پیدایش روسیه واوکرایین (روسیه کیف)

علی رستمی

قرون وسطی  ، از نگاه تاریخنگاران ودانشمندان دارای دستاورده های مادی ومعنوی بوده که بالای زنده گی مردم وسرزمین های جغرافیایی آن زمان تاثیرعمیق داشته است . جنگهای تهاجمی ومهاجرت های دسته جمعی وگروهی برای اشغال سرزمینهای خوبتر بایر و نزدیکی درسواحل از یک منطقه به منطقه دیگر باعث رشد دادستد بازرگانی وتشکیل جمعیت های مختلط با اقوام وتبارهای بیگانه ، گردیده است. این عوامل باعث تشکیل دولتها و ملیتها دریک جغرافیای مشترک گردیده که امروز موجودیت عده زیادی از کشورهای خورد بزرگ شاهد این ادعای ما میباشد.

روسیه ،با ورود قوم اسلاوها که اخرین قومی بودند که ازسرزمینهای مسطح هموار وعلفزار ورودخانه های فراوان روسیه که قابل کشتیرانی بود نسبت باتلاقهای متعفن وجنگلهای بی سروپا که دربرابر تهاجمات دشمنان خویش سدهای مقاومتی نداشتند ودرگرما وسردی روزگار دست وپنجه نرم کرده نمی توانستند درزمینهای هموار روسیه خودرا جایگزین ساختند.

در جریان سده دوم قبل ازمیلاد قبیله دیگری از سرزمین ایران بنام «  سارمات » برقوم اسکوت که یونانی بودند در روسیه ، غبله کرده وجای انهار اشغال و یونانیها از این منطقه کوچ ورو به زوال نهادند.

در سده دوم میلادی بود که قوم گتها از جانب غرب وارد خاک روسیه شدند و سلطنت استروگتها را بنیاد نهادند. درحدود سال ۱۷۵ این پادشاهی به دست هون ها سرنگون گردید واز ان به بعد چندین قرن، دشتهای جنوبی روسیه تقریبأ روی هیچگونه تمدنی را ندید، مگر با رسیدن اقوام چادرنشین مانند بلغارها، اوارها، اسلاوها، خزر ها، مجارها، بچنگها، کومتانه اومغولها داخل تمدن جدید شد.

خزرها که اصلأاز قوم وتبار ترک بودند و درآغاز سده هفتم از طریق قفقاز در صفحات جنوبی روسیه پراکنده شدند، قلمروی ایجاد کردند که از دنیپرتا دریای خزر امتدادمی یافت ودر دهانه رود ولگا نزدیکی حاجی طرحان(هشترخان)کنونی، پایتختی موسوم به ایتیل(ولگای امروزی) بنا نهادند.

درقرن ششم میلادی یک گروه از قوم دیگر اسلاوها از جبال کارپات کوچ کرده وبا سایر اقوام وخیل های که در روسیه جنوبی ومرکزی مسکن گزین بودند یکجاشدند. این اقوام دره های دنیپر ودّن را مسکن خود ساختند وعده دیگر ازاین گروها روبه شمال رفته وبه دریاچه ایلمن رسیدند وسرزمین اوکرایین را تشکیل داداند.

روسیه کیف ویا اوکرایین: در آغاز سده نهم از منطقه شمال غربی قومی بنام « وایکینگ های سکاندیناوی »  که برای مردمان اسکاتلند،ایسلند، ایرلند، انگلستان، المان، فرانسه واسپانیا خدماتی راه گیری وچپاول را انجام میدادند، درصفحات شمالی روسیه اعزام گردیدند، تا براقوام بالتها ،فینها واسلاوها حمله ور شده وبا غنایم بدست امده دوباره برگشت نمایند.این گروه تا نیمه قرن نهم دراین ناحیه مانده وبر مناطق « نووگرود » (دژنو) حاکمیت مینمودند.جمعیتی ازاین گروه معروف به « روس »  بودند وبه این علت نام انها به اسلاوهای ساکن روسیه داده شد وبنام روس معروف شدند.

وایکینگها برعلاوه تهاجمات به کار بازرگانی نیز می پرداختند.بازرگانی وتجارت باعث رشد وگسترش تعداد شهرها درروسیه گردید که یکی از این شهرها « کیف » بود.

