زنان مهاجر و بارداری‌های مکرر

 

زنان مهاجر افغان با وضعیتی دشوار و غیرانسانی روبه ‌رو هستند و در اسارت آموزه‌های فرهنگی مردسالاری و مشکلات اقتصادی و بی ‌سوادی، سلامت جسمی و روانی ‌شان نیز در معرض تهدید قرار گرفته است.

 

دکتر سیمین کاظمی

 زنان مهاجر افغان در ایران را شاید بتوان فرودست ‌ترین جمعیت کشور دانست که البته چون اغلب قانونی نیستند، نه از تعداد شان اطلاعی در دست است  و نه اساسا جزجمعیت به حساب می ‌آیند. حتا وقتی در رسانه‌ ها و تریبون‌ های  رسمی و غیر‌رسمی سخن از مهاجران افغان به میان می ‌آید، معمولا اشاره به مردان کارگر افغان است که چه به‌ صورت قانونی و چه غیرقانونی در ایران کار می‌ کنند. زنان مهاجر افغان جمعیت  درسایه هستند و ازاین ‌رو، وضعیت شان ناشناخته و بی ‌اهمیت باقی مانده است.
زنانی که از افغانستان به ایران مهاجرت کرده‌ اند به‌ ویژه آنها که تازه آمده‌ اند، تحت‌ تاثیر فرهنگ جامعه سنتی و مردسالار کشورشان که در آن، فرزندآوری یکی از مهم‌ ترین وظایف زنان به شمار می ‌رود، حتا در شرایط فقر، فلاکت و بیکاری به حاملگی‌ های مکرر و متعدد تن می ‌دهند که حاصل آن، خانواده‌ هایی پرجمعیت و انسان‌ هایی  فقیرتر و محروم ‌تر از نسل پیش هستند.
جبرگرایی که ویژه گی جوامع فقیر و توسعه ‌نیافته است، باعث شده زنان افغان، اعتقاد چندانی به کنترول موالید یا فاصله‌ گذاری بین تولدها نداشته باشند.

آنها اغلب در سن کم ازدواج می‌ کنند  و بلافاصله بعد از ازدواج، باردار می‌ شوند که این بارداری‌ها تا ۶ و هشت فرزند هم می ‌رسد. بی ‌سوادی، فقر، حاشیه‌ نشینی و انزوا باعث می ‌شود اجتماعات افغان‌های ایران همچنان ویژه گی‌های فرهنگی خود را حفظ کند؛ ازاین ‌رو، فرزندآوری مکرر و متعدد به‌ عنوان یک ویژه گی فرهنگی تداوم می‌ یابد. مردان افغان به فرزندانشان به‌ عنوان نیروهایی که می ‌توانند درآینده یاری ‌بخش خانواده در تامین معاش* باشند، می‌ نگرند و از این نظر، تعداد فرزندان بیش تر می‌ تواند از نظر مهاجران، سرمایه ‌ای باشد که در فقدان حقوق شهروندی در جامعه میزبان، امنیت را برای آنها تضمین کند . اما واقعیت این است که فقر، محرومیت از تحصیل اتباع غیرقانونی و بیکاری، تهدیدهایی هستند که آینده فرزندان مهاجران افغان را تاریک و تباه می‌ کنند.
به دلیل حاملگی‌ های متعدد و شرایط اجتماعی  و اقتصادی نامناسب، سن ظاهری زنان مهاجر افغان اغلب بیشتر از سن تقویمی به نظر می ‌رسد و در میان سالی، پیر، شکسته و فرسوده به نظر می ‌رسند. بسیاری از آنها، کارگران خانگی هستند که سفارش‌ های کارفرماها را با دستمزد ناچیز در منزل انجام می ‌دهند و حتا در دوران بارداری هم کارشان بدون وقفه ادامه دارد. به ‌طور کلی ، می ‌توان گفت، زنان مهاجر افغان با وضعیتی دشوار و غیرانسانی روبه ‌رو هستند و در اسارت آموزه‌های فرهنگی مردسالاری و مشکلات اقتصادی و بی ‌سوادی، سلامت جسمی و روانی ‌شان نیز در معرض تهدید قرار گرفته است. تسلیم و ناامیدی را در میان این جمعیت ستمدیده به‌ وضوح می‌ توان دید و این جمله یک زن ۳۹ ساله باردار افغان شرح حال آنهاست که: ما زنان افغان فقط زنده هستیم، زنده گی نمی‌ کنیم.
واقعیت این است که در افغانستان برنامه کنترول جمعیت به‌ طور جدی اجرا نمی‌ شود و هنوز مورد پذیرش و اقبال جامعه افغانستان قرار نگرفته است. از طرف دیگر در ایران هم با تغییر سیاست جمعیتی، برنامه‌های کنترول موالید برچیده شده و وزارت بهداشت، افزایش جمعیت را به‌ طور جدی دنبال می ‌کند. اگرچه در مناطق حاشیه ‌ای، فقیرنشین و روستایی هنوز هم وسایل پیشگیری از بارداری به ‌طور محدود و در شرایط خاص در اختیار متقاضیان قرار داده می‌ شود اما برنامه کنترول جمعیت دیگر به ‌صورت فعال و مداخله ‌گرانه انجام نمی‌ گیرد و آموزش یا توصیه ‌ای درباره ضرورت محدودیت فرزندان و فاصله‌ گذاری بین تولدها وجود ندارد؛ بنابراین زنان مهاجر افغان به ‌ویژه آنهایی که تازه آمده‌اند، در غیاب هرگونه آموزش و مداخله فعال سیستم بهداشتی به حال خود رها شده و در جامعه جدید هم به همان روند قبلی تولید مثل و فرزندآوری که در جامعه مبدأ  داشته ‌اند، ادامه می ‌دهند. فقر، ناآگاهی، بی‌ سوادی و طرد اجتماعی و فرهنگی موجب شده است بعضی از زنان افغان به مراکز بهداشتی و درمانی مراجعه نکنند و دوره بارداری را بدون مراقبت و حتا زایمان را در منزل و با کمک قابله‌ های سنتی آموزش ‌ندیده انجام دهند. بدیهی است چنین وضعیتی خطرات بزرگی را برای این زنان به همراه خواهد داشت.
البته با تمام این اوصاف نباید از نظر دور داشت، آن دسته از زنان افغان که پیش از تغییر سیاست جمعیتی در ایران بوده‌ و تعامل بیشتری با جامعه میزبان داشته‌ و نیز بخشی از زنان افغان که از سطح معیشتی بهتری برخوردار بوده‌اند، کمتر از سایر هموطنان شان باردار می ‌شوند و تعداد فرزندان کمتری دارند. به نظر می‌ رسد نسل جدید زنان افغان ‌ که در ایران متولد شده یا مدت زمان بیشتری از مهاجرت آنها می‌ گذرد، تمایل کمتری به بارداری مکرر دارند و با عبور از محدودیت‌ها و الزام‌های فرهنگی، ضرورت کنترول موالید را پذیرفته ‌اند.

