چند درسی از رخدادهای هفته گذشته
دکتراسد محسن زاده ، مدیر مسوول تارنمای بامداد
در رخداد درد بار ، نفرت انگیز و ننگین ۲۸ حوت ۱۳۹۳ خورشیدی در پایتخت کشور و در برابر دیده گان جماعت بی تفاوت و تماشاگر و پاسداران قانون ؛ دوشیزه جوانی را با بی رحمی بی مانند مورد لت و کوب گروهی قرار داده و پسانتر پیکر به خون آغوشته اش را با نعره شادی و تکبیر به آتش کشیدند. کسانی موتر آورند و بر پیکر دوشیزه تنها و بی دفاع گذشتاند ، دیگران سنگ و خشت چیدند و با خاموش کردن وجدان و کشتن انسانیت در خود باشور و اشتیاق بی مانند برفرق این تنهای بی دفاع کوفتند. بوی خون و موج جنون درهوا بود و این انسان واره های تشنه به خون انسان ، همدیار و هم دین ؛ هنوز مست قدرت وبردن لذت از جنایت بودند و عطش جنون و خونخواری شان پایانی نمی شناخت. انها پیکر بی جان خواهر همشهری و هم کوچه شانرا به آتش کشیدند. در جمع این گروه آتش خوار ، بی رحم و وجدان خفته ؛ کسی پیدا نشد تا به ناله و فریادهای جگرسوز این همدیار جوان برای رهایی از چنگال جنایت کاران گوش بدهد و به دفاع از او برخیزد. این یزیدها بجای آوردن آب برای خاموش ساختن آتش؛ دستمال ها و شال های پراز سیاهی وکثافت شانرا به آتشی که از پیکرخواهری بلند بود؛ انداخته از بوی سوختن جان انسان هیتلروارلذت بردند. درشهر شش میلیونی و در منطقه پراز بیروبارمحشرگونه کسی یافت نشد تا جلو این سبعت و آتش سوزی بی مانند را بگیرد.
این دسته کوردل « فرخنده » را به فتوای تعویذ نویسی یزیدوار شکنجه دادند و با کین توزی و درنده خویی بی مانندی به خیال واهی رفتن به بهشت و افتخار ذکر« غازی » در کنارنام شان به اژدها مرگ سپردند. این حیوان صفتان به فکرآن بودند که بیشتر از این مردم را در خوف ، تسلیم و سرافکنده گی نگهداشته و درپناه جانبداری ارتجاعی ترین و متحجرترین نیروهای اهریمنی داخلی و جهانی ازهرنوع آزادی ، پیشرفت و داد خواهی در کشور مانع شوند.
طایفه وجدان خفته با اطمینان و غرور یزیدی تصاویر و ویدیوهای این جنایت را به امید سرکوب بیشتر آزاداندیشی و ترقی خواهی به نشرسپردند. کسانی از منبر دین و دیگرانی از کرسی دولت صدای تایید بلند کرده؛ این جنایت را ستودند.
برخلاف محاسبات ارتجاع، شهروندان باوجدان ، اگاه و شراقتمند به مقاومت و دفاع از انسانیت و قانونیت برخاسته صدای پرخاش و ناسازگاری شانرا بلند ؛ و خواستار پیگرد و اشد مجارات برای همه آنهایی شدند که به گونه ای دراین جنایت سهم داشته و یا از آن جانبداری کردند. این مقاومت و ایستاده گی که از شبکه های اجتماعی و رسانه های مجازی آغاز شد ، هر لحظه و ساعت پهنه آن گسترده تر، اشکال و ابزار مقاومت و ایستاده گی متنوعی ترگردید.
