تنوع زبان های مادری، سرمایه گرانبهایی اجتماعی

به بهانه 21  فبروری، روز جهانی زبان مادری



تاریخچه پیدایش روز جهانی زبان مادری به حرکت های دانشجویان دانشگاه های بنگلادش در سال 1952 ترسایی برمی گردد. زبان رسمی که در مدارس و دانشگاه های بنگلادش در آن زمان تدریس می شد. زبان اردو بود. تظاهرات گسترده دانشجویان و استادان دانشگاه داکه در روزهای 21 و 22 فبروری سال 1952 اتفاق افتاد و ماموران دولت پاکستان در تیراندازی به دانشجویان و  استادان دانشگاه تعدادی از آنان از جمله:  ابوالبرکت استاد دانشگاه داکه، رفیع الدین احمد دانشجو، شوفیر رحمان کارمند عالیرتبه دادگاه عالی بنگلادش را کشتند. اما ایستاده گی و مقاومت دانشجویان،  استادان دانشگاه ها و فعالان فرهنگی بنگلادش باعث شد که در سال 1956 بار دیگر زبان بنگالی به رسمیت شناخته شد. تداوم مبارزات مردم و فعالان سیاسی و فرهنگی باعث شد که در سال 1971 بنگلادش از پاکستان جدا و استقلال پیدا کند. پس از استقلال، مراسم روز ملی زبان مادری در بنگلادش همه ساله در 21 فبروری با شکوه خاص برگزار می شد تا اینکه در 17 نوامبر 1999 سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) پیشنهاد رسمی کشور بنگلادش برای اعلام 21 فبروری به عنوان «روز جهانی زبان مادری» را پذیرفت و 188 کشور عضو یونسکو به آن رای داده و آن را تایید کردند. پس از آن برای اولین بار مراسم روز جهانی زبان مادری در فبروری سال 2000 در پاریس با حضور نماینده گان کشورهای مختلف جهان، زبان شناسان و دبیرکل سازمان یونسکو برگزار شد.
 زبان ها عامل ارتباط ، ادراک و تعامل بوده و ترسیم کننده مسیری هستند که خط واصل گذشته، حال و آینده است. انسان ها در مناطق جغرافیایی مختلف با گذشته و تاریخ خاص خویش زاده می شوند و ارزش ها، آداب و رسوم و باید و نبایدهای مختلف و شیوه های زندگی به تناسب و تدریج از طریق زبان به آنها آموخته می شود. امروزه در سطح جهان بیش از 6000 گونه زبانی مختلف وجود دارد که این زبان ها در طول تاریخ و در یک جغرافیای خاص به وجود آمده اند. این تنوع و تعدد زیاد زبانی بیانگر توانایی انسان برای ایجاد ابزار ارتباط است.


 اما در عصر ارتباطات و دهکده جهانی فقط چند زبان به صورت جهانی درآمده اند. در حالی که خطر نابودی و از بین رفتن برخی گونه های زبانی به ویژه زبان هایی که توسط جمعیت های کمتر مورد استفاده هستند، وجود دارد. در مقام مقایسه وقتی که زیست شناسان با صرف وقت و هزینه های هنگفت سعی و تلاش دارند تا نسل فلان جانور یا یک گیاه خاص را از خطر انقراض و نابودی محافظت کنند، آیا شایسته نیست که این حساسیت در مورد زبان ها، که میراث بشری و حاوی و حامل مجموعه ای از ارزش ها و نگرش های انسان ها در طول تاریخ هستند، توسط فرهنگ شناسان به کارگرفته شود؟

 بخش اعظم هر فرهنگی پیامد وجود یک زبان خاص در یک جغرافیای مشخص است و زبان اولین و مهم ترین شاخص تعریف قومیت و تمایز یک قوم از سایراقوام است. بنابراین می توان گفت «زبــان» فرهنگ ساز است. زبان مادری نخستین زبانی است که نوزاد از بدو تولد با آن سروکار دارد و وقتی که در آغوش پرمهر و محبت مادر شیر می خورد آن را می شنود. دقیقا به همین دلیل عنوان «زبـــان مـــادری» به خود گرفته است. هایدگر دیگر فیلسوف آلمانی می گوید: «زبان مادری قلب احساس و الهام انسان است. بنابراین کسانی که با زبان مادری در می افتند در واقع با عمیق ترین جنبه هویتی انسان مبارزه می کنند و پیروز نخواهند شد». جنوا اسپیترمن استاد زبان شناسی دانشگاه میشیگان در این ارتباط می گوید: «اگر شما آموزش و ترویج یک زبان را ممنوع و غیرقانونی کنید، در نهایت آن زبان را حذف می کنید و با از بین بردن آن زبان، فرهنگ آن گروه زبانی از انسان ها را نابود می کنید و در نهایت، خود آن مردم را حذف کرده و از بین می برید. ممکن است که آن گروه از انسان ها به صورت جسمی و فیزیکی از بین نروند، اما آنها دیگر خودشان نیستند، بلکه تبدیل به دیگرانی شده اند که به زبان و فرهنگ دیگری تعلق دارند. آنها هویتشان را از دست داده و دیگر موجودیت ندارند».  البته در ارتباط بین دو یا چند گروه زبانی همیشه یک زبان مشترک لازم است. در دنیای کنونی این مشکل بیشتر در کشورهایی وجود دارد که چند قومیتی بوده و دارای تنوع زبانی هستند. دراین موارد معمولازبان مشترک جامعه، زبان گروه اکثریت یا قومیت غالب است که به صورت زبان رسمی کشور در می آید و ارتباطات و آموزش با استفاده از زبان رسمی انجام می شود. استفاده و تاکید بیش از حد بر زبان رسمی به تدریج و در طول زمان باعث به حاشیه راندن سایر زبان ها شده و استفاده های تدریجی و مداوم سایر زبان ها از زبان رسمی باعث جایگزین شدن کلمات، عبارات و واژه های زبان رسمی در سایر زبان ها می شود به گونه ای که پس از مدتی استفاده های مکرر از واژگان و کلمات زبان رسمی باعث تغییر شکل و محتوای سایر زبان ها شده و آنها را به زبان غالب نزدیک می کند و به تدریج سایر زبان ها به صورت گویش زبان رسمی درمی آیند و در صورتی که تدابیر لازم به کار گرفته نشود، دیگر زبان ها در زبان غالب ادغام و هویت زبانی به مرور دچار تغییر شده و برای نسل های آتی به فراموشی سپرده می شوند.

بر خلاف عده ای بسیار قلیل که می گویند توجه و ترویج و تدریس و آموزش زبان های مادری اقوام باعث واگرایی قومیتی می شود و به انسجام ملی خدشه وارد می کند، نگارنده معتقد است که توجه و به رسمیت شناختن و آموزش زبان های مادری اقوام کار بزرگی است که به بهترین شکل ممکن همگرایی و انسجام ملی را حفظ و تقویت می کند.
 

 

حامد قادر مرزی، کوتاه سازی از بامداد