«غرض از ادبیات، تلاش و مبارزه است. تلاش و مبارزه برای نیل به آگاهی، جستن حقیقت ؛ و آزادی انسان»

( ژان پل سارتر)

 

آثاراهل قلم فلسطینی های ساکن اسراییل فقط  گاهی در نشریات مترقی  و چپ اسراییل از جمله در مجلات اتحاد، جدید، صبح، چاپ ومنتشر می شد. تا سال ۱۹۸۱ ترسایی لیست سیاهی از پنجاه کتاب ممنوعه ادبی عرب دراسراییل تهیه شد و ورود و فروش ادبیات عرب مخصوصا ادبیات اعتراضی و مقاومت در نواحی اشغالی در کتابخانه ها و کتاب فروشی ها زیرکنترول قوای اشغالی بود.

 

علیشاه سلطانی

اصطلاح « ادبیات مقاومت »  در فرهنگ سیاسی ایران ریشه در ادبیات فلسطین ویا در ادبیات ضد فاشیستی اروپا دارد. زمان تولد ادبیات داستانی فلسطین را باید سال ۱۹۳۷ ترسایی  دانست؛ زمانی که کتاب داستان های کوتاه محمد سیف منتشر شد، گرچه منتقدین ادبی آثار او را بخشی از ادبیات زاری، گریه و ماتم می دانند.

محمد شاهین، نویسنده دیگر فلسطینی به دلیل توصیف آداب و رسوم و استفاده از زبان عامیانه کوچه و بازار ومعرفی زنده گی روستایی، تصویری زنده از محیط اطراف خودنشان می دهد.اوبعدها ازنوشتن داستان کوتاه دست کشید و به خلق رمان پرداخت.

ادبیات فلسطینی را می توان به سه بخش تقسیم نمود:

- ادبیات تبعید، یعنی ادبیاتی که در سایر کشورهای عربی از طریق فلسطینی ها نوشته شده. ادبیات افراد مقیم اروپا و امریکا را رسما جزو این بخش بشمارنمی آورند،

ـ  ادبیات نواحی اشغالی مانند نوار غزه و غرب رود اردن،

ـ  ادبیات فلسطینی های درون اسراییل و مقیم آنجاست.

هرسه شاخه ادبیات فلسطینی یعنی ادبیات تبعید، ادبیات مناطق اشغالی، و ادبیات فلسطینی های درون اسراییل، نشان دهنده یک حرکت تکاملی در زمینه ادبیات داستانی هست.

داستان کوتاه  در ادبیات فلسطین سه مشخصه دارد:

حرکت ازادبیات تسلیم و ناامیدی به سوی ادبیات معترض، وحرکت ازادبیات اعتراضی به ادبیات مبارز و انقلابی.

اینگونه ادبیات سه خصوصیت دارد:

- ادبیات بومی و ملی،

ـ ادبیات تقلیدی از نویسندگان مشهورجهانی، و

ـ ادبیات ترجمه شده.

ادبیاتی که به دلیل اشغال سرزمین ها و رانده شدن مردم، توسط اسراییل، بوجود آمد، حاوی احساسات افسرده و غمگینی است.ادبیات داستانی اوایل قرن بیست فلسطینی همچون سایر کشورهای خاورمیانه ده ها سال نتوانست با ادبیات شعری و نظمی رقابت کند، تا اینکه به علت رواج رسانه ها مخصوصا مطبوعات، داستان کوتاه در میان علاقه مندان مسایل سیاسی و فرهنگی هم دوستداران خود را پیدا نمود.

درتاریخ ادبیات اجتماعی وانتقادی، ادبیات مسوول و ملتزم همیشه اهمیت خاصی داشت. با نقد و بررسی ادبیات مدرن غرب مانند آثار جویس، کافکا، فاکنر، کامو، ویرجینیا ولف، زیبایی شناسی و استتیک ادبیات مسوول نیز اهمیت خود را به نمایش گذاشت . درنیمه اول قرن بیست ادبیات مسوول سارتر و کامو علاقمندان خود را یافت.

ادبیات چپ، ادبیات اگزستنسیالیستی، وادبیات ایدیولوژیک که جنبه تبلیغاتی قوی و آشکار داشت، درمیان اهل کتاب با مشکل روبرو شد. تضاد بین مرگ و آواره گی هزاران قربانی جنگ زده فلسطینی و خوشبینی مکتب ریالیزم سوسیالیستی، کاملا آشکارشد. در میان قشر روشنفکر و تحصیل کرده مقیم خارج، معمولا ایدیولوژی مارکسیزم و ناسیونالیسم بدون برخورد انتقادی پذیرفته می شد.

داستان کوتاه نویسی همچون سایر جوامع، تجربه و آزمایشی بود برای کارهای گسترده تر از جمله رمان و نوول. بعضی کارشناسان، اشاعه رمان نویسی را بدلیل فعالیت ادبیات مقاومت می دانند.

در مورد فلسطینی های ساکن درون اسراییل می توان گفت که آنها همیشه خود را در محاصره فرهنگی اسراییل می بینند و چون سایر فلسطینی ها به دلیل سرخورده گی ناشی از شکست اعراب، به جانبداری ازمبارزات و مقاومت در ادبیات پرداختند.

آثاراهل قلم فلسطینی های ساکن اسراییل فقط گاهی در نشریات مترقی و چپ اسراییل از جمله در مجلات اتحاد، جدید، صبح، چاپ ومنتشر می شد. تا سال ۱۹۸۱ ترسایی لیست سیاهی از پنجاه کتاب ممنوعه ادبی عرب دراسراییل تهیه شد و ورود و فروش ادبیات عرب مخصوصا ادبیات اعتراضی و مقاومت در نواحی اشغالی در کتابخانه ها و کتاب فروشی ها زیرکنترول قوای اشغالی بود.

امیل حبیبی، نویسنده زن فلسطینی مقیم اسراییل می گفت او در طنزاسلحه ای می بیند که ضعف های شخصیت را می پوشاند، همانطورکه بیان تراژدیک اثر، این ه  را درخود دارد.

ازجمله دیگر نویسنده گان فلسطینی که نه تنها در زمینه های داستان کوتاه بلکه در زمینه های شعر، نمایشنامه، رمان، نقد ادبی، ترجمه، و روزنامه نگاری فعال هستند، می توان از راشد، ابوشوار، سمیره، اعظم، توفیق فیاض، محمود شکیر، و یحیی بهلوف، نام برد.

 ***

 

گزیده ایی از شعر فلسطینی

در مورد سراب اسلو:

« به ما گفتند:
اسلو معدن طلاست
و بهشت موعود
و درختان تاک
اسلو ناجی و مسیح منتظر است
پی خشم و لرزه چرا؟ ...
به ما گفتند:
اسلو قطار بازگشت است
به کاشانه و حرمتگاه
شادی و عید کوچک و بزرگ
و بلبلان آواره عشق
به لانه و آغوش کودکان بازخواهند گشت
پس ملال و ملامت چرا؟
گفتند و گفتند
هرچه گفتند رویای سراب بود
نه گریه ما را رها کرد
و نه ریگ تفتیده عذاب،
همه کبوترها رفتند
و جغد خرابه نشین ساکن این جا شد.
هر آنچه که گفتند خواب های پریشان بود
دروغی بزرگ که ما آن را ترانه شنیدیم
چون و چرا نکردیم،
و همانند گوسفند آن را بلعیدیم
پس آیا چرا به وعده چسپیدیم؟ »

( عبدالکریم العسولی )

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۲۰۶