موقف خاص قطر
تمویل کننده و تسلیم دهنده سلاح به بنیادگراهای اسلامی، « متحد استراتیژیک » امریکا با آغوش باز دربرابر اسراییل
نوشته : Knut Mellenthin
ژوزف بایدن معاون رییس جمهور ایالات متحده امریکا اخیراً درسخنرانی خود در مقابل دانشجویان دانشگاه هاروارد گله داشت که بزرگ ترین مشکل ایالات متحده در مبارزه با اسلام گرایان، هم پیمانان این کشورهستند. ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده عرب شورشیان رادیکال سوری را مجهز به سلاح کرده و کمک مالی به آنها رسانده اند، زیرا تنها هدف آنان سرنگونی رژیم اسد بوده است. ولی بایدن اشارهای نکرد که این اقدامات نوعی تقسیم کار بوده که پیشاپیش با ایالات متحده هماهنگ شده بود و از آنجا که این مساله برای همه طرفین بسیار نامطبوع بود، آقای بایدن مجبور شد روز بعد از این سخنرانی از هم پیمانان خود عذرخواهی کند.
بایدن در پلمیک خود مهم ترین پشتیبان گروههای اسلامی را در خاورمیانه و شمال افریقا، یعنی قطر، شاید سهواً و یا شاید عمداً اصلاً نام نبرد. این امیرنشین سواحل خلیج فارس «همپیمان کلیدی» امریکا محسوب میشود و در دسامبر سال گذشته با ایالات متحده پیمان همکاری نظامی به امضا رسانده است. در جون سال جاری قراردادی در مورد ارسال سلاحهای نظامی به حجم ١١ میلیارد دلار به امضا رسید. در لیست سلاحهای مورد نظر هلیکوپترهای «آپاچی» و موشکهای زمین به هوای متعددی منظور گردیده است.
قطر یکی از کوچک ترین کشورهای جهان است، ولی درآمد سرانه این کشور با ٢٨٠ هزار نفر جمعیت بیش ازهر کشور دیگری در جهان است. در این کشور بیش ترین تمرکز نیروهای نظامی ایالات متحده در جهان عرب وجود دارد و از سال ترسایی٢٠٠٢ به مرکز فرماندهی کماندوی مرکزی CENTCOM تبدیل شده است که مسوولیت تنظیم عملیات نظامی و جنگی درافغانستان، عراق و سوریه را به عهده دارد. بعید نیست که در منطقه نظامی زیر نظر ارتش امریکا تاسیسات مهم برای رسدزنی اطلاعاتی و مخابراتی منطقه توسط سازمانهای جاسوسی امریکا و NSA و هم چنین شعبه بزرگی از سازمان سیا ادغام شده باشد. طبیعتاً در این مورد هیچ گونه اطلاعاتی وجود ندارد. همین طور در مورد روابط بعضاً بسیار نزدیک با اسراییل نیز، که قطر در اینجا نقش نوعی پیشکسوت را بازی میکند، اطلاعی در دست نیست.
تمویل اسلام گرایان
از طرف دیگر، این شیخ نشین کوچک روابط بسیار نزدیکی با کلیه نیروهای اسلام گرا دارد. در اکتبر ٢٠١٢ترسایی امیر قطر به عنوان اولین رییس یک کشور عرب، پس از به قدرت رسیدن حماس از نوار غزه بازدید به عمل آورد. او در این سفر در جنب نشانه سیاسی برای کمک به پروژههای فلسطینی، ٢۵٠ میلیون دلار نیز کمک مادی وعده داد. خالد مشعل رهبر سازمان فلسطینی حماس که امریکا آن را یک سازمان تروریستی مینامد، پس از جدایی از سوریه در سال ٢٠١٢ به قطر رفت، جایی که او قبلاً بین سالهای ١٩٩٩ تا ٢٠٠١ در آنجا زنده گی میکرد.
