ششم جدی آغاز فاجعه یا پایان فاجعه؟

در پاسخ نویسنده گانی که با عصا می نویسند نه با قلم

داکتر حمیدالله مفید

ششم جدی سال ۱۳۵۸ رویداد پرسش برانگیزی است ، که نزدیک به اغلب نویسنده گان و پژوهشگران در بازتاب آن با شگفتی وپرسش می نگرند . نویسنده گان وپژوهشگران ناهمسو یا مخالف، شش جدی را آغاز فاجعه و دشواری های می دانند  که درکشور ما رُخ داد وهمسویان این رویداد، آن را روز رستاخیز ونجات مردم افغانستان از یک فاجعه ، اختناق ، ترور ، ناهنجاری های سیاسی واقتصادی می دانند.                  در این جستارتلاش شده است ، تا به این پرسش که آیا ششم جدی آغاز فاجعه یا پایان یک فاجعه است پاسخ ارایه گردد.

نخست فاجعه چیست: به گفتاورد فرهنگ نویسان، فاجعه واژه تازی یا عربیست که به معنی زرییه ، مصیبت ، سختی ، بلا  و اندوه می باشد وجمع آن فواجع است. اکنون به این پرسش پاسخ داده خواهـد شد، که ششم جدی یک فاجعه بود یا حاکمیت صد روزه حفیظ الله امین یک دولت فاجعه بار بود.

بخش نخست:

پیش زمینه های ششم جدی

در بخش سیاسی : 

در دوره صد روزه حاکمیت حفیظ الله امین  بگیر وببند مردم آغاز یافت وبه گفتاورد نویسنده گان وپبشینه نگاران چون : س. ع. کشتمند در کتاب « یادداشت های سیاسی و رویداد های تاریخی »، سپهسالار نبی عظیمی در کتاب های:« اردو وسیاست ومن وآن مرد موقر» ، ظاهر طنین در کتاب :« افغانستان در قرن بیستم » و محمد اکرم اندیشمند در کتاب « حزب دموکراتیک خلق افغانستان  کودتا ، حاکمیت وفروپاشی » ودیگر نویسنده گان غربی وشرق  ،  دوران حاکمیت صد روزه حفیظ الله امین   را چنین بررسی نموده اند:

نبود احزاب سیاسی ، گرفتاری رهبران اغلب حزب های سیاسی ، که پیش بر آن در داخل کشور فعالیت داشتند ، شامل :  جریان دموکراتیک نوین یا شعله یی ها مانند ، خانواده  رحیم محمودی وهادی محمودی  ، خانواده اکرم یاری ، شهید صادق یاری  ودیگران ، گرفتاری اغلب رهبران حزب سوسیال دموکرات یا افغان ملت و فراری رهبران آن حزب،  گرفتاری و فراری  اغلب رهبران نهضت جوانان  مسلمان افغانستان ، حزب جمعیت اسلامی افغانستان و دیگر جنبش های اسلامی کشور چون : صبغت الله مجددی ، عبد الرب رسول سیاف ، ودیگران  گرفتاری خانواده و رهبران  ، پاسداران اسلامی افغانستان  ودیگر سازمانهای اسلامی ، گرفتاری  یا فراری اغلب  رهبران حزب رستگاری ملی یا ملی غورزنگ به شمول پوهاند اصغر وپوهاند ارغندیوال  ودیگران ، گرفتاری وبه زندان افگندند.  اغلب رهبران بخش خلق چون جنرال عبد القادر وشاهپور احمدزی در اگست ۱۹۷۸  ودیگران فراری شیرجان مزوریار ، سید محمد گلابزوی ودیگران .فراری وگرفتاری اغلب رهبران بخش پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان شامل :  ببرک کارمل ، س. ع کشتمند ، کاویانی ، داکتر نجیب الله ، وکیل ، کاویانی ودیگران .

اغلب زمینداران ، روحانیان ملی ، متشبثان خصوصی ، بازرگانان ملی  یا زندانی ویا از کشور فرار نمودند .

اغلب استادان دانشگاهی ، آموزگاران ودانش آموزان از دانشگاه ها وآموزشگا ها گرفتار ، زندانی ویا به جوقه های اعدام کشانیده شدند.

در کشور هیچ اصول دادگاهی ، دادستانی ، وکیل مدافعه ومحکمه علنی وجود نداشت . مردم بدون اسناد قابل نگرش گرفتار وزندانی می شدند .

