نقش پیش نهاده های تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت در تاسیس و افول

حزب دموکراتیک حلق افغانستان

بخش دوم

 

نوشته:علی رستمی

....وهرکس به گونه ای نظریات خودرا درزمینه سرنوشت نامعلوم سیاسی  درکشور ابراز مینمودند. اعضای حزب دریک فضای نا امیدی وبی اعتمادی قرار گرفتند . اختلافات دراین زمینه در درون حزب تشدید یافته، وتصامیمی که از جانب سازمان ملل متحد، برای ایجاد یک حکومت بی طرف درافغاستان با اشتراک شخصیتهای پرنفوذ درخارج کشورپشبینی شده بود ،زمان بندی ان روزتا روز به تاخیر قرارمیگرفت ، ومردم از این ناحیه در تشویش وفضای بی اعتمادی قرار داشتند.

طوریکه شخصیت فرزانه محترم نبی عظیمی درکتاب اردوسیاست چنین تحریرداشته اند:"بعضی از اعضای کمیته مرکزی، اعضای دولت وکارمندان عال رتبه بنام های استراحت، تداوی، دیدن اقارب وهزار ویک بهانه دیگر به کشورهای اسیای میانه رفتند، پول های کلانی را انتقال دادند:شرکتها ومغازه ها تاسیس کردند وبرمبارزه گذشته خویش خط بطلان کشیدند.هرج ومرج فضا وهوای کشور را فراگرفت،بطوریکه دست ودل هیچکس به هیچکاری نمی رفت.دیگر هیچکس درفکر مقاومت نبود.در هرنگاهی ، نگاه وحشتزده وسرشاراز یاس وناامیدی نگاه مرگ ونیستی اشیانه کرده بود." ( اما همچو افراد امروزبازهم  ناله وفغان را ازنام حزب دموکراتیک خلق افغانستان سرداده وسایر احزاب که با درک وتحلیل ازشرایط ملی بین المللی تاسیس شده اند، و راه "چپ میانه" را پیش کرفته اند به باد انتقاد گرفته وخود راتحت پوشش موضع گیری های رنگارنگ پنهان مینمایند.) 

این جوی سیاسی زمینه ساز تشکیل ایتلاف  نیروهای مسلح جهادی با نیروهای مسلح دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان در داخل کشور در ولایات  براساس طرح مصالحه ملی ، گردید. این روند زمانی اغاز میشود، که اختلافات رهبران نیروهای قوای مسلح جمهوری دموکراتیک افغانستان در زون شمال با رهبری دولت جموری دموکراتیک خلق افغانستان ،بنابر اعزام افراد وگزنش انها در مقام اداره رهبری در ولایت بلخ مربوط زون شمال بوجود میاید ،شکل میگرد. از سوی دیگر، داکتر نجیب الله شهید حاضر شد تا مطابق پلام ملل متحد از پست ریاست جمهوری استعفا بدهد،ودولت رابه هیآت منتخب ملل متحد تسلیم نمایید.  این عوامل باعث شد تا روحیه قوای  مسلح ضعیف وعملن بدون رهبری قرار گیرند.  بعد از رخداد وحوادثات زون شمال  وتاثیر آن بالای رهبری حزبی ودولتی در کابل، و پناهنده شدن  شهید داکترنجیب الله به مقعر سازمان ملل متحد در کابل، قدرت به نماینده گان تنطیمها جهادی در شهر کابل انتقال یافت.  بعداز تسلیمی قدرت به تنظیمهای مسلح هفتگانه پاکستان وایران، رهبران تنطیمها جهادی دسته دسته داخل کابل شدند، که سرنوشت غم انگیزی دیگری دامن گیر مردم رنجیده وبلاکشیده ای کشور ماشد .با امدن انها درکابل ، جنگهای تنطیمی برای احراز قدرت کوچه به کوچه اغاز که منجر به گشته شدن ۶۰ هزار ومهاجرت یک میلون نفرمردم کابل به پاکستان وایران  گردید. کابل با همه بنیادیهای مدنی صدساله خویش از بیح وبن ویران و کاملأاز میان رفت ومردم کابل اواره وبی وطن شدند.