طالبانهای افغانی در جون سال ٢٠١٣ترسایی توانستند بنا بر خواست موکد دولت امریکا اولین دفتر رسمی نماینده گی خود را در دوحه بگشایند تا ازآنجا به انجام مذاکرات صلح با کابل بپردازند. وزارت امور خارجه امریکا به اعضای خانواده امیر قطر و اعضای کابینه او مظنون بود که حتا با بنلادن و دیگر اعضای بلند پایه سازمان القاعده روابط بسیار صمیمانه ای دارند.
از آغاز به اصطلاح بهار عربی در دسامبر ٢٠١٠ترسایی، قطر شورشهای تونس، مصر، لیبیا و سوریه را نه تنها توسط فرستنده تلویزیونی بینالمللی خود «الجزیره »، بلکه توسط پول و اسلحه مورد پشتیبانی قرار داد و هنوز هم قرار میدهد. قطر برای ادای سهم خود به ناتو، علاوه بر جنگندههای شکاری و هواپیماهای باربری، نیروهای ویژه نیز به لیبیا اعزام کرد. در حال حاضر گویا قطر چندین گروه مسلح شورشی را علیه دولت مرکزی در لیبیا مورد پشتیبانی قرار میدهد.
قطر تنها کشورعربی بود که سعی کرد با کمکهای میلیاردی خود رییس جمهور مخلوع مصر، محمد مرسی را نجات دهد. پس از کودتای نظامی در مصر در سال ٢٠١٣ ترسایی چندین نماینده بلندپایه اخوانالمسلمین مصری در امیرنشین قطر پناهنده گی سیاسی گرفتند. البته یک ماه پیش هفت نفر از مشهورترین آنها مجبور به ترک قطر شدند و احتمالاً در حال حاضر درترکیه به سر میبرند.
با اخراج میهمانان مصری، قطر کوشش میکند از وجود تنش با چندین کشور عرب بکاهد. عربستان سعودی، امارات متحده و بحرین در ماه مارچ سال جاری البته نه فقط به خاطر پشتیبانی قطر از اخوانالمسلمین، سفرای خود را از دوحه فراخواستند. عربستان سعودی حتا قطر را تهدید به محاصره زمینی، دریایی و هوایی کرد. این مناقشه البته با فشار و مداخله ایالات متحده در اپریل همین سال تخفیف پیدا کرد.
اقتصاد مواد خام
وضعیت جغرافیایی قطر در وهله نخست فوقالعاده به نظر میرسد. این شیخنشین در شبهجزیره باریکی قرار دارد که تقریباً ١۶٠ کیلومتر به میان خلیج فارس فرو رفته است. طول سواحل آن بالغ بر ۵۶٠ کیلومتر است و از جنوب دارای مرز مشترکی با عربستان سعودی است که طول آن ۶٠ کیلومتر میباشد. این کشور با مساحتی قریب ١١۶٠٠ کیلومتر مربع از نظر سطح دارای رتبه ١۶۴ در سطح جهان است. در روی نقشه جغرافیا این کشور شبیه زایده کوچکی از عربستان سعودی به نظر میرسد که ١٨۶ مرتبه از آن بزرگ تر است. و درست این همان چیزی است که خانواده بزرگ آل ثانی که قریب صد سال قدمت دارد و از سال ١٩٧١ که انگلیس سند استقلال قطر را امضا کرد، در آنجا حاکم است، نمیخواهد، که زایده کوچکی از کشورعربستان سعودی باشد و این امر تا اندازهای مبیین سیاست خارجی متفاوتی است که قطر انتخاب کرده است.
شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی که روز ٢٧ جون ١٩٩۵ طی یک کودتای نرم پدرش را از قدرت خلع کرد عناصر موجود ولی ضعیف و متضاد این سیاست خارجی متفاوت را در سطح گستردهای بسط داد. البته هنوز معلوم نیست که چهارمین فرزند ٣٣ ساله او، تمیم بن حمد آل ثانی که خلیفه روز ٢۵ جون ٢٠١٣ به نفع او از حکومت کناره گرفت تا چه حد این سیاست را دنبال خواهد کرد.
