تقلب و افتضاح انتخاباتی، هتک حرمت به تصمیم ، اراده و جهش خودجوش شهروندان کشور

ع. بصیر دهزاد

روند انتخابات دور دوم برای انتخاب یک رییس جمهور جدید در افغانستان سمت و سوی خود را از یک  مسیر اراده، امید و تصمیم ملت ، انتخاب گذاشتن انگشت رنگین بر برگه رای به عوض گذاشتن بر ماشه تفنگ و بلاخره آغاز و ادامه یک جهش خودجوش مردم در دفاع از ارزش های قانون اساسی، دموکراسی و جامعه مدنی، اکنون  به یک مسیر دیگری انحراف  داده شده است که آنرا  یک افتضاح بزرگ تقلب انتخاباتی « در یک وسعت غیر قابل باور و پیشبینی» نامید .  این معضله بزرگ زمانی مملو از سوالات اند که با در نظر داشت ایجاد بحران کنونی  ضرورت بر توضیح و جوابدهی  گذشت ناپذیر دارند . این  لحظه حساس کنونی را نمیتوان بغیر از « تقلب، افتضاح و بحران بزرگ » نام و تعریف دیگری داد.

همان طوریکه آقای امرخیل رییس دار الانشاٌ کمیسیون انتخاباتی با استعفا و سفر کوتاه وسوال برانگیز اش  به امارات متحده  مهر تایید و اعتراف بر تقلب و نقش کلیدی خودش « ممکن یکی از مهره های اجرایی »  در سازماندادن تقلب  گذاشت، اکنون مصاحبه جالب  و از جانبی « یک اعتراف تکمیلی» آقای نورستانی سوال بودن و نبودن وی را در یک مقام  که چشم امید ملت  به راستی ، اعتماد و غیر جانبدارانه وی  بحیث رییس کمیسیون انتخابات  مورد سوال است. وضع کنونی در اطراف آقای نورستانی و اعترافات « مقدماتی!!!» وی میتواند  استعفای وی را نیز از یک پست حساس مطرح بحث میسازد.

مساله انتخابات ، موجودیت دو کاندید و بحران تقلب متاٌسفانه تعداد از روشنفکران ما را نیز به قطب بندیهای زبانی و قومی کشانیده است که آنان تا کنون این تمایلات شان را پنهان نگهداشته بودند. آنان سخن های را به زبان گفتار و نوشته مطرح میسازند که گویی هر کاندید نماینده یک قوم و یک زبان اند. آنان حرف های را که بیشتر از طریق صفحات فیس بوک بر روان مردمان که آنان شریفانه به وطن واحد، ملت واحد و آینده واحد میاندیشند، سوزن های زهردار شان را میخلانند. در حالیکه برای یک روشنفکر روشن ضمیر و وطنپرست « عاری از تعفن تعصب و تبعیض » موضوع دفاع از یک پروسه و احترام به ارزش ها مطرح باید باشد.

من در این نبشته میخواهم با مکثی کوتاه و توضیحی بر بحران و برخورد با حالت  بحران ، جهات  مختلفه یک افتضاح بزرگ انتخاباتی در افغانستان را به یک بررسی گیرم و ضمن آن نکات نظر خود را مبنی بر راه حل و الترناتیف های ممکن به خواننده محترم ارایه بدارم.

بحران عبارت از یک حالت تهدید همراه با عدم اطمینان و اعتماد به یک حالت و یا یک پروسه است که ایجاب برخورد سریع ، اقدام موثر و اخذ تصامیم  عاجل را مینماید. ایجاد بحران میتواند  قبل از یک واقعه ویا بعد از یک واقعه بروز نماید ویا میتواند منشا بروز بحران در جای دیگری باشد.

