استفاده ابزاری از واژه « جهادی وکمونیستی » در کارزار انتخاباتی

بخش اول

علی رستمی

 انتخابات دوره سوم برای ریاست جمهوری دولت اسلامی افغانستان که بتاریخ ۱۶ حمل ۱۳۹۳ آغاز گردید رویداد بزرگی تاریخی بود درسرنوشت مردم ما، که برای بار اول بعد از سه دهه واندی جنگ درکشور قدرت به شکل مسالمت امیز دست بدست تحویل میگردد. در جریان روند انتخابات کاندیدان اعضا ومسوولین ستادهای انتخاباتی  درگردهمایی ها و مناظره های تبلیغاتی از طریق وسایل اطلاعات جمعی برنامه ها وکارکردها وسوابق گذشته خویشرا از لحاظ سیاسی واجتماعی بازگو نموده که در محور این کارزار از طرف اکثریت  مسوولین از « جهادی » بودن ومبارزه علیه دولت « کمونیستی » پیش از حاکمیت جهادیان  به افتخاریاداوری کرده؛ ومیخواهند که با ابراز موضع گیری مثبت ومنفی  در مقابل این واژه ها عملکردها وخوبیهای خود را به سمع جامعه وملت برسانند . با بالا گرفتن این جروبحث ها بااستفاده از الفاظ رکیک و زشت کار زارتبلیغیاتی  رابه میدان جنگی تن به تن تبدیل کرده اند. بدین صورت بحثی خود را در دوبحش ذیل در رابطه به واقعیت های این دو واژه تدوین کرده  که به خواننده گان محترم تقدیم میگردد.

۱ـ « جهاد »  در روند تاریخ از نگاه ارشادات دین اسلام

۲ـ «  کمونیسم » در روند تاریخ از نگاه انسان گرایی کارل مارکس

 

۱ـ جهاد: کلمه جهاد از لحاظ بارمعنایی در فرهنگ فارسی به فارسی :« کوشیدن، جنگ کردن دراه دین حق  است. جهاد دوحالت دارد، جهاد اصغر وجهاد اکبر.جهاداصغر:کنایه از مقابله وجنگ کردن باکفاروجهاد اکبر: کنایه از ریاضت فرمودن نفس ومجاهده با او.»  

ارزشهای جهاد برای اولین بار بعد از هجرت حضرت محمد(ص)  درسوره النساء در آیه«  ۷۷ » به مسلمانان فرمان داده شده است و این آیه درمدینه بعد ازهجرت  حضرت محمد (ص)  از جانب خداوند(ج) توسط جبراییلش به پیمبر اسلام رسانید ه شد.  بعد از هجرت حضرت محمد به مدینه  که از پشتبانی  وحمایت قوم خزرج واوس که بنام «  انصار» مشهوراند ،برخوردارشد، برای ترویج وگسترش اسلام درمیان سایراقوام به جهاد آغاز فرموداند. دراولین غزوه که اشتراک  نموداند بنام    « ابوا » درسال  دوم هجرت بود. درجنگهای که پیامبر اشتراک میکرد بنام « غزوه » ودرجنگهای که اشتراک نداشته « سریه » نامیده میشود. بعد ازان جهاد بمثابه رکن اساسی بالای همه مسلمانان فرض اعلام شد، تا براساس این حکم خداوندی مسلمانان دوشادوش امرای اسلامی علیه مشرکین وکسانیکه به دین اسلم عقیده ندارند، جهاد کرده وآنها رابه ارکان و ارزشهای دین اسلام مشرف سازند.از این ببعد جهاد درروند گسترش وفتوحات اسلام درسرزمینهای بیگانه آغاز گردید .

