سرشت انسانی

ساعت به کندی ثانیه ها را رقم میزد
ومن در تنگنای بی عطوفتی،
دور از مادر ومیهن،
هجرت ولحظه هامیشمردم ، و
در انتظار بودم تا عقربه ها
چرخی به میل دلم سازکنند ، و
مرا که شالوده زنده گی
از هم پاشیده،
در آغوش گرم سرنوشت
تاریخ سازند.
سر گرم تخیلات،
سر میان دو گوش
منتظر به آینده نامانوس
مگر معتقد به روشنایی فردا،
سرشت انسانی را
که زیر خاک توده ها
پنهان شده
نه در داشتن حفیفت
بل،
در دانستن حقیقت میجستم و
انتظار آن داشتم
تاعقربه ها
چرخی به میل دلم ساز کنندو

در اغوش گرم سرنوشتُ،
مرا
تاریخ سازند.

                                            

  حکـیم کرنزی

  ۲۴اپریل ۲۰۱۲ 

 

 

فرهنگی ـ بامداد۱۳/۲ـ۱۲۰۷