در یک سیستم سیاسی و یا مقطع معین حساس  سیاسی بروز بحران در صورت مورد انتقاد و محکومیت قرار میگیرد که از وقوع احتمالی آن قبلاٌ هوشدار داده شده باشد. زمانیکه اقدامات به موقع در جهت جلوگیری از بروز بحران صورت نگیرد ،برانگیزی احساسات  و محکومیت ها و تنش ها نه تنها غیر قابل اجتناب اند بلکه قابل درک هم است. در چنین حالت سوال مدیریت و رهبری مطرح است که از مساٌله نا موفق بیرون آمده است. باید در چنین حالت عمل جدی و به موقع نمود ولی بررسی  روی ردیابی عوامل و حلقه های کلیدی و یا زمینه های متعدد که بلاخره بر یک انفجار انجامیده است در فرصت که هنوز اعتماد در حد اقل است و تنشها  در حد انفجار، ایجاب وقت لازم را مینماید ولی مهار بحران و جلوگیری از عمیق شدن آن حایز اهمیت حیاتی است بخصوص در شرایط بحرانی کنونی افغانستان و بعد از افشای یک افتضاح انتخاباتی. 

آنچه در مهارکردن بحران حایزاهمیت است ، مدیریت سالم و هنر سیاسی است و آن عبارت از انالیز بحران و جستجوی عوامل بحران است که برمبنای اشتباهات و یا عدم توانایی در پیش گیری بحران به وقوع پیوسته است. برای انالیزو ردیابی خلا ها، فاکت های تاٌثیر کننده توسط یک کمسیون مستقل که هیچ گونه تمایل و سمت گیری با یکی اطرف های بحران نداشته باشد، میتواند موثریت بهتر داشته  ولی قبل از آن اقدام عاجل و با مسوولیت بخاطر نرم ساختن فضای موجود و اقدامات بعدی درحل بحران و اعتماد برانگیز فضای کنونی و برای آینده ها ضروری اند.

برای مهار کردن  بحران ضرورت اولی عبارت حسن نیت، تمایل به حل بحران و آماده گی برای ارایه همکاری و تن داده به ضرورت حل بحران ،عامل ایجاد اولین قدم اعتماد بر یکدیگر است،  نه گرفتن اعتماد بلکه دادن اعتماد به طرف مقابل.

اثرات بحران سیاسی – انتخاباتی افغانستان کنونی میتواند دو حالت را بالای شهروندان تحمیل نماید.

اولاٌ اینکه شهروندان که دیگر به روند های بعدی یک  انتخابات شفاف اعتماد شان را از دست داده اند، از بحران و وقوع حوادث تکرار شده خود را کنار میگیرند و خود در یک نا راحتی و ماٌیوسیت به افراد غیر فعال تبدیل میگردند. این یک حالت بحران روانی هم است که به نسبت تکرار حوادث دیگر  اعتماد به حل معضله در یک حد اقل قرار میگیرد. به مفهوم دیگر اینان خسته شده به پروسه ها مینگرند بدون اینکه خود بحیث عامل فعال و موثر متبارز گردد.

دوم اینکه طرف های بحران فعالانه یکی دیگر را عامل دانسته محکوم مینمایند و در برابر یک دیگر جبهه گیری نموده انگشت انتقاد و گناه را بطرف یکدیگر راستا میسازند. این حالتی است که هر دو طرف در فضای تشنج و احساسات تنها و تنها در تقابل و محکومیت طرف دیگر خود وتمام انرژی را متمرکز میسازد و از ارایه راه حل معقول و مناسب و همچنان عرضه الترناتیف های عملی دیگر عاجز باقی میمانند.

این دو مورد بالا دو مساله را قابل دقت و توجه میسازد. یکی عمق بحران اعتماد  درمردم و دیگر عدم توانایی دو جانب یا طرف بحران در حل کامل و احیای اعتماد دوباره مردم.

