نخستین هشتم مارچ در نبود اناهیتا راتب زاد
نشر نوشته های « شعار های مبرم ما » و « افغانستان کانون امراض گوناگون » از خامه زنده یاد دوکتور راتب زاد
دکتر اسد محسن زاده مدیر مسوول بامداد
دوسال پیش تر درهمین روز دربامداد گفت وگویی ویژه بامداد با بانوی بی مانند جنبش ترقیخواهی کشور ، جاویدان یاد دوکتور اناهیتا راتب زاد را نشر کردیم. در این گفت و گو او با متانت و استواری همیشه گی به پرسش هایم پاسخ داد و از جریان نخستین تجلیل هشتم مارچ درافغانستان به ابتکار و همراهی خودش گزارش کرد. امسال اولین باراست که هشتم مارچ ، روزمبارزه جهانی زن را بدون او برپا می نماییم .هیولای مرگ به روز هفتم سپتامبر ۲۰۱۴ ترسایی صدای پیکارجویی و حق طلبی اش را خاموش ساخت .با آنکه انسان را دوست می داشت و در راه تعالی و سربلندی آن زنده گی را وقف کرد، گفته بود که پیکر بی روح اش را در سرزمین مادری اش تسلیم خاک نمایند. رهروان و هواداران بی شمارش با پشتیبانی فرزندان بروز ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴ با ارج و احترام بزرگ تربت اش را در کابل به خاک سپردند.
در سراسر جهان رهروان اندیشه و تلاش های انسانی اش با چشم گریان و قلب پراز اندوه به یاد کارنامه های بزرگ اش افتادند. صد ها یادواره از میدان های گونه گون تلاش و کرده هایش را از خانه ذهن بیرون کردند. بامداد اینبار به نشر پیام های ارج و احترام ، ستایش و قدر در باره این پیکارجوی شجاع و بی باک و مادر جنبش زنان افغانستان پرداخت . رویه های « سوگوارنامه ها » و ستون های رسانه ها پر ازستایش و قدر از شخصیتی بود؛ که جنبش انقلابی زنان افغانستان مانندش را ندیده است.
او در روز گاری که نابرابری ، سالوسی، ستم و بی حقی بیداد میکرد؛ راه مردم و دگرگونی های بنیادی در اندیشه و اگاهی را پیشه کرد. حاکمیت وابسته به ارتجاع و فیودالی دروجود « دموکراسی تاجدار » اکت برابری، داد خواهی و مدرنتیت را میکرد، ولی درعمل از حرکت گسترده مردم در راه دگرگونی های بنیادی ، عدالت و رهایی میترسید. در چنین روزگاری که شرکت و سهمگیری زنان در سیاست و مبارزه دادخواهی کمرنگ بود؛ او باهمرزمان پایه جریان دموکراتیک خلق افغانستان و پسانتر بنیاد گُردان رزمنده زنان افغانستان « سازمان دموکراتیک زنان افغانستان » را گذاشت ، تا به پیکار زنان میهن سمت و سو ، برنامه و نیرومندی بخشد. و این بانوی بی مانند تاریخ معاصر کشور نوشت ، سخن راند، سازمان داد ، به خیابان ریخت و با قبول تهدید ، لت وکوب و فشارهای بی مانند اجتماعی و روانی از راه مردم و ترقیخواهی برنگشت؛ و هرچه نیرو که در تن داشت آنرا برای رشد نهال آزادی و داد خواهی صرف کرد. مبارزه او برای بردن آگاهی در درون جامعه ای به شدت عقب مانده افغانستان و پیریزی مبارزه سازمان یافته ؛ از آن شمار مبارزه متشکل و آگاهانه زنان ؛ اثرات کیفی عمیقی بر سازمان دهی مبارزات صنفی و سیاسی کشور برجای گذاشت.
وی مسایل بنیادین جامعه را به برسی نشست و آنجا که دست یافت به تغیر و دگرگونی به سود مردم پرداخت . پهنه اثرگزاری و عمل اش سخت گسترده است : پی ریزی سازمان سیاسی ، سازمان صنفی زنان ، جنبش صلح و همبستگی ، آموزش و فرهنگ ، بهداشت و صحت عامه و....
در گفت و گوی سال ۲۰۱۳ ترسایی در غربت و بستر بیماری گفت :
« ازهمه نیروهای پیشرو و ترقیخواه کشور منجمله حزب واحد میخواهم تا در برنامه و عمل شان به مبارزه و تلاش در راه صلح ، پیشرفت و سرفرازی انسان به ویژه زحمتکشان بپردازند. انتظار دارم تا در این تلاش ها به مساله رشد، پیشرفت و برابری زن افغان ارج و احترام قایل شده و از مبارزه زنان حمایت و جانبداری نمایند. مردم افغانستان به حمایت و سهمگیری فعال و مسوولانه هر یک ما نیاز دارد. دست اتحاد و همبسته گی را دراز نمایید و به یاری مردم زحمتکش و پر افتخار افغانستان بشتابید.»
