انتخابات ۲۰۱۴ درافغانستان، جنجال بحث برانگیر زمان ما

(قسمت دوم)

مساله صلح و امنیت و نقش قوای مسلح افغانستان

نوشته : ع. بصیر دهزاد

 

نویسنده این مقاله را با ارسال درود بر روح پاک ۲۱ شهید ، این سربازان قهرمان اردوی ملی ، این  فرزندان با غرور کشور آغاز میکند. مرگ این شهدای راه استقلال و آزادی انگیزه بود که هزاران فرد، حلقه و گروه های اجتماعی – سیاسی با ارسال پیام ها  احساس وطنپرستی شان را  یکبار دیگر به نمایش گذاشتند.

ما در هفته گذشته شاهد یک سلسله برآمد های انتخاباتی بعضی از نماینده گان کمپاین های انتخاباتی مربوط به دو سه کاندید ریاست جمهوری بودیم. برای من جالب بوده است که دو تن از نماینده های  کاندید ها همان تضاد های خونین که ادامه آن خون و آتش و بربادی بوده است ، را دوبار از طریق تلویزیون طلوع به نمایش گذاشتند. یکی باعطش و اشتیاق تمام اعدامهای سیاسی را  که در عراق حین سقوط صدام حسین صورت گرفت  را بهترین مثال قابل تطبیق در افغانستان میداند و اعدام ها را با شعار استقلال فکری در برابر مفکوره های « شرقی و غربی» در افغانستان مرتبط و لازمی میداند، وی موضوع بحث صلح و امنیت را بر این مساله متمرکز میسازد.  وی برخورد با مفکوره های شرقی و غربی را به حیث هدف انتخاباتی برای تامین « صلح و امنیت »  میداند. من از این آقا باید بپرسم که شما  بدون شک از همان مفکوره های جزمی دیوبندی تان رها نشده اید و بدون شک از کاروان رشد فکری و اجتماعی جامعه کنونی خیلی ها عقب مانده اید. آیا کدام فورمول دیگری برای تامین صلح و امنیت با وسایل صلح آمیز ، وفاق ، پذیرش یکدیگر دارید؟  . وی به اصطلاح عامیانه « گاو مرده را دلدلزار»  بیرون میکشد . یعنی خاطره های دردناک سی ساله را در سینه های پردرد زنده میسازد. از بریدن دست و سنگسار حرف میزند، در عین حالیکه از تطبیق  قانون اساسی موجود حرف میزند. اینها تفاهم ، سازش و پذیرش بخاطر منافع علیای کشور و باز ساختن جاده ترقی در وجود وفاق ملی را عملاٌ به تمسخر میگیرند. در واقعیت « در یک دست قرآن و در دست دیگر شمشیر» دارند. اینان بدون شک از همان حلقه با جنریشن ( نسل) اند که من در مقاله اول نسل عامل و ادامه جنگ یاد نموده ام. برای من این سوال و تشویش جدی مطرح است که انتخاب اینان ادامه تضاد ها و تحریک به عقده مندی هاست یا بدیل دیگر یعنی جواب انسانی و اخلاقی به خسته شده گان از جنگ، نفاق و زور گویی.

نماینده کاندید دیگری از برمانه « هفت صفحه ای»  برای صلح و امنیت افغانستان سخن میزند و بلاخره نماینده کاندید دیگری عجز ، نا توانی و عدم آگاهی اش را از برنامه امنیتی کاندید بیان میکند که وی از همان گروه کمپاین انتخاباتی  در تلویزیون" طلوع  صحبت میکند.

و بلاخره دیگیری دیموکراسی و حقوق زن را مشابهت به « احترام به یک خواهر و یک مادر» میدهد. آیا همین مفهوم حق انسانی، اجتماعی و سیاسی زن است که بحیث یک هدف انتخاباتی برای کرسی ریاست جمهوری افغانستان است؟

من باید این سوال را از انتخاب کننده نمایم که آیا انتخاب وی همین ایدیال های جنگ، تضاد، عقده و دشمنی و همچنان سو تعبیر از حق و عدالت خواهد بود؟

صلح و امنیت بدون شک در حالت و روان کنونی جامعه به مثابه آب حیات است که ملت و مردم افغانستان از سی و پنج سال بدین سو در تشنگی آن همه درد ها و آلام را متحمل شده اند. این تشنگی مردم مظلوم را « بعضاٌ در خوشباوریها » به وعده های سراب گونه واداشته است تا هر نظام و حکومت های مختله را با تمام فشار های مختلفه اجتماعی و محرومیت ها تحمل نمایند. اینکه ما چرا با این هدف بزرگ نایل نشده ایم، بحث های وسیع و یکی از مسائل جنجال بر انگیز است که بحث و تبادل نظر را در شرایط انتخاباتی متبارز تر از هر زمان دیگر میسازد.