افتضاح « بزرگ » انتخاباتی افغانستان و بحران ناشی از آن در قدم اول سوالات زیر را  در هر ذهن کنجکاو مطرح میسازد:

یک: آیا تقلب و افتضاح انتخاباتی ناشی از سازماندهی یک حلقه کوچک و به نفع یک کاندید بوده است یا یک عمل پلان شده و وسیعاٌ سازماندهی شده در وجود یک « ستون پنجم » که هدف ایجاد یک بحران بزرگ باشد که افغانستان را در چنبره بی اعتمادی و ادامه بحران اجتماعی و سیاسی نگهدارد؟

دو: آیا در این بحران نقش و تمایلات قومی- زبانی عامل اصلی بوده و یا ناشی از یک توطیه حاکمان قدرت که دریک حلقه زنجیری مافیایی در پی حفظ موقف و منافع نامشروع شان و حفظ همان دستگاه های قدرت و اداره دولتی هستند و نمیخواهند آنرا به آسانی از دست دهند؟

سه: آیا و تا کدام حد شیوع  سازماندهی این افتضاح و بحران به دستگاه های استخباراتی برون مرزی ریشه دارند؟

چهار: اعضا و رییس کمسیون انتخابات که بر بنیاد مواد قانون انتخابات و از طرف رییس جمهور تعین شده اند، به کدام مرجع قضایی سوگند وفاداری برانجام صادقانه و بیطرفانه وظایف شان در یک امر بزرگ ملی ادا نموده اند که قضیه یک اقامه دعوای حقوق جزایی را دربرابر افراد متهم مدلل سازد؟

از نظر نویسنده در چنین یک افتضاح بزرگ که بحران را به وجود آورده ، اعتماد شهروندان را

دوباره به حد اقل رسانیده است، تنش های اجتماعی را در سطح تهدید به ناامن شدن کشور قرار داده است، جواب های احتمالی هر سه سوال را میتوان در زیر ردیابی نمود.

یک: نظر به حدسیات حدود دونیم ملیون برگه انتخاباتی بر بنیاد تقلب در صندوق ها ریخته شده اند که بیشترین آن در ولایات مانند پکتیا، بادغیس و چند ولایت دیگر که آقای نورستانی نیر در مصاحیه تلویزیونی اش بدان اعتراف نموده است. دو عشاریه پنج میلیون رای تقلبی در فیصدی « حدود 6 میلیون رای اصلی» غیر قابل تصور است که چگونه یک تقلب سی فیصدی به نفع این یا آن کاندید سازماندهی گردد. چنین یک تقلب بزرگ خود تحریک  احتمالاٌ عمدی و پلان شده به یک بحران اجتماعی- سیاسی در کشور است. این هم معلوم نیست که آیا این برگه های تقلبی جز برگه های اند که از طریق کانال های رسمی و تحت نظارت کمیسیون انتخاباتی نشر شده اند ویا احتمالاٌ در کشورهای همسایه؟

دو: ثبت نوارهای صوتی از آقای امرخیل ، والی های پکتیا و وردک، سکرتر آقای خرم که همه به یک خط  سیاسی- تنظیمی وابسته اند و شک ها و گمان های از قبل مبنی بر روابط تعداد از آنها به استخبارات نظامی پاکستان وجود داشته است. هر دو موضوع قابل تعمق اند ، هم  سازماندهی ثبت نوار ها و دسترسی به استراع سمع مکالمات تیلفونی و هم نقش احتمالی چند حلقه کلیدی در افتضاح مربوط عین روابط تنظیمی.

سه: اتحادیه اروپا ( اخصاً دولت انگلستان ) وامریکا تلاش بیحد دارند تا در پروسه های بعدی نقش مثبت ، مورد قبول و احترام و غیر جانبدارانه ملل متحد را در تصرف و تحت اثرگذاری خود قرار دهند. به همین دلیل سفرهای عاجل آنان به کابل آغاز گردیده است.

