صدای مهاجران افغانستان درایران                                  

   ما آمده ایم بخاطرکار، نه برای چوبه دار   

 

نوشته : عبدالو کیل کوچی

              

سی سال واندی از استقرار دولت اسلامی در ایران میگذرد. مردم افغانستان با توجه به گذشته های دوستی با همسایگان از جمله با جمهوری اسلامی ایران روابط نیک داشته وآنرا به دیده قدرنگریستند .ولی متاسفانه برخورد

دوگانه برخی ازمنابع مسوول جمهوری اسلامی ایران فضای دوستانه و همزیستی برادرانه رامکدرمیسازند .چنانچه از رفتار اسفبار و تهدید آمیز مقامات امنیتی جمهوری اسلامی ایران با مهاجران افغانستان معلوم میشود که آتش انتقام وکینه توزی آنها در برابر مهاجران افغانستان تا هنوز زبانه میکشد که حتاعقده هاوکینه های دیرینه شان را هم نمیتوانند  پنهان نگهدارند .

برخی از شخصیت های ایرانی ، گاه گاهی ارزشهای فرهنگی وطن ما را مورد هجوم خویش قرار داده تلاش مینمایند تا بگونه یی میراث های فرهنگی وثروت های معنوی  بجا مانده از علما ، دانشمندان ، نوابغ ، فلاسفه و نمادهای  افتخارات تمدن باستانی این سرزمین را به خود نسبت بدهند . که  بگونه مثال در بعضی موارد حتا  کلمه « افغانی » را در پسوند نام سید جمال الدین افغان ، این نابغه بی مانند وفیلسوف شهیر افغانستان برنمی تابند و بر تابش جاودانه خورشید علوم وفلسفه کشور باستانی ما همچون مولانای بزرگ جلال الدین محمد بلخی ، وهموندان آن ابن سینای بلخی ، ابوریحان البیرونی ، امام فخر رازی ، حضرت سلطان العلما پیر انصار ودیگران چشم ایشان خیره میشود .

زمانی هم اهداف سود جویانه خود را با استفاده ازشرایط دشوار وتحمیل شده بر مردم افغانستان ، به شیوه های گوناگون دنبال میکرده اند  که جنگ تحمیلی سی ساله افغانستان گواه زنده آنست . آنگاه که در افغانستان قرا وقصبات زیر تهدید جنگ قرارداشت ، پل ها منهدم میگردید ،مکاتب به آتش کشیده میشد وزیر ساختارهای اقتصادی کشور ما در معرض نابودی قرار گرفته بود  برخورد آنها  نسبت به قضایای افغانستان طور دیگری بود .

وموضع گیری آنها در قبال تحولات ودگرگونی های سیاسی  در دوره های مختلف وحکومت های وقت  در کشور ما و پیشرفت های وسیع سازندگی در عرصه های گوناگون ، بخصوص در رابطه به  مسایل آب وبند وانهار ، راه  و مواصلات ،خطوط انتقال ، موضوعات اقتصادی وفرهنگی نیز از ویژگی هاییست که ریشه درین بیشه داشته است .

مادامیکه افغانستان در موجودیت جامعه جهانی ،مسیر صلح ودموکراسی ونوسازی کشور را می آزماید ، آنگاه مهاجران بی دفاع افغانستان مورد غضب ، عصبانیت وبرخورد خشن مقامات امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته آنها را که بخاطر کار آمده اند ، بجای کار به چوبه دار می آویزند وبه این ترتیب مهاجران افغانستان جانهای شان را از دست میدهند وحتا تسلیمی اجساد قربانیان وشهدای هموطن ما با مشکلات روبرو میگردد. (البته اثبات جرم  ازین امر مستثنا میباشد ). ولی اگرمهاجریکه از یک کشورهمزبان ، همدین وهمسایه در یک کشورهمزبان ، همدین وهمسایه نزدیک خود اتهام جرم میشود ودر عین حال از حق داشتن وکیل ، پایواز ، وبنحوی از حق دفاع از خود محروم گردیده وبدون حضور نماینده کشورآبایی خودبطوریکجانبه محاکمه ومجازات میشود آیا این کدام رسم وشیوه همزبانی ،همدینی  وهمسایگی است . 

با آنکه کشور ایران دارای فرهنگ وتمدن عظیم وتاریخی بوده وملتی بزرگ وبشر دوست  ، ولی متاسفانه برخورد خشونت آمیز مسوولین امور مربوطه در جمهوری اسلامی است که فرق جوانان مهاجر افغانستان وقلب فامیل های داغدیده هموطنان ما را میشکنند .