بر بنیاد پژوهش پیشینه نگاران واز آن میان  نصیر مهرین  در جستاری زیر فرنام یا عنوان «حکومت صد روزه امین  منتشره تارنمای دویچه ویلی » چنین می نویسد:

هنگامی که حفیظ الله امین قدرت را رسماً به چنگ آورد، اوضاع افغانستان از حالت نخستین ماه های بعد ازکودتای ثور، تفاوت های بسیار کرده بود. زیرا مظالم و ناهنجاری ها و مخالفت های گوناگون دامن گسترده بود. هزاران تن به قتل رسیده بودند، هزاران تن دیگر در زندان ها بودند.عده یی که تعداد شان به شدت رو به افزایش بود، مهاجرت کرده بودند. پس مسلم بود که نه تنها از تحقق برنامه ها و فرمان های ابلاغ شده حتا با همان شیوه های قبلی خبری نبود؛ بلکه جنگ و خونریزی و ابقای قدرت در دستور کار بود.

در چنان اوضاع که شیرازه های پیشین نیز فرومی پاشید، وضعیت معیشتی- اقتصادی، آموزشی و روانی جامعه شاهد یکی از دردآمیزترین لحظات بود. اگر در سال پیش و حتا در اوایل همان سال ۱۳۵۸هنوز بخشی از مکاتب در ولایات به روی شاگردان باز بودند، و برخی مقامات حکومتی امکان و جراات سخن گفتن از سوادآموزی و یا سروی و اصلاح اراضی را داشتند، در حکومت صده روزه امین چنان امکانات از دست رفته بود.»

 ظاهر طنین نویسنده کتاب :« افغانستان در قرن بیستم » در روحیه ۲۴۷ چنین می نویسد:«… برای نیل به  این اهداف ( اهداف سیاسی) سرکوب وترور در دستور کار دولت قرار گرفت بازداشت های جمعی از اوایل سال ۱۹۷۸ شروع وسال بعد یعنی در دوران حفیظ الله امین به اوج خود رسید ، در کابل علاوه بر منسوبین خانواده سلطنتی. بازداشت فعالان سیاسی گروه های مختلف ، از جمله اعضای جنبش اسلامی ، ماویست ها ،پرچمی ها اعضای گروه افغان ملت وگروه طاهر بدخشی  وبحرالدین باحث آغازشد.»

طی حاکمیت صد روزه رژیم خونتای حفیظ الله امین تمام فعالیت های روشنگری ، دگراندیشی ، دادخواهی وترقی پسندی متوقف گردید، افزون برآن اغلب سرمایه داران  ومتشبثان خصوصی ، بازرگانان ، زمینداران  واشخاصی که مانند رژیم خونتای امین  نمی اندیشیدند، گرفتار ، به پولیگون ها سربه نیست وشهید ویا در زندانها افگنده شدند، در کشوری که کل جمعیت آن به ۱۴ میلیون می رسد ، ومجموع روشنفکران وتحصیل کردگان ان به ۰،۵ در صد می رسید، گرفتاری نزدیک به هفتاد هزار انسان ، شهید واعدام بدون دادگاهی ومحکمه  نزدیک به بیست هزار نفر جز فاجعه چیزی دیگری بوده نمی تواند.

حاکمیت دولتی در اغلب روستا ها ، شهر ها سقوط نموده بود .بر اثر بمباردمان رژیم خونتای امین در تاله وبرفک ، در کران ومنجان ، در خواهان وشغنان ، در بامیان وهرات در فاریاب وغور هزار ها نفر جانهای شان را ازدست دادند و یا اگر هم زنده ماندند مجبور به فرار از کشور شدند .

در رویداد  فرقه ۱۷ ولایت هرات هزار ها نفر شهید ، گرفتار و زندانی وهزار ها نفر دیگر به ایران فرار نمودند. در حقیقت  پس از رویداد هرات فرار مردم از کشور آغاز یافت و این نخستین فرار دستجمعی مردم  به کشور ایران وپاکستان بود .

از اثر فشار روز افزون سیاسی ، هزار ها روشنفکر که از زیر ساتورامین جلاد جان به سلامت برده بودند ، از کشور فرار کردند ودر پاکستان به فعالیت های سیاسی پرداختند، که از رهبران حزب اسلامی وجمعیت اسلامی ، سازمانهای مربوط شعله جاوید،  ستمی ها وغیره را می توان نام برد.

هر نویسنده ای وهر اندیشمندی که رژیم خونتای امین را رژیم فاجعه بار نمی خواند ، یا از دانش تهی است ویا چشمان او را نگرش های تباری وگرایش های تاریک سیاسی بسته است.

 در بحش های اقتصادی:

نگرش ها ونگارش های نویسنده گان واز آن میان  سالنمای سال ۱۳۵۷ و۱۳۵۸ خورشیدی  بیانگر آنست ، که رژیم حفیظ الله امین به گونه یکجانبه تمام پروژه ها وسیاست های اقتصادی دولت جمهوری سردار محمد داوود را متوقف گردانید، در این مورد س.ع.کشتمند در کتاب  یاددشت های سیاسی ورویداد های تاریخی در رویه ۴۰۱ چنین می نویسید:« حفیظ الله امین در نشست برنامه های اقتصادی کشور گفت: هیچ جای برای سازش با نظریات وملاحظات رژیم منسوخ گذشته  (جمهوری محمد  داوود خان) وجود ندارد ، پلان هفت ساله باید متوقف شود …» .