در این تغیرات وتحولات که در عرصه سیاسی انجام شد،  سامان یابی های منفی که ناشی از نقش اشخاص در جهت تسریع روند ان کلاْ مشهود است ،تاثیرگزار بوده است.  دراین کارزارغرضهای فردی وشخصی وگروهی ، براساس جوی موجود زمانی برای حقظ منافع مادی ومعنوی خویش بسوی قوم گرایی ومنطقوی نقش داشت. تغیرات سیاسی که با جابجایی یک فردبجای فرد دیگری انجام شد.در تصعیف قدرت رهبری دولتی وحزبی ازاولویت برخوردار بود .

این حقانیت را درروند فعلی  با وضع بحرانی که  درمیان نیروهای چپ ودموکرات، واعضای رهبری وکادرهای حزب دموکراتیک خلق افغانستان "حزب وطن" که دربالاترین مقام رهبری قرار داشتند گواهی میدهد. عده این اشخاص با ندامت ،از گذشته خویش که انرا  نه تنها اشتباه ،  بلکه پیشمان از رویکردهای گذشته خویش که یک زمانی به ان افتخار مینمود، وانمود میسازد.

 هرعضوحزب دموکراتیک خلق افغانستان حق دارد ، تا بربنیاد اندیشه وجهان بینی علمی که به ان معتقد است، بر رویکردهای گذشته خود وسایرهموندان خود، اعم از کادرها و رهبری برای  جلوگیری ازاشتباهات، در فراشد مبارزه بعدی بطور شفاف وصادقانه بدون ملحوظاتی خصومت امیز وسنتی کهنه  " نقد" نماید.  نقد باید عوامل وشرایط پیدایش" پدیده "های را که در مرحله معین تاریخی ، بر واقعیت زمان  رخ داده است، مورد ارزیابی دقیق قرار دهد. اگاهی انسانها با واقعیت جامعه پیوند دارد؛ وازان تاثیر گذاراست، بناْ نقد بالای واقعیتهای مثبت ومنفی که "اگاهی "ازان سرچشمه میگرد ، ودر عمل انسان بازتاب میابد ،صورت گیرد. اگاهی از اندیشه انسانها برمیخزد بناْ میتواند با دانش انسانی تحلیل تاویل گردد، دانش انسان حکم مقدس واسمانی ولا تغیر نیست. حزب دموکراتیک خلق افغانستان در شرایط تولد وبزرگ شده، که درجامعه فقر اقتصادی وفرهنگی زبانه میکشید، جوانان روشنفکران ویا تحصیلکرده ها، در یک جامعه بسته سنتی با کرکتره و علایق مختلف قومی منطقه وی شهری ودهاتی وغیره بسته تعلق داشتند ،و اعضای ان ازاین اجتماع برخاسته بودند،و متاثراز این حرف عادات بودند.  تحصیلکردها وتجددخواهان روشنفکرکه دراجتماعات شهری حرف اول و اخر را میزدند،از بسیاری ارزشهای حقوق مدنی اجتماعی  ودموکراتیک ، در داخل محیط اجتماع خانواده گی  خویش محروم بودند، ونمی توانستندکه خلاف عادات قومی وخانواده گی خویش قرارگیرند.   حزب دموکراتیک خلق افغانستان با چنان خصوصیات جامعه سنتی،  بوجود امده وبرای تحقق اهداف برناموی خوداگاهانه وانقلابی در جهت تحقق ان گام برداشت.

 باکناره گیری حزب دموکراتیک خلق افغانستان  از حاکمیت ،باعث آغاز جنگهای قومی ومذهبی وتنظیمی در کشور گردیدواز سوی دیگر سراسیمگی  وتشتت فکری را درمیان اعضای حزب بوجود اورد، وهرکس بادر نظرداشت امکانات مادی ویا شناختهای شخصی، محلی وگروپی به نوع از کشوربرای حفظ زنده گی خود وخانواده خود، به کشورهای همسایه وسایر کشور های جهانی مهاجرت نمودند، که اغازگرمرحله جدیدی در سرنوشت سیاسی واجتماعی انها درخارج کشورشد. این روند ضربه بی نهایت شدیدی درروان وشعور عده از اعضای حزب  وارد نموده که نه تنها باعث پراکنده گی  وعدم علاقمندی به ارزشهای معنوی به اندیشه  های مترقی گذشته شده وحتا دلسردی برای تداوم  مبارزه و کنار گیری از فعالیت سیاسی واجتماعی انها ،گردید.