بعد از رحلت حضرت محمد اخلاف شان، نیز این روند را پیش بردند ودرزمان خلفای راشیدین، اموی،  عباسی ،فاطمی وعثمانی  بر علاوه لشکرکشی های خورد بزرگ وهرسال یکبار بنام « غزای » زمستانی وتابستانی به اشتراک  افراد با نفوذ وسالار اقوام وقبایل  اسلامی صورت میگرفت. در آغازین فتوحات اسلام جهاد کردن علیه مشرکین وبیگانکانی که به دین اسلام عقیده وایمان نداشتند، صورت میگرفت . کسانیکه به دین اسلام ایمان نمی اوردند وبه دین قبلی خود باقی میماندند ویا با لشکر اسلام ، جنگ و مقاومت نمی کردند، با پذیرش مانند جزیه ، وذمه  وغیره قرارداد صلح میان لشکر اسلام  وآنها  صورت میگرفت ،ازعمل خشونت مانند: گردن زدن وکشتار آنها صرف نظر میشد ودر جوار مسلمین در فضای صلح زنده گی مینمودند.طوریکه از این نوع مناسبات درتاریخ ایران باستان ، خراسان وبخارا وسمرقند وسایر ممالک  بفروانی انعکاس یافته است. ازجمله دربخارا ،به قول ابوبکر محمد جعفر نرشخی  در کتاب تاریخ بخارا آمده است: « که دراین شهر سه بار از جانب مسلمین لشکر کشی شد ومردم و شاه بخارا به دین اسلام ایمان بیاوردند، اما بعد ازرفتن دوباره به دین قبلی خویش برمیگشتند، تا اینکه درمراتبه سوم خانواده ها وقاریان عربی درمنزل هر خانوار بخارایی بطور دایم مقیم شده اند، تا آنهارا درفراگیری قران اعظیم الشأن و اجرای مناسک دینی کمک وکنترول نمایند، حتا برای هرکس که پنج بار نماز میخواند روز پنج دینار داده میشد .» نه اینکه آنها را تحت نام « جهاد » به اتهام کفر ومشرک ازبین ببرند وقتل عام کنند.  طوریکه تاریخ فتوحات ولشکر کشی های اسلام از زمان حضرت محمد الی خلفای راشدین استنباط میشود؛ جهاد علیه اقوام قبایل وکشورهای اعلام میکردید، که به دین اسلام مشرف نه شده بودند ویا علیه مسلمین لشکر کشی مینمودند . نه جهاد علیه قوم مسلمان ، یا برادر مسلمان  ویا برادر هموطن مسلمان که امروز رایج شده است.  امروز برعکس از نام جهاد استفاده سو میشود، جوانان وافرادیکه از ارشادات اسلامی بیخبرند ، علیه برادرهموطن شان باابزارپیشرفته جهان مدرن به کشتار جمعی وفردی الی سر بریدنها تحت نام جهاد تشویق وداخل اقدام میشوند.