 افغانستان یک کشور زراعتی است ، که مساحت آن نزدیک به ۶۵۲۲۲۵۰۰ هکتار واز آن میان تنها ۳۶ در صد آن را علفچرها ، زمین های زراعتی وجنگلات تشکیل می دهد ، از آن میان تنها ۲،۶ میلیون هکتار زمین زراعتی دارد، که نسبت به دیگر کشور های جهان یک کشور نادار ، فقیر وبی بضاعت شمرده می شود. این کشور سالانه به  ۴ میلیون و۵۰۰ هزار تن گندم نیاز دارد، که باید تولید وعرضه شود ، که متاسفانه این امکان در داخل کشور میسر نیست ، پس از صدورفرمان شماره ششم شورای انقلابی وتقسیم واصلاحات یک جانبه ارضی ، در کشور، کشت زمین های زراعتی به ۱،۵ میلیون هکتار زمین پایین آمد وبه گونه ای عملی ۱،۱ میلیون هکتار زمین تا ششم جدی ۱۳۵۸ از کشت و زراعت بازماند ، اغلب زمینداران یا زندانی شدند ویا از کشور فرار کردند. دهقانان نیز زمین های بدست آمده  را نسبت نداشتند ،گاو ، قلبه ، تراکتور ، تخم بذری ودیگر امکانات نمی توانستند ، کشت کنند،  وضع جنگلات نیز در هم وبرهم شده بود .

در روستا ها از اثر گرفتاری ، اعدام ویا زندانی ساختن زمینداران ، دهگانان (دهقانان) ، کارشناسان ویا متخصصان امور زراعت  ، کشت وزراعت به رکود مواجه شده بود .

در شهر ها به خاطر ملی ساختن سرمایه های سرمایه داران  کارکرد های اقتصادی  به کمترین سطح خود رسیده بود .عواید دولت به نازلترین سطح خود سقوط نموده بود .

به خاطر خرید افزار جنگی تمویل وهزینه مصارف جنگ وتادیه معاشات ارتش ، مصارف محفل ها وتجملات فریبنده، دولت مجبود شده بود تا از ذخایر ارزی استفاده کند ، رژیم خونتای امین کوچکترین دلچسپی به رشد وبهبود اقتصاد کشور نداشت . این مساله قبل از همه موجب رکود اقتصاد کشورگردید وکشور به یک فاجعه ژرف اقتصادی روبرو شده بود .

پس در دوران حاکمیت صد روزه امین ، اقتصاد کشور به سوی فاجعه کشانیده شده بود ، هر نویسنده ای که منکر این فاجعه است در حقیقت ،معنا فاجعه را نمی داند.

در بخش اجتماعی یا همزیستگاهی:

طی حاکمیت صد روزه رژیم خونتای امین ، کوچکترین روزنه ای به سوی حقوق بشر وازادی های انسانی ، اجتماعی وسیاسی وجود نداشت.

طی این مدت شیرازه ای اجتماعی کشور برهم خورد ، گرایش ژرف تباری در میان رژیم امین او را به یک رژیم شیونییست طراز پولپوتی مبدل ساخته بود  ، مخالفت با دیگر تبار ها ، گرفتار و زندانی ساختن رهبران  دیگر تبار ها آغاز یافت به گفتاورد ظاهر طنین همان کتاب رویه ۲۴۷:« بر علاوه گروه های سیاسی ، گروه های اجتماعی مانندمحصلان ، استادان ، افسران ارتش ، کارمندان دولت ، رهبران بعضی از گروه های قومی ، مانند نورستانی ها ، هزاره ها ، بدخشانی ها … بزرگان قومی ومذهبی  وافراد عادی  عمدتآ هدف دستگیری های (گرفتاری های) دولت   قرار گرفتند.»

طی این دوره تشکیلات اداری کشور درهم وبرهم شده بود ، هیچ ارگان انتخابی اداری وجود نداشت ، از انتخابات ، از گزینش بخش های اداری کشور خبری نبود ، احزاب سیاسی ، همه منحل وتنها یک حزب سیاسی آنهم باند امین وجود  داشت وبس .

 از پارلمان ، مجلس نماینده گان ، شورا های ولایتی ، ولسوالی  و روستایی اثری دیده نمی شد.

نبود دموکراسی ، دگراندیشی ، ازادی بیان ، ازادی مطبوعات و رسانه ها ، حق انتخاب وکیل  ودادگاه های علنی ، از عواملی فاجعه بار حقوق بشر بود که در دوران صد ساله حاکمیت امین در کشور بال های سیاهش را پهن کرده بود .

هر نویسنده وهر اندیشمندی ، که این حالت حقوق بشر را در افغانستان فاجعه بار نمی خواند ، گویا از حقوق وآزادی انسانی آگهی ندارد. باید اعتراف کرد، که رژیم خونتای امین پیش از ششم جدی یک رژیم فاجعه بار بود.

