تو تنها نیستی قندوز!

کهندژ نالــه ها دارد
کهندژ زخم ها دارد
حکایت از فجایع ، از تجاوز ها و ظلم ناروا دارد
زقتل سربریدن ها وغارت قصه ها دارد
زکشتار، حریق ، ریزش بم راز ها دارد
مگر با این همه ایستاده ای با سر بلندی ها
همانطوریکه اجداد تو پوز اجنبی را بر زمین مالید
تو هم در سنگرت زین آزمون ، پیروز می آیی
تو تنها نیستی ای قندوز زیبا و تاریخی
هزاران افسر و سرباز این میهن
هزاران قهرمان قله پیما های هندوکش
به پهلوی تو ایستادند
تو هم با مشت پولادین
طلسمی از عقب خنجر زدن ها را
شجاعانه بشکستی
که روح هاشم جلاد و شاه محمود و محمد گل
زعمق آتش دوزخ برایش اشک می ریزند
تو تنها نیستی قندوز ،تو نیروی توانایی
تو منزلگاه شیرانی ، کذرگاه خراسانی
نماند این سیه دلهای دست اجنبی تا دیر
بزودی این خس و خاشاک
از دامان پاک تو
همش جاروب خواهد شد.

( عبدالوکیل کوچی )

 

بامداد ـ فرهنگی ـ ۳ /۱۵ ـ ۰۶۱۰