 برعلاوه عده کثیری ازاعضای حزب بنا بر سلیقه ها ، تماسها وشناختهای قبلی با رهبران وکادرها، احزاب ، سازمانها و حلقات جداگانه ای مستقل سیاسی رادر داخل وخارج کشور تاسیس نموداند .  

از جمله احزا بیکه بیشترین کادرها واعضای سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان را درخود بسیج نموده حزب مردم افغانستان، متحدملی  ، نهضت اینده افغانستان و حزب وطن را نام برد.

حزب مردم افغانستان با اقدام و رهبری خردمندانه ای زنده یاد محمود بریالی ، با پشتبانی وکمک اکثریت کادرهای مجرب واگاه درداخل وخارج کشور بنام نهضت مهینی وبعدأ بنام نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان مسما بود،اساسگذاری شد. یکبار دیکر سنت مبارزه گذشته را در اذهان همه تداعی وزنده نموده وامروز در داخل وخارج کشور باعده ای از احزاب چپ ملی ودموکرات  " ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان "را تشکیل،  که امیدو روزانه جدیدی برای ایجاد یک حزب بزرگی سرتاسری بوجود اورده است .

امروزکشور ما نسبت به هر زمان  دیگر در وضع ناگوار سیاسی واجتماعی قرار دارد وضع نابسامان اقتصادی لگام گسیخته بر شالوده ای اهداف نیولیبرالیزم تحت نام گلوبالیزم ( استثمار جهانی) در کشور ما بعداز هجوم نیروهای خارجی تحت رهبری ایالات متحده امریکا وهم پیمانانش صورت گرفت، شیرازه زنده گی مردم را به کلی دگرکون وکشور ما را به کشورمصرفی وکدام اموال صادراتی جهان تبدیل کرد ه، که تحولات وتغیرات عمیق بر ساختارهای فرهنگی بر شالوده تغیر مناسبات اقتصادی (شیوه ای تولید سرمایداری) در فرایند زنده گی  روزمره مردم رونما گردیده است. این تغیرات شرایط گنجورشدن ونجور شدن را تشدید وتضادهای اجتماعی را بربنیاد باورهای سرمایداری ونیولیبرالیستی بوجود اورده است به گفته هگل فیلسوف المانی :"فقرسایه ثروت است".

 بر علاوه اینکه این تغیرات درمناسبات اجتماعی واقتصادی تاثیراتی و سایه ای خودرا بالای ، اقتصاد ملی وزندگی مردم ما وارد نموده، بلکه نزاع های قومی ومنطقوی ولسانی را نیزبوجود اورده است.  جنگ که بخاطر ازبین بردن تروریزم بعداز دسمبر ۲۰۱۱ در افغانستان برای سرنگونی طالبان اغازشد، نه تنها طالبان از بین نرفت، بلکه با قوت وانسجام بیشتر در منطقه وجهان از لحاظ سیاسی واجتماعی نیرومند گردیدند.  دولت نه توانسته که باموجودیت عساکر نظامی ۴۸ کشور جهان وناتو در طول ده سال امنیت را درکشور بر قرار سازند. بنا به خطاها واشتباها ت عمدی وغیرعمدی دولت افغانستان وکشورهای غربی جنگهای تروریستی در کشور توسط طالبان ومداخله وپشتبانی کشور پاکستان گسترش یافته چالشهای جدی را، علیه اهداف استراتیژیکی امریکا وناتو بوجود اورده است. دست کشور های همسایه پاکستان وایران بمانند گذشته  هنوزهم باز بوده وازاین حالت کوشش مینمایند تا به نفع خویش بهره برداری کرده نمی گزارند، که افغانستان یک کشور ازاد ،مستقل ، قدرتنمد ،خودکفا و حاکم به سرنوشت سیاسی  خود باشد.  بنابر سیاستهای غیر شفاف و دوگانه میان حکومت افغانستان ودولت امریکا باعث شده تا تفاهم کلی ودوجانبه برای عقد قراردادهای نظامی با خلق نمودن چالشهای محتلف به تعویق افتاده ومردم در فضای بی ثباتی سیاسی واجتماعی قرار گیرند.

