با چنين وضع محالست

*****


از شما نه زر و مالى ، نه قبا ميخواهيم
نه بلند منزل و قصرى ز طلا ميخواهيم
ما چو آسايش و يک صلح و صفا ميخواهيم
محـــو ظلـــم و ستــم و رنج و بلا ميخواهيم
ما نه خواهيم نه کاخى نه زرى را ز شما
بس نماييد خدع و خيره سرى را و جفا
تا به کى دود تفنگ گشته به هر گوشه عيان
تا بـــه کــى سانحــه و فــاجعه و گير و نمان
تا به کى جور و جفا و تعب و تير و کمان
تا به کى حرف دروغست و همى نيش زبان
بس کنيد حوصله ى ما بکلى رفته  زکف
نه زنيد برسر نعش وطن اين طبله و دف
از هـر آن کنج وطــن خشم و جنون مى بارد
ناله و شيـون و غم، مــوجه ى خون مى بارد
هر چــه از خاين و جانى و زبـــون مى بارد
هر گهى هر چه فزون هر چه فزون مى بارد
مرگ و نفـرين به چنين ايده ى گنديده ى تان
چاره يى نه به سر مو، نه غم و قصه ى مان
از چه ناليم؟ ز تبعييض و زد و بند و فساد؟
يا که از خاين بى غيرت و چـوتار و نراد؟
از خود و طالع و بختى که نکرده دلى شاد؟
يا ازان ذات خدايى که بما هيچ نداد
ز چه رو هموطنم در بدر و خوار شديم
چاکر اجنبى و دشمن و اغيار شديم
اين چه نيرنگ و شر و مکر و فريب است مدام
اين ستم از چه باين خلق غريب است مدام؟
به هر آن لحظه غم و مرگ قريب است مدام
اين چه افکار عجيب کار عجيب است مدام
با چنين وضع محال است که بمنزل برسيم
ملت و تـــوده شويـم و به تکامـــل برسيم!

( زبير واعظى )

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۸ـ ۱۲۱۱

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد واعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018