طالبان نزدیک به درهای قدرت

عبدالاحمد فیض

درک و فهم ما ازکرکترماهیوی قدرت ها  ورژیم های سیاسی ناکام درجوامع بی ثبات وعقب مانده همین است که لیدران و زعمای حاکم به سرنوشت مردم دراین کشورها، همواره بدبختی ها، فقر و بی ثباتی درکشورشانرا نتیجه دست درازی ومداخلات بیرونی عنوان، و تلاش نموده است که تا برعدم کاراییی دستگاه قدرت روپوش گذارد.

درافغانستان پسا اداره طالبان قطع نظرازچگونگی اهداف ونیات ایتلاف غرب برهبری ایالات متحده ومحتوی حقوقی تهاجم  مسلحانه این ایتلاف که به سرنگونی حاکمیت پنجساله طالبان درکابل منجرشد، فضای مساعدی برای افغانستان ازمنظرسیاسی، اقتصادی و امنیتی شکل گرفته واین کشوربعد ازسال ها انزوا و رکود سیاسی،‌ درکانون توجه جهان قرارگرفت.

مبرهن است که ایالات متحده  امریکا بعد ازحضورگسترده و قدرتمند سیاسی و نظامی درافغانستان وکنترول کامل براوضاع ، با چنان رویکردی با کابل وارد تعامل گردید که سال ها قبل ازحضور جنگی، اتاق های فکری وتیوری پردازان کهنه کاردر واشنگتن طراحی نموده بود، اما غیرمنصفانه خواهد بود که سرازیرشدن سیل مساعدت های سخاوتمندانه جامعه بین المللی وصدها نهادهای غیرحکومتی به اداره نوپا درکابل را نادیده گرفته و مساعدت های عظیم مادی، تخنیکی، انسانی ومعنوی که دراختیاریک ساختارجدید نامتجانس بنام نخبه گان وتکنوکراتان افغان قرارگرفت، کم اهمیت تلقی نمود.

با یک نگرش واقعبینانه ومسوولانه میتوان اذعان داشت که با توجه به تمرکزدیدگاه جهانی به یک افغانستان پسابحران وبا عنایت به اهمیت ژیوپولتیک افغانستان درمنطقه، این سردمداران قدرت درکابل بود تا با پذیرش مسوولیت عظیم تأریخی وملی و با درنظرداشت مصایب و بدبختی های گسترده ناشی ازنبردهای ویرانگری داخلی، ازفرصت تاریخی که بعد ازحادثه تروریستی یازه ام سپتامبردرقلمروامریکا وسپس حضورنظامی غرب دراکتوبر(۲۰۰۱) دست داد، به سود احیای ساختارهای ازدست رفته زیربنایی، کاهش فقر، زدودن اثرات غم انگیزجنگ ، نهاد سازی، ودرمجموع عمران مجدد با توجه عمیق به نیازمندی های عاجل درکشوربهره جسته و ازمنابع هنگفت مالی که جامعه بین المللی دراختیاراین کشورقرارداد، درراستای اعماریک افغانستان توسعه یافته ومرفه با ایجاد ساختارهای دموکراتیک استفاده مینمود.

فگیورهای موثرافغان درنظام سیاسی نوپا لزومأ با درک حساسیت آن برهه تاریخی، بایست درتنظیم روابط خویش با پارتنرها وهمکاران خارجی با بذل توجه به منافع کشوروارد تعامل شده و با عنایت با تجاروب وحقایق تاریخی مبنی  براینکه خارجی ها به هدف گلستان ساختن افغانستان دراین کشورحضورنداشته بلکه مسوولیت اعمارو احیای و حراست ازحق حاکمیت کشوربه عهده خود افغانها بوده است، زیرا پیشنه تاریخی حملات مسلحانه ایالات متحده و ایتلاف غرب که زیرپوشش دفاع ازامنیت ملی آنها یا تحت لوای دفاع ازداعیه حقوق بشری کم ازکم درنیم قرن اخیردرکشورهای مختلف انجام گردیده است، هرگزبه ثبات و شگوفایی دراین کشورها نه انجامیده بلکه حضورسنگین جنگی و سیاسی غرب همواره درچهارچوب اهداف سیطره جویانه، گسترش حوزه نفوذ و تسلط برجهان عقب مانده شکل گرفته است، هکذا تعقیب راه رفته غرب به هدف نیل به یک جامعه دموکراتیک، شگوفا ومرفه وایجاد ارزش های غربی بدون توجه ژرف به خصوصیات و ویژه گی های ملی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی درجوامع عقب مانده محکوم به شکست بوده است.