کلمه «جهاد » عمدتأ بعد از قیام هفت ثور درمقابل حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان درکشور ما مروج وازان استفاده ابزاری شد. بعد از قیام هفت ثور بعضی تغیرات واصلاحات بنیادی در عرضه های اقتصادی ،سیاسی واجتماعی صورت گرفت، نیروهای عقب گیرا که سر گردگان آنها در پاکستان قرار داشتند، این تغیرات راخلاف عقاید دینی ومذهبی تحت نام « عقیده کمونیستی  » در میان مردم تبلیغ کردند . یک عده از احزاب اسلامی از وجود جوانان اموزش دیده که در مراکز تعلیمی وتربیتی  تشکیل شده بود ،خواستار حاکمیت قانون شرعیت بر مبنای ارزشهای اسلامی بودند. این احزاب، با برنامه های مترقی ودموکراتیک ملی که خواستهای دنیوی داشتند ،مخالف بوده وآنها را محکوم به اندیشه های الحادی محکوم میکردند.  این احزاب افراطی اسلامی بعد از کودتای محمد داوود به پاکستان مهاجرت وپناه برده بودند. تبلیغات خودرا در محور جهاد برای سرنگونی محمد داوود آغاز کردند وبرای اینکه انرا « دولت کمونستی وطرفدارشوروی » میدانستند.  بعد اراینکه  کودتای هفت ثور توسط افسران بخش نظامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به فرمان وتصمیم حفیطالله امین که به سرنگونی رژیم محمد داوود تمام شد و قدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتقال یافت که بعداز کسب قدرت فرامین عجولانه از جانب دولت جمهوری دموکرایتک خلق افغانستان اعلام شد ،این فرامین معلول تبلیغاتی  نیروهای رادیکال اسلامی ومتحدین راستگرای آنها شد؛با کمک دوستان منطقوی وبین المللی خود، قیام مسلحانه را تحت نام جهاد علیه به اصطلاح ملحدین«  کمونیستی  » آغازکردند ،که دراین روند جوانان ومردم که از سواد کافی اسلامی برخوردار نه بودند زیر تاثیر تبلیغ این تیکه داران ودوکانداران دین قرار گرفته ودرصفوف آنها پیوستند. جای شک نیست که این فرامین پیش از وقت وعجولانه وبدون تصمیمم جمعی  و رضایت اکثریت اعضای حزب  از جمله رهبری پرچمیها  بود . این اشتباهات  و خیانت  حقیظالله امین ودارودسته ان وهمچنان عملکردها عده ای از اعضای جوان با خصلتهای روشن گرانه ای احساساتی به سنت وارزشهای تاریخی مردم ضربه وارد کرده که باعث خشم ، نارضایتی ودوری مردم از حزب ودولت تمام شد؛ این رویکردها زمینه ساز ان شد تا چاقوی «  جهاد خواهان » دسته یافته و فعالیتهای خویش را وسیعأ  ادامه دهند. این امر دلایل تداوم جنگ سرد وگرم میان دوابر قدرت جهانی یعنی امریکا وشوروی شده  که به قتل ومها جرت ملیونها هموطن ما به کشورهای خارج گردید، که تاامروز ادامه دارد .

 ازجمله فرامین که از جانب دولت عجولانه ، تحقق آن آغاز شد و انرا جهادیون خلاف شرعیت اسلامی دانسته و مردم را علیه ان  تشویق به جهاد  مینمودند، عبارت از مبارزه علیه بی سوادی درمیان مردان و بانوان،  سود وسلم ،  طویانه ویا « مهریه » و حقوق مساوی میان زن ومرد بود.

درحالیکه اجرای وتحقق این ارزشها نه تنها ضدشرعیت اسلام نه میباشد، بلکه هیچگونه ممانعت شرعی دران دیده نمی شود. اگر اموختن سواد در شرعیت اسلام روا نمیبود چرا خداوند اولین« شی » را که خلق کرد « قلم » بود. طوریکه درجلد اول صفحه۱۹ و۲۰ تاریخ طبری مولف محمد جریر طبری سخن درآغازخلقت ومخلوق نخستین، چنین آمده است: «  درروایت هست که پیغمبر فرمود: نخستین مخلوق خدا قلم بود » همچنان روایت ابن عباس هست که پیغمبر فرمود بارخداوند قلم را بیافرید وگفت تاهرچه بود نیست بنویسد وروایت باین مضمون مکرر هست .» بناً  در این روایتها ذکرنه شده که قلم را تنها  خداوند به مردان خلق کرده باشد  و زنان ازان محروم هستند. خداوند به  سوره النساءایه 1 فرموده اند: ای مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید; و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد;:

همچنان درهمین سوره ایه ۳۲ فرموده اند:  برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهای طبیعی و حقوقی، برای حفظ نظام زنده گی شما، و بر طبق عدالت است. ولی با این حال،) مردان نصیبی از آنچه به دست می‏آورند دارند، و زنان نیز نصیبی; (و نباید حقوق هیچ‏یک پایمال گردد).

