نوشته : دکتر حمیدالله مفید

 در کنگینه ی رنگین زبان

بخش ۴۳

واژه های هم آوا

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

واژه غذا ، یا غزا ، یا طعام یا خوره:

‫———————————

ریشه شناسی واژه غذا( ghezä ):

پژوهشگران ودانشمندان زبانشناسی زبان تازی یا عربی  به این باور اند ، که واژه های زبان تازی یا عری به دو گونه شکل گرفته اند (۱)

یکم: وامواژه های که از زبانهای عبری ، آرامی ، سومری ، اوستایی ، فارسی وپهلوی و حتا لاتین به زبان تازی آمده اند و با تغییر در نظام آوایی آن بکار می روند

دوم: واژه های که در خود زبان تازی یا عربی در مرور زمان پدیدار شده اند و به کار می روند.

در مورد نمونه نخست  به گونه نمونه واژه«بوریاBuryä» را ریشه شناسی می کنیم.  : این واژه در  زبان سومری  ساخته شده است که از بووری Büwary یعنی بافته وانداخته شده  گرفته شده است وبه مرور زمان « بوریا» شده است و سپس با همین شکل  به زبان آرامی رفته است واز آن زبان این واژه را  زبان پهلوی وفارسی باستان وام گرفته  اند وهمچنان در زبان تازی نیز رفته است وبه گونه ای« الباری» گردیده  است. فکر می کنم ، که نام جناب «باری جهانی» نیز از واژه باری تازی که به معنی بوریا است ، گرفته شده است ) در مصاحبه ای گفته بود ، که باری به معنی دفعه ونوبت است. که بدون شک نادرست است. ) .

  تازی ها در زبان خود شان واژه « الحصیر) را ساخته اند.

با این پیش بیان می پردازیم به ریشه شناسی واژه «غذی یا غذا»: این واژه از نوع واژه هایست ، که در خود زبان تازی ساخته وپرداخته شده است .

تازی ها بول یا شاش شتر ماده را غذی می گویند وبول یا شاش شتر نر را « الکمیز» می نامند ، واژه غذی از مخلوطی از شیر و بول یا پیشاب ویا شاش است که از مجرای شتر مادینه می ریزد  وواژه « الکمیز» یعنی بولی که فوران می زند چه کمز به معنی فوران نیز می باشد.

در زبان تازی غذی یا غذا یعنی بول شتر مادینه  و به گونه کنایه به معنی نوشابه یا خوراکه چوچه شتر  کاربرد یافته است وبه معنی طعام هیچگاهی به کار نرفته است. چه تازی ها « الطعام»  و (الکل )را بجای غذا به کار می برند.

در زبان فارسی در سده های پسین این واژه جای «خوراکه »یا« خوره »را گرفته ودر کنار طعام تازی به کار می رود.

نانوشته نماند ، که فارسی زبانان  افغانستان   واژه غذا را به معنی طعام بسیار کم به کار می برند، بجای آن نان یا خوراکه  یا طعام و ماکولات  می گویند. مانند: نان چاشت ، نان شام ، میز نان خوری  ویا در ارتش : اتاق طعامخوری ، ویا مآکولات کارمندان دولت وغیره

در سالهای پسین ترکیب های چون : میز غذا خوری ، قاشق وچنگال غذا خوری .سیت غذا خوری وغیره ساخته شده و به کار می روند.

در فرهنگ  حسن عمید  واژه ای غذا  چنین معنی شده است :آنچه خورده شود وبه جسم کمک کند وانرژی لازم برای بدن  به وجود آورد ، خوردنی ، خوراک وخورش را نیز گویند.

واژه غزا(Ghazä ): این واژه نیز از زبان تازی وارد زبان فارسی شده است ، که ریشه آن از «غزوه» به معنی جنگ وحرب گرفته شده است  و در تاریخ اسلام جنگ های دوران پیامبر اسلام را با دشمنان شان به نام غزوه وجمع آن را « غزوات) می گویند .

پس در فرایند نوشتن غذا به گونه غزا نادرست است  و به درستی کاربرد این واژه بجای طعام وخوره یا خوراکه در زبان فارسی نیز کار ناصواب است.