 شرایط واوضاع فعلی کشور از تمام نیروهای ملی ودموکراتیک ،وروشفکران چپ ،سازمانها واحزاب تشکیل شده می طلبد،تا با درنظرداشت تجارب وارزشها وگزینه های خوب و بد گذشته  حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در گام نخست سعی وتلاش شود،تادر فرایند رشد وتکامل ایتلاف احزاب دموکراتیک وسازمانهای ترقیخواه افغانستان سهم گرفته و انرا تقویه وپشتبانی نمایم  ؛ یااینکه بدیل دیگری را که ما را برای اتحاد ویکپارجگی  وسیعتر ،با سایر نهادهای سیاسی دیگری هموند وهمسو میسازد، اقدام گردد ؛ تا بتوانیم وظایف ومسوولیتهای های خویشرا درقبال جنبش ملی ودموکراتیک وترقیخواه کشور انجام داده باشیم..

هستند عده ای از اعضای رهبری وکادرهای قبلی حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن) ، ویاگروه های خورد وبزرگ  مستقل سیاسی ، که تابحال با هیچ سازمانی  سیاسی ارتباط تشکیلاتی ندارد ، اما دارای اندیشه های سیاسی واجتماعی بوده واوضاع واحوال کشور را تحت نظر داشته وعلاقمند ادامه مبارزه  میباشند؛ واز خود نطر وپیشنهادت در جهت چگونگی مبارزه وتشکل نیروهای مترقی دارند، انها می توانند نفش خود را بمثابه شخصیتهای مثبت وترقی خواه وروشنفکر انقلابی بادرک از شرایط تاریخی  موجود ادانمایند. تااینکه اختلافات وپراگندگی  ها را از بین برده وبسوی یک تشکل بزرگی  سیاسی اقدام گردد. دراینصورت  میتوانیم یکجا ومتحدانه نقش خویشرا بمثابه نیروی قوی و گردان پیش اهنگ عدالتخواهانه در مقابل نیروهای راستگرا، در میا ن مردم تبارز دهیم.

 افرادی مستقل  دیگری هستند که تابحال وابستگی  تشکیلاتی به هیچ جریان سیاسی نداشته اما هنوز هم به بنیاد اندیشه حزب دموکراتیگ خلق افغانستان ویا حزب وطن اعتقاد دارداکثراً سن شان از پنجاه بالا بوده مصروف کارهای شخصی وفارغ از مصروفیت های مسلکی میباشند. انان درروند تحقق اعتقادی خویش بشکل سازمانی  فعال نه بوده اما به اندیشه های عدالتخواهانه وازادی طلبانه تعلق خاطر داشته وبعضاً از طریق نشر مضامین و رساله ها طریق سایتهای انترنیتی ویا بشکل چاپی نشر نموده وبه اختیار علاقمندان خویش قرار میدهند.

 دسته ای د یگری را میتوان بنام گروپ انتظار نامید، که  انها تعلقات تشکیلاتی با هیچ یک از احزاب وسازمانهای تشکیل شد ه نداشته وخود را بیطرف دانسته،  وارزو دارند که تا همه احزاب تشکیل شده بازهم دوباره در زیر سقف واحد با  رهبری واحد از لحاظ تشکیلاتی وسازمان بسیج ، ویک حزب واحد را تشکیل بدهند. که این امر واقعاً یک اصل زرین شرافتمندانه ووطنپرستانه  است، که شوربختانه در وضع کنونی این ارمان  به چالشهای فراوان مواجه بوده تفاوتهای نظری اندیشوی وایدیالوژیکی دررابطه به انکشافات ملی وبین المللی  صراحت داشته وباهم همخوانی ندارند. رسیدن به این امرمقدس دشواری های بزرگی را در پیش خواهد داشت. تجربه ای تلاشهای پیشتراز ده سال نشان داده که با موجودیت  ارزشهای بی نهایت همسو وهم نگر ،نه تواستیم که همه حلقه ها واحزاب رادریک ایتلاف جمع کنم . چه باشد تا دریک حزب مانند دیروز! عوامل گوناگونی وجود دارد یگانه علت اساسی وعمده اینست که ما هنوز از دشمنی ها ، عقده ها وبدگویها وتخریب وسلیقه های لسانی منطقوی وگروپی و وابستگی های شخصی با رهبران دیروز وامروز گسستی علمی ومعقول را بوجود نیا وردیم. تا اینکه چگونه بتوانیم تحقق مطالبات فعلی  مرامی را مطابق شرایط و وضع موجود ملی وبین المللی  کشور خود تدارک بیبنیم. این امر بسته گی دارد به فهم لازم از ان اندیشه ای که ما به ان معتقد هستیم. که دیروزهم برایش مبارزه  نموده وامروز هم مینمایم. این اصل عبارت از مبارزه پیگیر برای ارمانهای والای زحمتکشان برای رهایی از طلم واستبدار فقر گرسنگی وایجاد شرایط صلح برابری و ازادی واستقلال در کشور. ازادی شرفتمندانه فرد برای کسب حقوق خود واحترام به حریم به ازادیهای فرد ونهایتاً به ازادی اجتماعی که دران عموم اعضای جامعه از حقوق برابر براساس ارزشهای حقوق شهروندی برخوردار باشند. تیوری علمی مترقی واگاهی انسانها در عمل اینرا تجربه نموده است که:

