مقصد آنها چیست ؟ 

 

میرعنایت الله سادات

ده ماه ازبقدرت رسیدن طالبان میگذرد. ولی تاهنوزیک مشی مدون و پلان کاری ، ازجانب آنها به جامعه رنج کشیده افغانها پیشکش نشده است. موضوع مورد بحث آنها درین مدت عمدتا روی این سه کلمه ( دستار ، ریش ، برقع ) متمرکزبوده ومعلوم نیست که بالا کشیدن شعارها روی این کلمات تا چی وقت ادامه میآبد. 

قحطی وبیکاری دروطن ما بیداد میکند. اما طالبان برسراقتدار بخاطر حل این معضله ، هیچگونه انعطاف نشان نداده وبه رهنمایی های اهل خرد و تجربه هم در این مورد توجه نمی نمایند.   

همینطورخلای نبود قانون برجامعه مستولی بوده و تا هنوز این گروه  به  فکر آن نشده است ، تا عملکردهای خودرا برمبنای قانون استوارسازد. ممکن است آنها ازفهم و پذیرش این اصول  ناتوان اند که : ة یک قدرت حاکم بدون بنیاد قانونی ، نمی تواند ممثل حاکمیت ملی باشد ». 

طالبان دروازه های مکاتب را برروی متعلمات صنوف هفت الی دوازده بستند و  با کمال ناآگاهی ازاحکام اسلام به این تصمیم شان صبغه دینی میدهند. بی خبراز این که اسلام ، فراگیری علم و دانش را بطوریکسان به زن و مرد حکم مینماید(۱) بنا تصمیم آنها بخاطرجلوگیری ازتعلیم اناث ، مغایر احکام اسلام بوده وبیشتر با رسوم زن ستیزانه مروج درعصر قبل ازاسلام (دوره جاهلیت) شباهت دارد. (۲)     

همچو برداشت های نادرست از اسلام ، همیشه مورد انتقاد ونکوهش دانشمندان مسلمان قرارگرفته است. ولی گاه گاهی ، با استفاده ازفرصت ، مبلغین جدید چنین برداشت ها ، درهرکجایی سربلند میکنند. حضرت میرزا عبدالقادربیدل درمورد این « غافلون »  اینطور میگوید : 

                        یک نخود کله و ده من دستار       این کم وبیش چی معنی دارد 

دردهه مشروطیت ( ۱۹۶۳- ۱۹۷۳ ترسایی) که یک آرامش نسبی درجامعه برقراربود وهنوز برخورد های مسلحانه در جامعه ما وجود نداشت .مخالفین طرز زنده گی مدنی ، زیر نام « اخوانی ها » درجامعه ظاهرشدند. آنها موجودیت خود را با ضدیت علیه آزادی زن آغازنموده وبه این وسیله ، توجه جامعه را به خود جلب میکردند. آنان بر زنان بدون برقع تیزاب پاشی مینمودند. دوصد زن با جراحات سوزنده داخل بسترشدند.(۳) 

بررسی واقعات درچهاردهه اخیرنشان میدهد که هیچ فرقی میان برخورد مدنیت ستیزانه طالبان وعملکرد « تنظیم های جهادی »سرازیرشده ازپاکستان وایران وجود ندارد. هردوگروه دراین مدت دست به تخریب صدها مراکزتمدنی زده و زیربناهای اقتصادی را ویران نمودند. بالاثراعمال مدنیت ستیزانه آنها هزارها معلم ودانش آموز جان باختند. طفلان درمعرض خطرقرارگرفته و ظلم فراوان برزنان تحمیل گردید. هریک ازاین گروه ها ، دعوی اسلام ناب را میکردند ولی درپس پرده ، مقاصد دیگری وجود داشت.

باوجود اعتراضات  وسیع منورین افغان وجامعه جهانی ، تجاوز برحقوق بشری ، کمافی السابق ادامه دارد و روز تا روز در برابرتحقق عدالت و پیشرفت ، موانع جدید ایجاد میشود. این تجاوزات وموانعات را می توان  منحیث  برخورد «بدویت » در برابر «مدنیت » تعریف کرد.

از این برخورد ها ، قدرت های رقیب منطقه وی وجهانی با شیوه های شیطانی سواستفاده نموده وبخاطرنیل به منافع جیواستراتیژیک شان درافغانستان ، درعقب این ویا آن گروه قرارمیگیرند.

