آزمایش گرفتند. در عرصه سیاست خارجی و حضور و اثر گزاری قدرت های سیاسی – نظامی اعم در سطح همسایه ها و هم در سطح منطقه و جهانی  برای مردمان مظلوم و بیشترین آسیب دیده ما به مانند یک مدرسه  زنده گی تجارب بزرگ را بدست داد و درس ها و آموزه ها و نتیجه گیری های جدید را بحیث یافته های مستدل و منطقی عرضه نمود.

در یک جمله : بیش از سی وپنج سال گذشته تاریخ  خونین یک سوم یک قرن در کشور ماست .

 اکنون که ملت افغانستان خود را با تجارب و نتیجه گیری ها از جنگ وعوامل جنگ در وضع جدید، تحرک جدید ، انکشاف جدید و انتخاب جدید قرار میدهد ؛ و روان اجتماعی با تحرک خود جوش اجتماعی دارد آبستن شکل گیری یک مسیر نو در راستای انکشاف فکری و اجتماعی  قرارمیگیرد،  خود بیان اعمار سد های آهنین در برابر سیاست های «  وابسته به غیر» نیز میباشد.

 حوادث خونین و قربانی شدن مردم بی گناه در حملات انتحاری ، انفجاز مین های کنار جاده ها، اختطاف ها و قتل های بدون کدام دلیل و الزام ، تحت نام کفر و الحاد عوامل اند که خط فاصل را عملاٌ و واضحاٌ  بین حق، عدالت، آزادی مشروعیت، روشنگری و ترقی خواهی از جانب و عوامل تاریکی، جهل ، عقب گرایی « بی مانند » ، ارعاب و خونریزی ، جرایم ناشی از بنیادگرایی مذهبی ، ولگردی در وجود وجدان های مرده ، به وجود آورده است. اولین حرف و پیام  رسا ملت آسیب دیده  ،اعم از  لب، زبان ، قلب انسانهای وطن وهم از  سنگ، چوب و خاک آن ، صدای نجات یعنی   ختم جنگ ، برگشت به صلح ، ثبات  و اتحاد و وفاق هموطنی   طنین انداز است.

اکثریت مردم و ملت افغانستان که خود بخش از تاریخ معاصر و خونین یک سوم قرن را در سینه دارند و در حقیقت تاریخ زنده هستند، اکنون به توانایی و پخته گی فکری دست یافته اند تا حلقات سیاسی داخلی ، منافع کشورهای مختلفه از همسایه گان و منطقه گرفته ؛ تا دور دست ها  را در یک میزان منطقی و عادلانه متمایز سازند. این انسان جامعه ما میتواند عملکرد هر کدام و اثرات آنان را در ایجاد پروسه های مغلق  و سر درگم، عملیه های کرنشی سازمان یافته و ناممکن ساختن تغیرات و ممکنات که در مقطع های زمانی معین که میتوانستند عملی گردند، را درک نموده اند.

در یک جمله : « افغانستان به مانند کشورهای شرق میانه که در آتش جنگ میسوزند، نباید به صلح ، ثبات سیاسی و انکشاف مستقلانه دست یابد.»

یک نسل که در دوره جنگ سی و پنج ساله یا تهاجم کرد؛  و یا دفاع کرد، یا سوختاند و یا خود سوخت، یا خون دیگران را ریخت و یا خون خود وعزیزان اش ریختانده شد، یا با غرور و افتخار که خودش بدان استوار بود و با هدف جنگ و مبارزه نمود ویا با وجدان های مرده تنها بخاطر«  پول و دزدی و فساد» عامل جنگ شد و خود را حفظ و بیچاره گان را به جنگ وادار میکردند ، دارند اکنون به یک نسل سالخورده تبدیل میشوند که جز داستان سر گذشت چیزی بیشر را به نسل سازنده و بالنده جوان کنونی  و آینده گان داده نخواهند توانست. یکی با غرور و با افتخار و وجدان ها و طینت پاک به نسل بالنده کنونی و آینده می نگرد و پیام صداقت عدالت و وطنپرستی میدهد  و دیگری جز  وجدان های خفته و مرده افتخار و غروری برای بالنده گان ندارند. شعار های زور زرشان به ماٌیوسیت ها تبدیل شده ، عملاٌ خود را در حاشیه و دردنیای پر از سرگردانی روانی شب و روز زنده گی با درد وجدانی را سپری میکنند.