یکی از عوامل باز دارنده صلح و امنیت در این بوده است که هر نیرو وهر طرف جنگ که خود در تمام ابعاد سهیم جنگ بوده اند، تمامی دیگر نیرو ها را محکوم و خود را براات داده  بر حق میداند. سهم خود را در کشتار صد ها هزار افغان مظلوم انکار میکنند. آنچه که تا حال از تعداد از کاندید های انتخاباتی شنیده شده است  همه فقط در برائت خود اند. پس میتوان «  به ساده گی »  این گناه بزرگ را دوباره  بر خود ملت قربانی شده متوجه ساخت؟ من بحیث یک فرد مدافع حقوق انسان مظلوم بر حق میدانم تا بر این ملت مظلوم، با تحمل و قربانی شده سر تعظیم فر آوریم و بر مظلومیت این ملت اعتراف و هر یک از سهم خود در جنگ و کشتار و دیگر مظالم در برابر قربانیان اصلی یعنی ملت بی دفاع معذرت بخواهیم. این به مفهوم معذرت یک طرف جنگ و منازعه از طرف یا طرف های دیگر نیست بلکه به خاطر سهیم شدن در یک روند صلح و امنیت صادقانه به پیشگاه ملت یک تعهد بی ریا را بدهیم. پس این سوال مطرح میگردد که کاندیدان و معاونین آنها که در بی ثبانی و جنگ های تحمیلی خود عامل و طرف بوده اند نه تنها سرکشانه در برائت خود و محکومیت دیگران تلاش میورزند و حاضر به معذرت خواهی نیستند، پس چگونه میتوان به تعهد و اهداف انتخاباتی آنان در ایجاد صلح و امنیت اعتماد نمود؟

معضله دیگر در عدم بیان و توضیح هدف انتخاباتی بصورت دقیق و آن فورمول که چگونه میتوان صلح و امنیت را در ۵ سال آینده ، در یک حد قابل باور،  به وجود آورد. این فورمولبندی در چوکات نقاط قابل دقت  ، بیان و توضیح میتواند قابل اعتماد و جلب روان جامعه در انتخاب یک رییس جمهور خوب خواهد بود که در زیر به توضیح گرفته میشوند:

عمده ترین مساٌله مرتبط بر صلح و امنیت عبارت از تعریف صلح و تعریف دشمن و موضع روشن در برابر دشمن ملت و حاکمیت ملی افغانستان است . بدین معنی که ملت ما در برابر یکی از  مکار ترین دشمنان  دائمی قرار دارد. هدف ما  ملت و مردم پاکستان نه  بلکه دستگاه استخباراتی آن است. این دشمن مشترک افغانها اعم  در زمان حاکمیت ظاهر شاه، سردارمحمد  داود خان مرحوم، حکومت  های سه گانه بین سالهای ۱۹۷۸-۱۹۹۲، حاکمیت تنظیم ها ، تحمیل و کمک تسلیح عقب مانده ترین عوامل وحشت به شیوه قرون اوسطایی و بالاخره که حمایت بیشرمانه و واضیح از طالبان در کشتار انسان های جامعه ما که با بی رحمی و قصاوت حیوانی انسانها را سر میبرند. اگر این دستگاه استخباراتی در زمان جنگ های بر ضد حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان تنظیم های جهادی را کمک میکردند ولی هدف شان ادامه همان جنگ اعلان نا شده بر ضد سرزمین و ملت افغانستان بوده است که از بیش از ۵۰ سال بدین سو ادامه دارد.