در مارچ ۱۹۶۸ ، چهل وهفت سال پیشتر از امروز در همین باره نوشت :
« ...اکنون کشور ما در یک مرحله حساس تاریخی قراردارد، مسوولیت تاریخی تمام نیروهای تحول طلب عظیم و سنگین است. دو راه برای نیروهای ملی و دموکراتیک موجود است. انتخاب در دست آنهاست. یا نیروهای وطن پرست و مترقی، ملی و دموکراتیک تمام وجوه افتراق را کنارگذاشته و تاکنون آنچه بر اثر مبارزه طولانی و رنج های عظیم مردم به دست آمده وجوه اشتراک عمل را در نظر می گیرند و دست اتحاد با هم داده راه را برای تحول بنیادی و دموکراتیک هموار میسازند ؛ و یا آنکه می گذارند که ارتجاع سیاه و بی رحم داخلی و خارجی به ایجاد نفاق و تفرقه در صفوف مبارزان راه آزادی ملی و دموکراسی و ترقی و پیشرفت سریع اجتماعی کشور از اتحاد آنان جلوگیری کند و از طریق یک ضربه ناگهانی و یا سیاست تدریجی اختناق مواضع خود را نیرومند تر و هوشیارتر استحکام بخشیده و تمام نیروهای تحول طلب وطن پرست افغانستان را در غل و زنجیر ببندند.»
مساله آشنایی با اندیشه ها و کارکرد های بنیان گذاران و رهبران جنبش های مردمی و ترقیخواهی کشور از آن شمار دوکتور اناهیتا راتب زاد بنیان گذار س د ز ا کار با اهمیتی برای آگاهی نسل کنونی زنان و جامعه از شرایط و خواست های مبارزه مردمی در افغانستان میباشد. بامداد امسال در « برنامه ویزه هشتم مارچ ۲۰۱۵ » ضمن نشر پیامها ، مقالات و اندیشه های هموندان حزب مردم افغانستان و هوادارن جنبش دموکراتیک کشور پیرامون تاریخچه و درونمایه جنبش هشتم مارچ ، دست به نشر شماره اول نشرات بامداد زیر عنوان « زنان ، خواست ها و مبارزه » زده است. افزون برآن ما امسال ابتکار عمل نشر دیدگاه ها و بررسی های منظم و دوامدار دوکتور اناهیتا راتب زاد بانی جنبش هشتم مارچ در افغانستان را در نشرات رسانه ایی کشور آغازمیکنیم. امروز ما به نشر دو مقاله از دوکتور راتب زاد در باره وحدت و همسویی نیروهای ترقیخواه ، و مساله بهداشت وخدمات پزشکی در افغانستان را پیشکش میداریم. با آنکه این مقاله ها چهل و هفت سال پیشتر از امروز نوشته شده است ، اما درونمایه و خواست های آن از اعتبار امروزین برخوردار است.
پیکارغرور آفرین، دشوار و پرفراز و نشیب مردان و زنان آزادیخواه و عدالت پسند افغانستان در سده گذشته ترسایی بخاطر دست یابی به عدالت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، کارنامه هایی درخشانی از تاریخ مبارزات مردم افغانستان را برای زنده گی بهتر و عادلانه می سازد. مبارزه هنوز ادامه و کارهای بی شماری در پیش روی جنبش قرار دارد . نشر اندیشه ، دیدگاه و اندوخته این جنبش ها برای مبارزین امروز ارزش و جایگاه ویژه ای دارد.
هشتم مارچ روز همبستگی جهانی با مبارزات زنان گرامی باد !
جاویدان باد کارنامه های درخشان دوکتوراناهیتا راتب زاد بانی جنبش دادخواهی زنان افغانستان!
شعار های مبرم ما
دکتورس اناهیتا
قانون عینی و تغییر نا پذیر زنده گیــست کـــه هر جـامــعه بــشری جبراً در تاریخ خویش مرحله به مرحله تغییر میکند و تکامل مییابد ولو نیروهای سیاه ارتجاع داخلی و خارجی موقتاً در راه ترقی و پیشرفت جامـعه موانعی خلق کنند . رشـد وسایل تولیـد قدم به قدم چهره جامعه را تغییر می دهد و متناسب به آن مناسبات و روبنای جدیدی بوجود میآید و طبقات مختلف اجتماعی بر مبنـای منــافع و بقـای خویـش اقــدام به ایجاد موسسات ، ارگانـهای نشراتی، سازمانهایی سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی میکند و برای استحکام و حفظ منافع خویش باطبقات ، قشرها و نیروهای مخالف داخلی و خارجی به مبارزه می پردازد.