ارزش های بزرگ که باید بدان معتقد بود،  آن  ارزش های اند که هیچ گاهی در قلب های پرتحرک  نمی میرند و آن بخاطر انسان و انسانیت، مردم و ملت ، ایجاد  جهش های جدید و نیروی شکل دهنده و سمت دهنده تغیر و تحول اجتماعی است که آنرا سد و توقفی نیست. واقعات و حوادث در مقاطع متخلف زمانی جهش های جدید را بشکل خود جوش و هنوز غیرسازمان یافته متبارز میسازد.  این جهش ها و تحرکات ناشی از  روان آماده برای تغیرات جدید اند که  از حالت «  شبه گونه » به موج های پرخروش و مژده و پیامده متبارز و  پدیدارمیگردند. این جهش های فکری در نطفه و ماهیت زمانی خود  هوشدار برای پدیده های تکراری ، فرسایشی است که دیگر « غیر قابل باور»  برای جامعه اند، میباشد.

با درنظر داشت مطالب فوق از نظر نویسنده میتوانند  چند سوال و یا انگیزه طرح مباحث و تبادل نظر و تعمق فکری زیر مطرح گردند که :

جهش های خود جوش به کدام مسیر در روندهای اجتماعی خود را انکشاف خواهند داد؟

با تبارز کدام پدیده ها ی تحریک کننده تغیر ، پذیرش تغیر  و حرکت ها  خود جوش میتوان سیر

شکل گیری های و تحرکات سازمان یافته را تشخیص و راه های برون رفت را قابل پیشبینی ساخت؟

 با کدام شعار های ممکن و عملی  ، ترقی ، تحول و روشنگری را با در نظر داشت شرایط جامعه و موجودیت پدیده های واقعاٌ موجود جامعه افغانی ما میتوان معین نمود؟

آبستن و یا شکل گیری جهش های خود جوش که خود پاسخ و عکس العمل در برابر پدیده های فرسایشی و  د یگر ناکارآمد اند، چگونه سمت یابی خواهند یافت؟

تشکل و تبلور این تحریک ها و جهش های خودجوش و هنوزغیر سازمان یافته کدام اثر گذاری ها را  میتوانند در سیستم سیاسی و اجتماعی و بلاخره سمت یابی اجتماعی – سیاسی جامعه افغانی ما  داشته باشند ، یعنی بطرف آگاهی، روشنگری وبلاخره  در وجود نهاد های سیاسی و اجتماعی  به همت نیروهای  جدید ، جوان و جدی؟

کدام مسوولیت ها و وسعت نظرها میتواند انکشاف جامعه افغانی ما را نه تنها قابل پیشبینی سازد بلکه راه بردهای دقیقاٌ سنجیده شده را در شاهراه ترقی، اتحاد و وفاق ملی عرضه نماید؟

آیا ما برای تغیرات به نسخه ها و الگوها و باخره ایدیولوژی ها نیاز داریم و یا  خواست ها و نیاز های جامعه را در عمق خود جامعه تشخیص دهیم و بر بنیاد آن شعار های منطقی و با درنظرداشت خصوصیات اجتماعی جامعه افغانی و روان موجود اجتماعی را  برون کشیده راه های ترقی اجتماعی را  مشخص ، ممکن و هموار سازیم؟

نتیجه گیریهای ما از کمک های « جامعه بین المللی » بخاطر صلح، ثبات و امنیت ملی و بین المللی چه است و چه باید میبود. آیا میتوان با « کمک » های که در طول سالهای اخیر تحت نام بازسازی صورت گرفته ، تکیه و اعتماد نمود؟

ترقی خواهی و روشنگری را از کدام ابعاد و زاویه ها میتوان به ارزیانی گرفت؟

معادله  و مفهوم  سیاسی و اجتماعی چپ ، راست ، میانه ، لیبرال  محافظه کار ، تاریک اندیش عقب گرا و تعاملات اجتماعی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی را از کدام زوایای سیاسی دید و تعین و مشخص ساخت؟

آیا ایده های چپ « با مشخصه افغانی : میتواند با معتقدات دینی و مذهبی و سنن و عنعنات پسندیده در تقابل قرار گیرند؟

نویسنده با علاقمندی و در حدود صلاحیت  قلمی  خویش  تلاش خواهد نمود تا در این نوشته موضوعات بالا را به بررسی و مکث گیرد. قابل تذکر میدانم که مسایل افغانستان در سی و پنج سال جنگ های خونین که میدان رقابت ها و پیشبرد اهداف دیگران بوده است، مسایل و حوادث آن قدر مغلق و پیچیده بوده اند که بدون شک داستان های جنگ های مخفی « ماموریت مخفی 007 »  داستان یک شب از هزاران شب سیه است که افغانستان با آن دست و گریبان بوده و از آن آسیب و غم دیده است. بدین لحاظ نویسنده امیدوار است تا بززگان اهل قلم درتبارز نظر ها ، نقد و توضیحات محتوای این سلسله مقالات را غنی ساخته تا همه  با ادای یک مسوولیت وطنی و تاریخی خدمتی را برای نسل فعال ، متفکر و بالنده کنونی عرضه کرده بتوانیم. 