در بخش های فرهنگی وادبی:

طی دوران صدروزه رژیم خونتای امین آزادی رسانه ها  به هیچروی  وجود نداشت ، نشرات  همه دولتی وسور خلقی امینی بودند ، گرایش جدی به فرهنگ منحط پاکستانی وفلم های پشاوری  پدیدار گردید، فرهنگ دیر پای کشور را به انحطاط کشانید، در بخش نشرات دولتی تلویزیون ، رادیو و رسانه های چاپی ، جز چاپ ونشر رویداد های تبلیغی رژیم چیزی دیگری به دیده نمی آمد.تیاتر ، فلم ، سینما و تلویزیون نیز بد ترین ابتذال وانحطاط  دوران  خود را می پیمود. چاپ کتب و ماهنامه ها نیز به یک میدان لجن تبلیغی  امینی مبدل شده بود.

 رژیم خونتای امین  مطابع آزاد شخصی چون: مطبعه وارسته ، مطبعه پشتنی ، مطبعه هما ، مطبعه کابل ، مطبعه عنایت  ومطابع دیگر را یکی پی دیگری نابود نمود و بنیاد مطابع آزاد را درهم ریخت. در این دوره بخش فعالیت های فرهنگی کشور به فاجعه بار ترین دوران خود رسیده بود .در حقیقت همین انحاط فرهنگی در کشور به یک فاجعه مبدل شده بود.

دربخش زبان وادبیات : 

طی صد روزه حاکمیت خونتای امین به منظور رشد زبانهای کشورهیچ اقدام دلسوزانه روی دست گرفته نشد، کدام شورای فعال فرهنگی که در زمینه رشد وبالنده گی زبانهای کشور اقدام نماید ، وجود نداشت ، زبانهای فارسی ، ازبکی ، بلوچی ، پشه یی ، ترکمنی ونورستانی ، بد ترین دوره بی رویکردی خود را می پیمودند . طی همین دوره اغلب زبانهای گویشی مردم افغانستان مانند: پراچی ، برکی راجانی ، واخانی ، شغنانی ، کشمی یکی پی دیگری به پرتگاه نابودی لولیدند.دولت امین بدون به دیده داشتن ، ویژه گی های تاریخی ، نظام واژگانی زبان پشتو یک عده واژه های جعلی را وارد نظام واژگانی زبان پشتو ساخت مانند ، سارندوی بجای پولیس ، لمری وزیر بجای نخست وزیر یا صدراعظم ودیگران. از اینرو در بخش زبانی نیز دوره صد روزه حفیظ الله امین یک دوره فاجعه بار زبانی نیز بود.

بخش دوم:

رویداد ششم جدی

به گفتاورد اغلب نویسنده گان وپژوهشگران تاریخ نوین کشور ارتش شوروی  بر خلاف ادعا های برخی نویسنده گان تنگنظر ودیده درا در ششم جدی داخل افغانستان نشده اند و دعوت کننده آنها نیز  ببرک کارمل نمی باشد، چیزی که با دریغ امروز این دیده درا های تاریخ با چشمسپیدی مطرح می کنند که گویا قطعات اردوی چهلم اتحاد شوروی در ششم جدی داخل افغانستان شدند و رژیم خونتای امین را نابود کردند.

۱- امین داعی و میزبان نیروهای شوروی:

 حفیظ الله امین در زمان امضای معاهده میان عالی ترین هییت دولت شوروی و افغانستان در پنجم دسمبر ۱۹۷۸  که به رهبری نورمحمد تره کی و برژنف صورت گرفت، بصورت رسمی نفر دوم دولت حزب دمکراتیک خلق بود.

 امین چه در دوران رهبری نورمحمد تره کی در حزب و دولت حزبی و چه در زمان کوتاه رهبری و حاکمیت خودش بارها از شوروی خواستار اعزام نیروی نظامی به افغانستان شد. در یک سند محرمانۀ کی. جی. بی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی منتشر گردید، نمایندۀ کی. جی.بی در مورد توافقات امین به چگونگی جابجایی نیروهای نظامی شوروی در افغانستان می نویسد:

« پیام از کابل (محرمانه ، عاجل)

بتاریخ ۱۲ و۱۷ دسمبر (۱۹۷۹ ) نماینده کی گی.بی به امین دیدار کرد، در گفته های امین مساله درخور توجه است:

امین مصرانه مفکوره لزوم بلافصل اتحاد شوروی درجلوگیری از عملیات رزمی باندها در نواحی شمال جمهوری دمکراتیک افغانستان را بیان کرد، طرح های او ازاین قرار اند:

رهبری کنونی افغانستان حضور نیروهای مسلح شوروی را در برخی از نقاط مهم استراتیژیک در استانهای شمالی افغانستان خیر مقدم خواهند گفت.

