نمی شــود

 

با زور سوته و با جنگ نمی شود
با مکر و فتنه و با رنگ نمی شود

با زور برچــه  و تیر و کـمـان هیـچ
با عقده و تعصب و نیرنگ نمی شود

با رهبــران فـاقـــد فهـــم و اراده یى
با آن وزیر جنگ ز پا لنگ نمی شود

با دزد و جانى و مزدور و مرتجع
با مرمى تفنگچه و تفنگ نمی شود

آهنگ همدلى که نباشد دریـن وطـن
آهنگ ملک ما و تو آهنگ نمی شود

صلح و صفا و همدلى و هم برابرى
بیدون خلط ایده و فرهنگ نمی شود

سلاته ى رنگین و لـذیـذ فغـان ستــان
بى پیاز و رومى و بادرنگ نمی شود

بى ازبک  و هــزاره و پشتــون بـاغ مــا
بى تاجیک و هنود و دگر رنگ نمی شود

قــربان پشــه هــاى دیار پشه یى اش
بى آن بلوچ دلاور و با ننگ نمی شود

بى قندهار و بلخ و هرات و اروزگان
بى کوچى قلات و یکاولنگ نمی شود

ساز وطن به طبــع دل هر کــدام مــان
بى طبله و بدون دف و چنک نمی شود

اى واعظى بیا و سرودى به ما بگـو
با جبن و انزوا و دلى تنگ نمی شود

( زبیر واعظى )

بامداد ـ  فرهنگی واجتماعی ـ ۵ /۱۶ ـ ۲۸۰۸