پاکستان در منگنه ای بحران*
احمد شاهین
کشور پاکستان از زمانی که پا به هستی گذاشته تا امروزینش بحرانی چند جهته ای کنونی را تجربه ننموده بود. در بوده گی بحران سیاسی ناشی ازتقابل حزب تحریک انصاف(حزب خان) و ایتلاف حاکم احزاب مسلم لیگ ( نواز و مردم بوتو)،بحران اقتصادی وتهدیدهای امنیتی برخاسته از تحریک طالبان پاکستان، داعش و ارتش آزادیبخش بلوچ ، سپهر اجتماعی این کشور را تیره و تار ساخته است. درکنار تدا وم تقابل سیاسی که سرزمین پاکستان را به بزنگاهی مبدل نموده، شگاف در ادراک میان نخبه گان آن نیز چشم انداز این کشور را در مدیریت بحران در هاله ای از ابهام قرار داده است، که میتواند محرکی برای حوادث غیرقابل پیشبینی شود. به تعبیر کهن و امروزین،دهه ها و حتا نسل ها طو ل خواهد کشید تا جهان بینی و طرزتفکر کارگزاران بحران به گونهای قابل توجهی تغییر کند، یا شگاف برداشته شود و ادر اک متفاوت کاهش یابد.مسلم است که پارامتر متفاوت از برداشت ها ، چگونگی بحران و فرافگنی آن به دیگری، برای این کشور شوربختی آورده و بر بستر زمان برای مردم نیز سیاه روزی می بافــد.
در امروز پاکستان دولت بی ثبات و فاقد ظرفیت حل دشواری ها، نهادهای اجتماعی در حال فروپاشی ، انفجار بی رویه جمعیت و شهرنشینی بی رویه و افول فزایندهای شاخص های توسعه انسانی را شاهد است.در کنونیت پاکستان چنین نمود دارد.
تقابل و مبارزه ای بی امان احزاب و سیاستمداران دربازی قدرت، پاکستان را درگرداب بحران سیاسی- اجتماعی روز تا روز به عمق آن می کشاند و نبود نشانه هایی از سازش، آتیه ای آنرا در افق تیره وتارقرارداده است.
نبود بستر وفاق ملی و ضعف انسجام قومی همراه با هژمون قدرت نیروهای مذهبی سیاستگرا، زمینه ها یی متغیرهای این بحران اند.
در طول سالهای هستی پاکستان حاکمان آن برای ایجاد پوتانشیل اقتصادی به ویژه درقلمروی صنعت همپا با روند شتابان اقتصاد جهانی، کمتر پرداخته است، زیرا به دلیل سیطره غرب بر سیاستگزاری داخلی و خارجی این کشور، پویش هایی برخاسته از ارجحیت اقتصادی آنرا کمتر شاهدیم.
غرب به ویژه ایالات متحده امریکا اززمان تولدی پاکستان تا امروزه در بازی شطرنج ژووپولیتیک منطقه، این کشور را در راستای منافع خویش به مثابه مهره بازی استفاده نموده است. این بهره جویی زمانی بازنمایی گردید که شوروی وقت از خطوط ترسیم شده پسا جنگ جهاني دوم با حضور نظامی در افغانستان پا فراتر گذاشت و بازی بزرگ ژیوپولیتیک را از آوردگاه افغانستان در منطقه وارد فاز جدید و خشن نمود. در بحبوحه روند یاد شده پاکستان سیل از کمک های مالی ،تسلیحاتی،لوژیستیکی وخدمات نظامی غرب وعرب را در آغوش گرفت و دوره ای رونقی را تجربه کرد که در نتیجه آن رهبران این کشور را از توجه به تحرک های بومی در راستای رشد اقتصادی و توسعه باز داشت ،از دیگر سو تحمیل سیاست و رویکردها های امریکا بر این کشور، به تقابل و انزوای آن در منطقه منجر شد.
در کنارسایر دشواری ها ، تداوم فرآیند تحمیل و اینکه پاکستان جز از این جغرافیا و مجموعه ای امنیتی آنست، این کشور را در انتخاب سیاست متوازن خارجی با دشواریهایی شدیدی مواجه ساخته است.
این منگنه زمانی بر عرصه سیاست خارجی پاکستان فشار نفسگیر آورد که اگراین به کانون تنش میان شرق و غرب (روسیه و امریکا ) تبدیل گردید.
غرب تلاش دارد تا حضورش را در پهنه منطقه بعد ا ز خروج بی رویه از افغانستان ، در پاکستان باز جابجایی و بازسازی نماید. بحران امروزین و تهدیدهای امنیتی ناشی از گروه های افراطی مذهبی برای حاکمیت کنونی پاکستان، دستاویز و مجالیست برای امریکا تا با این ابزارحاکمان پاکستان را به پذیرش پایگاه آن کشور درخاک شان مجاب نماید. هرگاه چنین شود، پاکستان با واکنش شدید کشورهایی گستره شانگهای که این کشور جز ارگانیک آنست ،روبرو خواهد شد ودر نهایت درباتلاق بحران بیشتر از پیش فرو خواهد رفت. بایسته است تا رهبران پاکستان نباید خود را به غرب بدوزد و برای گذر از وضعیت ترسناک امنیتی، سیاسی و اقتصادی موجود، نگاه و پیوند منطقی به منطقه را به عنوان یک الزامیت و باید زمانی درک نمایند، گرچه برای حاکمان و سیاستگزاران این کشور انتخاب دشوار است، ولی احتیاجیست گریز ناپذیر !
پاکستان عرصه انتزاعی نیست و اینکه رهبران کنونی آن چگونه می توانند کشور شان را از این ورطه ای زمان به سلامت عبور دهند، باید صبر کرد.
نکته اینکه حکومت نظامی و حالت اضطرار نیز یک گزینه احتمالیست .
* با آنکه ازنگارش این جستارسال و اندی میگذرد ، اعتباردیدگاه های پیشکش شده درآن هنوز پابرجاست ـ بامداد
بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۵ـ ۰۹۰۱
Copyright ©bamdaad 2025