 اظهر من الشمس است که بعضی از کاندید ها علی الرغم اینکه تبلیغات شان بوی وحشت، دود و آتش و دشمنی را به مشام میرساند، در مواضع دیگر انتخاباتی خود خاک در چشم ها میپاشند و از موضوع عمده یعنی نقش استخبارات پاکستان در بی ثباتی افغانستان  و عواقب وخیم آن برای ملت ، مردم و حاکمیت افغانستان ملی طفره میروند.  از نظر نویسنده این مسایل با اهمیت  برای هر انتخاب کننده باید یک معیار برای انتخاب یک کاندید مورد نظر باشد.

ما در شرایط کنونی و اهمیت مساله صلح و ثبات برای افغانستان نمیتوانیم موضوع  جنگ و نقش طالبان در جنگ و آوردن صلح را کم اهمیت بدانیم. ولی اصل مساله در آن است که کدام برخورد دقیق و مطابق روان جامعه در برابر این طالبان میتواند هم اعتماد بر انگیز باشد و هم در یک فورمول مطرح گردد که مساٍله دولت، حاکمیت دولتی، قانون اساسی ، توانایی و تفوق غیر قابل انکار نیروهای مسلح کشور نباید با نیروی طالب یک ترازوی معیاری برای مزاکره و تفاهم باشد و همچنان باید بصورت دقیق یک تفکیک را بین آن نیروی طالب که آماده مزاکره و صلح و پذیرش محتوای قانون اساسی ، ارزش های که در ۱۴ سال اخیر شکل گرفته اند و آن طالبان که در تبانی با استخبارات پاکستان، القاعده و نیرو های دیگر مرموز بیرون مرزی در  قاچاق مواد مخدره، انفجارات ، وسیله شدن حمله های پاکستانی ها بر قلمرو کشور ما ، سر بریدن اسیران جنگی ودها مظالم دیگر ضد بشری ذیدخل و سهیم اند. گروه نامبرده دومی طالبان که دیگر تمام خصوصیات افغانی خود را در معامله با خارجیان به خصوص استخبارات پاکستانی از دست داده اند، نمیتوان بحیث طرف مصالحه ، مفاهمه و مذاکره تلقی نمود بلکه دولت و کاندید ریاست جمهوری باید موضع خود را در این تفکیک  مشخص وروشن سازند. هر گونه خموشی و طفره رفتن از این موضوع « فوق العاده » مهم بیان اهداف مرموز و پوشیده خواهد بود به جز  احتمال یک معامله با دشمان افغانستان و حاکمیت ملی  چیزی دیگر را نمیتواند افاده دهد.

چنانچه نویسنده قبلاٌ در سلسله چند مقاله خویش تحت نام « دیداری از کابل ، یک گزارش تحلیلی» بیان نموده بود که نقش نیرو های سه گانه قوای مسلح کشور ( اردو، امنیت ملی و پولیس ملی) روز بروز به یک گردان با اعتماد در دفاع از سرحدات و حاکمیت ملی و مبارزه در برابر دهشت افگنان طالبی و استخبارات پاکستان تبدیل میگردند. اکنون سهمگیری مستقلانه این نیرو ها بدون کمک های جنگی ناتو متبارزتر است. فقط معاملات پس پرده ، سناریو های گنگ و وجود وجدان های خریده شده با عث تلفات این نیرو ها  گردیده است. این نیرو ها با موجودیت معضلات مانند   خفظ نفوذ حلقات تنظیمی، موجودیت تعداد بیشمار افراد بدون مسلک و اداره نظامی و تحصلات نظامی ، با روحیه وطنپرستی ، با شهامت در برابر دشمنان وطن و مردم میجنگند. آنان با عدم موجودیت سلاح های ثقیل مدرن که برای یک اردوی مجهز ضروری است، توانائی جنگی خود را به نمایش میگذارند.