درسال ۸۶۰ میلادی  روسها یکی از  « وایکینگها » رابنام روریک به پادشاهی برگزیدند. این پادشاه وهمچنان جانشینان وی دولتی را بوجود آوردند که پایتخت ان کیف بود. به علت قلمرو انها به روسیه، کیف روسیه مسما گردیده است.کیف اهسته اهسته به قدرت بزرگ منطقوی تبدیل شده که بسوی قسطنطنیه توسط نتوگانها وکشتی ها لشکر کشی نمود. این لشکر کشی باعث رشدکانون بازرگانی  وسیاسی برای روسیه شده وتعدادی زیادی از شهرهای و زمینهای داخلی روسیه را به انقیاد خود، در آورد. حکمرانان کیف مانند: اسکولد، اولگوایگور را بانیان کشور روسیه میدانند. این سه حکمران وفرزند دلاورش سویاتوسلاو در دوران سلطنت خود در(۹۷۲ ـ ۹۶۲ ) قلمرو کیف را چنان وسعت داداند که تفریبأ شامل اسلاو شرقی وشهرهای پولوتسک، سمولنسک، چرنیگف و رستف میشد.

آیین مسیحیت درسال ۱۰۱۵ــ۹۷۲ م در زمان حاکمیت ولادیمیریکی از شاهان کیف پذیرفته شد.  کیف دردوران فرزند ولادیمیر، یعنی یاروسلاو اول ملقب به یاروسلاو عاقل در ۱۰۵۴ــ ۱۰۱۹م به اوج قدرت رسیده بود، اما بعداز چندی دولت کیف به اثر جنگها میان شاهزاده گان مستقل درسال ۱۱۶۹م زوال یافت.

 باحمله مغولهابه رهبری نواده چنگیزبنام « باتو فرزند جوجی »  ، روسیه تحت قیادت مغولها قرار گرفت.

روسیه مسکوی یا مسکو: در اغاز سده چهارم میلادی، دولت مغولها در روسیه ضعیف وتجزیه گردید. این امر باعث افزایش اقتدار شهرهای مستقل روسیه گردیده واز جانب دیگر نسبت اضمحلال امپراتوری مغول وضع زنده گی دهقانان در روسیه دشوار ومشکل شده، تجارت بسمت شرق کاهش یافت.

کاهش تجارت بسوی شرق باعث پایین امدن درامد شاهزاده گان وتجار روسی  گردید. در جریان ضعف قدرت مغولها درروسیه شاهزاده نشینان مسکو زودتر وبیشتر از دیگران قدرت یافتند. علت ان نزدیکی حاکم مسکو با حکومت مغولان بود.

مسکو که درسال ۱۱۵۶میلادی تاسیس شده بود دراین زمان دهکده  کوچکی بود که شهرهای ولادیمر وسورذال را به کیف وصل میشد، داشت.

 ایوان یکم ۱۳۴۱— ۱۳۲۵از مهمترین فرمانروایان مسکو درنیمه اول سد ه چهاردهم بود که مرکزیت کلیسای ارتدوکس روسیه را ازکیف به مسکو منتقل ساخت. بعد ازایوان جانشینان وی درجهت تقویه وقدرت قلمرو دولت مسکو افزوده وسرانجام درسال ۱۴۸۰ حاکمیت مغولها به طور کامل از روسیه ازبین رفت. بعداز ان درزمان خانواده تزار، روسیه به قدرت بزرگی منطقوی در شرق اروپا تبدیل گردید.

طوریکه تاریخ گواهی میدهد که قدرتهای نظامی واقتصادی برای تامین منافع وتحقق اهداف استراتیژیکی خویش همیشه کوشیده اند که با بهانه ها وابزار و وسایل مختلفی وضع سیاسی وامنیتی را قسمی متشنج سازند، تا به ارمانهای خود نایل ایند. جنگ اول ودوم جهانی وجنگهای منطقوی قبل وبعد از قرون وسطا همه وهمه برای جهانگشای واشغال سرزمین های بیگانه برای تامین منافع اقتصادی واجتماعی انها بوده است ؛ از یک طرف این جنگها به نابودی انسانها وسرزمینهای مختلف منجر گردیده واز جانب دیگر باعث جابجایی اقوام وتبار مختلف در گوشه وکنار جهان شده که زمینه سازرشد وتکامل  دادستدبازرگانی واشنایی به فرهنگ وتمدن سرزمنیها انها گردیده است.