نیروهای سیاسی واگاه برای مبارزه منسجم  بادرک وتحلیل از پراتیک شرایط موجود وبا شرایط یکجا به پیش میرود. ماباید کنشکرزمان خود بود وبا دوران که میرنده است، یکجا برای تحقق اهداف واندیشهای خویش به پیش رفت، تا اینکه  برای تحقق ارمانهای خود برای شرایط بعدی خود را اعیار سازیم. راه رسیدن به اهداف نهایی انسانی ، ومبارزه علیه ناهمگونی های اجتماعی واقتصادی در کشور، و رسیدن به صلح ودموکراسی و ایجاد فضای نو و گذاراز جامعه کهنه بسوی جامعه نو لازم است ، که ما باعقل سلیم ودرک واگاهی سیاسی ، بالای عملکردهای گذشته خود وسایرهموندان خویش که باعث دوری وبی اعتمادی صفوف ما گردیده ، ازدریچه نقد سازنده داخل شده وباانتقاد سالم بالای نواقص واشتباهات همدیگر، فضای مملواز همسوگرایی وهموندی را برای  اعتمادی رفقانه بوجود اوریم . طوریک کارل مارکس خاطر نشان نموده است که:" ما به جزم جهانی نو را پیش بینی نمی کنیم  بلکه انرا از راه نقد جهان کهنه خواهیم یافت.".

با تغیرات  که درحوزه های مختلف اجتماعی وسیاسی در کشور رخ داده است؛ سطح اگاهی برشالوده ای مناسبات  جدید اقتصادی سرمایداری لیبرال تغیر وگره خورده، که زمینه گذاراز مناسبات کهنه بسته عنعنوی فیودالی  قبیله وی، بسوی جامعه نو از لحاظ زیربنایی و روبنایی باز شده است. افراد جامعه خود را به صفت فرد ی دارای حقوق شهروندی احساس نموده ،وخواهان حقوق دموکراتیک میباشند. برعلاوه اینکه ازادی های سیاسی ، انسانرا از لحاظ حقوقی باسایر افراد جامعه  برابر میداند وانرا حقوق شهروندی میدهد ،اما از آزادهای اجتماعی که ریشه درمناسبات اقتصاد دارد رها نشده از ان محروم است.  این حرکت وتغیرات زنگ خطری است به نیروهای چپ ومترقی افغانستان که نباید جامعه خود را براساس همان دید قبلی نگریست ، و بازهم بسوی یکه تازی واقدامات خشونت امیز پیش رفت. د ر مناسبات وتعاملات سیاسی قسمی خود را برای رشد ترقی اقتصادی واجتماعی  اعیار سازیم، تا نیروی فعال درزمینه سازوکارهای گسترش وتحقق عدالت اجتماعی  درجامعه شوم. طوریکه واقعیت زمان  بما می آموزاند که  ان بنیاد وهسته تشکیلاتی که ما را  دریک برهه تاریخی بسیج ومتشکل ساخته بود،  نظر به قانون تکامل ورشد جامعه  (دیالکتیک) دیگربمانند اتوم ریزریزه  شده وهرکدام  براساس روان جامعه جایگاه ای مختلف را اختیار نموده است. طوریکه مارکس میگفت که" فلسفه هم دوران خود را تعریف میکند وهم ضد خود را بوجود میاورد" واومیگفت:" انسان در شرایط معین یکجا با روند تاریخ همیشه درپویایی بوده مسیر خود را نطربه تکامل جامعه با شناخت دوران خویش حرکت داده وخود را اعیار میسازد". دقیقاً اگرما تغیرپذیر وتحول پرست ونواندیش نباشیم  مفهوم       " روشنفکری" ومترقی را در وجود خود نفی نموده وبه صفت انسانهای که"متافیزیکی " فکر میکنند،تبدیل خواهد شد. انسان نوآور ومترقی با زمان خود حرکت نموده وقانونمندی انرا کشف نموده ومطابق به ان عمل میکند. اگر دیروزما باهم یکی بودیم برنامه واندیشه ما را باهم یکی ساخته بود، وهمه درمحوران بمثابه پروانه که دراطراف شمع مچرخید ماهم بدوران میچرخیدیم ، وقوه جاذبه ان که ما را نزدیک ساخته بود، همان رهبری وهسته مرکزی دیروز حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. شوربختانه ان قوه جاذبه که ما را دوباره بطورعموم دریک طیف وسیع گردهم بیاورد جای انها خالیست. اما افکار و اندیشه وتجارب مبارزه انها درخاطر وحافظه همه یاران ، ورفقای همرزم انها موجود است. در صورتیکه صادقانه وبدون سلیقه ها وعقده های خصمانه دیروز،دست به دست هم داده همدیگررا در آغوش بگیریم.