مسله مهاجرت هموطنان ما در خارج از کشور آبایی ما،  ریشه در گذشته  تاریخ کشور ما دارد که از زمان امیر عبدالرحمن جابر شروع گردیده ودر راستای این ستمگری ها ، زمانی که خاندان آل یحیی در ازا  تعهدات شان بخاطر انتقام گیری از غازیان آزادی خواه وفاتحان جنگ استقلال کشور مان با کمک بیگانگان به قدرت رسیدند .آزادی خواهان را با غداری تمام وبیسابقه سرکوب نمودند که تاریخ افغانستان گواه زنده آنست . آنان در مطابقت به تعهدات قبلی با ولینعمتان استعماری خویش به این هم بسنده نکرده یک دوره تاریخی افغانستان را از کاروان پیشرفت وترقی عقب نگهداشتند . این اعلی حضرتان، والا حضرتان ،این واجب الاحترامان غیر مسوول ،  پانزده میلیون نفوس کشور را در سر زمینی که دارای منابع سرشار طبیعی ،  معادن غنی ، زمین حاصلخیز ،با آب فراوان ،مردم مستعد بکار ودنیایی از ثروت های خداداد میباشد،  د ه ها سال باشکم گرسنه  بیکار وبی روزگار ،فقیر، مریض ومسکین نگه داشتند . وگذشته از آن اکثریت عظیم مردم افغانستان در زمان زمامداری المتوکلین حتا از داشتن سواد عادی محروم بود ه اند واز جهان خارج بی خبر. اکثریت خاموش کشور تحت شدید ترین نو ع ظلم واستبداد با فقر گرسنگی ، جهل ومرض دست وپنجه نرم کرده اند  .

خاندان حکمران ، کشور را درسطحی ازعقب ماندگی نگهداشتند که افغانستان با هیچ یکی از کشور های جهان قابل مقایسه نبوده است .کشوریکه  درعصر کیهان ،اکثریت عظیم مردمش از ابتدایی ترین حقوق معشیتی برخوردار نبوده و در آن  تا هنوز مسله نان حل نگردیده است، مردمش به برق وخدمات اقتصادی واجتماعی سرتاسری دسترسی نداشته ، خط آهن ندارد ،نود وپنج فیصد از نفوس آن محروم از سواد بوده  و در گرداب  نفاق و بیکاری وبی روزگاری بی سرنوشتی وبیداد گری دست وپا میزنند  ،این همه تاثیرات بجا مانده از میراث شوم حکمروایی آن خاندان است که همچو مصیبتی در سر راه مردم تا هنوز در کشور باقی مانده است.این خاندان نازل شده در کشور ما که بیش از نیم قرن بر مردم افغانستان حکمروایی داشتند کشور ما را همچون زندان ی سربسته ومنزوی از جامعه جهانی نگهداشتند. مزید بر آن آتش جنگ کینه ونفاق ملی ، قومی، سمتی وزبانی را با سیاست تفرقه انداز وحکومت کن همواره دامن زده اند که وحدت ملی کشور را صدمه زده وفقر همگانی ،جهل ومرض از میراث شوم دوره سیاه زمامداری آنها میباشد . کشوری که در طول تاریخ مهد پرورش اقوام وملیت های باهم برادر وباهم برابر بوده ومردمش با وحدت خود جوش مردمی در دامانش پرورش یافته اند آنرا به تفرقه جویی مواجه ساختند  .

این خاندان حکمران و دست پرورده های شان با استفاده از عقب ماندگی های سیاسی و اجتماعی کشور،  بار ها جنبش ها ونهضت های ترقی خواهانه را بنام ها وبهانه های گوناگون به چالش وخطر های مهلک روبرو ساخته وبه این ترتیب سد راه ترقی وتعالی وسعادت مردم گردیده اند که نمونه های شوم میراث بجا مانده از دوره های سیاه حکمروایی آنها وزمینه سازی اصلی مداخله وجنگ های تحمیلی واعلان ناشده ازآنسوی مرزها را درجنگ سی ساله اخیرافغانستان بخوبی میتوان مشاهده کرد. زیرا آنچه در نظام دموکراتیک ومردمی که مردم افغانستان بدست خود ساخته بودند تخریب گردید.  زراعت پیشرفته نابودشد ودستگاهای صنعتی وزیر ساختار های اقتصادی منهدم . که درنتیجه آن پرابلم های گوناگون از جمله فقر ومرض ، بیکاری وبی سرنوشتی ومصیبت جنگ دامنگیر ملت آزاده ومظلوم افغانستان گردید.