اساس مادی این سیاست خارجی مستقل و فوقالعاده قطر را درآمد هنگفت این کشور از فروش نفت و به ویژه گاز تشکیل میدهد. البته به طورکل گفته میشود که منابع نفتی این کشور در ١٠ تا ١٣ سال آینده فروکش خواهد کرد اما قطر بعد از روسیه و ایران دارای سومین ذخیره بزرگ گاز طبیعی ثبت شده درجهان است. این منبع، میدان گازی پارس جنوبی نام دارد که زیر خلیج فارس نهفته و تقریباً نیمی از آن متعلق به ایران است. این میدان طبق اطلاعاتی که تا کنون به دست آمده یک پنجم منابع گازی جهان را تشکیل میدهد. تقریباً دوسوم ذخایر این میدان در بخشی که به قطر تعلق دارد، نهفته است.
آنچه که میتواند دلیلی برای تنش و درگیری باشد، استخراج گاز از این میدان توسط قطر است که حجم بیشتری گاز پمپاژ میکند تا ایران. علت عمده آن تحریمها و اقدامات تنبیهی است که ایالات متحده امریکا قبل از برنامه اتمی ایران و بیش تر از ده سال پیش علیه ایران اعمال داشته، از جمله تهدیدهایی که متوجه شرکتهای میشود، که به نحوی با صنایع نفتی و گازی ایران در ارتباط اند و خسارتهایی که در بازارهای فروش ایالات متحده شامل حال آنها میشود. در نتیجه ایران هم از میلیاردها دلارسرمایهگذاریهای خارجی برای آینده کشور و هم از داشتن تکنولوژی و ماشینها و ابزار مدرن محروم میگردد. علاوه بر آن، باید از تحریمهای غیرمستقیم دولت امریکا یاد کرد که هدفشان کاهش صادرات نفت و گاز ایران از طریق ارعاب و اخاذی از کشورهای خریدار نفت و گاز ایران است. نتیجه این که کشورهای شبه جزیره عرب، از جمله قطر در این وضعیت ذینفع هستند.
شیخ نشین قطر به کمک تکنالوژی غربی صنعت تولید گاز مایع را بنا کرد و اکنون نقش تعیین کنندهای در سطح جهان داراست. از این طریق قطر میتواند گاز را با تانکر به اقصا نقاط جهان، عمدتاً جاپان، کوریای جنوبی و هندو صادرکند. قطر از سال ٢٠٠۶، جلوتر از اندونزیا و نیجریه بزرگ ترین صادرکننده گازمایع در جهان است. البته چندین طرح وجود داشته و هنوز نیز وجود دارد که لوله گازی به سوریه، که امیرنشین قطرمدتها روابط خوبی با آن داشت و یا به ترکیه کشیده شود ولی این چنین لولههای گازی باید اجباراً از عربستان سعودی عبور کند که به وابستگی ناشی از آن خواهد انجامید.
رابطه با اسراییل
قطردرحقیقت یک دیکتاتوری مطلقه است که در آن کلیه تصمیمهای سیاسی توسط گروه کوچکی از افراد، عمدتاً از قبیله آل ثانی گرفته میشود. همین امر به اعوجاجات بعضاً عجیب و مشهود در سیاست خارجی کمک میکند و مقدور میسازد که حتا برخی از تصمیمات کاملاً نامطلوب و سوال برانگیز مثل رابطه با اسراییل، که دیگر کشورهای عربی را با مشکل مواجه میکند، اتخاذ شود.
