یادی از ساربان آوازخوان فراموش ناشدنی کشور

به مناسبت بیست و سومین سال وفاتش

دور از رخت سرای درد است خانه  من
خورشید من کجایی سرد است خانه  من

  زلمی رزمی

عبدالرحیم ساربان آوازخوان محبوب کشور متولد شهرکابل است. او ۲۳ سال قبل بروزهفتم حمل سال ۱۳۷۳ خورشیدی در دیارغربت درشهرپشاورپاکستان برای ابد رخت سفر بربست و در خواب غنود.
ساربان از دوران کودکی آواز زیبا و دلنشین داشت و عشق به موسیقی در وی شعله ور بود. وقتی آهنگ های فلکلور وطن را زمزمه می کرد، موردتشویق و تحسین قرارمی گرفت و ابرازاحساسات مردم را نسبت بخودش بچشم می دید.
درجوانی مدتی روی ستیژتیاتر کابل ظاهرگشت،  اما عشق به موسیقی و آوازخوانی او را به سوی هنر موسیقی کشانید و همکاری هنری را با رادیو افغانستان آغازنمود.
ساربان درطول دوران همکاری هنری اش با رادیو صدها ترانه اجرا کرد که برخی ازترانه های او ازبه یادماندنی ترین ترانه ها درتاریخ موسیقی کشورماست.

آهنگ های :
ـ خورشید من کجایی سرد است خانه من
ـ از بس که نازنینی و نازت کشیدنیست
ـ چشمک بزن ستاره
ـ دخپل یارله مینه
ـ صبح کشورمیوات
ـ در دامن صحرا
ـ بنمای مه رویت ای مهرگسل امشب

ـ ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
ـ تو آفتابی و من آن ستارهء سحرم
ـ ﺳﺎﻗﯽ دل ﻣﺎ ﺧﻮن ﺷﺪ ﺑه ﺨﺪا ﮐﻮ ﺟﺎم ﺷﺮاﺑﻢ
ـ دیشب به خدا خمار بودم
ـ تا بکی ای مه لقا خون جگرم می کنی
ـ ساربانا …وغیره  را تا امروز هزاران تن از دوستداران وی زمزمه می کنند.


سازبان روزگاری می گفت:
موسیقی وسیله ای برای انتقال احساس است و موسیقی ای که ازعهده انتقال احساس برنیاید، موسیقی نیست و بدرد نمی خورد.
این خواننده خوش آواز و محبوب پیر و برنای کشور، به  اوج شهرت و محبوبیت رسیده بود که
با دریغ و درد بیماری روانی جسمانی و عدم توازن فشارخون به سراغش آمد و منتج به سکته مغزی و فلج دست و پای وی شد.و زبانش را از وی گرفت ولی مصیبت تنها همین یکی نبود او درسال های جنگ قدرت و راکت  پرانی ها بی آسیب باقی نماند. یکی ازهمان راکت ها دربلاکی ازمکروریان های شهرکابل که وی درآن بسرمی برد به سراغش آمد تا جان وی را و عزیزانش را بگیرد؛  ولی در خانه همسایه در بدیوارش اصابت کرد، شیشه های پنجره اش را شکست، گوشت و استخوان همسایه هایش را پاشان ساخت و سرانجام این هنرمند رنجور و بیمارمجبورشد مثل هزاران تن ازهموطنان دیگرخود در زیرباران راکت ها خانه و کاشانه اش را ترک و همراه با زن و بچه هایش درشهرپشاور پاکستان اقامت گزیند.
و اما تحمل دردغربت و آواره گی درکشوری چون پاکستان برای ساربان کشنده تر و دردناکتر از راکت و مرمی بود.
سرانجام بروزهفتم حمل سال ۱۳۷۳ خورشیدی که دیگرتاب تحمل را از دست داده بود؛ در دیار غربت برای ابد رخت سفر بربست و در خواب غنود.

یادش را گرامی می داریم و بروانش درود می فرستیم!

  بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۱۷ـ ۰۲۰۴