چرا ما در شرایط بغرنج  و خطیر کنونی به چنین ارزیابی ها و تبارز ایده ها و ارایه الترناتیف های عملی و ممکن ضرورت داریم؟  نویسنده بدین عقیده است  که در سیاست و بخصوص در سطح سیاست های بزرگ دولت ، سازمان های سیاسی مانند  احزاب سیاسی و موسسات سیاسی مربوط به دولت ، نهاد های اجتماعی مانند نهاد های مستقل حقوق بشری و جامعه مدنی در مورد ضرورتاٌ به شیوه جدید  باید خود و هویت خود را در معرض قضاوت مردم قرار دهند . این نهاد ها که در مجموع اجزای مرکب المجموع سیستم سیاسی را تشکیل میدهند، هر کدام نظر به جایگاه ، یا رسمی و یا مستقلانه شان،  در سیستم میتوانند اثربخش باشند ، در صورتیکه موجدیت و هویت شان عاری از تقلب، فریب و معامله و همچنان عاری از خدمت به بیگانه باشند.

من میخواهم قبل از اینکه به نکات نظر و ارزیابی های خود مرتبط به سوالات بالا بپردازم میخواهم با ارایه از حوادث مشهود و معلوم در زیر اشاره دهم ، بدلیل آینکه باید قبل از بررسی یک اساس و پایه برای ارزیابی و نتیجه گیری وجود داشته باشد و آن اتکا بر فاکت است. اتکا بر فاکت در این مقاله باید یک ممیزه متبارز و قابل تفاوت باشد نسبت بر نبشته های که تحت احساسات ، عقده مندی های ناشی از قطب بندی های سیاسی و اجتماعی، تنظیمی و حزبی، زبانی و اتنیکی و تعلقیت های سیاسی با حاکمیت های سیاسی مختلف در سی و پنج سال گذشته، نوشته میشوند. به مفهوم دیگر نویسنده از توصیف ها و بدگویی های مبالغه آمیز و بدون فاکت خود و ایده های خود را دراین مقاله به مانند گذشته رها و مصوون نگه خواهد داشت:

- ما در سالهای پیشین علناٌ دیدیم و شنیدیم که روان حاکم در میان سیاسیون  و دولتمداران ما  روان عدم پذیرش و تن دادن و اعتراف بر اشتباه خود است. همه خود را براات دادند و دیگران را سراپا تقصیر دانستند.

- تعداد از اعضای پارلمان ناقضین حق و وسیله نقض و سلب حقوق مردمان شده اند، عضب زمین های عامه در دستور روز شان قرار دارد ، ولی به ساده گی و پررویی دیگران را متهم ساختند و حتی به تحصن  و چادر زدن ها در مکان های عام دست زدند.

- یک خانم که وکیل پارلمان از فاریاب است، در « روند انتخابات آزاد و عاری از تقلب! » زن دیگر را به سیلی میزند. وکیل دیگر که یک زن و نماینده ولایت هرات است، در تلویزیون با سر بلند والی ولایت را بعد از دشنام جانانه میگوید: » پدرت جراات ندارد که تانک تیل مرا  از جا بیجا سازد، زمین های کنار سرک از پدرپدر مال ما  بوده ، زور پدرت هم به مه نمیرسد که... » این است نقش تعداد از وکلای ملت که بنام حق مردم و دفاع از حقوق مردم ، به سلب و نقض حق میپردازند.

- درسال گذشته  افغانستان مسخره ترین انتخابات را که درتاریخ انتخابات قرن گذشته بی مانند بود از سر گذشتاند. آرزو های و شجاعت و تصمیم پذیری مردم که سر را در دست گرفته به سوی صندوق های رای رفتند، به اهانت و تمسخر گرفته شد. سبکسران بدون شرم و با تمام امکانات رسمی دولتی از دهلیز وی- آی- پی اسناد تقلب خود را در خارج کشور میبرد تا فاش نگردد و دو روز بعد میگوید که برای تداوی « دو روزه » به .... رفته بودم. تیم های بدماش در محلات انتخاباتی قریب پا به سرحد آدم خوری گذاشته بودند و لی حمایت هم میشدند. در گروپ های نظارت بر انتخابات تعداد قابل ملاحظه از بدماشان ولگرد به یک وظیفه بزرگ گماشته شده بودند.