چنین تغییراتی در اجتماعات مهاجران، موجب امیدواری است و می ‌توان انتظار داشت که سایر افغان‌های ساکن ایران نیز به ‌سوی کنترول موالید حرکت کنند؛ البته چنین حرکتی جز با توجه وزارت بهداشت و برنامه‌ ریزی در این‌ باره میسر نمی ‌شود. برای هرگونه برنامه ‌ریزی هم لازم است ابتدا جمعیت مهاجران (اعم از قانونی و غیرقانونی) به‌ عنوان بخشی از جامعه نیازمند مراقبت‌ها و مداخلات بهداشتی شناخته شوند؛ سپس با درنظرگرفتن ویژه گی‌ های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، برنامه‌ها متناسب برای آنها در نظر گرفته شود. همچنین این واقعیت را باید پذیرفت که سیاست جمعیتی را نمی ‌توان درباره کل جمعیت یک کشور و بدون لحاظ‌ کردن تفاوت‌های اجتماعی و فرهنگی اعمال کرد . وزارت بهداشت می ‌تواند با استفاده از نیروهای بهداشتی موجود و نیز با کمک نیروهای داوطلب که می ‌توانند از میان جمعیت مهاجران انتخاب و آموزش داده شوند، برنامه ‌ای کنترل موالید را برای آنان اجرا کند و به این وسیله از بار مشکلاتی که فرزندآوری برای زنان و افزایش جمعیت برای مهاجران و کل جامعه ایجاد می‌کند، بکاهد./ صدای مردم

 

* بادریغ همین دیدگاه دربخشی ازمهاجران افغان در اروپا نیز حاکم بوده ؛ و آنها فرزندان بیش تر را وسیله ایی برای بدست آوردن « مدد معاش کودکان » می دانند که این معاش در جیب پدر خانواده ریخته و به مصرف کودک نمی رسد.

گرایش دیگری را نیز می توان در میان خانواده های تازه وارد مشاهده نمود . شماری از خانواده های تازه وارد با پاگذاشتن به اروپا با تصور اینکه با تولد فرزند در اروپا ، آنها به صورت اتومات حق بودوباش در اروپا را بدست  می آورند ، مصروف فرزندآوری اند . این برداشت کاملاً نادرست بوده و نمی تواند دلیلی برای دریافت حق بود و باش و اقامت دایمی در اروپا باشد. / بامداد

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۷ ـ ۰۳۰۲