این کنش های مردمی: گردهمایی در قتلگاه فرخنده ، درخت نشانی در محل آتش سوزی پیکر وی ، نامگذاری خیابان اندرابی به نام « فرخنده » ، صدور پیام های اعتراضیه ، موضعگیری علنی در برابر قاتلین و مرتجعین حامی شان ، راه پیمایی ها در شهرکابل و ولایات کشور، افشای چهره های منحوس تبهکارانی که با سو بهره از دین به فریب مردم و خاموش ساختن مقاومت مردم میکوشند ، ساختن آهنگ های عاطفی در ستایش و قدر از فرخنده ، سرودن اشعار، پیریزی پلاکارت ، تابلو ها و تصاویر هنری ، شرکت در گفت و گوهای رسانه ایی ، همدردی با خانواده قربانی ، نامگذاری نمادین نوزادان بنام « فرخنده » و صد ها کنش دیگر را در برگرفت.البته این جنبش درخارج از کشور و در بیشترین شهرهای جهان که در آن همدیاران فرخنده زنده گی دارند به گونه بی مانندی ادامه پیدا نمود.
بادرنظرداشت حاکمیت ارتجاع در پارلمان ، نهاد های قانون گذاری ، بخشی ازارگان های امنیتی و رسانه ای کشورهمین « اپوزیسیون بیرون از پارلمان » نوع شایسته ای از مقاومت و ایستاده گی برای رویارویی و پایان بخشیدن به حاکمیت بنیادگرایی و خطرات ناشی از گرفتن جان و مال مردم و ادامه وضع موجود میباشد. فعالیت افشاگرانه نیروهای ملی ، مترقی و آزدیخواه در میان توده های مردم، ارتجاع سخت جان و مکار را در افکار عمومی به محاکمه کشیده و باعث تکانه های تازه بر جنبش های اجتماعی درکشور شد. این « اپوزیسیون بیرون از پارلمان » به رغم تلاش نیروهای مرتجع ، عقبگرا و تاریک اندیش برای پراگندن ، ناامید ساختن و تسلیمی مردم به فرمان و اقدامات ارتجاع محیل ، نشان داد که مردم و جامعه مدنی کشور باوجود اختلافات زیاد؛ میتوانند بدورخواست های مشترک یعنی : مقابله و رویارویی با ارتجاع ، دفاع از آزادی ، هیومانیزم و حقوق شهروندی ، جلوگیری از خشونت و اقدامات فراقانونی بنام دین و ... جمع شوند.
این حرکت سیاسی نشان دهنده مرحله تازه ای از رویارویی مردم با ارتجاع حاکم مذهبی میباشد؛ که در آن لایه های مختلف مردم از جمله روحانیت ترقی خواه و صلحدوست دوست درکنارمردم و در برابر ارتجاع داعشی و طالبی جا گرفتند. آنها برخلاف ملا امامان و روحانیون مرتجع ، پیرو ای اس ای ، داعش و القاعده که از همان لحظه اول تلاش نمودند تا بنام دفاع از ملاها و اسلام ذهنیت مردم و جامعه را مغشوش و مردم را از مخالفت با عمل جنایت آمیز بازدارند؛ در دفاع از فرخنده و ضدیت با عاملین بربریت قرارگرفتند.
مردم در بیش از ۲۰ سال اخیر و به خصوص در دوره حاکمیت مافیایی کرزی تجربیات زیادی را اندوخته اند که با درنظر داشت سهم و نفوذ همین گروه ها در« حاکمیت پسا کرزی » ؛ درمبارزه برای تحکیم دموکراسی و رشد اجتماعی ـ اقتصادی کشور و دفاع از آزادی و کرامت انسانی باارزش می باشند.
مهمترین این آموزه ها اینست که آینده روند تحولات به سود مردم نه فقط درگرو بده بستان ها در بالا و چشم امید بستن به افراد و گروه های سیاسی در بالا ، بل در گرو سازماندهی و بسیج مردم از پایین نهفته است. مشارکت مردم دراعتراضات دادخواهانه هفته گذشته با وجود ضعیف بودن درجه سازمانی و ناکافی بودن مشارکت مردم ؛ امید های تازه ای را انگیخته است. در پیکار و مقاومت جاری ، دفاع از انسانیت و نکوهش بنیاد گرایی برجسته بوده و در آن برخی از تابوهای حاکم در جامعه درهم شکست:
ـ زنان درسنگ اندازی و آتش سوزی سهم نگرفته و این جنایت چنانکه مدافعان ارتجاعی آن میخواستند چهره مردسالارانه داشت.