در مقطع کنونی که افغانستان علاوه برانبوه چالش ها و بحرانهای مداوم، به یک بحران جدید و خطر ناک تر دست و گریبان گردیده است، در قدم اول مساٌله اقدام به رفع بحران و ردیابی عوامل بحران و در قدم های بعدی اهمیت جدی و حیاتی در گذار از بحران بطرف نجات است و مسوولیت دو کاندید ریاست جمهوری هم بحیث متبارز ترین دین ملی و وفاق وطنی همین است که چگونه خود ونیات ملی  و مردمی شان را به اثبات میرسانند، به آنچه که برای ملت وعده و تعهد داده اند.

برای مهارحالت سیاسی بحرانی دو مساله قابل تعمق و تصمیم بخاطرمنافع علیای کشور، حفظ ارزش های قانون اساسی، دموکراسی ( نو پا ولی نیم جان) و جامعه مدنی میباشند:

اول: استفاده ازتمام زمینه ها، امکانات و انرژی و توانایی هر دو کاندید درهمکاری مشترک شان بخاطرجدا ساختن رای های « پاک از نا پاک » و تمکین مسوولانه به قانون و و سایر ضوابط که پیرامون انتخابات قابل تطبیق اند وهمچنان احترام بر آرای اکثریت ، ولو با کوچکترین تفاوت و بلاخره اعتراف و دفاع از چنین یک پروسه شفاف.

دو: راه های الترناتیفی دیگر منجمله:

- تشکیل یک حکومت متشکل از متخصصین تحت صدارت کاندید که در درجه دوم رای قرار دارد. و تعین والیان ولایات از طرف کاندید که بیشترین رای را در آن ولایات دارند.

-         - تشکیل حکومت موقت برای یک دوره دو ساله که اولاٌ موضوع افتضاح و بحران به وجود آمده در یک سطح بلند و توسط یک کمیسیون بیطرف « کشف حقایق »  متشکل از متخصصین عرصه حقوق، نماینده ملل متحد و احتمالاٌ نماینده گان احزاب سیاسی بررسی و بلاحره با یک پروسیه عدلی و قضایی راه حل را دریابد که درهمین دوره راه برای یک انتخابات جدید و در یک میکانیزم جدید باز گردد.

-          - تشکیل یک حکومت وحدت ملی متشکل از نماینده گان کاندید های ریاست جمهوری در دول به میزان فیصدی  رای شان که بدست آورده بودند.

نویسنده بدین نظر و عقیده است که نباید بحران و معضله کنونی که یکبار دیگر سوال بقا  و عدم بقا  یک ملت واحد ، فرار ملیتی – زبانی و قومی و وفاق ملی را مطرح و به خطرات جدی مواجه ساخته است، در گرداب رقابت های دو شخص و ملحوظات دیگر ضد وفاق و منافع ملی بیشتر عمیق گردد و همه ارزش ها را به کام خود فرو ببرد.

نتیجه آن :

تمسخر به اعتماد و اراده ملت و آرزوهای آنان برای امروز و آینده.

تبدیل جهش خود جوش مردم  و بازگرداندن شان به دوره سکوت و نا امیدی و انحطاط سیاسی.

قوت دادن روانی به  طالبان که  دارند اکنون خود را در یک جنگ فرسایشی بازنده در برابر اراده و انتخاب ملت میدانند. دادن توانایی برای حرکت که ازافغانستان تا سوریه و عراق ، لیبیا  فقط خون میریزد و سمبول خشن، قساوت ، دشمنی با تمدن و سمبول جهل قرون وسطایی اند.

کسب موفقیت دشمان که به هدف قبلاٌ سازمان داده شده شان افغانستان و انتخابات کشور را به بحران و افتضاح بزرگ کشانیدند.

و بلاخره از دست دادن تمام ارزش ها ی که در طول ۱۴ سال اخیر به وجود آمده اند و اکنون نیم جان اند و به نجات ضرورت دارند.

 

لطفاٌ ابراز نظر فرمایید:

This email address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.


بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۶۰۷