بازی امریکا در آسیای مرکزی و جلوگیری از تقویت نفوذ چین و روسیه
ناتالیا خاریتانوا، کارشناس امورسیاسی هوشدار میدهد :
«هماکنون میتوان بازیگران غیردولتی را به عنوان یک عامل مهم درشکل دادن سیاست داخلی و خارجی کشورهای آسیای مرکزی برشمرد.درک این نکته مهم است که همه آنها آگاهانه و یا ناآگاهانه درموقعیت ابزاردست این و یا آن بازیگر (و یا بازیگران) بزرگ قرارمیگیرند. بنابراین ضمن مقابله با بازیگران غیردولتی در منطقه باید این ویژگی شرایط درنظر گرفته شود. »
«ناتالیا خاریتانوا» کارشناس سیاسی و استاد دانشگاه دولتی مسکو معتقد است : در استراتیژی مدیریت بیثباتی امریکا، نقش بسیار مهمی به بازیگران (ساختارهای) غیردولتی واگذار شده است. باید گفت که این نهادها ممکن است از سوی سایر بازیگران جهانی نیز مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
بنابراین انتخاب امریکا به عنوان کشورمورد بحث به دلیل وجود روحیات ضدامریکایی اینجانب نبوده بلکه از آن جایی است که در رابطه با پروژههای مورد استفاده واشنگتن دراین عرصه، اطلاع فراوانی درمنابع بازوسایرمنابع وجود دارد. این امربا توجه به حضور امریکا درافغانستان واهمیت این موضوع برای منطقه نیزبه صراحت مشهود است.
در حال حاضرامریکا به نوعی موفق به تحکیم نفوذ خود درازبکستان شده است اما همزمان این واقعیت را درک میکند که چنانچه مبنای این نفوذ فقط اطمینان دادنهای رییس جمهور این کشور باشد، پس به بیراهه رفتهاند. بنابراین نیازمند یک ابزار موثر خواهد بود تا بتواند نفوذ خود بر روی تصمیمگیریهای « تاشکند » دررابطه با مسایل مورد علاقه امریکا را تضمین کند (به عنوان مثال، در رابطه با موضوعاتی نظیر واگذاری مجدد فرودگاه «خانآباد» به واشنگتن و غیره).
در قرقیزستان نیزوضعیت مشابهی دیده میشود به طوری که امریکا به دنبال استفاده هرچه بیشتر وبدون کنترل از پایگاه هوایی «ماناس» میباشد.اما درهرصورت هدف بلندمدت این استراتژی، قزاقستان است که دارای موقعیت مهم بوده چیواستراتیژیک و قلمرو وسیعی با منابع و ظرفیتهای بالای صنعتی را در اختیار دارد.
امریکا با توجه به دورنمای نزدیک همزمان ناگزیربه تعویض قدرت درقزاقستان همراه با ممانعت از به قدرت رسیدن نخبگان طرفدار روسیه میباشد. واشنگتن میخواهد قدرت دراین کشوردر اختیار نخبگان غربگرا قراربگیرد که هماکنون آمادگی خود برای انجام چنین مسوولیتی را به نمایش میگذارند.
امریکا در کنار این، همچنین هدف تضعیف نفوذ روبه افزایش و منافع بلند مدت چین در منطقه را نیز دنبال میکند.چنین به نظر میرسد که در مسایل فوق، امریکا موفق به دریافت حمایت مقامات ازبکستان شده است. در ازای چنین کاری باید تاشکند ازحمایتهای بیشتر امریکا در راستای تحقق خط مشی سیاسی درچارچوب سازمانهای بینالمللی (به عنوان مثال، سازمان امنیت و همکاری اروپا) و البته اقدامات احتمالی در ابعاد مختلف سیاست داخلی و استفاده از آن به منظور توجیه سرکوب مجدد مخالفین (به عنوان نمونه، جلوگیری از تبدیل جنبش «برلیک» به یک حزب علنی مخالف وغیره) و حمایت از مدل مورد نظر «اسلام کریموف» برای مناطق شمالی افغانستان پس از خروج ناتو، برخوردارشود.
مدل مورد نظر رییس جمهوری ازبکستان تقویت سریع قدرت نظامی شبه نظامیان ازبک وتقویت لابی ازبکستان در سطح مدیریت جدید سیاسی افغانستان پس از کنار رفتن دولت «حامد کرزی» میباشد.پاسخ این سوال حایزاهمیت خواهد بود که چه چیزی میتواند نقش ابزاراصلی برای مدل سازی مورد نظر بازیگران مهم جیوپلیتیکی در آسیای مرکزی را فراهم کند؟ البته خیلی ازچیزها دراین راستا قابل استفاده خواهند بود که به عنوان مثال، میتوان ازاحتمال بیانیههای سازمانهای بینالمللی منتقد سیاستهای داخلی مقامات منطقه گرفته تا اقداماتی شبیه تحریمهای اقتصادی (مثلا، امتناع از خرید پنبه ازبکستان از سوی برخی از شرکتهای غربی) وغیره را شامل شود.با این حال، این ابزارها پروژههایی میباشند که محدودیت زمانی داشته وبه دلیل وابسته گی آنها به چگونگی سیاستهای منطقه ای و جهانی، تاثیرزیادی ندارند.