ـ زنان تربت آغشته به خون و خاکستر فرخنده را به شانه ها کشیده و به پناه خاک سپردند، که درنوع خود درتاریخ کشور بی مانند بود.
ـ به ملا امامان کین توز که از این جنایت جانبداری کرده بودند ؛ اجازه شرکت در مراسم به خاک سپاری داده نشد.
ـ شبکه های اجتماعی درسازماندهی و بسیج مردم نقش بزرگی را ایفا نمودند.
ـ در رسانه های جمعی مساله مسوولیت و مصوونیت های اجتماعی و دینی ملا امامان و نهادهای بیشمار دینی مورد بحث و گفت و گو قرارگرفته ؛ و از آنها پاسخ های روشن در برابر مسایل مبرم روز چون :
اعتبار صدور فتواها برای گرفتن جان و مال مردم ، موضعگیری و پاسخ شرعی در برابر جنایات روزمره ناشی از کشتارها و جنایات طالبی و داعشی ، چگونه گی برخورد با تجاوزهای بی شمارجنسی در نهاد های دینی ، مساله جادو ، تعویذ و درمانگری از نام دین، نظارت و کنترول از تبلیغات رسانه ای توسط مراجع مسوول و ده ها مورد دیگر طلب شد.
ـ کسانی که درلحظات اول این تراژیدی از جنایتکاران جانبداری کردند ، درزیر فشارمردم این جانبداری شانرا پس گرفته و از این عمل عجولانه شان اظهار ندامت وپشیمانی نمودند.
ـ جنبش و مقاومت مردم که خودجوش و دارای سطح پایین سازماندهی بود ، توانست حد اقل شعارها وخواست های قابل تاییدی در راه بازخواست ، تطبیق عدالت و اقدامات بازدارنده را پیشکش نماید.
جامعه به دلایل های بیشماری هنوز فرصت سازماندهی جنبش را نداشته و دراین میدان درگذشته فرصت های بیشماری را از دست داده است. اندوخته و آموزه های هفته گذشته با آنکه نشانده موقعیت های سریع و درعین حال موقتی میباشد ، نیازجامعه به مبارزه متشکل و سازمان یافته را بیشتر از هر وقت دیگر برجسته میسازد. پراگنده گی بیشترنیروهای دادخواه و هوادار مردم به سود جنبش نبوده ؛ باعث ادامه وضع درد بار موجود میشود. این وضع نشاندهنده بی اعتمادی ، بی علاقه گی ، منفی بافی های گسترده درمیان لایه های مختلف اجتماعیست. تبدیل اکثریت مردم به شهروندان غیرسیاسی ثمره درد بار نظام نیولیبرال و ارتجاعی آمده با امریکا و ارتجاع در بخش های سیاسی و فرهنگی میباشد. بهترین نمونه این غیرسیاسی ساختن مردم شرکت فقط چند ده هزار باشنده شهرکابل دراعتراضات ضد خشونت ، قانون شکنی و ارتجاعی دینی میباشد. درشهرشش میلیونی کابل، بیش از سه میلیون جوان باداشتن سطح نسبی سواد زنده گی دارند؛ ولی درتظاهرات و راهپیمایی های دادخواهانه هفته گذشته کمیت ناچیزی از آنها سهم گرفتند.این واقعیت دردبار زنگ خطر جدی برای جامعه ، نیروهای ترقیخواه و پیشرو کشوراست. سخت دردباراست که به دلیل تاثیرسیاست های ارتجاعی حاکم مردم از اظهارهمبستگی به فرخنده و قربانیان بی شمار سیاست ها و جنایات بنیادگرایی می شرمند و در برابرمسایل مربوط به حیات اجتماعی و جنبش خاموشی و سکوت را برگزیده اند.