 مطابق ایه های مبارکه سواد اموزی برای مرد و زن  گناه نبوده ،بلکه اموختن ان بالای انسآنها فرض میباشد و هیچگونه مغایرت به احکام شرع ندارد . باری درجلد یک تاریخ طبری درصفحه ۱۹ چنین روایت است:«  هرچه هست  ونیست باید انسانان بنویسند ونویسنده گی را فرا گیرند.»

طویانه و یا مهریه کمرشکن  که اجرای ان خلاف حکم شرع در کشور ما نهادینه شده است، عواقب ناگواری وخشونت باری را برای خانواده های داماد وعروس در قبال داشته ، که باعث تلفات جانی اعضای خانواده ای یکی از طرفین شده است. بدینگونه است که حقوق بانوان در جامعه بوسیله  عده ای از افراد مورد احترام نبوده حسادت وتعصب نشان میدهند. درحالیکه دراین مورد حکمیت اسلامی وجود دارد ،که انسان مومن ومسلمان چه مقدار مهریه به بانوی که همسری زنده گی وی میشود، شرعی بپردازد وشامل عقد نکاح بنام«  شیربها » گردد. براساس احکام شرعی ۳۰ دینار بنابر موافقه جانبین  تعین شده است. چنانچه در سوره ا لنسا، ایه چهارم درمور مهریه خداوند فرموده است:«

 و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهی (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولی) اگر آنها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید!» (۴).

 اما درکشور ما این فرمان اسمانی  به ندرت از جانبی مومنین تحقق یافته است !

در دین اسلام اتفاق ، انصاف وعدالت در همه شوون زنده گی مردم برای مسلمانان توصیه شده و نباید علیه همدیگربر مبنای زور، قدرت، بی انصافی وبی عدالتی  عمل گردد، بر خلاف باید براصل برادری ودوستی عمل وبرخورد شود.

توزیع ثروت ملی دریک کشورباید براساس حکم شرعی مطابق  براصل عدالت اجتماعی که حقوق مساوی همه ای مردم را تامین نماید،  صورت گیرد، نباید غیر منصفانه براساس تبعیض ونابرابری های قومی ومنطقوی وزبانی صورت گیرد، کسی که بالای زمین وعقب ماشین کار وتولید مینماید، براساس قانون اجتماعی کار باید سهم منصفانه ازان بدست اورد. کسب وکار وشغل ازاد برای همه بشمول زنان بامردان مساوی باشد، چنانکه دراحکام شرعی که قبلاً تذکار رفت دراین جهت تاکید گردیده است. با درنطرداشت همچو مولفه ها بود که احزاب وتنظیمهای جهادی علیه دولت جمهوری افغانستان قیام کردند واین ارزشها را بدون با درنظرداشت واقعیتهای عینی جامعه  غیر اسلامی دانسته واهداف کمونیستی ترویج کردند، مردم را برای سرنگونی دولت تشویق نمودند.در حالیکه برنامه حزب ودولت بعد از قیام هفت ثوربالخصوص شش جدی یک برنامه ملی ودموکراتیک وتعقیب راه رشد غیر سرمایداری مطابق شرایط جامعه مدنظر بود وهیچگونه شعارهای کمونیستی که دوکانداران دین میگویند وجود نداشت تمامأ مطابق به شرایط وسنت وارزشهای دینی ومذهبی مردم بود. مردم عادی بدون تعقیب وممانعت به اجرای مناسک دینی خود می پرداختند ،مساجد تکایا وسایر اماکن دینی فعال بود، شورای علما تاسیس وملاها و روحانیون مورد احترام و دولت قرارداشت، ملاها وعالمان دین همه توسط دولت ازلحاظ مادی ومعنوی پشتبانی میکردید ،هیج دلیلی براساس ارزشهای دینی وجود نداشت (به جزو خصومتهای شخصی ،قومی ،منافع مادی ورقابتهای سیاسی ) که جهاد ومهاجرت مطابق ارزشهای دینی که پیامبر اسلام ویاران وی کردند درافغانستان عملی شود.

