خردستیزان قرن بیست ویکم

نوشته :علی رستمی

کشورما افغانستان که در سه دهه واندی درجنگ وخونریزی با عناصر ارتجاعی ومتحجر با پشتیبانی بادارن جهانی شان دست وپنجه نرم میکند در اصل خود از اغاز این ستیز میان خرد وتحجر میان روشنگری وعقب گرای وروشنی علیه تاریکی است.نیروهای کهنه وعقب مانده برای بقای خود از هرنوع ترفند وعمال زور و قدرت براساس زروسیم که از خون هزاران انسان بی گناه کشوربدست آورده اند بالای گرده های مردم ما حکومت نموده وپاهای ناپاک وضدانسانی خویشرا درگلوی انها وبالخصوص قشر روشنفکر وتجددگرا واصلاح طلب فشار داده تا بقایای این نسل بالنده وپویا را از صحنه زنده گی اجتماعی ، سیاسی واقتصادی بیرون کند وخو درسکان رهبری تکیه زده و اهداف شوم وپلید تحجر خودرا تحقق بخشد. بویژه عده ای از اعضای قوه مقننه، قضاییه واجراییه بر مبنای عدم دانش وخرد علمی وخلاف تمام رویکردهای قانون بشری ومدنی تصامیمی را اتخاذ مینماید که باعث عقب مانی وسقوط دانش علمی درمیان دانش آموزان وسایر اگاهان علمی ـ اکادمیک شده و جامعه را بسوی قرون وسطا سوق داده وخردستیزی وتحجر را درجامعه دوباره زنده مینماید. طوریکه انسانهای اگاه وتحصیل کرده وروشنفکر مطلع واگاهند که سیر رشد وفرهنگ روشنگری در قرون وسطی که بنام « رنسانس ویا تولد دوباره علم » دراروپا مسما است پیش از ان کلیسا با  داشتن اسقفهای جاهل وخردستیز صدها پروفیسور ودانشمند علم را بخاطر ایده های علمی شان که با کتابهای مذهبی شان وفق نداشته، از بین برده دانش وایده های انرا تکفیر نموده وبنام ملحد وبیدین انها را در زیرچوبه های دار و حتا مثلث کردن نابود نموده اند.از جمله گالیله فیزیکدان مشهور ایتالوی نسبت نظرعلمی خود به چوبه دار آویخته شد واما ازایده ونظر خود صرف نطر نکرد.والی اخرین دقایق زنده گی به ان معتقد ماند و حالا بعد از سپری شدن قرنها درکشورما بازهم همچو نیروی خردستیز دروجود حکومت دانش ستیز وبی کفایت قبیلوی سر بلند نموده که میخواهند جامعه ونسل جوان وبالنده کشور را ازمسیرعلم وخرد دور ساخته و خرافات وموهوم پرستی را در نهاد های عالی علمی و فرهنگی کشور ما مروج سازند. ازانجاییکه رشد علم و فرهنگ وخرد درجهان بالخصوص دراروپا نشان داد که ا فرادمانند توماس داکن ، بیکن، سپنوزا، پییر ابلاز فرانسوی ،ابرت لوگران وگیوم دوکام در رشد وتکامل فکری ودینی در اروپا سهم چشمگیر را بازی نموده اند واز درون عقاید دینی ومذهبی توانستند که مذهب ودین را ازجاهلت فکری نجات وانرا به دایره ای دانشورزان علمی قرار دهید. طوریکه توماس داکن گفته است که: « درمیان اجزای مختلف روح، تنها یک نیروست که دراصل فرمان میدهد، وان خرد است .»  این امر ما را معتقد به ان می سازد که بدون خرد جان به عذاب است. بمانند عده ازاعضای رهبری جمهوری اسلامی افغانستان که خود را عالم وجز سکان رهبری دولت قرارمیدهند؛ نه تنها از کوچه علم وفرهنگ خرد گذر ننموده اند ، بلکه فاقد هر نوع اگاهی دقیق ازعقاید دینی ومذهبی خویش هستند. درانیجا ضروراست که ازدید گاهای ونظریات ابن رشد فلیسوف اسلامی  که در اروپای سده سیزده نقش مهمی را در جهت تقویه  نگرش ودیدگاهای نوین در رابطه خرد وایمان اثر گذاربود، یاداوری نمود.دانشمندان مانند بیگن وتوماس داکن در نظریات ونوشته ای خود از او وابن سینای بلخی توجه نموده که نظریات  بیگن وداکن در جهت رشد فکری جریان روشنفکری ونطفه های خرد گرایی در اروپا مقام ارزشمند را دارا می باشد ،می گفت  :« که نقش روشنفکر یا حکیم این نیست که توده ها را حیرت  زده یا متزلزل سازد، بهره گیری اجتماعی درست ازخرد ودانش تنها یک هدف دارد موجه ساختن اعتقاد.» بر علاویکه ابن رشد هیچ زمانی با ایده های خرداندیشی فلیسوفان اروپا از انجمله سپنوزا داحل نشد وایمانرا قربانی خرد نه نمود. بلکه او معتقد بود که کاربرد خرد برای استواری ایمان وشناخت مومنان لازم است. برعلاوه رویکرد دیگری، ابن رشد با برخورد مدرن کانت که در برابرتکامل خردگرایی ویا مجادله میان خرد وایمان بوجود آمده بود ظاهراً تناسب داشت.کانت فلیسوف خردگرا در دوران تکامل وشگوفایی خردگرای ازمحدود کردن دایره ای خرد گرایی برای را ه گشودن به ایمان دفاع نمود.درحالیکه ابن رشد درعقب راه گشایی برای ایمان نبود.هرآنچه از لحاظ دید وی درجامعه اسلامی با خود داشت . میگفت: « هرانچه راباید محدود نمود نه خرد را  » این گفتمان را زمان بکار برده است ، افرادیکه میخواستند روش جز را به عنوان قانون کل تنظیم کنند.