واژه خوره یا خوردنی  یا خوراکه یا خورش:

 فردوسی می گوید:

خوره همان به که یکجا خوری

خاک در آن خوره که تنها خوری ( شهنامه)

ریشه شناسی واژه خوره:

این واژه در اوستا به گونه ای :«  Xar a  و xärandi» ویا »Xärtan » آمده است ، در پهلوی  به گونه ای( X‪,artan ) در زبان ارمنی این وامواژه به گونه ای «خورتیک) شده است ، در کردی ( خورین) در پشتو « خورل) در بلوچی ( وره)  در شغنانی ومنجانی (خرام) صورت های هندی باستانی ( Sürä )  می باشد. (۲)

گایگر زبانشناس ریشه این واژه را از فعل ( Xaral) خوردن ولذت بردن می داند.این واژه در زبان ارمنی نیز به گونه X‪.ortak)) رفته است. (۳)

از این واژه در زبان فارسی ترکیب های :  خوردن ، خوراک ، خوره ، خوردنی ، خورانیدن ، خوراکه ، خورش ، سا خته شده است و همچنان  با این واژه  افعال مرکب گونا گون ساخته می شود: برخوردن ، فریب خوردن ، سوگند خوردن ، سرما خوردن ، سر خوردن ، شور خوردن ، خشم خوردن ، شکست خوردن ، روزی خوردن ، هوا خوردن ، ، غم خوردن ، اندوه خوردن ، خود خوردن ، رشوت خوردن ، دود خوردن ، زنگ خوردن ، کرم خوردن ، لگد خوردن ، سیلی خوردن ، لت خوردن  وغیره ساخته شده اند. همچنان  با ترکیب آن واژه های ترکیبی زیادی ساخته شده اند مانند: شیرنی خوری ، پلو خوری ، نان خوری ، طعام خوری ، غم خوری  وغیره  ونیز ساخته شده وشکل گرفته اند.

 

واژه طعام:

این واژه از واژه های ساخته شده در زبان تازی یا عربی است وریشه آن از طعم گرفته شده است ، سه واژی یا سه حرفی است ودر زبان تازی یا عربی  به گفتاو:« الفنون به نقل از بحر الرائق فی الشرح کنز الدقایق )  اصل این واژه از سوی مردم حجاز به معنی ارد گندم بوده است ، که مجازآ به تمام انواع خوراکه  ها گفته می شود.)

این واژه در قران بار بار آمده است : … وطعام الذین اوتو الکتاب حل لکم وطعامکم حل لهم ( قران ۵&۵) برگردان : وخوره کسانی که برای شان کتاب داده شده است برای شما( ای مسلمانان ) وطعام شما برای آنها حلال است( مراد از  اهل کتاب نصارا ویهود اند.) بر بنیاد این آیه خوراکه های مسلمانان برای یهودان ونصارا وخوراکه های آنها برای مسلمانان حلال است.

در فرهنگ های زبان فارسی واژه طعام چنین معنی شده است : خوردنی ( منتهی الارب)( برگردان علامه جورجانی رویه ۶۷ ).مقابل شراب ، خورش آدمی  ( دهار ) مطعوم ، ماکل ، اکله وغیره

این واژه در تاریخ بیهقی ودر حدود العالم نیز آمده است ، « …نفس آرزو به وی است دوستی طعام وشراب  ودیگر اذت ها ( تاریخ بیهقی)

شکری بگزار علم ودینش را

زان به که شراب ویا طعامش را ( ناصر خسرو)

به روزی دوبارم بباید طعامی

به ماهی دو وقتم بباید جماعی ( خاقانی ) (‪ از نویسنده بر سبیل شوخی: خاقانی بسیار کم اشتها بود  

 

‫——————————

رویکرد ها :

 

برای نگارش این جستار از این منابع سود جسته ام :

۱-جذع مشترک علمی الماده : االغه العربیه .اثر توفیق الحکیم  چاپ مصر قا هره ( به زبان عربی)

قران  سوره پنجم رویه پنجم چاپ قاهره

فرهنگ شعوری جلد دوم رویه ۱۶۵

 ۲-فرهنگ ریشه شناسی فارسی اثر پاول هُرن و هاینریش هوبشمان برگردان دکتر خالقی مطلق

  3-Grundriss der Neupersischen Etymologie 1983    

فرهنگ دهخدا .CD

فرهنگ حسن عمید ( کتاب ‪ فرهنگ چاپی   )

 

یادداشت بامداد : این جستار بدون ویرایش ما به نشر میرسد.

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۴۰۹