ملت افغانستان  به يک دولت ملی، رهبران با اندیشه ملی، با اراده  قوی، وطنپرست و باغرور ضرورت دارد

بصیر دهزاد 

نبود رهبران  با اندیشه ملی ،  ترقیخواه ، مستقل،  ضد نفوذ و تحمیل اراده  نامشروع  بیگانگان،  دفاع از حق خود رادیت مبتنی بر حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی ، ملت افغانستان را درفقر، محرومیت و حسرت ازاین ارزش های بالا قرار داده است.

آغاز و تداوم جنگ  در بیش ازچهل سال اخیر چهره ها، گروه های تنظیمی  تشیع و تسنن ،حلقات تکنوکراتها و سایرگروهای سیاسی را درمقاطع زمانی روی صحنه آورده است که هرکدام  نه تنها تعهداتی بر بیگانگان داشته اند، علاوتاْ ، دراتکا با آنها تمویل گردیده بخشی ازجنگ را پیش برده  و  موازی برآن زمینه نفوذ و سرمایه گزاری سیاسی و استخباراتی آنها را درکشور و سرزمین خود  میسرگردانیده اند. وقتی ما از بیگانگان حرف میزنیم، هدف ما قبول کدام استثنأ هم نیست.  این واقیعت های  تلخ  و آسیب پذیر برای آبرو، عزت و، افتخار و بلاخره همان « غیرت افغاتی » بوده اند. همچنان این اتکا ، اعتماد و خوشباوری  نشان داده است که  ما روی توآمیت های مبتنی برمذهب، زبان، قوم، اندیشه سیاسی و بلاخره اعتماد بیحد برآن بیگانگان که صرفاْ  جلایش پرذوق و برق حقوق بشر، لیبرالیزم و ده ها  مظاهر دیگررا شعار داده بعضی ازماها را طعمه وجادو نموده ، اتکا کرده همه دارو ندارخویش را دراختیاردیگران گذاشته ایم. 

به یک جمله کوتاه :تجارب ، دیده ها  و نتیجه گیری های  بیش از چهل سال گذشته فکر واندیشه مرا به  همه ارزشها، مفاهیم  و بدیل های موثر متمرکز میسازد که  در سالهای دهه شصت، هفتاد و هشتاد  سوال  و ضرورت عمده زمان بود یعنی "  جریانات و مبارزات ضد استعماری ،تبارز شخصیت های مبارز و بی بدیل  ملی ، جبهات ملی ضد استعمار و تشکیل دولت های ملی اند  که  من در حسرت  آنها  میاندیشم . بدون شک آن دوران با این دوران معاصر کنونی از لحاظ شکل  متفاوت اند ولی ازلحاظ محتوا عین مظاهر دوره استعمار درحالت تکرار قراردارند. اجانب منطقوی و قدرتهای بزرگ درهمان دوره  مبارزات بزرگ ضد استعماری  پیوسته همه تلاش و توطیه ها را بکار میگرفتند تا حکومت های  ضد مردمی، وابسته ، ضد ملی و وفاق ملی، دیکتاتوری خشن که به هیچ صورتی نمیتوانستند ممثل اراده مستقل و ملی مردم یک سرزمین باشند، را  در اریکه قدرت بنشانند. ولی امروز شیوه کار و چال و نیرنگ تغیر نموده ، « چپ اشاره میدهند ولی راست قدم میگذارند » .

مطالب زیرین  فاکت های زنده و در حالت  وقوع  در کشور عزیز و مظلوم ما  بیان و تبلورهمان مطالب اند که در فوق  بدانها اشاره گردیده است.

اتمسفیر شکل داده شده  در ورای  مذاکرات  صلح  تحت افشار و در حالت ترکیدن  قرار دارد.  با  روند های به اصطلاح گنگ ولی قابل پیشبینی معاملات  که در حال  شکلگیری  اند، مذاکرا ت صلح را به  پروسه زور، تشدید جنگ ، اکت  و نمایش قدرت  ،  چال و نیرنگ و  قابودادن مهره های  کفتارنما در بدست آورده  سهم  خود مبدل  ساخته است.

