داکتر حمیدالله مفید

طنز نویسی با تبر طنز به فرق دولت کوبید. او نوشته بود :« که دولت خواب برده ، از هیچ چیز خبر ندارد.»

رییس جمهور با خواندن این طنز هدایت داده بود که :

«هیچ کس حق ندارد تا در وقت رسمی در دفتر خواب کند، برای اینکه کارمندان دولت را درروز روشن خواب نبرد ، کسی حق ندارد ، شب بیدارخوابی بکشد، کارمندان دولت اجازه ندارند، تا شب ها به عروسی یا شب شش ویا ختنه سوری بروند، دیدن فلم های هندی وعشقی که موجب می شود تا کارمندان دولت آن ها را ببینند و بیدار خواب شوند ممنوع است. خانه داری نیز از طرف شب در روزهای رسمی ممنوع است . گفتمان های سیاسی شبانه ممنوع است .پرواز طیاره ها که موجب ازیت خواب کارمندان دولت می شود منع است . کسی اجازه ندارد ، تا از طرف شب موتر سایکل دوانی کند. زیرا خواب کارمندان دولت را خراب می کند. تلویزیون ها و رادیو ها اجازه ندارند تا از ساعت هشت شب نشرات کنند ، زیرا موجب بیدار خوابی کارمندان دولت می گردد. روزنامه ها اجازه ندارند تا از طرف شب چاپ و توزیع شوند ، زیرا موجب بیدار خوابی کارمندان دولت می گردد. اگر کسی در وقت رسمی خواب کند از کار بر طرف ، ماقوف ، سبکدوش وإخراج می گردد.» ازشش ماه که این فرمان نافذ شده بود ، همه کارمندان دولت بیدار وسر کار حاضر بودند.

یک روز رییس جمهور بسیار خسته شده بود، شور خوردنی سرش خواب آمد، دست هایش آویزان شد ، گردنش کج گردید وشروع به خُر زدن کرد. رییس دفتر که دید رییس جمهور را خواب برده است . لشم کرده از دفتر او برآمد که خوابش خراب نشود. به خانه سامان ، ودیگر کارمندان گفت: که رییس صاحب جمهور را خواب برده است ، کسی حق ندارد تا مزاحم او شود وخودش با آرامش چشم ها را روی هم گذاشت .تا خواب کند ، در همین هنگام وزیر دفاع زنگ زد وطالب هدایت شد ، رییس دفتر گفت: که رییس صاحب جمهور خسته بودند ، یک چشم خواب رفته اند. ببخشاید پسانتر زنگ بزنید.

وهان ! به یاد تان باشد که به کسی دیگری نگویید.

وزیر دفاع که دلش پشت خواب آب ، آب می شد ، مگر از ترس رییس جمهور نمی خوابید، با شنیدن این خبر، سکرترش راصدا کرد و به او دستور داد که چون خسته است، یک چشم می خوابد ، کسی مزاحم او نشود.

سکرتر پرسید : وزیر صاحب فرمان رییس صاحب جمهور چی می شود؟

وزیر دفاع گفت : جناب رییس جمهور هم خوابیده اند، هوش کنی که به کسی نگویی.

به همین ترتیب، تا شور خوردنی قصه خواب رییس جمهور به تمام قطعات وجزوتام های وزارت های دفاع ، داخله وامنیت ملی رسید ، همه با شنیدن این که قواماندان صاحبان را خواب برده است، خودش نیز خواب کرد.

یک گروپ انتحاری طالبان با یک موتر پراز مواد انفجاری وارد ولایت وردک ومیدان شد، خواست تا بالای سربازان حمله کنند ، دیدند که آرام ، آرامی است و سر باز پهره دار قرار خواب است .

پیش از آنکه حمله کنند، قوماندان شان نزد سرباز پهره دار آمد وگفت: او بچه چی گپ است ، که خواب هستی ؟

سر باز قصه خواب مقامات را به قوماندان طالبان کرد و گفت : کسی بالای کسی که خواب باشد حمله نمی کند ، اگر مرد هستین بروید شب بیایید ، باز حمله کنین ، که برای تان جواب دندان شکن می دهیم یا نی؟

قوماندان طالبان نیز این حمله را ناجوانمردانه پنداشت وخودش نیز چون بسیار خسته بود ، خواب کرد و دستور داد که همه به خاطر رفع خستگی شان وبرای آماده گی جنگی یک چشم بخوابند.

در وزارت ها و ادارات کارمندان دولت با شنیدن قصه خواب رییس جمهور ، همه خوابیدند. در کشور شگفت آرامشی به راه افتاد ، دولت خواب ، پروژه ها ساختمانی خواب ، وزیران خواب ، مردم و دکانداران نیز با شنیدن این جریان اغلب خواب کردند .درادارات نسبت خواب کارمندان ، رشوت ، بیرو کراسی و چپاول نیز توقف گردید. طالبان خواب ، داعشیان خواب و در کشور همه شبکه ها به خواب رفتند و از برکت ومعجزه خواب در کشور یک ارامش حکمفرما  شد.ارامشی که مردم از سال ها آرزوی آن را می کردند.

رییس جمهور برای ابد خوابید وادارات وطالبان وداعشیان نیز برای ابد به خواب رفتند. مردم نیز ترجیح دادند تا به جای کار خواب کنند ، تا ارامش جامعه را برهم نزنند.

این بود معجزه خواب.

 

بامداد ـ فرهنگی ـ ۱۵/۱ـ ۱۹۰۹