وضع نباید به همین حال ادامه پیدا کند. بایست با هوشیاری وکارمسوولانه سیاسی ـ اجتماعی و با استفاده ازهرموقعیتی این وضع را تغیرداد. حقیقت انکارناپذیراست که هنوزساختارها و اهرام های قدرت دردست تاریک اندیشان بوده و دورکردن آنها از حاکمیت توام با مقاومت و دست و پا زدن بی مانندی همراه میباشد؛ برای همین هم است که حرکت به سوی دموکراسی ، عدالت و پیشرفت در افغانستان خونین و پراز درد و قربانی خواهد بود. با به صدا آمد ناقوس عصر« پسا کرزی » زورآزمایی و نمایش قدرت از سوی تنظیم های بنیادگرا رو به فزونی گرفته است. ناگفته نباید گذاشت که این گروه های مافیایی و ارتجاعی که همه اهرام های قدرت سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و رسانه ای را در دست دارند ؛ داوطلبانه حاضر نیستند تا از انحصار قدرت دست کشیده جای شانرا تخلیه و به دیگران بسپرند.
درچنین وضع بایست با هوشیاری ازهر شانسی که برای دگرگونی به سود دموکراسی ، آزادی و رشد اقتصادی ـ اجتماعی دست میدهد، استفاده شود. هرفرصتی ولوهم کوچک ؛ میتواند به درد بسیج نیروهای دادخواه و روشن بین بخورد. بایست از آنها در راه دفاع از حقوق مردم دربرابر تاریک اندیشان و مرتجعان حاکم بهره جست . مساله ایجاد شبکه های سازمانی و رسانه ای برای همکاری های موقت و دوامدار تا ایجاد جبهه وسیعی ضد استبدای وضد ارتجاعی متشکل از نیروهای آگاه ، وطنپرست و پیشرو کشور درسمت آزادی، پیشرفت و عدالت اجتماعی از شمار مسایل بنیادی جنبش میباشد.
اگر نیروهای داد خواه وهوادار مردم از امکانات در راه دگرگونی وضع اسفبارموجود استفاده ننمایند، دشمن درکمین نشسته ؛ همه جا سنگ و چوب ، دشنه و درفش را برای کشتن و درهم کوفتن مردم آماده دیده و چشم براه فرصت مناسب برای تازش بی رحمانه بر مردم و نیروهای ترقیخواه هست. اگر این ها دست یابند درهرگوشه و کنارمیهن هزاران فرخنده دیگری را به کشتارگاه و میدان های آتش سوزی می کشانند. برای اینکه چنین وضعی پیش نیاید و کشورچون دهن گورهولناک و چون فراخنای بیابان خالی و بی فریاد نگردد، جا دارد تا تنور مقاومت و ایستاده گی را داغ نگهداشته و درگام نخست همین خواست های حد اقل جنبش اعتراضی موجود را درعمل پیاده نمود. بایست قاتلین و شکنجه دهنده گان فرخنده به اشد مجازات محکوم گردند ، همه آنهایی که این جنایت را ستودند مورد بازخواست قرار گیرند. آنهاییکه با استفاده از پول مردم و با استفاده از تربیون های رسانه ای به تبلیغ خشونت ، بی قانونی و اقدامات خود سرانه می پردازند به پنجه قانون سپرده شوند.
فرخنده به نماینده گی از هزاران زن و مرد بی حق و ستم دیده کشور که درچند دهه گذشته بیرحمانه سنگسارشدند ، دست و پا و گوش و بینی شان قطع شد؛ و یا به شیوه های بی رحمانه دیگری درکشتارگاه های بنیاد گرایی به قتل رسیدند، بایست ارج و احترام شایسته گردد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۵/۱ ـ ۲۹۰۳