بنابراین در این اواخر بهره برداری از ابزارهای دیگری در دستور کارقرار گرفته است که ب روی مقامات محلی دارای تاثیربه مراتب بیشتری میباشد (منظور فعالیت بازیگران (ساختارهای) غیردولتی است).ویژگی چنین شرایطی این است که دررابطه با بازیگران غیردولتی با هیچ کسی نمیتوان مذاکره کرد و یا آن را طرف مسوول شناخت. یعنی سمتوسویی وجود ندارد که درمورد آن بتوان اقدامات متقارن و یا نامتقارن را پیاده کرد.با توجه به اطلاعات موجود در منابع آشکار، حداقل هفت سال است که امریکا با اهداف مذکور، از وجود یکی از بازیگران بزرگ غیردولتی منطقه یعنی «حرکت اسلامی ازبکستان» استفاده میکند.
بدون ورود به چگونگی ساختار پیچیده حرکت اسلامی ازبکستان، مایلم به این نکته اشاره داشته باشم که شبهنظامیان یکی ازجناحهای این حرکت دارای پایگاههای خود در «بدخشان» افغانستان بوده ضمن این که درچند استان شمالی این کشورقرارگاهها و اردوگاههای آموزشی دراختیار دارند و از حامیان بانفوذی در کابل (زیرساختهای ارتباطی و صدور اسناد قانونی برای تردد به جمهوریهای آسیای مرکزی) و کانالهای تامین مالی ازطریق کشورهای عربی برخورداربوده و به طورغیرمستقیم با ساختارهایی مرتبط میباشند که تحت کنترل سازمان «سیا» قرار دارند.
این گروه هدف ایجاد کانونهای تنش در مرزهای تاجیکستان و قرقیزستان با ازبکستان را دنبال کرده و یک نوع تهدید دایمی برای دولت تاشکند به شمارمیرود تا از این طریق بتواند آن را همیشه در حوزه نفوذ امریکا نگاه دارد. همراه با این هدف، بخشی از شبه نظامیان متعلق به این حرکت را برای انجام فعالیتهای تبلیغاتی، جذب طرفداران و اقدامات خرابکارانه برای بیثبات کردن قزاقستان و قرقیزستان نیز آماده میکنند.
همینطور زمینه بالقوهای برای ایجاد « بی ثباتی قابل کنترل» فراهم میشود که از آن با توجه به شرایط خاص سیاسی و به منظور تشدید فشار برروی هر یک ازدولتهای منطقه که در «وضع بحرانی» قرارگرفته است، بهرهبرداری صورت میگیرد تا ازاین طریق بتوان آنها را وادار به اتخاذ تصمیمات مورد نظر درازای مهاربحران کرد. در شرایط موجود، امریکا علاقمند ورود شبه نظامیان حرکت اسلامی به ازبکستان نبوده بلکه از آن میخواهد به عنوان تهدید ثابت در برابر اسلام کریموف استفاده و کسب امتیاز کند.
به این منظوراتباع قزاقی و قرقیزی به این حرکت پذیرفته شده و بعد از سپری کردن مرحله آمادگی به کشورهای خود برمیگردند تا اقدام به جذب طرفداران و فعالیتهای خرابکارانه کنند.این درحالی است که آنها خود را نه شبه نظامی حرکت اسلامی ازبکستان بلکه اعضای «لشکر قزاقستان» و «لشکر قرقیزستان » معرفی میکنند، هرچند بازهم مدیریت آنها با اعضای باسابقه ازبک تبار این حرکت میباشد.
در حال حاضر تعدادی از دیگر بازیگران غیردولتی به نوعی درنقش ابزاربه اصطلاح «کمربند امنیتی ازبکستان» در افغانستان قرارگرفتهاند که این امر بدون همکاری فعال امریکا امکانپذیر نیست. اطلاعی وجود دارد که بر اساس آن گروه مسلح سرهنگ «محمود خدایبردیف» که سالها پیش از تاجیکستان فرارکرده و درازبکستان مستقرمیباشد، برای انجام عملیاتهای احتمالی علیه شبه نظامیان تاجیک در ولایت بلخ ـ افغانستان ـ آماده میشوند.
همزمان احتمال اقداماتی در راستای ایجاد هرج و مرج در تاجیکستان و مشخصا در منطقه «خجند» این کشور وجود دارد. منابع آگاه احتمال تحقق چنین اتفاقاتی را رد نمیکنند.چنانچه دراین دو منطقه قدرت شبهنظامیان حاکم شود، از نظر تاشکند مانعی بر سر راه طالبان گذاشته خواهد شد ولی برای امریکا نقش مناطق جدید تنش را خواهد داشت که از آن سود خواهد برد.با توجه به نکات فوق میتوان این نتیجه را گرفت که بازیگران غیردولتی درحال تبدیل شدن به یک عنصر مهم در بازی بزرگ در آسیای مرکزی میباشند که ضمن سرمایهگذاری نه چندان قابلتوجهی بازهم نتیجه مطلوبی به بار خواهند آورد.
همینطور به میزان افزایش بیثباتی که مبتکر آن بازیگران بزرگ جیوپلیتیکی خواهند بود، این عنصر بیش از پیش تقویت خواهد شد. هماکنون میتوان بازیگران غیردولتی را به عنوان یک عامل مهم درشکل دادن سیاست داخلی و خارجی کشورهای آسیای مرکزی برشمرد.درک این نکته مهم است که همه آنها آگاهانه و یا ناآگاهانه در موقعیت ابزار دست این و یا آن بازیگر (و یا بازیگران) بزرگ قرارمیگیرند. بنابراین ضمن مقابله با بازیگران غیردولتی در منطقه باید این ویژگی شرایط در نظر گرفته شود.
منبع :تارنمای نگاه نو
دیدگاه ـ بامداد ۱/ ۱۳ـ ۲۳۰۸