 تحت اینگونه شرایط نا مساعد جوانان  وزحمتکشان هموطن برای بدست آوردن لقمه نانی مجبور شدند تا  در کشور های همسایه بالخاصه  ایران به مهاجرت رو آورند  . ومهاجرین افغانستان در ایران  علی الرغم برخورد های غیر دوستانه کارفرمایان ایرانی وبا تحمل زجر ، تهدید وتوهین متحمل کارهای شاقه وطاقت فرسا گردیدند  تا لقمه نانی برای فامیل های شان بدست آورند . در حالیکه روابط تاریخی مردم  ایران و ملت معظم افغانستان با توجه به مشترکات فرهنگی ،زبانی ، دینی ، نژادی و وجوهات فراوان تاریخی بر پا یه همزیستی مسالمت آمیز دوستی واحترام متقابل وحسن همجواری استوار بوده است. ولی برخورد های مسوولین اموردرین راستا  با مهاجران افغانستان متاسفانه  طوردیگریست .

 بنا برآن  وجدان عنا صر آگاه وطنپرست این را نمی پسندد  که خون هموطن بی دفاع ومظلوم شان در کشور همسایه بریزد .  وتعداد کثیری از آنها مظلومانه  در عقب میله های زندان جمهوری اسلامی با تهدید مرگ روبرو گردد . درین رابطه گزارش های کمیسیون حقوق بشر قابل توجه است . برغم تماس های منابع دیپلوماتیک هردو کشور تا هنوز پس منظر قضایا روشن نگردیده است .

لذا ادامه چنین وضعیت ، هر عنصر بشر دوست را مکلف میسازد که صدای مظلومانه مهاجران دربند کشیده افغانستان درایران را بگوش نهاد های حقوق بشر جهانی ودیگر نهاد های بین المللی وبگوش سایر جهانیان رسانیده تا جان دها وصد ها جوان مهاجر هموطن ما را از مرگ نجات داده مانع کشتار مهاجرین افغانستان در ایران گردند .

 مردم افغانستان شور بختانه  که در گرداب جنگ ومداخلات گیر مانده اند وبا پرابلم های گوناگون دست وپنجه نرم میکنند . تا وقتی که مردم افغانستان بالخاصه روشنفکران مترقی واندیشمندان مسوول ومتعهد با توجه به خرد جمعی ومشارکت عمومی مردم افغانستان ،  براه حل های واقعی وعملی دسترسی پیدا نکنند؛ تا وقتی که بیداری ملی وسراسری بوجود نیآید ، تا وقتی که وحدت ملی تحکیم نیابد وتاوقتی که منافع ملی بر منافع شخصی غلبه نکند  ، تا وقتی که فرهنگ گذشت ، دوستی وهمکاری به معنای واقعی آن بطور گسترده وهمه جانبه در وطن ما  بوجود نیاید ، تا وقتی که مسایل ملی با مشارکت ملی حل نشود واندیشه های وطنپرستانه ،نظریات وتفکرات سالم نجاتبخش وطن یکی نشود ،تاوقتی که اتحاد وهمبسته گی ملی وبسیج نیرو های متعهد ومسوول ورسالتمند تحقق نیابد ، تا وقتی که فرهنگ اتحاد واتفاق رشد نیابد ، مشکل است کبوتر صلح در فضای کشور ما به پروازآید وخورشید سعادت بر در وبام مردم گرم بتابد وافغانستان به پای خود ایستاده شود .

 به باور این قلم راه نجات از جنگ وخونریزی ، همانا وحدت آهنین مردم ومبارزه مشترک ومتحدانه مردم افغانستان در برابر جنگ های تحمیلی ای است که از آنسوی مرز ها می آید . مبارزه متحدانه  وپایدار در مقابل هجوم فرهنگی بیگانه گان ،مبارزه بخاطر تامین وتحکیم وحدت ملی وهمبسته گی وطنپرستانه در مقابل نفاق ملی ،تعصبات قومی ، بلاخره مبارزه روشنفکران مسوول ومتعهد وطنپرست وداد خواهان رسالتمند وتشکل آنان به دور حزب مردمی شان وبسیج آنان در یک جبه وسیع مردمی بخصوص جوانان کشور، مستلزم تلاش خستگی ناپذیری این نیرو ها میباشد تا  نیرویی بوجود آید که بر بنیاد آن صلح بر جنک پیروز گردد . مردم در فضای امن ودوستی زنده گی کرده بتوانند و کار نوسازی ودوباره سازی وطن را موفقانه انجام دهند ، تا بر بنیاد آن فقر ریشه کن گردد . درتمام خانه های افغانستان چراغ صلح ودوستی ،چراغ سعادت ورفاه روشنتروفروزانتر گردد ، آرامانهای والای انسانی تحقق یابد وجامعه در سطح شگوفایی قرار بگیرد وهرکه نان از وطن خویش خورد تا جوانی بیکار وبی روزگاری نباشد که مجبور به ترک وطن ومهاجرت گردد .