 اگر روند گسترش وتکامل دین اسلام را از زمان حضرت محمد تا به اخرین اخلاف وی که عثمانی های هستند، مطالعه وتحلیل نمایم، دیده میشود که بعداز رحلت حضرت محمد وبالخصوص بعد از رحلت حضرت عمر وآغاز خلافت حضرت عثمان جنگهای قومی وقبیلوی با ایجاد فقه های مذهبی وگروپی تحت نام « جهاد »   درمیان مسلمین آغاز و برای جانشینی خلافت وتحقق احکام شرعی به جان هم درگیر شدند.  مانند: قیام مردم مدینه وشام به تحریک قبایل مصری که به شهادت رسیدن خلیفه سوم مسلمین  حضرت عثمان گردید، اختلافات در آغاز خلافت حضرت علی وجنگ جمل با معاویه وعایشه بانوی حضرت محمد ، صلح حضرت علی با معاویه که باعث عروج « خوارج » از لشکر خودش زیرشعار« حکمیت خاص خدا است » زمینه ساز لشکر کشی وقیامها میان مسلمین  گردید که با تلفات بزرگ جانی ومالی سرکوب و خاموش شده است. درزمان خلفای اموی وعباسی بر علاوه فتوحات اسلام در اسیا ،اروپا وافریقا  فقه های مذهبی مانند: شعیه جعفری(اثناعشری) ، خوارج ، معتزله، مالکی ،شافعی ، حنفی ، حنبلی ، قرمطی ،علوی، تصوف وعروج  پیغمبران جعلی مانند حسن علاج  وغیره بوجودآمده که نقش منفی را درجهت تشدید تعصبات  مذهبی میان مسلمین بازی کرده است. این تعصبات عقیده وی دامنه کشتار دسته جمعی رادرمیان خوارج ، قرمطی ،طالبیان وعلوی ها گسترش داده که ناشی از اختلاف دراجرای تحقق ارزشهای اسلامی بر بنیاد برداشتهای آنها از قران اعظیم اشان واحادیث پیغمبر میباشد،که تا امروز ادامه دارد.از سوی دیگر ایجاد این تشکیل ها ناشی از ظلم واستبداد، تجمل پرستی  زراندوزی ، مال پرستی، جنگهای قومی ـ قبیلوی ، مذهبی وکشتارهای بیرحمانه ودوراز کرامت انسانی از قبیل مثلث ساختن انسان ، به داراویزان ها در چهاراهی ها  ،سربریدنها ، غضب اموال  وچورچپاول مال بیت المال و مصارف انگفت درمحافلی شب نشین ها وغیره بود که از جانب عاملین وامرای اسلامی صورت میگرفت . قیامهای زیادی  درانزمان صورت گرفت که همه آنها به زورشمشیر و گردن زدن واعدام های دور از کرامت انسانی، ازبین رفته اند. خلفا ی عباسی ، حتا درمقابل اشخاص وافراد یکه در راه کسب خلافت  آنها راهمرایی وکمک کرده ونفوذ شانرا درجهان توسعه و رشد داده بود،رحم ودریغ نکرده هست. ازجمله قتل خانواده برمکیان ، طوریکه در جلد ۱۲ تاریخ طبری دراین زمینه  آمده است : گوید: « هارون رشید بگفت تا ان شب کسانی را فرستادند تا یحیی بن خالد وهمه فرزندان وی را وغلامان و وابستگانشان را محاصره کردند وهیچکس از آنها که آنجا بود ، فرارنتوانست کرد.فضل بن یحیی را شبانه جابجا کردند ودریکی از منزل های رشید بداشتند.یحیی بن خالد رانیز بداشتند. .هرچه مال وملک .کالا ازآنها به دسست آمد گرفته شد. بعداً عاملان شان درخانه آنها رفته وانرا به قتل رسانیدند. فردای ان هرثمه بن اعین به سندی حرشی نوشت که پیکر جعفر را به مدینه اسلام فرستد وسراورا بر پل میانه بیاویزد وپیکر اورا دوپاره کندوبر پل بالا وپل نزدیک بیاویزد.» چنان بود پاداش هارون رشید عباسی به خادمانش .