ابن رشد برای اشکار نمودن درک خرد ، ایه های قرانی را مستند ساخته که از انجمله میتوان به این ایه تامل کرد : «... پس بیندیشید،ای شما ای که ازروشن بینی برخوردارهستید....»  براین اساس ابن رشد روشن می سازد که: « اندیشدن وخردورزی جز استنتاج واستخراج ناشناخته از شناخته نیست.» ابن رشد به ادامه این گفتمان خویش رویکرد دیگری را پیش میگیرد که از لحاظ تاریخی مربوط می شود به زمان خلیفه دوم عمرکه یک  تعداد کتابها در ایران زمین بدست لشکر اسلام امده بود از خلیفه خواستار هدایت شدند که درمورد چه کنند خلیفه دوم به جواب میگوید که:« اگر مضمون این کتابها در قران است ، پس نیازی بدان نیست، وباید از بین برده شود،واگر مضمون ان با قران نمی خواند پس باید انهارا سوزاند.»  . ابن رشد دراینمورد می نویسد:«  اینکه کسی از خواندن این نوشته ها دچار اشتباه شده یابه بی راهه می رود، یا به دلیل ناتوانی درونی بوده، یا اوبه گونه یی درست بررسی نکرده، یا گرفتار احساسات شده، ویا اینکه استادی را که بتواند در درک مضمون انها به وی کمک کند، پیدا نکرده است ، ویا اینکه به دلیل همه ای این عوامل ویا برحی ازانها بوده است. به هرحال نمی توان نتیجه گرفت که باید این نوشته ها را برکسی که میخواهد انها را بخواندممنوع ساخت ، چرا که این ناحوش کامیها از سرحادثه ونه الزاماً رخ داده اند، ودرنتیجه نباید انچه را به لحاظ طبیعت واصل ان مفید است، به بهانه ای وجود ناخوشکامی اتفاقی نفی نمود.»

سیر رشد وتکامل خرد وخردورزی در طول تاریخ شاهد صدها وقایع دردناک ضد عقل گرایی وانسانی بوده است.هزاران عالم واندیشمند طعمه حریق شعله های بنیادگرایان مذهبی اعم از کلیسا ومسجد وکنیسه شده اند. قرون وسطا وهمچنان زمان حاکمیت ترکان غزنوی از یک طرف علم ودرخشانی علم وفرهنگ واز طرف دیگر تعقیب وکشتار وزندانی ویپکرد شاعران ونویسنده گان که مطابق عقاید مدهبی انها عمل نداشتند ، الی سرحد اخراج ازملک وکاشانه از سرزمین باستانی شان گردیده اند. امر وز یکبار دیگر این نیروهای اهریمنی  قرون وسطایی  با تصامیم عجولانه وغیر انسانی واسلامی خویش کشور ما را بسوی بدبختی وفقرعلم ودانش بربنیاد انتقاد بی مورد وبیجا عده ای افراد ناخرد وبیسواد « سنا » درمورد دارالتمعارف افغانستان پیرامون نطریه داروین که به اصطلاح ضد ایده اسلامی است از ان حذف گردد ،بکشانند. اگرازهمین اقایون پرسان شود شما زودتر کدام دستاوردهای انکشافی، علمی وتخنیکی که درکتابهای اسمانی  نیست ازصحنه زندگی انسانها دور می سازید. ایاکروی بودن زمین،پیشگوی اب وهوا، وصدها دستاورد انسانی که درتوان این مقال  نمی گنجد ایادر کتابهای اسلامی وجود دارد؟

تا زمانیکه انسانها بسوی علم وخرد رجوع نه کنند واز انکشافات علمی ونظریات ان اگاهی پیدا نه کند، نمی تواند که خوب وبد،  درست ونادرست را ازهم تکفیک نماید. اگاهی وکسب دانش وعلم است که انسانها را بسوی ایده ها درست وسالم انسانی رهنمای مینماید. اگر ما به تاریخ خلقت انسان در جلد اول تاریخ طبری مراجعه نمایم می خوانیم که: «  خداوند اولین شی را که برای حضرت ادم حلق نمود قلم بود.»  بناعاً این امرما را به اهمیت وارزش علم ودانش وسواد رهنمایی وهدایت مینماید و تا به خود ودیگران آموزش داد.در غیر ان جامعه وسایر انسانهای شریف خردورز وعالم در تبی که ناشی از میکروب جهالت می باشد خواهد سوخت. این جاهلین هستند که بر طبل رزم خویش علیه خردورزی کوبیده  ومیخواهد که روشن گری و دانشورزی را از افغانستان رخت ببندد.

 

ماخذ:

تاریخ اندیشه دموکراسی دراروپا ، مهدی رجبی
مورفیلدن۲۵  ـ۹ـ ۲۰۱۳

 

دیدگاه ـ بامداد ۱/ ۱۳ـ ۱۰۱۰