رابطه اسراییل با جهان عرب، به دلیل خودداری این کشور از به رسمیت شناختن فلسطین و همچنین غصب گام به گام مناطقی که از سال ١٩۶٧ ترسایی در اشغال این کشور قراردارد، شدیداً تیره است. البته این رابطه به مقدار زیادی نیز با سطح تکامل مناقشات ارتباط دارد. به گونه مثال روند به اصطلاح مذاکرات اوسلو بین اسراییل و سازمان آزادیبخش فلسطین در سال ١٩٩٠ تحولی در روابط بسیاری از کشورهای مسلمان، از جمله مراکش، تونس، عمان و هم چنین قطر با اسراییل به وجود آورد. در همین زمان (سال ١٩٩۴) قرارداد صلح با اردن به امضا رسید و روابط دیپلوماتیک برقرار شد. تا آن لحظه تنها مصر بود که از سال ١٩٧٩ دارای چنین روابطی با اسراییل بود. این روابط مغایر با تصمیمات جامعه عرب بود و الزاماً به تعلیق عضویت قاهره در لیگ عرب انجامید که تازه بعد از١٠ سال لغو گردید.
توقف روند اوسلو و آغاز « انتفاضه دوم» درپاییز سال ٢٠٠٠ترسایی و عملیات نظامی اسراییل علیه نوارغزه بین ٢٧ دسامبر ٢٠٠٨ تا ١٨ جنوری سال ٢٠٠٩ محدودیتهای فراوانی در روابط عملی اسراییل با تک تک کشورهای مسلمان به دنبال داشت. در حال حاضر اسراییل تنها از طرف ١٠ کشور که رسماً مسلمان به شمار میروند، از جمله ۶ کشور از اعضای قبلی اتحاد جماهیر شوروی سابق (۵ کشور آسیای مرکزی و آذربایجان) و هم چنین جمهوری سابق توده ای البانیا، مصر و اردن و در خاتمه ترکیه به رسمیت شناخته شده است.
ولی ٢٠ سال پیش پس از امضا قرارداد اسلو (١٣ سپتامبر ١٩٩٣) روند بهبود روابط اسراییل با جهان عرب امیدبخش به نظر میرسید. درسال ١٩٩۶هنوز قبل از اینکه دفاتر نماینده گی اسراییل در قطر و عمان زیر اسم دفاتر بازرگانی ایجاد گردد، اسراییل در سال ١٩٩٣ شایعه معامله کلان گاز با قطر را که در آینده به امضا خواهد رسید، در رسانههای بینالمللی پخش کرد. در آن زمان ادعا شد که امیرنشین عرب در صدد است گاز مایع توسط تانکر به بندر اسراییلی ایلات در بجیره احمر صادر کند و آن را از آنجا توسط لوله گازی که ساخته خواهد شد به بنادر آشدود و یا آشکلون در بحیره مدیترانه منتقل نماید، که بعد از آن از طریق لوله گازی که آنهم ساخته خواهد شد به یونان و از آنجا به سایر کشورهای اروپایی صادر خواهد گردید. (نیویورک تایمز ٢٩ اکتبر ١٩٩٣)
وزارت نفت قطر این شایعه را به شدت تکذیب کرد و اشاره کرد که به علت تصمیم های کشورهای عربی در رابطه با تحریم اسراییل، تجارت با این کشور مقدور نیست. در واقع در نظر اول این داستان مبهم و نامعقول به نظر می رسید، به ویژه آنکه چنین پروژهای به وابستگی این کشور به اسراییل میانجامید که قطرمجبور بود ملاحظه همسایه بزرگ خود عربستان سعودی را نیز بکند؛ علاوه بر آن، استخراج گاز نیاز به زمان زیادی داشت و تازه در سال ١٩٩١ آغاز شده بود و صدور آن در سال ١٩٩٧ اساساً مقدور گردید.