امین گفت: 

 ۱– اشکال و روش های ارایه شده کمک نظامی بایست از جانب شوروی تعین گردد. 

 ۲– اتحاد شوروی میتواند پادگانهای نظامی در جاهای که خود آرزو دارد، بدست آورد.

۳ – اتحاد شوروی میتواند کلیه پروژه های همکاری مشترک افغان شوروی را زیر محافظت بگیرد. 

۴ – سپاهیان شوروی میتواند راه های مواصلاتی جمهوری دموکراتیک افغانستان را زیر نگهبانی بگیرد....  »   

همچنان نماینده کی.جی.بی از کابل در پیام محرمانه دیگر خود به مسکو از تقاضای امین به اعزام نیروی شوروی برای حفاظت از محل کار و اقامتش سخن میگوید:

« . . .  در روند گفتگو، امین خواهش خود مبنی بر گسیل یک گردان (کندک) از سپاهیان شوروی را برای نگهبانی از شخص خود درمقر جدیدش (که او درنظر دارد پس از پانزدهم اکتوبر سال روان(۱۹۷۹ ) به آنجا کوچ کند) تکرار کرد. »   

ظاهراً پس از تقاضای امین یک قطعه پنجصد نفری که عمدتاً از نیروهای مخصوص کی.جی .بی بودند در اوایل دسمبر ۱۹۷۹ به محل اقامت امین در کاخ تپه تاج بیک اعزام شدند. این نیروها حلقه دوم محافظتی را بدور قصر تپه تاج بیک میساختند که همه ملبس با یونیفورم ارتش افغانستان بودند. 

فقیر احمد ودان عضو ارشد جناح پرچم حزب دمکراتیک خلق ضمن آنکه دعوت امین را از مسکو در اعزام قوای نظامی، تلاش موصوف غرض جلب اعتماد رهبران شوروی در مورد خود تلقی می کند، به نقل از یک مامور عالی رتبه حکومت امین می نویسد:

« باید به اساس این پیشنهاد ( پیشنهاد حفیط الله امین) ده هزار تن از منسوبان اردوی شوروی در میدان های هوایی افغانستان جابجا و در مواقع لازم از آنها استفاده میگردید، به همین سبب در بیانیه ها و اسناد هردو جانب فورمول بندی " قطعات محدود نظامی اتحاد شوروی"بکار میرفت.»

گروهی از دانشمندان انستیتوت تاریخ نظامی فدراسیون روسیه در کتاب «جنگ در افغانستان» که بخشی از اسناد سری را در مورد تقاضاهای پیهم تره کی و امین مبنی بر اعزام قوا ی شوروی بازگو کرده اند می گویند : اینگونه تقا ضا ها که از طریق نمایندگان شوروی فرستاده شده بود، نزدیک به بیست میرسد. هفت تقاضا از سوی امین پس از برکناری تره کی صورت گرفته بود. 

پروفیسور « پی یر آلن» آمر دیپارتمنت علوم سیاسی دانشگاه ژنیو در کشور سویس و « دیتر کلی » همکار ارشد دیپارتمنت علوم سیاسی دانشگاه مذکور تقاضای تره کی و امین را مبنی بر اعزام قوای نظامی از شوروی بیست ویک بار وانمود می کنند. آنها مجموع این درخواست ها را با استفاده از اسناد آرشیف کی.جی.بی . و حزب کمونیست شوروی و سایر منابع روسی  بیان می دارند .

انچه هویدا است اینست که قطعات ارتشی شوروی نه در ششم جدی بلکه پیش از ششم جدی بنا بر تقاضای امین وتره کی به افغانستان آمدند ، نه بنابر تقاضای  ببرک کارمل ، پس این دیدگاه که ببرک کارمل وششم جدید عامل تجاوز روس ها بر افغانستان اند ، نیز از بنیاد نادرست ونابجاه می باشدهرنویسنده ای که تلاش می کند ، تا ششم جدی را آغاز تازش روس ها درافغانستان بدانند، تلاش های شان یکجانبه وعاری از خرد ومنطق سیاسی است.

فرایند یا نتیجه گیری بخش دوم : قطعات  محدود ارتش شوروی وقت بنا بر درخواست حفیظ الله امین ونور محمد تره کی وارد افغانستان شدند وبنا بر حرکات واقدامهای ضد انسانی امین ، او را از قدرت سر به نیست کردند وتحول ششم جدی بنا بر نیاز زمان وخواست نیرو های دادخواه ،دموکرات وترقی پسند وبه منظور تآمین دموکراسی ، آزادی در کشور رُخ داد.

بخش سوم :

اوضاع سیاسی واجتماعی کشور پس از ششم جدی

یکم : اوضاع سیاسی کشور

 پس از نخستین روز های ششم جدی سال ۱۳۵۸ دروازه های زندانهای کشور واز آن میان زندان پلچرخی کابل  باز ونزدیک به ۵۰ هزار زندانی سیاسی ، اجتماعی به خاطر پاسداری از حقوق بشر وآزادی های مدنی رها گردیدند.