سوال اجتماعی ما در این جاست که درشرایط معاصر کشور کدام یکی از طبقات و نیرو های اجتماعی، پیشرو ترین و پیــش آهنگ تــرین مبارزان در راه طرد نظام کهـن اجتـماعی ، در راه محو کامل ظلم و ستمگری ، در راه ایجاد نظام عادلانه نوین و مترقی است وبه جهت تکامل پویان است ؟
جواب ساده، منطقی و علمی است. بطور عموم خلق و طبقه زحمتکش جامعه و نیروهای مترقی آنست زیرا « واقعت تاریخ » مبین این حقیقت است که اکثریت عظیم خلق اعم از کارگران، دهقانان، پیشهوران و یگر قشر های زحمتکش شهر و ده نیروی محرک تاریخ و سازنده جامعه اند نهاقلیت کوچک ستمگران و مرتجعین داخلی وخارجی.براساس درکاین وظیفه تاریخی است که جریده پرچــم به حـیـث ناشراندیشه هــای دموکراتـیـک خلق ، ترجمان آرمانهای تمام مردم زحمتکش افغانستان پا به عرصه نشراتی گذاشت .
در اثر قیام مسلحانه ملی (۱۹۱۹) مردم افغانستان که به تسلط مستقیم استــعمارپایان داد برای نخستین مرتبه در کشور نطفه صنایع و طبقه نوین بوجود آمد و بتدریج بخصوص در دهه اخیر بصورت طبقه جوان کارگر در جامعه ما ظاهر گردید که نهضت های اخیر مظهر گویای آنست.
ولی بکــمال تاســف باید خـاطر نشــان ساخت که رشد اقتصادی – اجتماعی وطن محبوب ما افغانستان تاکنون بنابر نظام نظام تولید فئودالی و اعمال نفوذ و فشــار نیــرو های استعماری فوق العاده کند و بطی بودهاسـت. نهضــت مشــروطهخــواهی ومبارزه نیروهای ملــی و آزادیـخـواه از اوایل قرن بیست تا اکنون طی چندین مرحله درحقیـقت مــجــاهــداتی بود برای طــرد این موانـــع یعنـی استبداد، ارتجاع و استعمار و هموار ساختن راه رشد اقتصادی – اجتماعی، ولی نهضت مشـروطه خواهی و آزادیبـخش ملی افغانستان در چندین مرحله بنابر دسایس امپریالیسـتی و ارتـجـاع داخلی از یکسود ، نفاق و بعضـــی اشــــتبـــاهات از ســـــوی دیگـــر، به هدفهای ملــی نرســیدند وموانـــع اساســـی در برابر تکامل و ترقی جامعه ، همچنان تا کنون قویا باقیمـاند . بطور مثال نزدیک ، قابل توجه ودقت عمیـق جمیـع نیرو های تحول طلب است که بعد از توقیف غیرقـــانونی جــریده خــلق ، افشای مداخله سازمان جاسوسی امریکا درامور داخلی کشـور های جهان ، منجمله در کشور ما ، به تعقیب آن درسیاست داخلی کشور توطئـه علیه آزادی و دموکراسی ، قانون اساسی وآزادی مطبوعات ظاهر گشت و در کشور اختناق ، تفرقه و پراگندگی نیـــروهای ترقیــخواه وطن پرست بوجـود آمد و در ولســی جــرگـه (شوری) کشور در جلسات رای اعتماد بهحکومت موجود از طرف اکثریت وکلای ملی بطور عموم و بخصوص فراکسیون د .خ افشا گردید.
در اینجاست که مساله طرح شعارهای ضروری روز کلیه نیروهای تحولطلب (اعم از ملی، دموکرات و مترقی) کشور مطرح میگردد و ضرورت تاریخی حکم مینماید که تمام این نیروهای تحولطلب به مثابه ادامهدهنده سنن پرافتخار اسلاف قهرمان ما و شهدای راه آزادی ملی و دموکراسی با مضمون و شکل نوین، مترقی و علمی به صورت یک جبهه در نهضت آزادیبخش ضد ارتجاع داخلی و ضد استعمار و امپریالیزم با هم متحد شوند. تا جاییکه به همکاران پرچم و فراکسیون پارلمانی آن در ولسی جرگه مربوط است، یکبار دیگر تصمیم قاطع و تغییرناپذیر خودرا برای اجرای این شعار های ضروری روز که به صورت فورمولبندی شده زیرین طرح میگردد در وضع معین موجود اعلام مینماییم و دست اتحاد را در چوکات اصول برای اجرای این پروگرام حد اقل که مبین وظایف مبرم ما بشمار میرود بهطرف عموم عناصر و گروههای ملی، دموکراتیک وطنپرست از صمیم قلب دراز میکنیم.