پاکستان و ایران پیوسته تلاش میورزند که با برهم زدن اساسات زنده گی مدنی ، جلو پیشرفت و ارتقأ جامعه افغانی را بگیرند. تا نفوذ شان درکشورافغان زمین ادامه بیابد. یکی ازاین تلاش ها ، بی نقش ساختن نیم نفوس جامعه ( زنان ) میباشد. تا هرج و مرج دوام  یافته و جامعه درمسیرقهقرایی قرارداشته باشد.

قدرت های خارجی بالوسیله وابسته گان شان ، آتش نفاق وفتنه را در جامعه افغانی پیوسته دامن میزنند. گرچه افغانهای وطندوست ، توجه عامه مردم را به شناسایی ودفع وطرد  این فتنه ها جلب مینمایند . مگرمتاسفانه  طالبان حاکم ، با عملکردهای ناشیانه خود متوجه انگیزه اصلی این فتنه ها نشده ومنتقدین خود را همیشه سرکوب مینمایند.

               آینه چون عیب توبنمود راست         خودشکن آئینه شکستن خطا ست 

 با تأسف که  خود منورین ومدافعان مدنیت درداخل وخارج کشورتا هنوزازانسجام و داشتن مشی همگانی برخوردارنیستند. حقایق نشان میدهد که قدرت های ذید خل خارجی درمیان افغانهای تحصیلکرده نیز ذهنیت سازی مینمایند. ازاین میان تعداد انگشت شماری مفتون دسایس آنها شده اند. این خرابکاری ها ، آنقدرشدت یافته است که گماشته گان آنها با پررویی تمام ازضرورت تجزیه افغانستان سخن زده و حماسه های تاریخی مردم ما را وارونه جلوه میدهند. این حلقات بعوض آنکه عملکرد عقب گرایانه طالبان را نکوهش کرده و وابسته گی آنها را ازسیاست های قدرت های خارجی مورد انتقاد قراربدهند. حقایق را اغوا نموده و رفتارطالبان را به یک قوم خاص مربوط میسازند. هدف آنها ازچنین طرزدید ، کتمان ساختن توطیه های خارجی بوده و با دامن زدن تفاوت های قومی ، آب را به آسیاب بیگانگان می ریزند.

اگر اینطورنیست ، پس مقصد آنها چیست ؟ این چهره ها هیچگونه پیشنهادی برای ترقی وپیشرفت افغانستان ارائه نکرده اند. غیراز زیرسوال بردن هویت ملی افغانها وایجاد جدل های لفظی و لسانی ، کار دیگری ازآنها ساخته نیست. نیات تخریبی این افراد و تمدن ستیزی طالبان دوطرف یک سکه است.

طالبان با بدست گرفتن اداره دولت ، مقصود شآنرا با عملکرد های عقبگرایانه خود بازهم برملا ساخته ومردم تحت اداره  خود را مایوس نموده اند.  مردمان رنج کشیده که ازگروه های شروفساد روی گشتانده وامیدی به اداره طالبان داشتند ، اکنون روزتا روز ازطالب نیز روی برمیگردانند.

با ادامه چنین وضع ، طالبان درقطارتاجران دین قرارگرفته و مانند تنظیم های سلف شان فاقد اعتباردرمیان افغانهای وطندوست خواهند شد. 

زما برصوفی وملا سلامی        که پیغام خدا گفتند ما را

ولی تأویل شان درحیرت افگند        خدا وجبرئیل ومصطفی را

(علامه اقبال)

 

۱- علامه محمد باقرمجلسی ، "بحارالانوار"، " طلب العلم فریضته علی کل 

مسلم ومسلمته "، اصفهان ، (۱۰۰۶- ۱۰۷۷)

۲- درعصرجاهلیت دختران نوزاد را ، زنده درگورمیکردند

۳ - کاکر، حسن " سقوط مونارشی افغانی در۱۹۷۳ " ، ژورنال بین المللی مطالعات شرق میانه ، انگلستان ، ۱۹۷۸ ، صفحه 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۲ـ ۲۷۰۶

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

  Copyright ©bamdaad 2022

 

 

۲۰۳