زن


من زنم ، من مادرم ، من مونس و من همسرم

من شکوه نام انسان ، خواهرم من ، خواهرم

من به فریادم ، به عصیانم زجور روزگار

ننگ بادت ، نا مسلمان ، من سرا پا گوهرم

چشم بسته ، تن به یغما بی‌گناه افتاده‌ ام

چون فرشته پاک من ، دل در برم ، من دلبرم

سنگسارم کردی و در منبرم بفروختی

شرمساران خواهمت بدکار ،من یک مادرم

صورتم در بند زندان ، قیمتم یک مشت جو

ماهتابم لیک ،چون شب در درون چادرم

آنکه چون نوکر بسویم دید، خود تحقیر شد

دولت عشق  و صفا بر پا کنم ، تاج سرم

هست و بود زنده گانی، بسته بر هستی من

من شمیم شمع و عِطر باغ و آب کوثرم

من زنم ، من زنده گی ، مهر و مَحبت کودکم

یک سبد گل ، یکجهان دل ، راستی در ساغرم

من سمایم، زنده گی مهر  من و جان و تنم

من زنم ، آری زنم ، چون عشق و شادی  زیورم

 

سیما  سما ،جنوری  2013 میلادی