گذشته دیروزبرای ما می اموزاند، تا یکبار دیگر به عقب بنگریم که چه انگیزه های ما را به این سرنوشت رسانید؛ ایا ما ارزوی همچو روز را پیشبینی میکردیم !که جواب منفیست. به باورمن در گام نخست  عدم درک واگاهی لازم کثری اعضای حزب ،از دانش واهداف که ما ازان دفاع میکردیم ،با  اطلاعت ابتدایی در کارزار  باعظمت مبارزه عدالتخواهانه داخل شده بودیم، که میدان فراخ داشت ،اما ما خود را در تگناهی کوچک قرار داده بودیم ،وهنوزبا بصیرت فراغ بر بنیاد اصول وقوانین ان اشنایی کامل نداشتیم. هنوز هم در محور،قوم پرستی ،شخصیت پرستی،  خودخواهی ، منطقه پرستی ، زبانی، وبرخوردهای خشک وناسالم ،قرار داشتیم  ، ازادی بیان، خود پرستی ،عدم روحیه انتقاد پذیری، تبلیغات خشک ودگم بالا تر از سطح درک واگاهی مردم ،محور پرستی در جنب خواستها و اهداف سازمانی وحزبی وعدم پذیرش دگر اندیشان ،ودر نهایت قوانین کهنه جامعه سنتی درزندگی سیاسی واجتماعی ما حاکم بود .

  نقد کردن وانتقاد کردن بالای اعما ل گذشته وحال وعلیه عملکرد اشخاص، در جهت تضعیف شخصیت انسانی نه بوده بلکه درجهت ترمیم و بزرگ نمایی ان است، که شخصیت وی را درفرآیند زنده گی اجتماعی تکمیل مینماید. انتقاد تنها قبول کردن ویا رد کردن نیست، بلکه کنشی است که در فرایند عملکرد انسان در قلمرو تاریخ بوجود امده ، وبه عمل فعال انسانی تبدیل میشود. انتقاد تنها امرسیاسی نه بوده بلکه در حوزه اجتماعی هم انعکاس می یابد. به گفته کارل مارکس که: " مناسبات سیاسی انسانها ، البته اجتماعی است ، روابطی اجتماعی است ، همچون تمامی روابط میانه انسانها همه ای مسائلی که مربوط به مناسبات انسانها با یگدیگر بشوند، در نتیجه مسایلی اجتماعی نیز هستند."

انتقاد و نقد جزوخواص برازنده ، و درنخستین اولویتی گفتمان روشنفکری قراردارد، روشفکر بدون تامل و تاویل پدیده های اجتماعی که باعث عقب مانی وعدم رشد جامعه میگردد، از دریچه اگاهی وفهم خردمندانه خویش با سلاح برنده انتقاد خویش به جامعه نگاه گرده، وآنرا متحول نموده  وانسان اگاه وخردمند بوجود می آورد.از طریق اگاهی و خرداست که انسان اصول انتخاب راه واهداف خود را از جهان بدست میاورد.

عقیده نادرست یک جنبه از حقیقت را درخود حمل می کند. به اندیشه دیگران احترام کردکه تا به اندیشه توویاما احترام شود.

                  پایان

علی رستمی، شهرمورفیلدن کشورالمان ،برج دسمبر سال۲۰۱۳

دیدگاه ـ بامداد۱۳/۳ـ ۳۱۱۲