- در پی صحبت های تحریک آمیز و غیر مس.ولانه ، ملای مسجد وزیر اکبر خان ، معین وزارت اطلاعات و فرهنگ و یک سناتور پارلمان در قضیه قتل وحشتناک و دهشت آفرین بانو جوان فرخنده ، سه نماینده در پارلمان افغانستان آقایان عبد الاحد درانی نماینده وردک، کرام الدین رضا زاده نماینده غور و انجنیر حلیم قرار نماینده لغمان باز هم مساله احتمال سوزاندن قران کریم را در جلسه کمیسیون پارلمانی بالا کشیدند. آنان به عوض اینکه مساله یک قتل بدون محاکمه و آنهم با وحشیانه ترین شیوه که در انسانیت و وجدان انسانی نمی گنجد، را بحیث نماینده ملت مطرح نمایند، میخواهند وحشت و دهشت را با رنگ دین و مذهب موجه جلوه دهند. چنین برآمد ها و اخذ موضع علناٌ در کشور بیان و تداعی همان پدیده جهل تاریکی در برابر علم و روشنی و روشنگری، عدالت انسانی را تکرار میکند که افغانستان از یک قرن بدین طرف ، از آن ملای لنگ دیروز تا اسلاف امروزی شان دست و گریبان اند 

- تعداد معین تحت نام اسلام  نه تنها بر یک خون ناحق دخت جوان فرخنده خاک میپاشید بلکه صدای رسا و تحرک خود جوش مردم را در برابر قتل نا حق و تحقق عدالت یک  دین ستیزی میدانند . همچنان از تعویذ نویسان و جادوگران ( راه و رسم قدیمی یهودان ) و فالبین ها هم غیر مستقیم دفاع نموده  یک حرکت کاملاٌ مشروع را  توهین به مقدسات اسلامی و دین ستیزی تعریف و تبلیغ  میکنند.

- تعداد نشریه های که خود را علم بردار آزادی و حقوق بشر و مستقل و غیر سیاسی میدانند در اتهام رقیب های سیاسی شان هتک حرمت میکنند ، تنور نفاق و شقاق را در میان جنبش روشنفکری و تحول پسند گرم نگه میدارند. به مهارت سیاسی و دادن نام ها و القاب اهانت آمیز به اهانت و در ذهنیت زدن نا مشروع  رقبای سیاسی گذشته شان می پردازند و ادامه میدهند. آنان و گرداننده گان عقب پرده این نشریه ها بالای تمویل از کانال های غیرمشروع از منابع رسمی دولتی کشورهای خارجی روپوش « دموکراسی ، استقلالیت و آزادی بیان »  میگذارند.

- یک ملای مسجد به عوض وصیت های اخلاقی ، خیراندیشی ، اخوت و حرام دانستن قتل بدون موجب و بر بنیاد احکام کتاب الهی و احادیث نبوی، داستان نوشیدن بول توسط یک مسلمان را ... و داستان لواطت یک پیرمرد را در زمان قدیم به نماز گزاران قصه میکند.

- ملای دیگر جوانان را که در برنامه های مویسقی و آواز سهم میگیرند، با چند دشنام « خران » خطاب میکند. و ملای دیگر عملاٌ فتوای قتل و کشتن میدهد و از خلافت اسلامی « داعش » بشارت میدهد.

- مجتمع تحت نام شورای  علمای اسلامی افغانستان که خود را تا سطح فتوا دهی صاحب صلاحیت میدانند ، در قتل فرخنده ، قتل سردار و خانواده اش ، بی ناموسی چند ملای مسجد با دخترهای دوساله گرفته تا ده  ساله ، و ده ها تجاوز و جنایت توسط طالبان و چند ملای مسجد سکوت میکنند و لب از لب شور نمیدهد ولی به ساده گی  اتهام کفر و الحاد و حکم تکفیر میکنند.

در سطح منطقه و جهان :

- کشور های مانند سوریه، عراق ، افغانستان، لیبیا و یمن به خطر ناک ترین مراکز تهدید محو و مرگ انسانیت مبدل شده اند. با سرنگون کردن رژیم ها و قتل رهبران دولتی  که سازگار با غرب منجمله ایالات متحده آمریکا  و انگلستان نبودند، اکنون به خطرناک ترین مناطق تهدید امنیت،  از افغانستان تا به شرق میانه و شمال آفریقا تبدیل شده اند؛ ولی تشویش این غربی از  داعش و  تروریزم ما مسلمانان صادق کمتر است. آنان دولت های عراق و لیبیا را میتوانند در یکروز سقوط دهند ولی جنگ با داعش را مشکل طولانی میدانند. داعش قوی و قویتر میشود و اسراییل مصوون تر. بیشتر از ۲۴ هزار جنگ جوی ماهر با تعلیمات کوماندویی از کشورهای دیگر ، منجمله نزدیک به پنج هزار  از اروپای غرب شامل نیروهای  جنگی داعش در سوریه و عراق اند.

