سخنی چند در باره « شاعر زن وعشق »

فاضله امیر

نزار قبانی « شاعر زن وعشق »، نویسنده ، ناشر و دیپلومات پرتلاش سوری فرزند آگاه و پرکار زمانش بود که باورداشت :« عشق درجهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من می ‌خواهم که آن را آزاد کنم. می‌ خواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.»

قبانی به باور بسیاری از صاحب ‌نظران شعرعرب، یکی از پدیده‌ های شعرنو چه به لحاظ اسلوب و چه از نظر محتوای شعری بشمار می آید . در پیوند به زنده ‌گی و شخصیت فرهنگی نزار قبانی ، گفته شده است که او در نظم و نثر بیشتر از پنجاه عنوان کتاب نشر شده دارد. البته در این میان سهم شعر نسبت به نثر فزون ‌تراست. او توانست در۵۰ سال زنده گی ، آفرینش و خلاقیت هنری پنجاه کتاب شعر و نثر را منحیث ارمغان هنری به علاقمندان زایش استتیک به ارمغان گذاشت ، از جمله کتاب های « درستایش زنان » و « شعرهای قانون شکن » را .

بررسی زنده گی و تعمق دراشعار و آفریده های هنری نزارقبانی نشان می‌ دهد که او را بی جهت به « شاعر متعهد وطن» نخوانده اند. عشق به انسان‌، مادر وطن و به ویژه زن در همه آثار و آفریده های او که در ژانرهای مختلف ادبی داشته درخشش زیاد دارد.

قبانی در نوروز سال ۱۹۲۳ میلادی در شهر دمشق دیده به جهان کشود، دیپلوم ادبیات و فلسفه را در دمشق بدست آورد .چون آموزگارانش فرانسوی ها بودند، سرو کارش با آثار شاعران و نویسنده گان فرانسه  افتاد. پسانتردرلندن انگلیسی آموخت و سالهای بعد در مادرید زبان اسپانوی را فراگرفته و چنانکه خود میگفت : « ... می دیدم که اسپانوی چه زبان لطیفی است. من به شعرهای ماچادو، خیمنز، آلبرتی و لورکا دلبسته گی عجیبی یافتم. این زبان زبان عشق و انقلاب، آب و آتش درکنارهم است .»
رخداد های سیاسی  منطقه و جهان بر او اثرگذاشت و نزار قبانی که تا قبل از شکست عرب ها، در جون سال ۱۹۶۶ میلادی فقط اشعارعاشقانه می سرود، قصیده ای« یادداشتی بر دفترشکست» را سرود که در محافل ادبی و سیاسی جهان عرب مورد پسند و ستایش قرارگرفت. این سروده « یادداشتی بر دفتر شکست » مقدمه ای  شد برای سرودن هر چه بیشتر اشعار سیاسی و اجتماعی.

نزار در تلاش های ادبی و اجتماعی اش  در باره زن و رهایی ، مادر وطن ، انقلاب الجزایر و قهرمانان آن ، خیزش فلسطینی ها ، بیروت ، مسایل عربی و صلح نوشت . بدینگونه او شاعر نامدار اجتماعی و سیاسی گردید.

نزار قبانی درگفت وگویی یاد آورشد که : « من می ‌توانم از نظر شعری میان اعراب اتحاد ایجاد کنم، کاری که اتحادیه کشورهای عرب هنوز از نظر سیاسی نتوانسته انجام دهد. »

دو رخداد مهم در براو سخت اثر گزار شد و او مساله عشق تا او  داد اجتماعی را در شعرش مورد توجه قرار داد . فرمانروایی آداب و رسوم کهنه، منجمله مظلومیت‌ها و محرومیت‌ های زن عرب ، محدودیت زنده گی عاطفی و اجتماعی زن درجامعه باعث شد تا به پرخاش با فرهنگ و رسوم حاکم بر زنده گی سوری ها بجنگ برخیزد.

وقتی هنوز ۱۵ سال داشت ، خواهر جوانش بدلیل فرمانراوایی باورهای نادرست و ستم  درمناسبات اجتماعی بدلیل تصمیم  خانواده  برای ازدواج با مردی که نمی پسندیدش ، دست به خود کشی زد.

درشرایطی که جامعه هنوز تحمل پذیرش سروده‌های عاشقانه نزار قبانی  رانداشت مردم او را «شاعر الفضیحه » یعنی شاعر رسوایی می خواندند.برای همین هم او دورنمایه  و مضمون بیشتر اشعارش را وقف عشق و زن میکند. او به بیان خواست ها ، غم‌ ها، نگرانی‌ها، آرزوها  و شادی های زن  پرداخته ، و به مقام دفاع  از زن منحیث انسانی رنجدیده  جامعه برمی آید.

مرا یارای آن نیست که بی طرف بمانم
نه در برابر زنی که شیفته ام می کند
نه در برابر شعری که حیرت زده ام می کند
نه در برابر عطری که به لرزه ام می افکند...
بی طرفی هرگز وجود ندارد
بین پرنده... و دانه گندم!