پس از ششم جدی سال ۱۳۵۸یعنی ۲۷ دسمبر سال ۱۹۷۹ خط مشی سیاسی دولت جمهوری دموکراتیک  از سوی ببرک کارمل رییس شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان اعلام گردید. در خط مشی سیاسی آمده است :

«۱ - اعلام آزادی تمام زندانیان سیاسی که از دم تیغ ساطور حفیظ الله امین تبهکار سر بسلامت برده اند ودرشرایط لازم لغو قانون اعدام.

۲- لغو تمام مقررات ضد دموکراتیک وضد انسانی  ومنع گرفتاری ها ، توقیف ها  تعقیبات خودسرانه وتفتیش منازل وعقاید.

۳- احترام به اصول دین مقدس اسلام ،آزادی وجدان ،عقاید ومراسم مذهبی ، حمایت از نظام کانون خانواده ، رعایت اصل مالکیت قانونی ومشروع وعادلانه شخصی.

۴- احیای امنیت ومصونیت فردی وجمعی ، آرامش وصلح .

۵- تامین شرایط سالم آزادی های دموکراتیک اعم از آزادی تشکیل احزاب ، سازمانهای اجتماعی وتوده ای ، آزادی مطبوعات ، تظاهرات ، اجتماعات ، ونمایش های خیابانی ،تامین حق کار وتحصیل ، وتامین آزادی ها ومحرمیت مکاتبات ، مخابرات ، مسافرت ومصونیت منزل .»

به تاسی از این اعلامیه به روز هفتم جنوری سال۱۹۸۰ ترسایی ساعت ده پیش از چاشت  دروازه های زندان های کشور واز آن میان زندان مخوف پلچرخی باز ونزدیک به پنجاه هزار زندانی طی مدت سه روز آزاد گردیدند.

پرسشی پدیدار می شود ، که آیا رهایی نزدیک به ۵۰ هزار زندانی سیاسی ، رعایت حقوق و ازادی های فردی ، ایجاد وتشکیل احزاب ودیگر تصامیمی که پس از ششم جدی در کشورگرفته شد، فاجعه است؟

بدون شک هر ادم عاقلی به این باور می رسد، که اینها فاجعه نی بلکه پایان یک فاجعه در کشور عزیز ما افغانستان  است.

آزادی احزاب وتشکل های سیاسی واجتماعی :

اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان به مثابه قانون اساسی موقت کشور به تاریخ ۱۴ اپریل سال ۱۹۸۰ یعنی  چهار ماه پس از پیروزی ششم جدی از سوی شورای انقلابی کشور به تصویب رسید، که در آن همه آزادی های سیاسی و دموکراتیک مردم بدیده نگریسته شده بود ودولت حامی حقوق وازادی های مدنی مردم گردید .

بر بنیاد همین اصول اساسی در کشور احزاب : سازا ، سزا ، اسلامی مردم افغانستان ، رستگاری ملی  داوود خان تحت رهبری پوهاند اصغر وپروفیسور ارغندیوال ، سازمانهای اجتماعی چون : جوانان ، زنان ، روشنفکران ، انجمن های نویسنده گان ، هنرمندان ، اتحادیه های صنفی ، پیشه وران وکارگران در کشور یکی پی دیگری فعال و از سوی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به رسمیت شناخته شدند وشرایط جهت پیشبرد فعالیت های  سیاسی واجتماعی وصنفی آنان فراهم گردید.

ازادی مطبوعات و رسانه ها به منصه اجرآ قرارگرفت واجازه ونشر روزنامه ها ونشرات سیاسی غیر دولتی مانند: اخبار هفته ، سهاک ، دهقان وغیره داده شد، که هیچکدام دولتی نبودند ودر خط سیاسی دولت حرکت نمی کردند.

در پایان این بخش به این فرایند می رسیم ، که تامین آزادی های مدنی ، سیاسی واجتماعی  ، مردم  ، آزادی رسانه ها وحق ایجاد احزاب وتشکل های سیاسی ، که برای نخستین بار درکشور به گونه ای عملی آن پدیدار شد، وحتا در قانون اساسی جمهوری داوود خان نیز ایجاد احزاب وتجمع های سیاسی ممنوع شده بود ، یک حرکت مدرن وجدید سیاسی  وآغاز فصل نوین از دموکراسی وازادی های سیاسی ومدنی  برای مردم افغانستان بود، این اقدامها آغاز فاجعه نی بلکه پایان فاجعه مدنی وسیاسی در کشور بودند.

دوم: بخش های اجتماعی واداری کشور

پس از ششم جدی وپس از رویکار شدن یک دولت ملی و دموکراتیک که با اندیشه والای دادخواهی ، ترقی پسندی ودموکراسی ملبس بود ؛ ساختار اداری کشور تغییر پذیرفت، حاکمیت فردی جایش را به حاکمیت همگانی داد ، اصول اساسی دموکراسی در ارگانهای دولتی ومحلی یکی پی دیگری عملی گردید.