 بعد از جنگ دوم جهانی ،جهانی سازی « اقتصاد بازارازاد » وجهانی شدن در مورد پیروی از ارزشهای دانش فناوری که در سطح جهانی پدیدار شده است، از یک طرف موجب رشد اقتصادی واجتماعی جوامع مختلف شده واز جانب دیگر باعث نابودی سرمایه های داخلی کشورها به اثر عدم پایداری رقابت در مقابل انبوهی اموال مختلف کشور های برزگ سرمایداری گردیده است. همانطوریکه یکی از عوامل عمده و رویکرد جنگهای اول و دوم جهانی ، تقسیم جهان  وبه کارگیری ونمایش سلاحهای مدهش هستوی  بود که با قربانی ۵۰ میلیون انسان روی زمین تمام شد؛ امروز بازهم وضع سیاسی ونظامی در جهان، میان کشور های امپریالیستی در رقابت یکدیگر، برای تامین منافع منطقوی واقتصادی وامنیتی خویش بمانند  « جنگ سرد » میان روسیه وجامعه غرب درراس اضلاع ایالات متحده امریکا در مورد اوکرایین روبه بوخامت رفته وهر کدام خود را دراین امر مستحق و حق به جانب دانسته ویکدیگر را محکوم به مداخله وپشتبانی ازنیروهای مخالف درگیر در کشور اوکرایین مینمایند. چنانچه امروز امریکا با بهانه ای دفاع از دولت و حزب دست راستی بیرون آمده ازکودتا ، علیه روس تبارهای ساکن اوکرایین که خواستار دولت فدرالی و تمایل به روسیه هستند ،قرار داشته ودولت روسیه را مبنی برتشدید اعتراضات انها به پشتبانی محکوم ساخته و با اتخاذ تحریم های اقتصادی و واردکردن فشار بالای اتحادیه اروپا برای تحریم اقتصادی بیشتر  علیه روسیه، میخواهد دولت روسیه را وادار به این بسازند، تا روس تباران شرق اوکرایین رامتقاعد سازد که از اعتراضات خود دست کشیده وبا دولت اوکرایین یکی شوند.اما دولت روسیه ایالت متحده امریکا را مبنی برسفرهای پی درپی مقامات دولتی امریکا برای مداخله مستقیم در اوضاع اوکرایین  تقبیح نموده وانرا تخطی اشکاراز اجرای موافقتنامه های جانبین میداند. براین اساس، هردوجانب  به مواضع خود مستحکم بوده وبه افزایش نیروهای نظامی خویش در سرحدات اوکرایین عمل کرده که باعث هرچه بیشتر  تشدید وخامت اوضاع در منظقه، گردیده است. امریکا بمانند ژاندارم بین المللی برای خفظ هژمونی خود از هرنوع امکانات اقتصادی ونظامی برای بدست اوردن مقاصد خود از شیوه های گوناگون چه ازطریق اقتصادی ویا نظامی میخواهد کشورهای عقب مانده وضعیف را باکمکهای پولی تحت فرمان خویش بیاورد وسپس ازانها بمثابه  ابزار، علیه سایر قدرتهای که درجهان ومنطقه  قد بلندک مینماید ،استفاده نماید. امریکا بعد از جنگ دوم جهانی که به عوض امپراتوری انگلیس ،خودرا اولین قدرتمند جهان میداند،میخواهد حاکمیت امپریالیستی خود را در دور دنیا به اکمال برساند. براساس این رویکرد آرزو دارد؛ تا جلو رشد دوقدرت اقتصادی نوبه پای خاسته مانند روسیه وچین رادر منطقه ارواسیا بگیرد وتامنابع دست نه خورده کشورهای دور پیش انها را در اشغال ومحاصره خودقراردهید.

چنانکه مارکس گفته بود: " کشورهای امپریالیستی هدف شان تنها جهانی سازی « بازار ازاد » برای کسب سود سرمایه و تسلط انها در جهان میباشد." 

 

 

ماخذ:

 تاریخ اروپا از آغاز تاپایان قرن بیستم ، دکتر عباسقلی غفارفرد

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۲۷۰۴