اما بعد ازسرنگونی حاکمیت طالبان، هسته قدرت که بنام دولت تحت نظرهمکاران بین المللی درراس ایالات متحده درکابل به مسند قدرت رسید، ترکیبی ناهمگون قدرت طلب بودند که مقدم برتدارک یک برنامه جامع ملی به هدف انجام دگرگونی های مورد نیاز، بیشترینه روی تقسیم قدرت که منجربه ظهورجزایر متعدد قدرت به شیوه ی مافیایی، نیپتوکراسی وثروت سالاری گردید، تمرکزنمودند، نحوه بکارگیری بیباکانه،غیرمسوولانه وبی حساب مساعدت های  دولت ها ونهادهای بین المللی امداد همانند غنایم بدست آمده ازمیدان نبرد، زمینه را برای سواستفاده فراهم وترویج فساد موجب گردید تا میلیاردها دالرکه بخاطراحیای مجدد وطن و نهاد سازی، توسعه و امحای فقردراین کشورهزینه گردیده بود، مورد دستبرد قرارگیرد، چنانچه درآخرین مورد ازافشاگیری منابع بین المللی، تنها ازبخش انرژی اضافه ازسه میلیارد دالرچون مشت نمونه خروارناپدید شده است، عدم رعایت قانون وفساد مالی به پیمانه ای پهنای گسترده بخود گرفته است که جامعه نسبت به قدرت حاکم و نظام عدلی اعتماد خویش را ازدست دهند چنانچه همین اکنون باشنده گان  روستاها وحتا از برخی مناطق تحت اداره دولت مرکزی مردم به دلیل نگرانی ازعدم رسیده گی به موقع، وجود فساد  وبیروکراسی درروند بررسی قضایا به عدالت صحرایی مخالفان مسلح امید بسته و تعدادی ازقضایا و دعاوی جزایی وحقوقی ازحوزه صلاحیت نظام قضایی خارج میگردد.

هکذا وجود فساد ومعافیت مظنونان فساد مالی، برساختارهای امنیتی تاثرناگواری بجا گذاشته و باعث شده است تا گروه های مخالف مسلح با بهره جستن ازاین وضعیت، عملیات های پیچیده انتحاری را درمحفوظ ترین و کلیدی ترین محلات به سهولت انجام دهند که وقوع عملیات تروریستی برمحبس ننگرهارکه به فرارگروهی بیش ازدوصد تن ازمحکومین جرایم سنگین انجامید مثال انکارناپذیری درزمینه پنداشته میشود.

ازجانب دیگر،منازعه مستمربرسرتقسیم قدرت، کسب قدرت با توسل به ابزارتطمیع، دماگوژی و تقلب درانتخابات با شعار دموکراسی و مردم سالاری، عدم انسجام داخلی، اعمال تبعیض درروند تقرری کادرها، بی مبالاتی نسبت به شا یسته سالاری، بی توجهی به میزان فقرو بیکاری توام با فکتورهای که درفوق بدان پرداخته شد،بیانگراین حقیقت است که این مدیران ومجریان قدرت درنزده سال گذشته بود که نه صرفأ باعث تضعیف موقف و جایگاه افغانستان درنظام بین المللی به مثابه یک کشورفاسد گردید، بل نقش ضعیف دولت بحیث یک عنصرغیرقابل اعتماد درتعاملات پیچیده  با پارتنرهای خارجی ونا توانی درامورداخلی موجب شده است تا یک تشکیل مسلح مخوف بنام طالبان، مظنون به اقدامات دهشت افگنی وابزارجنگ نیابتی ازیک گروه تحت تعقیب ومشمول لست سیاه  درشورای امنیت ملل متحد، مدعی مشروعیت حقوقی شده وبه یک انترناتیف قدرت مبدل گردد. 

   

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۱۰۰۸

اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020