تحول طلبان کشور! بیایید تا دیر نشده تعمیم دموکراسی را شعار مبرم روز قرار دهیم و به صورت متحد قدم به قدم ارتجاع، استبداد و استعمار را وادار به عقب نشینی سازیم.
شعارهای ضروری که میتوان آنرا در شرایط کنونی نوعی از سیاست عملی یا پروگرام حداقل برای تمام نیروهای تحول طلب ملی و دموکراتیک بهعنوان اساس عمل اتحاد و پلاتفورم مشترک مبارزه مطرح کرد عبارت از اجرای وظایف مبرم زیرین میباشد:
- بسط و توسعه سیاست مستقل صلح جویانه و بیطرفی مثبت بر بنای اصول همزیستی مسالمتآمیز به جهت دفاع از صلح، استقلال و دموکراسی و مبارزه با ارتجاع و امپریالیزم و جنگ. مبارزه علیه پایگاههای نظامی سنتو و سیاتو در همجواری افغانستان، دفاع پیگیر از جنبش آزادیبخش ملی پشتونستان بر مبنای اراده خلق پشتونستان و تمام جنبش های ملی و مترقی جهان، محکوم ساختن تجاوز اسراییل در قلمرو ملل عربی و از بین بردن اثرات آن و محکوم کردن جنگ ظالمانه و تجاوز امپریالیزم در ویتنام، طرد کامل نفوذ اقتصـــادی سیاسـی و ایدیالوژیکی استعمار جدید و امپریالیزم از کشـور، بســط و توســعه روابط اقتصادی و تجارتی با کشورهای پیشرو و صلح دوست داخل حوزه بارتری و بسط روابط سیاسی، فرهنگی با این کشورها.
- مبارزه در راه دموکراسی و تامین حقوق و آزادی های دموکراتیک مردم و تامین حداقل رفاه برای زحمتکشان شهر و ده، مبارزه (با استفاده از قانون اساسی و دیگر قوانین اصلاحی) برای تامین دموکراسی سیاسی که مهم ترین و عمده ترین محتوی مبارزات جاری روز ما را تشکیل میدهد، مبارزه برای آزادی مطبوعات، انتخابات، تشکیل احزاب و اتحادیههای کارگران، دهقانان، زنان، جوانان و محصلان ، تظاهرات، اعتصابات و غیره، مبارزه در راه تشکیل جرگههای ولایتی تا دهات و تامین حقوق فرهنگی و سیاسی تمام خلقها و اقوام کشور بدون تبعیض، طرد فیودالیزم از طریق اجرای اصلاحات دموکراتیک ارضی و صنعتی ساختن کشور.
- تقویه سکتور دولتی اقتصاد و سیستم پلانگذاری، مبارزه در راه حل فوری مساله کوچیان، مبارزه برای حقوق اجتماعی و سیاسی زنان، مبارزه برای اصلاح دستگاه اداری و اقتصادی و اصلاح دموکراتیک قوانین مالیاتی، مبارزه برای استقرار عادلانه سطح قیمت ها و افزایش غله در کشور، مبارزه در راه تامین حقوق و آزادی های طبقه کارگر، مبارزه علیه صاحبان قدرت و متنفذین که بالای تودههای عظیم دهقانان ظلم و ستم میکنند و آنها را استعمار مینمایند، مبارزه در راه تعمیم معارف متوازن ملی و مترقی و صحت در سراسر کشور.
بی نیاز از اثبات است که مبارزه در راه اجرای این شعارها اتحاد تمام نیروهای وطنپرست را هرچه زودتر و ضروری تر مطرح میسازد.
توجه کنید: دهها سال است که ارتجاع داخلی و خارجی مبارزات مردم زحمتکش کشور ما را در زمینه آزادیهای دموکراتیک و بهبود شرایط زنده گی آنها بی رحمانه سرکوب کرده است و از هیچ نوع دسیسه و توطیه و جنایتی نسبت به منافع ملی ما دریغ نکردهاند. سالها خـیانت، سالها تجاوز به حقوق مردم به قیمت عقبمانده گی اقتصاد و فرهنگ، فقر و بدبختی تودههای عظیم مردم ما انجامیــد، ولی دیگر شـرایط تغییر کرده است. از یکسو نارضایتی مردم دیگر غیرقابل تحمل گشته و از سوی دیگر سیاستهای ضد ملی، ضد دموکراتیک و ضد خلق شکست برداشته و می رود که نهضت دموکراتیک ملی دربین مردم بسط و توسعه یابد و تمام طبقات و قشرهای مترقی جامعه ما را احتوا کند و مورد پشتیبانی همه مردم قرار گیرد و دیگر نیروهای سیاه کشور نتوانند سیاست وحشت و غیرانسانی و سرکوب نیروهای وطنپرست را تعمیل نمایند.
