رویـای عیــد

 

کجا عید است ، کجاعید است؟

کجا تحسین وتمجید است

بجز کشتارخون آتش مرگ وعزاداری

وطن درپرتگاه مهلک وتهدید بربادی

بجز یک عید رویایی

کجا عید است؟

که هرجا گریه و زاری

بهر ســو مــردم آزادی

هجوم  قتل وخونخواری

به این سرحد جفا کاری

کجا عید است ؟

در آنجایی که گل در پنجهُ خار است

وطـن در دست اغیار است

 شرایط سخت دشوار است

بجای گوسفندان خون صدها بیگنه ریزد

منم قربان، تویی قربان

 ومیهن بسته قربا نی

کجا عید است؟

متاع خون مردم درکف حاجی بنام عیــد

بجیب حکمرانان تروریست پروراعراب

ستمگارانه میریزد

از آنجا در ازآ  آن بم وباروت مـــی آرند

زسود حج کعبه  دشنه و تابوت میسازند

گهی  ترور ، گهی سنگ سار

جمعی  زخمی ، جمعی  بیمار

کسی معیوب ، کسی بیکار

همه ،  از زنده گی بیزار

کجاعیداست ؟ میهن زخم خونین است

دل پرخون سی ملیون نفرغمبارغمگین است

بجزبا آن گروه های تجاوزکارغارتگر

بجز دزدان معدن ها و رشوت خوارو قاچاق بر

 کی دارد عید ؟ کجا عید است؟

اگر مقصود عید مرد می باشد

بچشم اندازیک همبستگیُ مردم هوشیار

که تاهرخفته ازخواب زمستانی شود بیدار

وبا یک جنبش سرتاسری با قوت یاری

بدست آرند آزادی و حق زنده گانی را

همان عید عموم خلق عید همگانی را

وآنگاه برهمه تبریک خواهم گفت

( عبدالوکیل کوچی )

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۲۰۸

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2019