- داعش با تنها ۸ ملیارد دالر پول نقد دارای منابع بزرگ و مشکوک پولی است. آنان به جز از فروش نفت اکنون آثار تاریخی که  از تمدن بزرگ تارخ تکامل جامعه انسانی در این سرزمین ها اند ، به غرب انتقال میدهند و به فروش میرسانند که منبع قابل قابل حساب مالی برای داعش است.

- تعدادی از دستگاه های استخباراتی غربی بیشترین بودجه سالانه خویش را برای کسب معلومات و کنترول نیروهای چپ در کشور های شان احتصاص داده اند تا در مبارزه با بنیاد گرایی اسلامی و تروریزم.

- شایعه کمک های مالی رژیم ایتالیا برای داعش چندی قبل خبر گرم روز بود ولی دفعتاٌ آب بالای آن ریخته شد.

- حوادث اخیر در یمن تحریک جدید بر یک جنگ وسیع و خطرناک بین مسلمانان شیعه و سنی است. ده کشور که همیشه در موضع معامله با منافع امریکا و دیگر کشور های غربی بوده اند ، اکنون در ادامه جنگ های هوایی و زمینی در یمن متحد شده اند. به عبارت دیگر تجاوز به قلمرو کشور های دارای استقلال و از بین برده رژیم های سیاسی با زور نظامی  محتوای قوانین بین المللی را مسخره گونه زیر سوال قرار میدهد.

- در کشور های که پای کمک های « بشری » و نظامی و براندازی رژیم های سیاسی توسط غرب و ناتو داخل بوده، بی ثباتی، فساد گسترده، شکل گیری مافیای مواد مخدرو مافیای قدرت، تقلب های انتخاباتی ، بربادی بنیاد های اقتصاد مادر را در قبال داشته است. مثال: علی عبدالله صالح رییس جمهور پیشین یمن که با همکاری و پشتیبانی مستقیم نظامی غرب و ناتو رژیم یمن شمالی را سرنگون نمود و در اریکه قدرت یمن واحد قرار گرفت، اکنون متهم به فساد مالی و چپاول ۵۳ میلیارد دالر از دارایی کشور میباشد.

- پاکستان به همان خصوصیت همیشه گی اش در برابر اخذ موقف مشترک با دولت افغانستان برضد طالبان و تروریسم از یک جهت و از جهت دیگر بر همکاری در پروسه صلح با طالبان قسم و تعهد خود را شکست و اکنون داعشی ها با مصوونیت تمام از قلمرو پاکستان داخل افغانستان میگردند.

- احزاب و سازمانهای سیاسی در افغانستان که بیشترین شان خود را ترقیخواه میپندارند، درپیوند و نزدیکی با هم به جز از نیمه راه نتوانستند گامی به پیش گزارند. تعداد از آنان تمام وقت و انرژی خویش را  به وحدت ها و ایتلاف های وقف میکنند که همه فقط در قدمه « کی در رهبری باشد » به جاده یخبندان گیر می ماند و خود درهمان یخ جامد میشوند.

- سنت اعتراف و پذیرش اشتباه ( که بعضاٌ جبران ناپذیر اند) در حالیکه یک شجاعت و صداقت در سیاست است، در میان سیاسیون کهنه کار ما مروج نشده و تعداد از آن واهمه دارند. آنان در هر مقطع زمانی به عین اشتباه مرتکب میشوند که بار ها تکرار گردیده و سازمان های سیاسی مربوط شان را به معادله جذری مواجه ساخته اند. برای آنان مشکل به نظر میرسد که یک لحظه به خود نه بلکه به جو و شرایط نوین سیاسی- اجتماعی جدید بیاندیشند و توانایی خویش را در ارزیابی های جدید بکار گیرند. متاسفانه تعداد از این سیاسیون و سازمانهای مربوط شان که بر آن هنوز نفوذ دارند، نمیتوانند پروسه ها و واقعیات و حوادث پیشبین باشند بلکه در عقب  فاکت ها و جریانات  سریع جامعه در حرکت اند.

پس کدام راه های برون رفت را میتوان در شرایط کنونی پیشبینی و مطرح نمود؟

( ادامه دارد )

  بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۴ـ ۰۵۰۴