معذالک نباید هوشیاری را از دست داد، ارتجاع همچنان محیل و نیرنگ باز است!
اکنون کشور ما در یک مرحله حساس تاریخی قراردارد، مسوولیت تاریخی تمام نیروهای تحول طلب عظیم و سنگین است، دو راه برای نیروهای ملی و دموکراتیک موجود است. انتخاب در دست آنهاست. یا نیروهای وطنپرست و مترقی، ملی و دموکراتیک تمام وجوه افتراق را کنارگذاشته و تاکنون آنچه براثر مبارزه طولانی و رنج های عظیم مردم بهدست آمده وجوه اشتراک عمل را در نظر میگیرند و دست اتحاد با هم داده راه را برای تحول بنیادی و دموکراتیک هموار میسازند و یا آنکه میگذارند که ارتجاع سیاه و بیرحم داخلی و خارجی به ایجاد نفاق و تفرقه در صفوف مبارزان راه آزادی ملی و دموکراسی و ترقی و پیشرفت سریع اجتماعی کشور از اتحاد آنان جلوگیری کند و از طریق یک ضربه ناگهانی و یا سیاست تدریجی اختناق مواضع خودرا نیرومندتر و هوشیارتر استحکام بخشیده و تمام نیروهای تحولطلب وطنپرست افغانستان را در غل و زنجیر ببندند. منحیث مثال: تجارب نزدیک (واقعه خونین ۳ عقرب، تظاهرات ضد فرهنگ استـــعماری جوانان، نقـــشه ترور علیه فراکسیون د.خ. در ولسی جرگه، توطیه سازمان جاسوسی امریکا و غیره) نشان می دهد که مبارزه مشترک تمام نیـــــــروهــای وطنپرســــت چگونه ارتجاع را مؤقتاً وادار به عقبنشینی کرد.
تجربه مبارزات ملی مبین این حقیقت است که تنها با پیگیری مبارزه مشترک و درآمیختن نیروهای مردم میتوان به زندهگی و اعمال قدرت و توطیه استبداد، ارتجاع و استعمار خاتمه داد. باید جداً خاطرنشان ساخت که دشمنان خلق افغانستان پیوسته از اتحاد نیروهای ملی در وحشتاند و همیشه با تغییر چهرهها دست بهکار اند که مبارزین صدیق راه آزادی را مشغول زدوخورد داخلیشان کنند و دایم در حال تفرقه نگه دارند و مانع اتحاد و همبستگیشان گردند و اصیل ترین جریان مترقی و وطنپرست دموکراتیک خلق را، پیگیرترین و دلیرترین و اصولی ترین مدافعان خلق وطن را از مردم و دیگر نیروهای ملی منفرد سازند.
در خاتمه این بحث یکبار دیگر تصریح میکنیم که تنها ایجاد یک صف و جبهه متحد موقتی و دایمی با حفظ اصول و ایدیالوژی و استقلال جریان مرکب از تمام نیروهای تحول طلب ضامن استقرار و پیروزی استقلال ملی و دموکراسی و ضامن رشد سریع اقتصاد و فرهنگ کشور، ضامن سعادت و ترقی اجتماعی خلق و وطن محبوب ما افغانستان است. ما دست اتحاد و همکاری، دست بدون بلندپروازی و بدون خودخواهی را به سوی همه تحول طلبان اعم از جریانات، محافل، جمعیتها، سازمانها ... ارگانهای نشراتی و شخصیتهای مستقل ملی و دموکراتیک، وطنپرست و ترقی خواه و همه هموطنانی که مصمم باشند عملاً یک گام بهجانب تطبیق حداقل سیاست ملی و دموکراتیک، در راه مبارزه مشترک ضد ارتجاع، ضد استبداد و ضد استعمار و امپریالیزم بردارند، دراز میکنـیم. ما معتــقدیم که ایجاد اتحاد تمام نیروهای وطن پرست مشکلاتی عظیمی در پیشرو دارد. معهذا باید سعی بلیغ و استقامت و تحمل بسیار به خرچ داد و از ضــربات ارتـــجاع، ناکامیها و اتــهامــات نــبـاید ترسیــد و کــوشش فراوان بکار برد تا اتحاد و پیروزی به دست آید.
شخصیت ها، محافل، ارگانهای نشراتی، نیروهای ملی و دموکراتیک!