در سال ۱۹۸۰ برای نخستین بار درکشور اصول نیمه فدرالیزم با ایجاد زونهای هفتگانه قدرت و اداره دولتی که رییسان زونها از صلاحیت و قدرت صدراعظم ایالتی برخوردار بودند ، ایجاد شد.

این زونها  به گفتاورد کتاب یادداشتهای سیاسی  ورویداد های تاریخی . جناب س.ع.کشتمند «رویه ۹۲۱ جلد دوم»قرارذیل بودند:

زون مرکز شامل: شهر و ولایت کابل ، میدان ولوگر.(مرکز آن شهر کابل)

زون مرکزی شامل ولایات : کاپیسا ، پروان و بامیان .(مرکز آن شهر چهاریکار)

زون شمالشرق شامل ولایات: بغلان ، کندز ، تخار وبدخشان (مرکز آن شهر کندز)

زون شمال: شامل ولایات : سمنگان ، بلخ ، جوزجان ، سرپل وفاریاب (مرکز آن شهر مزار شریف)

زون شمالغرب  شامل ولایات: هرات ، غور وبادغیس(مرکز آن ولایت هرات)

زون شرق شامل ولایت: ننگرهار ، لغمان وکنر ها (مرکز آن شهر جلال آباد)

زون جنوبشرق شامل ولایات : پکتیا ، پکتیکا ، خوست وغزنی (مرکز آن شهر گردیز)

زون جنوب شامل ولایات : کندهار ، زابل و ارزگان (مرکز آن شهر کندهار)

وزون جنوبغرب شامل ولایت:هلمند ، فراه ونیمروز (مرکز آن شهر فراه) ایجاد گردیدند، که نخستین نوع سیستم فدرالی غیر محسوس درکشور بود ، که مبنای آن بر رعایت مردمی گذاشته شده بود ، نه تباری .

در سال ۱۳۸۳ ترسایی ، برای نخستین بار درکشور قانون ارگانهای قدرت واداره محلی دولتی  منظور وحاکمیت در روستا ها و ولایات مردمی گردید، به زودی شورا های روستایی ، علاقه دارد ، ولسوالی و ولایات ایجاد و رییسان شورا های روستایی ، علاقه داران ولسوالان و والیان کشور از سوی مردم  واز طریق شورا های ولایتی گزیده شدند . اقدامی که تا حال درافغانستان مانند ، آن دیده نشده است ودیده نخواهد شد. آیا این اقدامهای دموکراتیک ومردمی آغاز فاجعه است یا پایان فاجعه؟

انتخابات پارلمانی ، ایجاد ولسی جرگه یعنی مجلس نماینده گان ومجلس سنا وگزینش حکومت ویا صداعظم از سوی پارلمان ، انتخابات ریاست جمهوری ، اخذ رآی اعتماد کابینه از طریق پارلمان ، از اقدامهای گسترده ای بود ، که در کشور پس از ششم جدی یکی پی دیگر عملی گردیدند.

پیداست ، که اقدامهای متذکره همه  به فاجعه دموکراسی در کشور پایان داد ویک دولت دموکراتیک ومردمی را به میان آورد.

سوم: بخش اقتصادی

به خاطر جلوگیری از درازی سخن نگاشته می شود ، که وضع اقتصادی دولت و رشد امور بودجه وی ، ترتیب پلانهای رشد اقتصادی اجتماعی ، رشد محلات ، ایجاد پروژه های مادر ، چون

استخراج معادن ، موجب شده بود ، که دولت برای تمامی کارمندان ، وکارکنان دولتی هفت قلم مواد طرف نیاز اولیه شامل :آرد ، شکر ، صابون ، روغن وغیره را به گونه رایگان توزیع نماید. علی الرغم محاصره اقتصادی ،کشورهای غربی ، از کمک های رایگان کشورهای سوسیالیستی استفاده درست واعظمی صورت می گرفت ، با بیماری ، فقروتهیدستی مبارزه جدی انجام می شد، رشوت ، بیروکراسی ، فساد اداری در کشور به کمترین سطح خود رسیده بود. مبارزه با کشت ، تولید ، وصدور مواد مخدر به بالاترین سطح خود رسیده بود ، افغانستان در ردیف کشورهای که درآن کمترین مواد مخدر آنهم درمناطقی که تحت حاکمیت دولت نبود تولید می شد ، قرار گرفته بود.

این دوره یکی از طلایی ترین دوره حاکمیت دولتی ومبارزه با مواد مخدر ، فساد ، بیرو کراسی وفساد اداری بود .