در جنوری سال ١٩٩۶ اسراییل و عمان قرارداد تاسیس نماینده گی بازرگانی متقابل را به امضا رساندند. امضا این قرارداد غیرمترقبه نبود، زیرا نخست وزیر اسراییل اسحاق رابین در سال ١٩٩۴ ازعمان بازدید به عمل آورده بود. البته بعد از اینکه نیروهای انتظامی اسراییل انتفاضه دوم فلسطین را سرکوب کردند عمان به این بخش از رابطه سیاسی خود با اسراییل پایان داد. در ماههای بعد رسانههای بینالمللی گزارش دادند که قطر نیز اعلام کرده که دفتر نماینده گی بازرگانی اسراییل را که درسال ١٩٩۶ تاسیس شده بود، تعطیل خواهد کرد. ظاهراً اینطور به نظر می رسید که امیر قطر برای جلوگیری از ایجاد تنش در اجلاس سران کشورهای اسلامی OIC دست به این اقدام زده است. قبل از آن به ویژه ایران و عربستان سعودی تهدید کرده بودند که کنفرانس را بایکوت خواهند کرد. ولی در واقع قطر تازه در سال ٢٠٠٩ ترسایی کارمندان دفتر نماینده گی بازرگانی اسراییل را به اسراییل پس فرستاد و دفتر نماینده گی خویش در تل آویو را بست. علت این گام حمله ارتش اسراییل به نوارغزه بود که تحت عنوان سرب مذاب صورت گرفت. سفیر کنونی اسراییل در المان، یعقوب حداش بین سالهای ٢٠٠١ تا ٢٠٠٣ رییس هیات نماینده گی اسراییل در دوحه بود. این نوع نماینده گیها، وقتی که روابط دیپلماسی رسمی وجود نداشته باشد، طیف وسیعی از وظیفهها را به عهده دارد، به طوری که لقب «نماینده گی بازرگانی» تنها نوعی استتار و گمراه کننده است. در چنین مواردی سازمان جاسوسی اسراییل موساد نقش بزرگی به عهده دارد. از جمله وظایف نماینده گی فوق در قطر احتمالاً ایجاد روابط محرمانه با دیگر کشورهای منطقه بود، که اسراییل با آنها دارای هیچنوع روابط رسمی نیست. (…)
گویا امیرنشین قطر در دسامبر سال ٢٠٠٩ و همین طور چهارماه بعد از آن پیشنهاد کرده بود تا دفتر نماینده گی بازرگانی اسراییل را مجدداً بگشاید. البته این گزارشات توسط منابع ناشناس اسراییلی نشر یافته بود. بر پایه این گزارشها هر دو دولت حتا برای این اقدام وارد مذاکرات مستقیم شده بودند. اما این کوشش قطر به نتیجه نرسید، زیرا گویا این کشور در عوض، خواستار ارسال سمنت و مصالح ساختمانی به غزه شده بود ( Commentary ٢۴ می ٢٠١٠) اسراییل در آن زمان بیتفاوت از این که چه کسی قصد چنین کاری را داشته باشد، اساساً از ورود این مصالح به غزه جلوگیری میکرد، با این که پس از عملیات « سرب مذاب » نیاز عظیمی به بازسازی غزه وجود داشت. گویا قطر مضافاً از اسراییل خواسته بود نقش مثبت قطر درمنطقه را به رسمیت بشناسد. البته این امرغیرمحتمل است، زیرا رژیم دوحه همواره سعی داشته حتیالامکان روابط خود را با اسراییل مخفی نگاه دارد.
اهمیت روبه کاهش استراتیژیک
پس از سرنگونی رژیم مصر در سال ٢٠١١ روزنامههای مصری و همین طور دیگر روزنامهها به کرات از صدور گاز مایع قطر به اسراییل گزارش کردند اما هیچ یک از طرفین به طور رسمی این گزارشات را مورد تایید قرار ندادند. تا آن لحظه اسراییل از طریق یک لوله گازی مقادیر معتنابهی گاز از مصر وارد کرده بود. اما این لوله اکنون از منطقه ناامن شبهجزیره سینا میگذشت که به کرات از طرف گروههای شورشی مورد حمله و خرابکاری قرارگرفته بود. علاوه برآن، اعتراضاتی رخ داده بود، چون نماینده گان فاسد رژیم مبارک گاز را زیر قیمت بازار به اسراییل فروخته و در عوض از طرف اسراییل پاداش دریافت کرده بودند. همه اینها باعث شد که چندین ماه صدور گاز به اسراییل متوقف گردد و معامله فرضی گاز با قطر نیز ظاهراً اجرایی نشد.