( جریده پرچم شماره اول ، سال اول ۱۴ مارچ ۱۹۶۸ ترسایی )
افغانستان کانون امراض گوناگون
داکتر اناهیتا
»حفظ و بهبود دایمی صحت و سلامت تمام خلقها بصورت مجانی بعهده دولت میباشد. برای این منظور دولت موظف است که پروگرام های عملی ووسیع صحی در زمینه وقایه مردم از امراض و تقلیل قطعی ناجوری ها و ریشه ساختن امراض مکروبی و ساری طرح واجرا کند. برآوردن احتااجات تمام اهالی شهر و دهات وکوچیان وقبایل کشور از نظر خدمات صحی از طریق تربیت کارکنان طبی به تعداد کافی و تهیه وسایل عصری به اندزه لازم و توسعه موسسات مجانی، عمومی، ایجاد موسسات صحی از قبیل پولی کلینیک ها، شفاخانهها، سناتوریم ها وآسایشگاهها وتبلیغات صحی در اطراف واکناف مماکت ضرور است.« (مرام دموکراتیک خلق ــ سوم امور اجتماعی)
وضع صحی خلق افغانستان رقتانگیز است. کشور ما کانون بیماریهای گوناگون و مرگ زاست. وجود میلیونها انسان رنجور و بیمار، انواع امراض کشنده، مرگ ومیر فراوان و پایین بودن حد اوسط عمر و تلفات بی حد و حصر کودکان، همه مظاهر روشن و واضح فقدان صحت وعدم توجه به حفظ سلامتی مردم در کشور بشمار میرود.
خرابی تغذی و مسکن، آبهای کثیف و قلت داکتر و دوا از عوامل عمده محرومیت مردم از نعمت صحت است. در کشورما، درین کانون امراض گوناگون، بیش از ۸۷ فیصد مردم در اطراف و دهات زنده گی جهنمی دارند و از مزایای صحت و سلامت جسمی بیبهره اند.
انسانهای کشور از ریشه برگ و پوست درختان تغذیه میکنند. مسلم است که برخی از امراض کشنده که علت آن تا هنوز شناخته نشده و همچنان قسمتی از امراض عضوی همه معلول شرایط فاسد اجتماعی از قبیل بیکاری، عدم توافق با محیط، مانده گی، فقدان مصوونیت اقتصادی و قلت مواد غذایی است.
مردم بعنوان منزل در مغارهها و گودالهای تاریک و نمناک و محلات غیر صحی زنده گی میکنند، که حتا برای حیوانات هم نامساعد و مرگآور است. این دخمههای مرگ نه از نور آفتاب بهره یی دارد و نه هوای آزاد را در آن راهی است، فقط محل مناسبی برای نشو نمای مکروبها مخصوصاً سل است. در زمستانها مردم درین مغارهها با حیوانات خود یکجا میخوابند و چه قضایای دلخراش و اندوهناکی که اتفاق نمیافتد.
حتا حیوانات وحشی، خزنده گان و پرندهها در کوهها، درهها و جنگلها و بیشهها جایی و مسکنی برای راحت شبانه و خانه و سرپناهی برای زنده گی خویش دارند. ولی در کشور ما میلیونها انسان فاقد وسایل زنده گی و مسکن صحی اند.
ذخیره آب نوشیدنی مردم را عموماً به شیوه قرون وسطایی مردابهایی تشکیل میدهند که از آب باران در خندقها میان روستاها گرد آمده است، درد انگیز تر اینکه حیوانات محله نیز در همین جا دهن میگذارند و آب مینوشند! ...
در کشور ما انواع و اقسام بیماریها از قبیل سل، سفلیس، امراض شش، امراض قلبی، محرقه، پیچهای کشنده، روماتیزم، بیمارهای جلدی، تراخم (کوکره)، جزام و غیره وسیعاً شیوع دارد و صدها هزار هموطن ما باین امراض هلاکت بار مصاب اند. در دهات کشور بصورت قطع نه داکتری وجود دارد و نه شفاخانه و دوایی. یگانه چاره که در روستاها موجود است توسل به فال بین به جای داکتر و جادو به جای دوا ست. وقتی کسی مریض شد بلافاصله معالجات خودسرانه و نذر بندیها شروع میشود. هرگاه این چارهجوییها (!) بجایی نرسید و به درمان دردی نیانجامید، دهقانان و روستاییان بی نوا به سود خواران ده روی میآورند، قرض میکنند و مریض شان را بر الاغی بار مینمایند، فرسنگها راه میپیمایند، کوهها و درهها را پشت سر میگذارند تا به داکتری می رسند و کمتر اتفاق میافتد که چنین مریضی زنده به داکتر برسد. چه بسا دیده شده که بیمار بیچاره را از کثرت ضعف با مجوسه یی بر پشت مرکب میبندند و براه میافتند. بدین وضع اکثر مریضان یا زنده به داکتر نمی رسند و یا اگر می رسند دیگر کار از کار گذشته میباشد.
رقت آور است! وقتی در دهات کسی به مرضی مصاب شد دیگر او را مرده میپندارند و اگر تصادفاً صحت یافت وزنده ماند این خود در شمار معجزات است.