کشته شدن ابومسلم خراسانی بنا به دستور ابوجعفر منصورعباسی درجلد۱۱ تاریخ طبری چنین روایت است: «  ابومسلم به خانه عیسی بن موسی رفت که باوی دوستی داشت، عیسی برای وغذا خواست . امیر مومنان به ربیع که درانوقت یکی از خادمان ابواخصیب بود گفت:" سوی ابومسلم رو، به اوبگو مرزوق می گوید: اگر میخواهی امیر مومنان را به خلوت ببینی، شتاب کن" گوید ابومسلم برخاست وبرنشست ، عیسی بدوگفت:در کار ورورد شتاب میار تامن بیایم وباهم وارد شویم، اما عیسی به سبب وضوکردن تأخیر کرد، ابومسلم برفت ووارد شد وپیش از انکه عیسی برسد کشته شد، وچون عیس بیآمد اورا درگلیمی پیجیده بودند.» ابومسلم خراسانی ناجی و انتقال خلافت به عباسیان بود.بیرحمانه بوسیله ابوجعفر منصور خلفای عباسی به قتل رسانیده شد.

منصور علاج که نام اصلش حسین بن منصور بود که مردم و پیروان او، انرا پیامبر حلاج و« حلاج خدا است »  وآنهارا به زهد وتقوا رهنمایی میکرد، در زمان خلافت معتمد عباسی تعقیب ،دستگیر و به قتل رسیده شده که طبری در جلد ۱۶ درمورد قتل ان چنین اورده است:« حلاج رابه عرصه جایگاه بردند. جمعی انبوه از عامه فراهم آمدند که به شمار نبودند، به جلاد دستور داد که هزار تازیانه به اوبزندکه زده شد اماآخ نگفت وبخشش نخواست.  بعداً رو به جلاد کرد گفت: مرا نزد خویش بخوان که برای تواندرزی دارم که به نزد خلیفه همانند فتح قسطنطنیه است. جلاد گفت: به من گفته اند که چنین می گویی وبیشتر ازاین، اما برای گرفتن تازیانه از تو راهی نیست. حلاج خاموش ماند تا هزار تازیانه بدوزدند، پس ازان دستش بریده شد،سپس پایش ، پس ازان گردنش زده شد وپیکرش سوخته شد سپس سراورا به خراسان بردند.»   این مثالها از جمله هزاران عمال است که تحریر ان دراین بحث بیشتر توان وگنجایش ندارد. مشت نمونه خروار ذکر شد.