مساله ختم جنگ و آتش بس ، بحیث حق اصلی و اولی ملت  و اکثریت قاطع و مظلوم کشور عملاْ زیرپا گردیده است. اکنون نمیتوان این پروسه  را « بین الافغانی »  خواند، بل  بین المنافع  ، بین المعاملات و بین المعادلات ، نه بین دو طرف بلکه  بین طرف های متعدد نامید.

فکتورهای  فشار، نمایش و اکت قدرت:

۱–  طالبان  در این اواخر و با  این واقعیت انکار ناپذیز که در جنگ رویاروی با نیروهای دولتی  موفقیت ندارند، با گذاشتن ماین های  کنار جاده بیشترین تلفات را بر مردمان بی دفاع ملکی  وارد مینمایند، گویا  با عقده مندی و خصومت قصد از مردم مظلوم و بیدفاع ، شامل اطفال، زنان  میکشند، ترورهای سیاسی در شهرها را  وسعت داده ، با این شیوه عار و شرم گونه اکت و نمایش قدرت مینماید.

این همان طالبان اند که بحیث  بیشرم ترین  گروه های  فاقد وجدان انسانی حتی چشمان یک مادر صاحب پنج طفل را بخاطر خدمت در پولیس ملی با چاقو میکشند و وی را از مادر بودن برای اطفال  محروم میسازند،  بلی همان طالبان که  طفل ده ساله را بخاطر یک احساس طفلانه اش که  زردآلو به نظامیان میبرد، با مرمی  به قتل میرسانند ، فقط یک طفل معصوم و بی خبر ازدنیا را!

و بلاخره همان عقب مانده ها و بی فرهنگ ترین های  اند که قصد و عقده از وسایل  موسیقی میکشند و رهبران شان  با معاشات چندین  ده هزار دالری  زنهای بخود نکاح شده را در منازل مفشن در دوحه قطار کرده اند.

نماینده دولت آمریکا  « کلاه بردار »  خلیلزاد جنایات  ضد بشری و جنگی طالبان،  کشیدن چشمان یک زن، قتل یک طفل ده ساله به جرم احساس طفلانه را  محکوم  نه بلکه « عجیب !» میداند.  همین است دفاع از حقوق بشر امریکایی  برای  یک ملت مظلوم  بنام افغانستان.

۲–  بقایای حزب  اسلامی راکت پران، تروریست  و قاتل،  آقای  حکمتیار با یک نمایش و اکت  دارد حوادث و نمایشات خشن سالهای شصت و هفتاد را  تازه میسازد و با همان  تلوار زنگ زده  روشنفکران ترقیخواه  و ملی اندیش را کافر، ملحد و کمونیست خطاب میکند و خود از قصر زرین و آهنین  فتوای جلوگیری از یک  حرکت کاملاْ قانونی و مدنی میدهد. او با  یک تیر دو فاخته شکار میکند یعنی  مقاومت در برابر شکلگیری  اندیشه و قوت  نیرو های ترقی خواه و روشنگر و از جانب دیگر نمایش قدرت  و دادن اشاره  به معامله باطالبان ، در همان خط  انگلیسی و ابلیسی،  شریعت دیوبندی و حفظ جهل و تاریکی .

۳–  فعالیت های  دپلوماتیک  عبدالله  عبدالله ،  اظهارات مقامات پاکستان  و صحبت اخیر آقای  خرم، مشاور سابق  حامد کرزی  توافق سیاسی،  بدون بحث آتش بس، توسط طالبان و امریکایی ها  بوی  و شما ل  ایجاد یک حکومت شوم و زشت موقت به رهبری حامد کرزی را به مشام میرساند.