در دهات کشور جیزی بنام حمام وجود ندارد و این می رساند که اوضاع صحی درین گونه مناطق چگونه میتواند باشد.
وضع بیتالخلاها در شهر و چه در دهات، غیرقابل تذکراست، هرگاه باین امر توجه جدی نگردد در چند سال دیگر، حتا کابل به یک بیتالخلای بزرگ تبدیل خواهد شد. خطراتی که ازین ناحیه متوجه مردم میباشد وحشتناک است درحالیکه با یک توجه جزیی میتوان از یک تعداد امراض انسانی وخیم جلوگیری نمود.
میلیونها کوچی کشور زنده گی وحشتانگیز و فلاکت بار دارند، برای اعاده صحت مریض تفاله تازه گاو را مورد استعمال قرار میدهند، در چشم دردی علاوه بر انواع و اقسام رنگهای زهرآگین از ادرار انسان نیز استفاده میکنند. این عمل در شهرها و دهات عمومیت دارد که نتیجه وخامت بار آنرا همه میدانند!
به صراحت میتوان اظهار داشت که ٩۵ فیصد مردم کشور دچار چنین اوضاع فلاکت بار و رقتآور اند. گذشته از دهات و قرای دورافتاده و وضع کوچیان نابسامان کشور، در شهرها منجمله شهر کابل پایتخت کشور بسیاری از کودکان در اولین سال تولد با مبتلا شدن به ساده ترین بیماریها میمیرند. روزی نیست که نهال زنده گی عده از کودکان را سرخکان، چیچک، دفتری، سوتغذی و اسهالهای شدید وغیره درو نکند. دسته دسته کودکان چون برگهای خزانی بزمین میریزند، گلهای که هنوز نشگفته اند پژمرده میشوند و وسیله یی برای نجات آنها نیست. طرز زنده گی ، مسکن و آب آشامیدنی در شهرها نیز رقت آور است. در یکی دو شهر کلان تنها در حدود ۱۵ الی ٢٠ فیصد مردم از آب آشــامیدنی نســبـتــاً صــحــی بــرخــوردار انــد.
متباقی اکثریت ۷۵ فیصد از دریاها، جویها و چاههای سطحی و ملوث آب مینوشند. ولی از آبهای صحی در حوضهای آب بازی آقا زادهها برای تفریح و سرگرمی شان استفاده میگردد. زنده گی اکثریت تودههای مردم در مقایسه با خوشگذارانی یک اقلیت ناچیز و ستمگر، بیارزش است.
بنا برعدم توجه طبقات حاکمه ارتجاعی و مستبد کشور قانون اساسی نیز در حرف باقی مانده و نتوانست دردی از دردهای مردم را دوا کند و یا نتیجه عاید حال شان نماید. غذای اکثریت مردم را در شهرها در ایام تابستان نان خشک و بعضاً با انگور دانگی و در زمستان نان خشک بعضاً با میدگی توت تشکیل میدهد.
علت اساسی این همه نابسامانیها در آنست که پولهای هنگفتی از کیسه مردم، در عوض آنکه به مصرف صحت و فرهنگستان برسد، از یکسو بمصرف بیجای تورم تشکیلاتی، بمصرف ایجاد عمارات مجلل و باشکوه در شهر، بمصرف موبل و فرنیچر آخرین مودل برای نورچشمیها و بمصرف رفاهیت و آسایش آنها در خارج از کشور می رسد و از سوی دیگر به شکل سرسامآوری از جیب مردم به بانکهای خارج نقل داده میشود.
بروی این حقایق تلخ و غم انگیز هرگاه خواسته باشیم تابلوی رقت بار صحت و حفظ الصحه عمومی را در افغانستان زنده تر ترسیم نماییم، به چند رقم تخمینی زیرین بصورت نمونه مراجعه میکنیم:
سال ۱۳۴۷ نفوس کشور ۱٦ میلیون و داکتر ۴۷۵ نفر یعنی برای هر ۳۴ هزار نفر یک داکتر. نرس ۳۷٨ نفر یعنی برای هر ۴۳ هزار نفر یک نرس. بستر ۱٦٠٠ عدد یعنی برای هر ۱٠ هزار نفر یک بستر.
هرگاه این رقم با ارقام صحی کشورهای همسایه مقایسه شود، سطح نازل بهداشت در کشور ما بخوبی آشکار میگردد.
توجه کنید! تنها یک رقم را ارایه می کنیم. در یک کشور همسایه بزرگ برای هر ۴۵٠ نفر یک داکتر وجود دارد.
کشور دیگر همسایه به تناسب نفوس پنج الی ده چند پرسونل طبی بیشتر از افغانستان دارد.
