سروده تازه از شاعر توانای کشور، رفیق عنایت پژوهان گردانی

 

برای صد ساله گی« آزادی »

گل مهاجر


خصم تو چه بسیار و چه ماهر شده  امروز
در هر خم و هر کوچه مجاور شده  امروز

با کینه ی خوابیده چنان خو بگرفتی
کزفتنه به  آزار تو قادر شده امروز

صد زخم زمان در بدنت بود و نهان بود
امروز وطن درد تو ظاهر شده امروز

پژمرد و به خون خفت و تبه گشت جوانی
پیران، چمن آرای مقابر شده  امروز

گلزار تو در پنجه ی زاغ و زغن افتاد
گل نیز ازین باغ مهاجر شده  امروز

دل در گرو گلشن و رنگینی ی باغت
آواره ی صد دفتر خاطر شده امروز

با عطر تن و بستر گلرنگ « پتونی »
ایمان نبرد، این دل کافر شده امروز

نی در دل ویران تو«مرسل »،نه « جریبن »
سازنده ی دوران تو قاصر شده امروز

آنکس که پرستاری گلشن هنرش بود
خود خار مغیلان مناظر شده  امروز

آن لاله ی خندان که چراغ دمنت بود
ازعشق گل روی تومنکر شده امروز

سردار فداکاری و پیغامبر امید
تواب و شکم پرور و جابر شده امروز

سوگند کهن بر لب و درمعرکه اما
هم کاسه ی شیطان معاصر شده امروز
***
تندی مکن ای دل که دلاور شده توفان
سنگرشکنی مذهب فاخر شده  امروز

از همدم آزاده درین دم  خبری نیست
نوکر صفتی، کم نه که ، وافرشده امروز

هر جاهل و روبه صفت جنگل تاریخ
آگاه و سخن ران و مشاور شده امروز

با جیب پُر از حجت و با کله ی خالی
هر دلقک و دیوانه مفکر شده امروز

روباه نمک خورده ی درگاه گذشته
دی لقمه به حلوا زده، شاکر شده امروز

آن اردک ره گم شده در دامگه ی شک
شاهین شتابنده ی قاهرشده  امروز

اقلیم وفا تیره شد و باد هوا  گشت
همسنگر وارسته چه نادر شده امروز

در باد حوادث چه کند شاخه ی نورس
گر خار دل و دیده ی شاعر شده امروز

آن بیشه که جولانگه ی اندیشه ی من بود
با خار تن خویش معاشر شده  امروز

یاران همه رفتند و گلستان همه پژمرد
فکر از سرِ ما نیز مسافر شده امروز

( پژوهان گردانی )


۳ سپتامبر ۲۰۱۹

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۹ـ ۰۷۱۰

Copyright © bamdaad 2019