این حوادث تاریخی که در صدر اسلام و درزمان اخلاف پیغبر صورت گرفت، ناشی از انحرافات وخلاف رفتاری های که تحت نام اسلام و امارات اسلامی ازجانب عاملین و همکاران وگروهای که تنها به منافع قوم وقبیله خود فکرمیکردند ، بوده است. درکشور ما درجریان جنگهای سه ده واندی ، با وارونه کردن حقایق و فریب اذهان مردم چنان اعمال انجام دادند که تاریخ مانند انرا درکشور ما درحافظه ندارد وتحت نام جهاد وقوانین شرعی هرآنچه خواستن کرداند. این انحرافات وکجروی های شرعی بود که گروپها وتنطیمهای گوناگون  تشکیل وهرکس به اساس منافع قومی وقبیلوی منطقوی خویش زیر نام جهاد اسلام گنج اندوزی ، ساختن تعمیرهای لوکس ،خریداری موترها مدل سال ویلاهای مدرن درداخل وخارج کشور ، ازدواجهای متعدد ، تجمل پرستی ، قاچاق مواد مخدره ودسایس وتوطیه علیه یگدیکر دریغ نه ورزیدند. بعد ازسقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان درمیان تنطیمهای جهاد ی جنگهای کوچه به کوچه آغاز که باعث  کشته شدن ۶۰ هزارتن ومهاجرت یک میلون انسان به کشورهای خارجی وعروج طالبان گردید. باین رویکردها هنوزهم خود را با افتخار « مجاهد » وناجی شکست امپراطوری شوروی واز بین بردن دیوار برلین و ... میدانند؟   در استانه انتخابات ریاست جمهوری  برای تثبیت هویت خویش بمثابه  جهادگر، قهرمان وکوبیدن روشنفکران ودموکراتهای کشورباالخصوص اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بنام « کمونیستها » خودرابه اصطلاح بمانند «  موسیچه بی آزار » وانمود ساخته که اگر ازاین عالی جناب ها پرسان شود، شما درکدام هجوم وحمله خویش نظام جمهوری دموکراتیک افغانستان را  وشوروی ها را شکست داداید؟ وبعداً بسوی دیوار برلین رفته ان را چپه نمود ید؟

 رسوایی شکست این یاوه سرایان یکجا با باداران پاکستانی  آنهادر جنگ جلال آباد به همگان در داخل وخارج کشور هویداست ، که قوای مسلح جمهوری  دموکراتیک افغانستان  قهرمانانه ازاین ازمایش تاریخی پیروزمند بیرون برآمده وچنان جواب دندان شکن تاریخی  به آنها داده است ،که تاامروز ورد زبآنها عام وخاص میباشد.

 احزاب سیاسی مدرن چپ و دموکراتیک که دردهه دموکراسی تشکیل ودرکشورسر بلند کردند، براساس نظریات و تیوریهای جدید علمی  د رعرصه های مختلف  که چاره سازونجات دهنده جوامع عقب مانده از لحاظ سیاسی اقتصادی وفرهنگی بودند ، به  مبارزه خویش آغاز کردند. این احزاب  در کشورهای جهان سوم وتازه به استقلال رسیده اکثراً بسوی جنبشهای مترقی کارگری وسوسیالیستی تمایل داشتند، که خواستار تحقق عدالت اجتماعی وازبین بردن استثمار فرد از فرد بودند . بناً حزب دموکراتیک خلق افغانستان جزوهمین احزاب بود ،که از شعارهای مترقی و برنامه های دموکراتیک ملی دفاع وپشتبانی مینمود وبا این  دولتهای سوسیالیستی همسوگرایی داشت .بدینگونه  احزاب اسلامی راستگرا  حزب دمو کراتیک خلق افغانستان را ، تاپه  «کمونیستی » زده و متهم به الحاد و کفر محکوم مینمود.

  ۳۵ سال جنگ  در افغانستان براساس همین مفکوره ها واتهامات بود که بالای حزب دموکراتیک خلق افغانستان وارد شد. نه تنها اسلام وارزشهای اساسی ان از بین نرفته بود، بلکه نهادها وارزشهای معنوی ان چندین مراتبه نسبت به حکومتهای گذشته درافغانستان ازدیاد یافته واجرای مراسم عنعنوی دینی ومذهبی  ان مورد احترام وقبول از جانب دولت و حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، درکشورقرارداشت.

   ( پایان قسمت اول  )

ادامه دارد...

رویکردها:

ـ ترجمه قران اعظیم الشان به فارسی، مترجم اقای ناصرمکارشیرازی                     

ـ تاریخ  بخارا مولف: ابوبکر محمد جعفرنرشخی

ـ تاریخ طبری جلد اول،۱۲،۱۶،۱۱

تاریخ تحلیلی اسلام نوشته: دکترمحمود طباطبایی اردکانی

 

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۸۰۶