باز هم جای تاثر است که قسمت اعظم وسایل و لوازم و پرسونل صحی در کابل، آن هم برای یک عده معدود تخصیص داده شده است و عده یی هم که در اطراف و ولایات مشغول کار اند بدون وسایل و دوا چگونه میتوانند مریضی را از کام مرگ نجات دهند؟ تعداد شفاخانهها نسبت به نفوس و تعداد مریضان بینهایت قلیل و حتا ناچیز است، به اثر فقدان وسایل تداوی درین شفاخانهها باید اعتراف نمود که بهبود یک انسان در واقع تصادف است.
بر اساس این فعالیت است که افغانستان بیک تحول عمیق در امور حفظ الصحه عمومی مردم نیازمند است و بوجود آوردن این تحول ایجاب منابع لازم مالی، تربیه پرسونل فنی، سازمان و نقشه صحیح کارا میکند، زیرا تداوی صدها هزار انسان مریض، ترتیبات طب وقایوی، پاک کردن محیط از انواع کثافات و آلوده گیها و ایجاد محیط مناسب زنده گی یعنی مجادله در طریق تندرستی مردم فقط در صورتی به پیروزی میانجامد که محیط اجتماعی سالم باشد و بخصوص شرایط کار وزنده گی مردم بهبود یابد.
حمایه سلامتی مردم وظیفه دولت است:
در دوران معاصر وظیفه حفظ و بهبود دایمی سلامتی تمام مردم به عهده دولتهاست، تنها دولتهایی که نماینده واقعی خلق کارگر کشور اند میتوانند این وظیفه عظیم ملی را به کمک یک رشته تشبثات اجتماعی، اقتصادی و طبی انجام دهند و پروگرامهای وسیعی در زمینه وقایه مردم از امراض و تقلیل قطعی مریضیها و ریشه کن ساختن بیماریهای عفونی و ساری، افزایش بیش از پیش حد وسط طول عمر مردم بموقع اجرا بگذارند.
امر حمایه سلامتی مردم مستلزم ساختمان و توسعه موسسات مجانی و عمومی طبی، از آنجمله شفاخانهها، آسایشگاهها و تجهیز همه موسسات طبی به دستگاهها و آلات و وسایل معاصر و برقراری نظارت دایمی (با مسوولیت طبی) بر تمام افراد جامعه است. تاسیس و تعمیم شبکه مؤسسات مخصوص حفظ سلامتی مادران و اطفال در شهرها دهات یکی از مسایل عمده بشمار میرود.
همچنان یکی از مهمترین وظایفی که به عهده دولتها قرار دارد اینست که نسل جوان را باید از همان دوره کودکی تندرست و با رشد همهجانبه از لحاظ جسمی و معنوی بار آورد.
عامل تعیینکننده زنده گی مردم قوانین عینی اجتماعی است که در خارج از شعور وارده افراد عمل میکند. بیماری یک واقعیت عینی است که همه ما را احاطه کرده است، وجود ارگانیزم بدون محیط خارجی محال است. لهذا برای حفظ موجودیت انسان در قدم اول باید محیط و شرایطی را که پیوسته به وی تاثیر میبخشد، در نظر گرفت.
علمای حفظ الصحه من حیث المجموع به این اصل علمی اتفاق دارند که »بیماری عبارت است از برهم خوردن توازن وتعادل بین عضویت ومحیط« بدین جهت برای پیروزی بر مرض باید محیطی را که خلق در آن زنده گی میکنند از ریشه تغییر داد. احصائیه دانان و متخصصین صحی اعلان میکنند که مبارزه در طریق تندرستی مردم فقط در صورتی به پیروزی میانجامد که محیط و شرایط اجتماعی سالم باشد و بخصوص شرایط کار وزنده گی مردم بهبود یابد. روی همین منظور است رهبر بزرگی میگوید: »باید حکومت ها اقدامات خود را در مورد حمایت از تندرستی افراد مقدم بر هرچیز بانجام اقدامات وسیع صحی بمنظور وقایه از توسعه بیماریها مبتنی کنند..«.
بر اساس این حقایق علمی است که ما پیوسته شعار میدهیم که تا در افغانستان یک تحول عمیق و تغییر کیفی و بنیادی رخ ندهد در شرایط موجود سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امیدی برای رهایی خلق افغانستان از فقر، جهالت و بیماری برده نمیشود.
محافل حاکمه سیاسی موجود کشور قادر بانجام هیچ کاری نیست و عمداً بآنچه ارزش قایل نمیشود حمایه سلامتی خلق افغانستان است.
( جریده پرچم شماره ۱۰ ،صفحه ۲، ۱۳ می ۱۹۶۸ ترسایی . این مقالات توسط رفیق عمرفیض کارشناس حزب مردم افغانستان تایپ و آماده شده است که از خدمات وتلاش های شان سپاسگذاریم .)