حتا حامد کرزی رییس جمهور پیشین از این دوره به مثابه دوره درخشان مبارزه با فساد اداری یاد می کند ، رهبران سیاسی کشور اعضای بیرو سیاسی وکمیته مرکزی حزب دموکراتیک افغانستان ، از هیچ سرمایه میلیونی ، خانه های مجلل، قصرها ، شرکت ها و زمین های دولتی استفاده شده ندارند ، همه پاکدامن ، قانع و از یک تربیه عالی انسانی برخوردار بودند.

آیا می شود ، این دوره پاک ومنزه دولتی را سرافگنانه آغاز فاجعه خواند؟

شرم هم خوب چیز است!

در بخش های فرهنگی:

برای نخستین بار درافغانستان به منظور رشد وبالنده گی فرهنگی وبه ویژه زبانهای پشتو ، فارسی ، ازبکی ، ترکمنی ، بلوچی ، پشه یی ،نورستانی در کشور نشرات به زبانهای آنها صورت گرفت.

ایجاد وزارت امورملیت ها به منظور تساوی حقوق ملیتها ایجاد شد، چاپ و تدریس در مکاتب ابتدایی یا آغازین به زبانهای مادری ، از اقدامهای بود ، که تا اکنون در افغانستان انجام نشده بود وانجام نخواهد شد.

با ایجاد انجمن نویسنده گان ورهیابی نویسنده گان دگراندیش در این کانون از جمله : اعظم رهنورد زریاب ، پوهاند داکتر جاوید، قهارعاصی ، پویا فاریابی ، جناب پرتو نادری ودیگران زمینه کارهای فرهنگی وسیع وگسترده فراهم و به انجام رسید.

فعالیت مجدد مطابع شخصی ، ودولتی چاپ کتب ومجلات در تمام ولایت کشورآغاز گردید. در  همین دوره نزدیک به ده  هزار عنوان کتاب در کشور شامل دیوانهای شاعران بی طرف ومخالف دولت ، داستانهای ، رومانها ، آثار پژوهشی وتحقیقی به چاپ رسید. که در تاریخ کشور بی مانند وبی جوره می باشد.

در همین دوره پس از ششم جدی درکشور پنج روزنامه سراسری ، ۷ جریده ، و۴۳ مجله به چاپ می رسید ، که وجدان تاریخ فرهنگی کشور مانند آن را به یاد ندارد.

هرنویسنده  و دانشمندی که این حقایق و راستی ها را منکر می شود واین  دوره را دوره فاجعه بار می خواند ، نمک ناشناس و ناسپاس خواهد بود و وجدان تاریخ روی او را سیاه خواهد کرد.

در بخش آموزش وتحصیل ومبارزه با بی سوادی خاطر نشان می گردد، که در کشور طی همین دوره ایجاد دانشگاه بلخ ، دانشگاه هرات ، رشد وانکشاف دانشگاه ننگرهار ، ایجاد صد ها انستیتوت اداری ، بانکداری ، تعلیم تربیه  ، ایجاد برنامه های ماستری وداکتری در داخل کشور ، فرستادن ده هزار نفر جهت تحصیلات عالی به کشور های اتحاد شوروی وقت ، پولند ، بلغاریا ، المان شرق ، چکوسلواکیا ، کیوبا ، هند و دیگر کشور هااز اقدام های گسترده فرهنگی در کشور می باشد .

 در همین دوره برای نخستین بار نزدیک به هفتاد هزارنفر از تحصیلات عالی ومسلکی برخوردار شدند ، که درتاریخ گذشته واینده کشور ما بی مانند خواهد بود.

دربخش کار برای گسترده گی سواد وآموزش برای نخستین بار درکشور نزدیک به دومیلیون انسان خوانش ونوشتن را فرا گرفتند ، که از طریق کورس های آموزش وخوانش دولت سازماندهی گردیده بود .این رقم شامل ۱۸ در صد نفوس کشور می شد ، که در تاریخ کشور بی مانند وبی جوره بود وخواهد ماند.منکران این فعالیت گسترده آموزش  در برابر تاریخ روی سیاه خواهند بود .

در کشور برای نخستین بار در زمینه رشد زبان پشتو وفارسی توجه ژرف ودقیق صورت گرفت ، در دارات دولتی افزون از واژه های ناب پشتو ، فارسی نیز به کار رفتند ، مانند: واژه های کارشناس در پهلوی متخصص، ، کارمند وکارکنان  در پهلوی مامور واجیر  ، پرورشگاه وطن در پهلوی مرستون ، زایشگاه در پهلوی زیژنتون  وغیره

آنانی که این دوره را دوره آغاز فاجعه می دانند؟ ایا وجدان تحلیلی وتفکیکی دارند؟

این بود کوتاه نگرشی در زمینه  دولتهای پیش وپس از ششم جدی .

امیدوارم تا خواننده آگاه وبی طرف ، خود قضاوت کند ، که آیا ششم جدی سال ۱۳۵۸ در کشور آغاز فاجعه است ویا به یک فاجعه جبران ناپذیر تاریخ نقطه پایانی گذاشت؟

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ ۲۶۱۲