( نزار قبانی )

حادثه جانکاه دومی درزنده گی نزارقبانی کشته شدن همسرش «بلقیس الراوی» در جریان بمب گذاری یک گروهک مخالف رژیم عراق در ۱۹۸۱ میلادی در سفارت عراق در بیروت بود. قبانی کشته شدن همسرش را بهانه ای برای نکوهش دشمنی و انتقام گیری در بین عرب ها قرار می دهد:
« اگر آنان درخت زیتونی را از ربع قرن پیش آزاد کردند
یا میوه لیمویی را بازگرداندند
و پلیدی را از تاریخ محو نمودند
از قاتلان تو تشکر خواهم کرد ای بلقیس
اما آنان فلسطین را ترک کردند تا آهویی را بکشند.»

 

قبانی در شعر معروف خود «خبز و حشیش و قمر» فقر مردم  و مساله  تعدد زوجات در جامعه عربی مطرح کرد  و از « مردمی سخن می ‌گوید که پا برهنه می ‌دوند و نان را جز درعالم خیال نمی ‌بینند و شب هنگام درخانه‌ هایی آگنده از سرفه به ‌سر می ‌برند، اما داشتن زن های متعدد را روا می ‌دارند .»

چراغ عمر« شاعر زن وعشق » در۷۵ ساله ‌گی خاموش شد.

قلب تپنده‌ نزار قبانی دراپریل سال ۱۹۹۸ میلادی در لندن از تپش عاشقانه بازایستاد و جامعه فرهنگی و ادبی جهان یکی ازپرشکوه ‌ترین چهره ادبی و شاعر بلند آوازه خود را از دست داد.

 اینک برگردان فارسی یکی از سروده زیبای نزارقبانی با عنوان « نان و بنگ و ماه » را به عنوان ختم سخن پیشکش میدارم. 

 

 

نان و بنگ و ماه

 

 

به هنگام برآمدن ماه

از خاوران

که پشت بام‌ ها را

چون خرمن شکوفه

روشن می ‌کند

رها کرده کسب و کارشان

نان به دست و نغمه خوان

بر تپه‌ ها، مردم

گسترده بساط تماشا

مسخ نورماه می‌ شوند

که آن را جاودانه

و خود را فانی می ‌پندارند.

 چه می ‌کند این قرص قمر

در سرزمینم؟

سرزمین پیامبران

و ساده‌ دلان

خسته از تخدیر تریاک و توتون جویدن

چه می ‌کند با ما

ماه

که غرورمان را از دست داده‌ ایم

و با بهانه بهشت زنده گی می ‌کنیم؟

چیست در آسمان

برای این تن آسوده گانِ خسته؟

که پیشواز مرگ می ‌روند،

به هنگام برآمدن هر ماه.

 در سرزمینم

در سرزمین ساده‌ دلان

در مقابر نیاکان

باور به قضا و قدر

میراثی است که فرزند را تخدیر می‌ کند.

 نور که بر تپه‌ ها می‌ تابد

زوال آشکار می ‌شود

بر بساط فرش ‌ها

که نشسته ‌اند

با فنجان چای و فرزندشان.

در سرزمینم

می‌ گریند ساده‌ لوحان

زنا می ‌کنند و نماز می ‌گذارند

در سرزمینم

مردمی نابینا زنده گی می ‌کنند

دعا می‌ خوانند و می ‌گریند

اما حساب زنده گی را دارند

که آنچه به دست نیاوردند،

بَنگی و گُنگ

طلب کنند

پس ماه را چنین می ‌خوانند:

ای هلال…

باران الماس بهاری.

خدایی که مانند سنگ مرمری

معلق می ‌مانی…

ای هرچه باور ناپذیرتر….   

این است

میراث همیشه شرقی ما

خوشه روشن الماس ‌ها

برای میلیون‌ها گُنگ خوا‌ب ‌دیده

که باور دارند

ماه شب ‌های خاور

یکسان می ‌تابد

و همه شرق

در منظر منزلتش قرار دارد.

حتا مومنانی که چهار زن اختیار

یا به روز جزا هم باور دارند

با میلیون‌ها نفر که هرگز نانی ندیدند

مگر درخیال

یا کسانی که شب ‌ها

با سرفه و بیماری‌ ها

با تن رنجور زیر نور،

هرگز نمی ‌دانند درمانشان چیست. 

در سرزمینم

نادان به خواری و زاری می‌ روند

و چون هلال ماه نمایان شد 
اشک‌ هایشان هم بیشتر می‌ شود

صدای غم ‌افزای عود

و ناله‌ های شبانه

در شرق

شوق مرگ است. 

در سرزمینم

با این زوال تاریخی

و وحشتی طولانی

و رویاهای کسل کننده

و خرافات پوچ

ساده ‌لوحانی هنوز

پی جوی قصه‌ های قهرمانی

ابی‌ زید هلالی۱هستند. 

( نزار قبانی )

 

۱-  ابی‌ زید هلالی: از پهلوان‌ های اسطوره‌ایی حماسه بنی‌ هلال در ادبیات شفاهی عرب است.

برگزارنده شعر: زاهدی لنگرودی

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۹ـ ۱۳۰۳

 

Copyright © bamdaad 2020