این نیرو های مسلح و بخصوص اردوی ملی افغانستان به یک نوسازی ضرورت دارد تا با توانایی بهتر مسلکی ، روحیه بهتر رزمی و داشتن اسلحه  مدرن در بخش های زمینی و هوایی در حد قابل حساب در منطقه باشد. با در نظر داشت موقعیت جیواستراتیژیک افغانستان موجودیت یک اردوی قوی و نیرومند نه تنها عامل ثبات و امنیت است بلکه وسیله با اعتبار برای پرستیژ دولت و عطف توجه و گوش دادن به خواست های ملت، دولت و مردم است.   تا بحال و از طرف کدام کاندید یک هدف قابل اعتماد  انتخاباتی در این عرصه عرضه نگردیده که چگونه نیرو های مسلح افغانستان در یک  سیر رشد یابنده « دفاع مستقلانه » قرار داده خواهد شود. مثلاٌ اگر ما اکنون چند صد هزار سرباز اجیر و معاشخور در نیرو های مسلح داریم  که به گفته آقای اشرف غنی احمدزی در پرداخت معاش و دیگر مصارف جنگی به کمک های ایالات متحده و دیگر کشور ها وابسته هستیم،  ممکن احیای مکلفیت عسکری اجباری یک فورمول الترناتیفی باشد که در یک روند چند ساله قابل تطبیق باشد. مفاد و نقاط مثبت عسکری مکلفیت ( جبری) در ذیل قابل بحث و پیشبینی است:

اول: هر تبعه کشور دین وطنی خود را در دفاع از وطن و سرحدات و حاکمیت ملی ادا مینماید.

دوم: جوانترین و با انرژی ترن افراد در نیرو های مسلح شامل میشوند.

سوم: سرابازان بدون اخذ معاش و یا با معاش حد اقل شامل خدمت میشوند.

چهارم: سربازان ترخیص شده نیروی ریزرفی در شرایط ضروری و حالات فوق العاده دو باره قابل احضار اند.

پنجم: روحیه رزمی و دفاع از ناموس وطن در جریان اموزش عسکری در حد وسیع مردم ارتقاٌ میابد

ششم: محفوظ بودن نیرو های مسلح از نفوذ دشمنان در سیستم عسکری دوره ای جبری کمتر است تا در استخدام های طولانی.

مساله امنیت، صلح و ثبات ، مهار و غلبه بر جنگ و عاملین جنگ یکی از مهمتری سنگپایه های موجودیت و بقای یک دولت و تضمین برای حفظ استقلال ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی در یک سرزمین است

یکی از معضلات که صلح و ثبات و امنیت را در کشور لرزان و سوال بر انگیز میسازد، سواستفاده از مفاهیم پر ارزش مانند دموکراسی و آزادی بیان، مطبوعات و قلم میباشد یعنی موضع متزلزل ، سازشکارانه و حتی در دفاع از طالبان تعداد از اراکین دولت و حکومت میباشد. اینان با استفاده نا جایز در دموکراسی و آزادی بیان ، از این دو عنصر تسجیل شده در قانون اساسی  توسط آنان به غرض اهداف ضد ملی و ضد حاکمیت ملی  و سازش نا مشروع و معامله با نیرو های دشمن و بر علیه سنگپایه های متذکره فوق عمل مینمایند. در حقیقت آنان با تیشه در دست داشته بر ریشه های صلح و امنیت و دموکراسی می کوبند. برای وضاحت موضوع میخواهم بیان نمایم که تعداد از افراد که در یک معامله به مفاد و طرفداری نیرو های ضد دولتی و نیرو های وابسته به استخبارات پاکستان ودیگران در عقب میکروفون های پارلمان و دیگر نهاد های دولتی ، سیاسی و اجتماعی  به نفع و یا حمایت از طالبان تبلیغ میکنند ، باید با وسایل قانونی و عدالتمندانه مورد ماٌخذه قانونی قرار گیرند. مثال های در این مورد وجود دارند که بعضاٌ میتوان در حکم جرائم ضد امنیت داخلی و خارجی دولت مورد بررسی عدلی و قضائی قرارگیرند. این چنین عمل آنهم از نام یک نماینده پارلمان و یا یک وزیر و یا یک والی دولت نه تنها مایه تعجب است بلکه زمینه ساز تقویه مورال دشمن و تضعیف مورال نیروهای مسلح و همچنان ادامه بحران اعتماد بر دستگاه دولت میشود.

آنچه تا حال دیده شده است در هیچکدام ار برنامه های انتخاباتی پیرامون این چنین مسایل دارای اهمیت جدی کدام وضاحت داده نشده است ویا از آن طفره رفته شده است. هر کاندید در برنامه انتخاباتی خود روی صلح و مصالح علیای ملت مسایلی را مطرح ولی در قالب مفاهیم و گفته های عام یعنی اینکه یک فورمولبندی که نمیتواند روان ( در عمق بحران و بی اعتمادی ) انتخاب کننده را بخود جلب نماید.

