دستـان مـا و دروغ

 

 دستان زمخت سنگی شما

غمین چون آوازهای زندان

سنگین و لخت چون حیوانات بارکش

دستان شما، چهره اندوهناک کودکان گرسنه را ماند!ِ

دستان سبک شما، زرنگ چون زنبور عسل

پربار چون پستان شیر ده

پر جراات و شکیبا چون طبیعت

دستان شما که زیر پوست سخت خود عاطفه و دوستی نهفته دارد.

سیاره ما نه برشاخ گاو

بر دستان شما استوار است.

 

آه  انسان ها، انسان های ما

شما را با  دروغ می پرورانند

حال که گرسنه گی تان را نان و گوشت باید.

شما این دنیای شاخه های سنگین از میوه را ترک می کنید

بی آن که یک بار بر سفره ای سفید غذا خورده باشید

 

آه انسان ها، انسان های ما

به ویژه شما آسیایی ها، افریقایی ها

خاورمیانه ای ها، اهالی جزایر اقیانوس آرام

مردم سرزمین من

شمایی که بیش از هفتاد درصد انسان ها را تشکیل می دهید

شما بی اعتنایید، هم چون دستان پیرخود

کنجاو و تحسین گرید، هم چون دستان جوان خود …

 

آه انسان ها، انسان های ما،

برادر اروپایی یا امریکایی من،

تو هشیار و جسوری،

و زود فراموش می کنی،

همچون دستانت

به سواستفاده تن می دهی،

همچون دستانت

زود فریب می خوری …

 

آه انسان ها، انسان های ما،

اگر آنتن ها دروغ می گویند،

اگر غلتک های چاپ دروغ می گویند،

اگر کتاب ها دروغ می کویند،

اگر آفیش و آگهی نصب شده بر ستون دروغ می گویند،

اگر ران های لخت دختران بر پرده دروغ می گویند،

اگر نماز دروغ می گوید،

اگر لالایی دروغ می گوید،

اگر رویا دروغ می گوید،

اگر ویولن زن کاباره دروغ می گوید،

اگر روشنایی ماه در شبان روزهای نومیدی ما دروغ می گوید،

اگر صدا دروغ می گوید،

اگر گفتار دروغ می گوید،

اگر همه مردم و همه چیز، جز دستان شما، دروغ می گویند،

برای این است که دستان تان همچون خاک رس رام و شکل پذیر،

همچون تاریکی کور،

و همچون سگ چوپان احمق باشند

و برای این که دستان تان شورش نکنند

و بدین ستم کاری پایان ندهند،

بدین سلطه نابکاران،

در این دنیایی که مرگ چشم به راه ماست

در این دنیایی که زیستن می توانست چه زیبا باشد.

ناظم حکمت /۱٩۴٩

 

بامداد ـ فرهنگی ـ ۵ /۱۶ ـ ۰۳۰۶