در می ٢٠١٣ ترسایی فاش شد که در منطقه خلیج یک نماینده گی دیپلماتیک دیگر اسراییلی موجود است. این امر سهواً در بودیجه مصارف وزارت مالیه برای سال ٢٠١۴ انتشار یافت اما زیاد روشن نبود که این نماینده گی در کدام کشور است(تایمز اسراییل ١٢ می ٢٠١٣) ظاهراً میبایست این رابطه مخفی میماند که خود دال بر آن بود که این نماینده گی حداقل از طرف موساد و وزارت امور خارجه تغذیه میشود.
با این حال، قطر (اگر واقعاً همانطور که بسیاری از مفسرین سیاسی حدس می زنند آن کشور مزبور باشد) دیگر امروز دارای همان اهمیت برجسته ای نیست، که ١٠ تا ١۵ سال پیش برای اسراییل داشت. هماکنون اغلب کشورهای شبه جزیره عرب احتمالاً علیه ایران و دولت سوریه دارای همکاری محرمانه با اسراییل اند. رسانههای اسراییلی، که ظاهراً آگاهانه از طرف منابع دولتی تغذیه شده اند، گزارش میدهند که اخیراً تعداد زیادی ملاقاتهای محرمانه با « شخصیتهای سرشناس» از منطقه خلیج و دیگر کشورهای عربی صورت گرفته است. حتا یک « مقام بلندپایه دولتی» از کشوری که از آن نام برده نشده، به اسراییل سفرکرده است. نخست وزیر بنیامین نتانیاهو شخصاً این ملاقاتها را سازماندهی میکند. (تایمز اسراییل ٢ اکتبر ٢٠١٣)
قطر رسماً دراسراییل و بین لابیگرهای اسراییلی در خارج از کشور وجهه خود را از دست داده است. رییس سابق سازمان جاسوسی موساد، مییر دوغان در سال ٢٠١٠ از ایالات متحده امریکا خواست پایگاه نظامی خود را در قطر تخلیه کند. «مورتون کلاین» رییس سازمان صهیونیستها در امریکا از دولت امریکا خواست که قطر باید در لیست « یاوران دولتی تروریسم » قرار داده شود. و به قول « کلاین» از این طریق ممکن خواهد بود، ارسال سلاحهای نظامی به غزه را که قطر طبق قرارداد متعهد شده متوقف کرد و علاوه برآن « قربانیان حملات حماس» محق خواهند بود از قطر برای اخذ غرامت به دادگاههای امریکایی شکایت کنند.
این نوع درخواستها احتمالاً شانسی برای پیروزی ندارد. قطر به عنوان میزبان همه ساله گفتوگوهای بینالمللی دوحه و همینطور مقر یکی از اندیشکدههای امریکایی به نام Brookings Institution مرکزی است برای ملاقات و تبادل نظر بین جهان غرب و جهان اسلام یا به ویژه جهان عرب که طبیعتاً و عمدتاً محلی برای جمع آوری اطلاعات، تحقیقات و نهایتاً اعمال نفوذ میباشد. درضمن بدیهی است که حتا اسراییل هم به طور جدی برای نقش امیرنشین قطر به عنوان هماهنگ کننده روابط محرمانه بین سازمانهای اسلامی و یا مثلاً میانجیگری بین دولت فلسطین و حماس اهمیت فراوانی قایل است.
۲۹ اکتوبر ۲۰۱۴
یونگه ولت
بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۲ ـ ۲۹۱۰