قابل تاکید و دقت است که ما با دول و ملت های مسلمان در رابطه همدینی هستیم ولی با ملت های دارای دولت و حاکمیت قرار داریم که آنها به مانند بعضی از  ما ها به « اخوات اسلامی » نمی اندیشند بلکه به منافع خود. روی همین دلیل است که ما از تعداد آنها اخوت اسلامی نه بلکه به جز دشمنی و توطئه ضد استقلال و حاکمیت ملی و ادامه جنگ و پشتیبانی از جنگجویان وحشت زا  چیزی دیگری بدست نیآورده و نخواهیم هم بدست آرد. طبعاٌ انتخاب کننده باید این سوال را از کاندید نماید که چرا روی این موضوعات عمده حیاتی با حاشیه روی باز هم در فکر فریب ملت و مردم اند.

یکی از زمینه های ممکن برای حفظ سرحدات و جلو گیری از ارسال، نفوذ و ورود شرر افگنان طالبی و همدستان خارجی شان مهم به نظر میرسد که  حفظ و ستر سرحدات توسط تقویه قوای سرحدی حایز اهمیت برای یک برنامه استراتیژیک نظامی افغانستان خواهد بود که در پهلوی سایر نیرو های مسلح کشور در یک مبارزه هدفمندانه راه های عبوری و ورود اپوریسیون مسلح را  مسدود و به موقع در برابر آنان اقدام نمایند. البته در شرایط کنونی و بحرانی و جنگی این یکی از وظایف موثر دولت در پروسه صلح و ثبات  خواهد بود.

 در دوران حاکمیت رییس جمهور کرزی ما شاهد رهائی صدها ها طالب و جنگجویان بوده ایم که هر کدام در یک حدی معین مرتکب جنایات شدید جنگی و بشری گردیده اند و در پاکستان تعلیم دیده اند و به افغانستان فرستاده شده اند تا سر ببرند، انفجار انتحاری دهند ولی رییس جمهور با سو استفاده از صلاحیت های خویش « به گمان اغلب » در یک سلسله معاملات پس پرده این افراد بازداشت شده را ، در حالیکه محکوم به مجازات شده اند، رها نموده است. نویسنده از رهائی یک نوجوان که در سن صغارت فریب خورده است میتواند درک داشته باشد و لی نه به آنهای که عمداٌ و قصداٌ و با آگاهی از مجازات پشبینی شده در قانون به چنین اعمال ضد انسانی دست زده اند. نویسنده بجا میداند تا اخذ تصمیم در برابر عفو و رهائی افراد محکوم به مجازات ضد امنیت ملی در صلاحیت پارلمان افغانستان قرار گیرد. چنین تصامیم در قید صلاحیت های پارلمان موجه تر و قانونی تر به نظر میرسد.

این عمل رییس جمهور خود ادامه بحران و بی اعتمادی نسبت به آینده و اثرات آن در  مورال نیرو های مسلح بخصوص اردو ملی میتواند باشد. سیاست های پس پرده رئیس جمهور با بعض از حلقه های طالبان « احتمالاٌ در تبانی با استخبارات پاکستان و غرب » خود معضله بر انگیز بوده است. نویسنده با آنکه ایجاد تماس ها با نیرو های اپوریسیون را رد نمیکند ولی مشکل در آن است که اگر چنین روابط  پس پرده بدون آگاهی پارلمان و اورگانهای زیربط دولتی صورت میگیرد، بیان یک خود کامه گی است که مسوولیت پذیری رییس جمهور را در ایجاد و ادامه بی اعتمادی از آینده را متبارز و قابل بررسی میسازد.

در جو انتخاباتی کنونی عطف توجه جدی و صادقانه و دادن الترناتیف های قابل قبول وتعهد های واضح ، البته با فومولبندی  که انتخاب کننده را معتقد به یک انتخاب خود بسازد، موضوع جدی و حیاتی برای ملت، مردم و جامعه در پنج سال آینده خواهد بود.

ادامه دارد

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۳ـ ۰۲۰۳