حامد کرزی که وی را به  یقین میتوان  بحیث پدر فساد، چور و شکلگیری زنجبرهای  مافیایی در افغانستان نامید،  یکجا با عبدالله عبدالله  مهره های اصلی  حفظ و نفوذ سیطره سیاسی و اقتصادی  ایالات متحده آمریکا اند که  جامعه مظلوم افغانستان را در یک  سیرکل یا دایره قرار داده  اند که باید در هر بیست سال  به عین نقطه  بحران سیاسی برسد که قرار داشت.  در نتیجه منافع امریکا در وجود همین تیم های وابسته و به ظاهر دموکرات حفظ و تداوم میابد.  به بیان دیگر ملت  باید فقیر بماند،  استخبارات پاکستان برد نماید، منافع  دایمی امریکا تضمین گردد ولی دولت ملی  و با اراده مردم هیچگاه عرض وجود نکند و بر دارایی های زیرزمینی خود اختیار و تسلط نداشته باشد.

در احوال بغرنج ، شکننده و معامله سیاه با سیا  این توقع برحق و مشروع  خواهد بود که  که آقایان عبدالله عبدالله ، اتمرو کرزی  به مانند آقای محب محب موضع خود  برای حفظ حیثیت و وجاهت  دولت بحیث  موسسه حقوقی و سیاسی ممثل حاکمیت  ملی را در برابر معامله  طالبان- امریکا روشن ساخته  از «خود برآمد» های  سیاسی  پرهیز نمایند.  

افغانستان  ضرورت به رهبران ملی دارای اندیشه ملی، وطنپرستانه، پاک طینت، صادق و ممثل اراده  و حق خود ارادیت ملی  دارد یعنی:

رهبران  امرورو فردا متوجه  باشند که بخاطر ملت کثیر القومی  و با  زبانها و مذاهب  مختلف و برای خدمت به همه ملت  مسوولیت وجدانی  و وطنی دارند.  باید ایده های  ملی و فراقومی را درزبان،  عمل و وجدان انسانی  تبارز داده، بدان متعهد باشند.  هیچ پشتونیزم  ویا وتاجیک گرایی  قومی در وجود تجاران قوم و دلالان  دین که مظهر تفوق،  افتراق، تبعیض ، قومگرایی و  ده ها  معضلات ناشی ازآنها  اند، چلش در بازار وفاق ملی، اندیشه ملی ، وطنپرستی و ایده های نوین شکل گرفته دربین جوانان وطن  ندارند و کمخراند.

رهبران کنونی و آینده باید صاحب اندیشه ملی و در برابرهرگونه توفق و تمایز موضع روشن، مصمم و با اراده قاطع را از خود و تیم کاری خود تبارز دهند و برکلتور، زبان،  تاریخ  و فرهنگ تمام اقوام ساکن کشور احترام نموده  خود را متعهد و مسوول انکشاف همه ارزش های فرهنگ  پرافتخارملی  بدانند.

با غرور ملی باشند. ممثل با اراده وخلل ناپذیر منافع و ارزش های ملی و ارزش های تحول، ترقی، انکشاف و حقوق انسانی هر منطقه  کشور بوده این حقوق را ازنفوذ وفشار عقب گرایی، جهل و تاریکی پرستی محافظت نمایند.

با چهره ها و نهادهای مدافع کهنه پرستی، دامن زدن  نفاق  تعصب قومی، زبانی، مذهبی  و جنسیتی  با قاطعیت موضع گرفته اقدامات قانونی عدلی و قضایی را، بموقع، درعمل تطبیق نماید.

با زورمندان و مهره های مافیای مواد مخدر، بخصوص آنهای که در زیرچترمصوون طالبان، تروریزم، دولت های همسایه ، امریکا و انگریز، با قوت و بدون ترس وسازش، برخورد نماید.

درصورت حوصله مندی خواننده محترم میتوان به دو مقاله  مرتبط به این خامه که قبلاْ به نشر رسیده اند، را نیز به خوانش گرفت:

بصیر دهزاد: بحران سیاسی کنونی افغانستان و ضرورت طرح اندیشه ملی

حقوق بشر و مفاهیم هویت، زبان و اتنیک در افغانستان

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۳۱۰

 

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2020